صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 89

موضوع: همه صبر و قرارم بنویسید حسین {{ اشعارویژه محرم, تاسوعا و عاشورای حسینی}}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,223
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    می زنی قطعاً صدایم بین نوکرها، به نام
    روی چشم من قدم که می گذارد اشکهام

    بوی تربت می دهد این سجده های گریه دار
    می دهم جان در برت انگار بعد السلام

    عطر سیبی از نفسهای دعایم می وزد
    می دهم بر تو سلام این بار هم از پشت بام

    دود اسفند محرم، شال مشکی، پیرهن
    خوب شد آورده ام یک سال دیگر هم دوام

    نوحه و شورو دو دم دارند بر سر می زنند
    واجب عینی است حالا گریه کردن بر کدام؟

    سمت مقتل می رود این دستهای سینه زن
    آه از کرببلا و کوفه و بازار شام

    السلام ای معجر و پوشیه و چادر سیاه
    السلام ای التماس محملی والا مقام

    دورازچشمی که افتاده به این صحرای خشک
    بر زمین بگذار امشب اشک را با احترام





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    من و این روضه ها الحمدلله
    من و این روضه ها الحمدلله

    من و این روضه ها الحمدلله
    من و یاد شما الحمدلله

    من و ماه محرم زنده بودن
    بود حسن عطا الحمدلله

    نبودم، حق مرا سینه زنت کرد
    شدم اهل بکا الحمدلله

    من از دامان پاک مادر خود
    تو را گشتم گدا الحمدلله

    من از هیئت هزاران خیر دیدم
    شدم حاجت روا الحمدلله

    سیاهی عزایت نور محض است
    که گشته رزق ما الحمدلله

    رسد روزی که در سجده بگویم
    رسیدم کربلا الحمدلله؟

    جواد حیدری







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض







    هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین
    با من بگو که آبرویت برده ام حسین؟

    سوگند به موی مادرمان فاطمه - نشد
    شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین

    از ضربه ی عمود نشستم زِپا - ببین
    مجروح تیغ گشتم و آزرده ام حسین

    هرکس که داشت در دل خود بغض مادرت
    با چکمه اش لگد زده بر گُرده ام حسین

    لطفی کن و مرا به سوی خیمه ها مبر
    خجلت زده ز غنچه ی پژمرده ام حسین

    این مشک پاره پاره ی من میدهد گواه
    این لحظه های آخری افسرده ام حسین

    جان میدهم به پای تو اما به هلهله
    هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مِثْلِ عبّٰاسْ كَسْي هَسْت دِلٰاوَرْ بٰاشَدْ
    بٰاْ هَمِهْ تِشْنِگي اَشْ يٰادِ بَرٰادَرْ بٰاشَد

    مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَدْ
    جِگَرِ سُوخْتِه اشْ حَسْرَتِ دَرْيٰا بٰاشَدْ

    هيچْ كَسْ مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰارْ نَبُودْ
    لٰايِقِ تَشْنِگيُ و اِسْمِ عَلَمْدٰارْ نَبُودْ

    هَرْ كَسْي خْوٰاسْت كِهْ فَرْدٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسَدْ
    يٰا اَباالْفَضْلِ بِگُوييدْ بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد






    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض







    امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد

    میان لشگری از تیغ و نیزه گیر افتاد

    دو دست زخمی او ماندو طعنه ی تکبیر

    به یــاد مــنــزلت آیــه ی غــدیر افــتــاد

    چقدر شدت ضرب عمود سنگین بود!

    دوبــاره چند تــرک بر دل کویــر افتاد

    نگاه خسته و شرمنده اش به آقا گفت:

    ببخش‎‏ْ، مشک حرم بین این مسیر افتاد

    چگونـه پیکـر او را بـه خـیـمه هـا ببرد؟

    حسین گریه کنان فکر یک حصیر افتاد

    ***

    تمام غصه ام این است , پشت پا بخوری

    تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری


    خـدا کند که به فرقـم نـظر نـینـدازی

    هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری!

    عـزیز فـاطـمه مـدیون زیـنبت کـــردم

    اگر که ثانیه ای غصـه ی مـرا بخـوری

    شبیه من جگرت آب می شود وقتی

    به زیر تیغ وسنان حرص خیمه را بخوری

    خلاصه عرض کنم حرف تیرها این است

    قـرار نیست که از آب کـربلا بـخـوری!


    وحید قاسمی





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ▪️حضرت ابوالفضل(ع)-شب تاسوعا▪️

    این دشت ندیده است بهارانی از این دست
    بر سینه خود نم نم بارانی از این دست

    از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه
    در ساحل امواج خروشانی از این دست

    بر پهنه این خاک عطشناک وزیده است
    ناگفته نماند که چه طوفانی از این دست

    با تیر تو را بدرقه کردند که باشد
    بر سفره چشمان تو مهمانی از این دست

    بین الحرمینی شد و در عرش درخشید
    هر جا که کشیدند خیابانی از این دست

    تاریخ نگاران همه گشتند و ندیدند
    بر صفحه تاریخ شهیدانی از این دست

    از موی پریشان تو الهام گرفتیم
    یک عمر در اشعار پریشانی از این دست

    وقتی که سلاطین جهان تشنه اینند
    تا دست بگیرند به دامانی از این دست

    ما بین دو دست تو چرا فاصله افتاد
    این قصه چرا داشته پایانی از این دست





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    هر وقت دلش هوای دریا می کرد
    با پرچم یا حسین نجوا می کرد

    هر جا گره ای به ریسمانش می دید
    با گریه توسلی به زهرا می کرد


    خوشبخت ترین عموی دنیا می شد
    وقتی که رقیه را تماشا می کرد

    تا صورت هم چو ماه او می تابید
    جبریل ((و ان یکاد...)) بر پا می کرد

    آن روز ولی هوا کمی ابری بود
    ابلیس بساط خود مهیا می کرد

    مردی که تمام زندگی را یک جا
    همراه دو دست نذر مولا می کرد

    در پای فرات تشنگی را گم کرد
    او حکم شهادت خود امضا می کرد

    محبوب ترین عموی دنیا برگرد
    فریاد غزل بود که غوغا می کرد

    سمانه تیموری




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    دستم را بگیر ... !!

    ای امیر بی نظیر کاینات
    ای ضلال اشک تو، آب حیات

    مادرت گفته به تو، الماس من
    جان تو جان حسین ، عباس من

    من تمام عمر نامت برده ام
    روزی از خان کرامت خورده ام

    معرفت پیش تو قد خم میکند
    سجده بر سالار عالم میکند

    سرو بالا قامتِ ام البنین
    در میان نیزه های آتشین

    ای به پای مهربانی سوخته
    عالمی را درس عشق آموخته

    ماه زیبای بنی هاشم، ببین
    گشته ام آواره ای خلوت نشین

    ای امید لحظه های ناگزیر
    ساقی بی دست دستم را بگیر

    دست بیدستان گرفتن ، کار توست
    دست گیرم بودی از روز نخست

    با که گویم شوق و شور من تویی
    مهربان، سنگ صبور من تویی

    ساقی لب تشنه تا روز ابد
    آب از رویت خجالت میکشد

    ای که دل در دام عشقت شد اسیر
    ساقی بی دست دستم را بگیر ...




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    کنار دل و دست و دریا ابا الفضل
    تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل


    تو از آب می آمدی مشک بردش
    و من در تو غرق تماشا اباالفضل


    اگر دست می داد، دل می بریدم
    به دست تو از هردو دنیا اباالفضل

    دل از کودکی از فرات آب می خورد
    وتکلیف شب ، آب ، بابا ،‌اباالفضل

    تو لب تشنه پرپر شدی ،‌ شبنم اشک
    به پای تو می ریزم اما ابا الفضل چ

    فدک مادری می کند
    کربلا را
    غریبی، تو هم مثل زهرا، اباالفضل!

    تو را هر که دارد ز غم بی نیاز است
    وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل

    تو با غیرت و
    آب و دست بریده
    قیامت، به پا می کنی؛ یا اباالفضل

    ابوالقاسم حسینجانی





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مشک برداشت که سیراب کند دریا را
    رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

    آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب
    ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

    تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا
    پس ننوشید که سیراب کند دریا را

    کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید
    ماه افتاد که محراب کند دریا را

    تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب
    زخم می خورد که خوناب کند دریا را

    ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
    تا درآغوش خودش خواب کند دریا را

    آب مهریه ی گل بود و الا خورشید
    در توان داشت که مرداب کند دریا را

    کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی
    عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

    روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل
    چون خدا خواست که نایاب کند دریا را


    حمیدرضا برقعی




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi