صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 61

موضوع: داستانهایی از انوار آسمانی

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    (30) در خاصیت زمین کربلاست

    در بندی در اسرار الشهاده روایت کرده است ، فاضل بسطامی (ره ) در تحفه الحسینیه نقل نموده ، که پسر یکی از خلفای بنی مروان در خواب دید ، که قیامت قیام شده ، و شخص گناهکاری راکه ، گناه بسیاری داشت ، ملائکه عذاب خواستند که او را به جهنم ببرند ، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که :
    روزی این شخص به صحرای کربلا گذشته و غبار آن صحرا به جسدش نشسته و هر کس که غبار کربلا به جسدش نشیند آتش دوزخ بر او حرام است .
    پس آن شخص به برکت سیدالشهداء علیه السلام از آتش نجات یافت (




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    (31) فضیلت اشک ریختن در تعزیه سیدالشهداء علیه السلام

    در مدینه زن صاحب فحشی یعنی صاحب امر قبیحی بود ، که در مدینه مشهوره بود ، همسایه ای داشت که همیشه به تعزیه داری سیدالشهداء مشغول می شد ، و روزی در نزد آن شخص مردانی چند بود که مرثیه می خواندند ، و می گریستند و آن شخص امر کرده بود که برای تعزیه داران طعامی تهیه کنند .
    پس این زن فاحشه را آتش ضرور شد و به مطبخ آن صاحب تعزیه داخل شد که آتشی برای مصرف خودش ببرد دید که مباشرین طعام مشغول تعزیه شده اند ، و آتش زیر طعام خاموش شده پس به نوعی سعی کردند آن آتشهای افسرده را با زحمت بسیار روشن کرد ، و چون زمان زیادی طول کشید از غلبه دود که به چشمش رسیده بود ، اشک چشمش جاری شد ، چون آتش شعله ور گردید ، قدری آتش برای حاجتش برداشت و روانه منزل خود گردید .
    چون که معتاد خواب بود ، چون ظهر شد و هوا گرم شد مشغول خواب شد و در عالم رؤ یا دید که قیامت قائم شده و زبانه جهنم مشتعل گردیده و او را با زنجیرهای آتشین می کشند ، تا به جهنم ببرند ، و هرچه فریاد می کند به فریادش نمی رسند ، و هر قدر پناه می
    خواند کسی به او پناه نمی دهد ، و موکلین عذاب به او می گویند : که غضب خدا بر تو باد که خدا به ما امر کرده تا تو را به قعر جهنم بیندازیم .
    آن زن می گوید : والله چون مرا به کنار جهنم رسانیدند ، آنگاه شخصی نورانی ظاهر شد ، و صیحه ای بر موکلین عذاب من زد و فرمود : او را رها کنید عرض کردند یابن رسول الله به چه سبب او را رها کنیم فرمود : این زن داخل شده ، بر قومی که تعزیه دار من بودند ، و آتش ایشان خاموش شده بود ، که اشک از چشمش جاری شد ، ایشان چون فرمایش آن شخص را شنیدند ، عرض کردند : (( کرامه لک یابن الشافع و الساقی )) یعنی دست از این زن برداشته او را برای کرامت تو ای پسر نافع قیامت و ساقی کوثر رها کردیم .
    پس چون خلاص شدم ، به آن شخص عرض کردم : که تو کیستی ؟ که خدا تو با تو بر من منت نهاد ، فرمود که : من حسین بن علی علیه السلام هستم .
    پس از خواب بیدار شده و پیش از تفرق ایشان به مجلسشان رفتم و خوابم را حکایت کردم از امر من تعجب کردند و مجددا برای مظلوم کربلا گریه و نوحه سرایی کردند ، و با دست ایشان از آن عمل قبیح توبه نمود(34



    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    (32) منکر فضیلت گریستن در مصائب سید الشهداء علیه السلام

    علامه مجلسی (ره ) در بحار نقل کرده که در بعضی مؤ لفات اصحاب دیدم که از سید علی حسینی که او
    می گوید : من در مشهد مولای خود علی بن موسی الرضا علیه السلام با جمعی از مؤ منین مجاور بودم چون روز دهم محرم شد ، مردی از اصحاب ما شروع کرد به خواندن مقتل حسین علیه السلام و از امام محمد باقر علیه السلام روایتی وارد که آن حضرت فرموده اند کسی که چشمش بر مصائب حسین علیه السلام بگرید ، اگر چه به قدر بال پشه ای بوده باشد ، خداوند عالم گناهانش را می آمرزد ، اگر چه مثل کف دریا باشد .
    و در میان جاهل مرکبی بود ، که ادعای عالمی می کرد ، و آن را نمی شناخت ، گفت : این حدیث که نقل کردی ، صحیح نیست و عقل به این اعتقاد نمی کند ، و بحث بسیاری در میانه واقع شد ، تا این که اهل مجلس متفرق شدند و او مصر بر عناد و رد کردن حدیث و تکذیب کردنش بود ، و او هم رفت و در منزل خود خوابید .
    پس در خواب دید که محشر بر پا شده و خلایق به حشرگاه جمع شده اند ، و میزان اعمال نصب شده و صراط کشیده شده و حساب می کشند ، و نامه های اعمال پراکنده گردیده ، به صاحبش می رسد و جهنم افروخته گردیده ، و بهشت مزین گشته ، و از هول محشر و شدت گرمای آن عرصه ، عطش شدیدی به این شخص غالب شد .
    و در جستجوی آب بود ، ناگاه چشمش به حوض عظیم الطول و العرضی افتاد ، می گوید : که من در
    نزد خود گفتم : که این همان کوثر است ، که ائمه علیهم السلام خبر داده اند ، و دید که در آن آبی است که سردتر از برف و شیرینر از عسل است و دید در نزد آن حوض دو نفر مرد و یک نفر زن ایستاده که نور ایشان به خلایق روشنی میدهد ، و مع ذلک لباسهای ایشان سیاه است و محزونند ، و گریه می کنند .
    گفت : پس من سوال کردم ، که اینها کیستند؟ گفته شد ، که این محمد صلی الله علیه و آله و دیگری امیرالمؤ منین علی علیه السلام است ، و این طاهره ، زهرا علیهاالسلام ، است ، گفتم : چرا لباس سیاه پوشیده اند و محزونند؟ گفته شد آیا روز عاشورا نیست ؟ که روز قتل امام حسین علیه السلام باشد اینها به همین جهت محزون و گریان هستند .
    آن عالم جاهل می گوید : که من به فاطمه زهرا علیها السلام نزدیک شدم و عرض کردم : ای دختر رسول خدا من تشنه هستم قدری نگریست و فرمود : تویی آن کسیکه فضیلت گریستن در مصائب پسر من حسین را انکار می کنی ؟ که او روشنی چشم و آرام قلب من است و او را شهید کرده و با ظلم عدوان که خدا بر قاتلان او لعنت کند به آن کسانی که به او ظلم کردند .
    و او را از آب فرات منع کردند ، می گوید : که در این حال من از خواب بیدار شدم ، و با هول و خوف استغفار کردم وپشیمان شدم از
    این که آن حدیث را انکار کردم ، با عجله نزد جماعتی که با ایشان مجادله می کردم ، بازگشتم ، و کیفیت خواب را به ایشان نقل کردم ، و توبه نمودم (35)





    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    (33) فضلت لعنت فرستادن بر قاتلین سیدالشهداء علیه السلام


    در بندی رحمه الله از داود الرقی روایت کرده و میگوید : که من در خدمت ابی عبدالله علیه السلام بودم ، که آن حضرت آب طلبید وقتیکه نوشید ، مردم که چشمهای مبارکش پر از اشک گردید .
    بعد فرمود : یا داود خدا قاتل امام حسین علیه السلام را لعنت کند هر بنده ای که آب بنوشد و امام حسین علیه السلام را به یاد آورد ، و بر قاتلینش لعنت فرستد ، به اذن خدای تعالی برای او صدهزار حسنه می نویسند ، و صدهزار سیئه از او محو می گردد ، و برای او صد هزار درجه بلند گردانند ، پس گویا صد هزار بنده آزاد کرده است ، و خداوند قلب او را سرد می کند(36




    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    (34) صلوات بر سید الشهداء علیه السلام مساویست با . . .


    در بندی مرحوم ذکر کرده است که در نزد حضرت صادق علیه السلام شخصی از اصحابش بود ، پس زمانی که شب داخل شد و نماز واجبی را ادا کردند ، طعام تناول نمودند ، بعد از آن ، آن شخص خواید ، و حضرت مشغول عبادات و مناجات با قاضی الحاجات گردید . تا طلوع صبح صادق حضرت هیچ نخوابید ، چون صبح شد ، آن شخص بیدار شد عرض کرد :
    یا سیدی قسم ، به خدا من از نجات خود ماءیوس شدم ، و امید نجات اصلا ندارم ، حضرت فرمود چرا؟ عرض کرد : که چون احوالات جناب تو چنین باشد ، که با وجود منصب امامت و طهارت اصلا نخوابیدی و متصل به عبادت و مناجات شب را ره روز آوردی و از خوف الهی لذت خواب
    به چشمهای مبارکت نیامد ، و گریستی با این که خداوند عالم خلق نکرده است ، آسمانها و آنچه در آسمانهاست و دنیا و آخرت را مگر به برکت وجود مبارک شما ، پس من چگونه امید به نجات داشته باشم ، با این احوال و کمی طاعات و عبادات که دارم .
    حضرت فرمود : که تو شب گذشته عملی انجام دادی که آن عمل تو با فضیلت آن چه که من مشغول آن شدم ، مساویست . عرض کرد که من در شب گذشته چه کردم ، فرمود : زمانیکه می خوابیدی عطش بر تو غلبه کرد ، برخاستی و کوزه را برداشتی و آب نوشیدی و حسین علیه السلام را به یاد آوردی و بر او صلوات فرستادی و قاتلینش را لعنت کردی ! و به خوابگاه خود بازگشتی ، و خوابیدی و این ، آن عمل فضل توست .
    فاضل مرحوم می فرماید : که باید لابدا مقید کنیم آن چنانکه در این روایت است به قیدی و آن ، این است که قائل شویم بر این که مقصود امام علیه السلام از این که به آن شخص فرمود که فضل صلوات بر حسین علیه السلام و لعن تو بر قاتلینش مساویست با آن چه که ، من به عمل آوردم ، و از شب تا صبح مشغول دعا و تضرع بودم (37) .




    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    (35) هفت مرغی که در مصیبت و بر مظلومیت سید الشهداء علیه السلام گریستند


    در کتاب تحفه رضویه مسطور است ، که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام هفت مرغ در مصیبت آن مظلوم گریستند ، که تا گواه و برهان بر مظلومیت و شدت مصیبت آن حضرت باشند
    و اشاره شود ، به این که باید جمیع اشیاء در مصیبت آن حضرت گریان و نالان باشند .
    اول : غراب (کلاغ ) که خبر شهادت آن حضرت را در مدینه به دختر علیله اش فاطمه صغری درآورد ، چنانچه تفصیل احوالات این غراب در کتب مقاتل وهمین کشکول النور مبسوطا مذکور است .
    دوم : مرغ جون که قسمتی از قطا است و شکم و پاهای آن سیاه می باشد ، چنانچه آن حضرت در وداع خود به سکینه فرمود : (( لو ترک القطا لنام )) .
    سوم : حمامه راعبیه به روایت کامل الزیاره داود بن فرقدم می گوید : در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم ، حمامه راعبی را دیدم که صیحه بسیار می کشد ، بعد از زمان طویلی هر دو دیده اش را به طرف آن حضرت گردانیده ، نگاه حسرتی به آن حضرت می کند ، پس آن بزرگوار فرمود : می دانی که این حمامه چه می گوید :
    عرض کرد : نمیدانم فرمود : می گوید : (( لعن الله قاتل الحسین علیه السلام )) یعنی خدا بر کشنده گاه حسین علیه السلام لعنت کند ای داود از این حمامه ها در خانه های خود نگاه دارید .
    چهارم : بوم است که به روایت کامل الزیاره همیشه در بیت المعموره ها منزل داشت ، و با مردم اکل و شرب می نمود ، و بعد از شهادت جناب مظلوم کربلا در خرابه ها و کوهها و صحراها منزل می کرد .
    پنجم : گنجشکها هستند راوی می گوید : هر بار نان خرد
    می کردم ، گنجشکها می خوردند ، همین که روز عاشورا شد ، دیدم آن گنجشکها از ان نان اصلا نخوردند ، دانستم که به جهت مصیبت جناب حضرت سیدالشهداء علیه السلام ماتم زده شده اند .
    ششم : مرغیست که در حوالی مدینه ، در نخلستان یهودی از خون سیدالشهدا که در پرهای او بود قطره ای چکیده چشم کور دختر یهودی بینا شد ، و علتهای بدنش تماما مرتفع شده سبب مسلمان شدن پدرش و اتباع او گردید .
    هفتم : آن مرغیست که در جزایر هندوستان مسمی به جزیره سیستان می باشد ، راوی این حکایت می گوید : در آن جزیره درخت بسیار بزرگی دیدم که از برای آن درخت شاخه های بسیار بود ، هر وقت که باد به آن درخت می وزد ، واضح و گشاده می شنیدم ، که این کلمات از شاخه هایش ظاهر می شد .
    (( آه مظلومم حسین ، آه محرومم حسین ، آه شهیدم حسین ، آه وحیدم حسین ، آه چه شد اکبرت ، آه چه شد اصغرت ، آه چه شد قاسمت ، آه چه عباست ، آه غریبم حسین ، آه شهیدم ، حسین )) .
    راوی می گوید : چون این کلمات را شنیدم آن قدر گریستم که غش کردم ، چون به هوش آمدم ، دیدم یک مرغ بزرگی بالای آن درخت بال وپر می زند ، و صراحتا این کلمات را تکرار می کند و بعد از شنیدن این کلمات دیدم خون از شاخه های درخت جاری شد (38




    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    (36) تکلم ذوالجناح با امام حسین علیه السلام درچند جا


    اول : تکلم ذوالجناح در وقت
    سواری آن در خیمه گاه که عرض کرد : (( اسئلک ان اکون مرکوبک الی یوم القیامه ))
    دوم : وقتی که آن حضرت به شریعه فرات داخل شده عطش ذوالجناح را ملاحظه فرمود ، خطاب به آن حیوان تشنه کام فرمود : (( انت عطشان و انا عطشان و الله لاذقت الماء حتی تشرب )) آن حیوان سرش را بالا گرفته گفت : یا سیدی انت اشد عطشا منی لوجوه ، اول کثرت جراحات دوم طول محاربه ، سوم شدت حرارت آفتاب ، چهارم بسیاری حرکت ، پنجم سوختگی قلب از شهادت علی اکبر و قاسم و عباس ، ششم جاری شدن خون بسیار از جراحات هفتم سوزش غصه اهل بیت جگر سوخته ، هشتم سوزش دیدن بدنهای پاره پاره شهدا ، در روی زمین و خاک گرم کربلا .
    اما تکلم سوم : ذوالجناح در وقت خبر آوردن شهادت به خیمه گاه که می گفت : الظلیمه الظلیمه .
    چهارم : وقتی که جناب سکینه سوال کرد که : ای حیوان (( هل سقی ابی ام قتل عطشانا قال ذوالجناح بل قتل عطشانا)) (39




    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    (37) احوال کنیز سیدالشهداء علیه السلام در غارت خیمه ها
    در مجالس المتقین فاضل برغانی (اعلی الله مقامه ) روایت کرده است :
    که جناب سیدالشهداء کنیزی داشت ، و در هنگام غارت خیمه ها مشغول گریه و زاری برای آقاین خود بود ، قیس بن ظفر ملعون داخل خیمه اش شد ، هر چه که در خیمه بود ، برداشت بعد نظرش به آن کنیز افتاد ، خواست که لباس و گوشواره و خلخال آن بیچاره را بگیرد .
    گریان و لرزان گفت :
    ای لعین همین
    درد کشته شدن آقایان من به من بس است دیگر بیشتر از این مرا عذاب مده ، و از خدا و رسول حیا کن ، اما آن حرام زاده بی حیایی نموده و با کنیز در آویخت تا گوشواره و مقنعه اش را بردارد آن ضعیفه با دو دست از مقنعه و گوشوارشه محکم گرفت و رها نکرد ، آن معلون هر چه کشید ، رها نکرد .
    پس آن شقی با تازیانه آن قدر به دست وبازوهای آن مظلومه زد که بازوهیش شکست بعد از آن همه اش را غارت کرد .
    الا لعنه الله علی القوم الظالمین (40




    امضاء


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    (38) احوالات دفن زن زانیه و تاءثیرات تربت سیدالشهداء

    علامه حلی (اعلی الله مقامه ) در کتاب منتهی المطالب روایت کرده ، که زنی زانیه بود ، و خیانت آن زن در مرتبه ای بود که اولاد خود را که از زنا متولد می نمود ، با آتش می سوزانید!! تا کسی از اقربای او به عملش مطلع نگردد ، و هیچ کس از اقوام او به عمل قبیح او مطلع نبود ، غیر از مادرش و روزی خود را با این عمل شنیع می گذارنیدند ، تا وقتی که مرگ او را دریافت وقتی که آن زن را دفن نمودند ، زمین جسد او را قبول نکرد ، و او را از خاک بیرون می انداخت .
    پس قبر دیگری درست کرده ، و دفن نمودند ، باز زمین او را قبول نکرد ، و جسدش را بیرون انداخت ، دفعه سوم در جای دیگر قبر کندند ، همین که دفن نمودند ، قبر او را بیرون انداخت ، پس اقوام
    و اهل او متحیر ماندند ، و به خدمت حضرت صادق علیه السلام آمدند احوالات او را عرض کردند ، حضرت صادق علیه السلام متوجه مادر آن زن گشته فرمود :
    که عمل آن زن چه بوده مادرش عرض کرد : عمل دخترش بسیار بد بوده است ، حضرت فرمود : سب قبول نکردن زمین ، جسد این زن را ، این است که آن زن فرزندان خود را که مخلوق خالق حکیم بودند ، به عذاب خداوند قهار که آتش است معذب نموده است ، چاره او این است که قدری از تربت طاهره سیدالشهداء علیه السلام را با او دفن کنید ، چون اقوام آن زن چنان کردند ، زمین او را قبول کرد .
    این روایت در اکثر استدلالیه فقه در باب دفن اموات نقل شده است (41) .
    (39) نسوختن دست یک نفر از اهل جهنم به جهت اشک چشم باکیان سیدالشهداء (ع)
    در کتاب مفتاح الجنه روایت است که در روز قیامت جبرئیل امین از درگاه رب العالمین استدعا می نماید ، که یا رب می خواهم مرا اذن شفاعت مرحمت فرمایی ، که یک نفر از امت خاتم الانبیاء علیه السلام را شفاعت کنم .
    حق تعالی می فرماید : ای جبرئیل در فلان مکان جهنم ، یک نفر گناهکار باقی مانده است او را به تو بخشیدم ، چون جبرئیل بیاید او را دریابد که مثل زغال سوخته و سیاه شده ، اما یک دست او نسوخته .
    عرض می کند الهی سبب چیست ؟
    که همه اعضای این عاصی سوخته وسیاه شده مگر یک دستش که اصلا نسوخته است ؟
    خطاب مستطاب می رسد که یا جبرئیل آن شخص روزی به ماتم خانه
    پیغمبرم محمد المصطفی ، صلی الله علیه و آله حسین مظلوم می گذشت ، و اشک یکی از عزاداران امام حسین علیه السلام بردست او چکیده به سبب احترام آن اشک حسینی او را با آتش نسوزانیدیم (42) .



    امضاء


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    (40) خبر دادن امام حسین (ع) از خواب عربی و تعبیر آن حضرت و اسلام آوردن عرب

    در کتاب مفتاح الجنه مرویست که روزی عربی داخل مسجد حضرت رسول صلی الله علیه و آله شده و از خلیفه آن حضرت سوال نمود ، ابوبکر را نشان دادند ، پیش آمد ، و گفت : ای خلیفه ، شب گذشته خواب عجیبی دیدم ، فراموش کرده ام ، می خواهم که خواب مرا با تعبیرش بیان کنی .
    ابوبکر گفت : ای عرب خواب تو را مغیبات است ما از علم غیب بی بهره ایم او را نزد عمر فرستادند ، مثل ابوبکر جواب داد او را پیش عثمان فرستادند ، مانند اولی ، و دومی جواب شنید ، پس ابوذر (ره ) به او رسید ، بعد از درک مطلب گفت : ای عرب بیا برویم نزد وصی و خلیفه بر حق جناب رسول صلی الله علیه و آله .
    حضرت به او فرمود : ای عرب چه مطلب داری ؟ عرض کرد : خوابی دیده ام که از یادم فراموش شده است ، می خواهم خوابم را با تعبیرش بیان فرمایی ، آن حضرت روی مبارک را به مظلوم کربلا کرده ، و فرمود : ای نور دیده ! خواب این مرد را با تعبیرش بیان کن ، عرب تعجب کرد و عرض کرد :
    ای مولی یک ساعت پیش از این مرا نزد سه نفر از اصحاب پیغمبر که ادعای
    علم و خبرداری می نمودند ، بردند ، هیچ یک نتوانستند جواب دهند ، اکنون مرا به طفلی رجوع می فرمائی حضرت فرمود :
    این فرزند پیغمبر است از هر چه که می خواهی سوال کن ! امام حسین علیه السلام فرمود : ای عرب در خواب دیدی که در کنار شط فرات ایستاده ای چند ستاره درخشان از آسمان پیدا شد ، و بعد یک ، به یک زمین کربلا افتاده پنهان شده و در همان جا غروب کردند ، بعد از آن دیدی یک ماه درخشان مثل طشت پر از خون پیدا شد او نیز در آن جا غروب کرد .
    عرض کرد ، بلی !یابن رسول الله خوابم چنین است ، حالا تعبیرش را بفرما حضرت امیر علیه السلام فرمود : ای عرب از تعبیرش در گذر! عرب اصرار و تاءکید بسیار کرده و دست بردامان امام حسین علیه السلام زده التماس تعبیر نمود آن جناب فرمود : ای عرب خوب دیده ای آن زمین ، محل دفن و قبر من است و آن ستاره ها جوانان من هستند ، و آن ماه مانند طشت طلا پر از خون ، من هستم که مرا کوفیان بی وفا مهمان خواسته و در همان کنار فرات مرا با جوانان و برادران و اصحابم با لب تشنه و شکم گرسنه و بدن مجروح شهید خواهند کرد ، آن عرب گریسته و مسلمان شد)




    امضاء


صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زیبایی، دانایی و نیکویی -- دکتر الهی قمشه ای
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن فیلم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-08-2017, 22:02
  2. هواپیمای ضد زیردریایی P-3 Orion (کابوس هولناک زیردریایی ها)
    توسط حسنعلی ابراهیمی سعید در انجمن عمليات ها
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 19-04-2016, 20:09
  3. پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 14-10-2015, 11:28
  4. Root کردن چیست و چه کارایی هایی دارد ؟
    توسط رایکا در انجمن مقالات آموزش و ترفندها
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 29-03-2013, 22:00
  5. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi