اسامى الهى توقيفى است
اسماى حق توقيفى است ; يعنى بايد از طريق شرع رسيده باشد تا بتوان بر خداوند اطلاق نمود
و اطلاق نامى بر خداوند هر چند دلالت بر كمال ، يا سلب نقصى داشته باشد بدون ورود از شرع
جايز نيست ; مانند اطلاق علّت يا علّت العلل كه در لسان حكم است(34) و يا اطلاق عاشق
و معشوق كه در لسان عرف است(35) .
در معناى لفظ «الله»
(الله) : مأخوذ از «ألِهَ» به معنى عَبَدَ ; و إِله به معنى معبود است و اين معنى اشاره به مقام
معبوديّت حقّه ذات اقدس بارى است ، كه تمام ممكنات سر تعظيم وعبوديت در پيشگاه مقدس
او فرود مى آورند .
و يا مأخوذ از «وَلَه» به معنى تحيّر است ; زيرا تمام عقول حكما و دانشمندان در ذات او متحيّر و
سر گردانند .
و چنانچه گذشت «الله» اسم است از براى ذات واجب الوجود كه مستجمع جميع صفات كمال است .
و در كافى از حضرت امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود :
«من قال : يا الله عشر مرّات ، قيل له : لبّيك ، ما حاجتك؟»(36) .
(كسى كه ده مرتبه بگويد : يا الله ، به او گفته شود : لبيك ، حاجت تو چيست؟) .
در تفسير الرحمن الرحيم :
(الرحمن الرحيم) : دو صفتند كه اوّلى دلالت بر عموم رحمت ، و دومى بر ثبات و دوام و بقاى
رحمت حق مى كند ، چنانچه مى فرمايد : (رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْء رَحْمَةً وَ عِلْماً)(37) و
مى فرمايد : (وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء)(38) .
و در دعاى كميل عرض مى كند :
«اللّهم إني أسألك برحمتك الّتي وسعت كلّ شيء»(39) .
و اينكه بعضى گفته اند : «رحمن ، روزى دهنده است خلايق را در دنيا به شرط جان ، و رحيم ،
ثواب دهنده است مؤمنين را در آخرت به شرط ايمان» درست نيست ، بلكه چنانچه در بعض ادعيه
وارد شده :
«يا رحمن الدنيا و الآخرة و رحيم هما»(40) .
و از آيات قرآن استفاده مى شود ، مانند : (إِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ)(41)خداوند در دنيا و آخرت
رحمن و رحيم است .
و از حضرت امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
«الرحمن اسم خاصّ بصفة عامّة ، و الرحيم اسم عام بصفة خاصّة»(42) .
(يعنى رحمن از اسماى خاصّه حق است و اطلاق آن بر غير خدا جايز نيست) ; زيرا احدى غير از
ذات حق ، رحمتش اين اندازه توسعه ندارد كه تمام اشيا را فرا گيرد ; و رحيم اسم عام است و
اطلاق آن بر غير خدا جايز است(43) و چون دلالت بر ثبات و دوام رحمت مى كند خاصّ به اهل
ايمان است كه در دنيا و آخرت مشمول رحمت حق مى باشند ; ولى غير مؤمن خود را از رحمت
دايمى حق بى نصيب مى سازد .
نكته :
ذكر اين دو وصف «رحمن و رحيم» بعد از كلمه (الله) از قبيل ذكر خاصّ بعد از عامّ است ; زيرا چنانچه
گذشت ، لفظ «الله» عَلَم است براى ذاتى كه مستجمع جميع صفات كمال باشد ; پس ذكر اسم
الله به منزله جميع اسماى الهى است كه از آن جمله «رحمن و رحيم» مى باشد ، و وجه اختصاص
اين دو اسم به ذكر اين است كه خداوند به واسطه صفت «رحمانيت» در جميع امور و مقاصد اعانت
مى نمايد و به واسطه صفت «رحيميت» توفيق عبادت و بندگى عنايت مى فرمايد و اين مؤيّد نظر
ماست كه گفتيم باء بسم الله براى استعانت است ، لذا انسان بايد در همه امور دنيوى و اخروى
به اين اسم شريف استعانت جويد و موارد چهارده گانه اى كه قبلاً متذكر شديم ، از باب بيان
مصداق بود نه منحصر باشد به اين امور .
________________________________________________
[34] . زيرا علت تأثرش در معلول ذاتى است و اختيارى نيست و خداوند فاعل مختار است ،
بلكه اطلاق قدرت هم بر علّت نمى شود . چون علّت ، قدرت بر ترك ندارد و انفكاك محال است
بين علّت و معلول ( مؤلف ) .
[35] . زيرا عشق نوعى از جنون است و مخالف عقل است و لذا در دعاى كميل است : «و اجعلني
بحبك متيماً» نه عاشقاً (مؤلف) .
[36] . كافى : ج2 ، ص519 ح1 .
[37] . پروردگار ما! وسعت داده اى هر شىء را رحمت وعلم . سوره غافر : آيه 7 .
[38] . ورحمت من وسعت دارد هر چيزى را . سوره اعراف : آيه 156 .
[39] . خدايا! از تو مى خواهم به رحمتت ، كه همه اشياء را فراگرفته است .
[40] . جواهر الكلام : ج19 ، ص348 .
[41] ـ به درستى كه خداوند نسبت به افراد ناس رؤوف ومهربان است. سوره بقره: آيه 143،
سوره حج: آيه 65 .
[42] . ر .ك : توحيد صدوق : ص224 ح2 و3 و مجمع البيان : ج1 ، ص94 .
[43] . چنانچه در قرآن كريم در وصف رسول(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد : (بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ) ،
سوره توبه : آيه 128 .