نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: دعاي كشتي شكستگان

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    توجه دعاي كشتي شكستگان

    يك كشتي در يك سفر دريايي در ميان طوفان در دريا شكست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند





    نجات يابند و شنا كنان خود را به جزيره كوچكي برسانند.




    دو نجات يافته هيچ چاره اي به جز دعا كردن و كمك خواستن از خدا نداشتند.




    چون هر كدامشان ادعا مي كردند كه به خدا نزديك ترند و خدا دعايشان را زودتر استجاب مي كند،




    تصميم گرفتند كه جزيره را به 2 قسمت تقسيم كنند و هر كدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببينند كدام زود تر به خواسته هايش مي رسد.ا




    نخستين چيزي كه هردو از خدا خواستند غذا بود.




    صبح روز بعد مرد اول ميوه اي را بالاي درختي در قسمت خودش ديد و با آن گرسنگي اش را بر طرف كرد.




    اما سرزمين مرد دوم هنوز خالي از هر گياه و نعمتي بود.ا




    هفته بعد دو جزيره نشين احساس تنهايي كردند.




    مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر كرد.




    روز بعد كشتي ديگري شكست و غرق شد و تنها نجات يافته آن يك زن بود كه به طرف بخشي كه مرد اول قرار داشت شنا كرد.




    در سمت ديگر مرد دوم هنوز هيچ همراه و همدمي نداشت.ا




    بزودي مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بيشتري نمود.




    در روز بعد مثل اينكه جادو شده باشه همه چيزهايي كه خواسته بود به او داده شد.




    اما مرد دوم هنوز هيچ چيز نداشت.




    سرانجام مرد اول از خدا طلب يك كشتي نمود تا او و همسرش آن جزيره را ترك كنند.




    صبح روز بعد مرد يك كشتي كه در قسمت او در كناره جزيره لنگر انداخته بود پيدا كرد.




    مرد با همسرش سوار كشتي شد و تصميم گرفت جزيره را با مرد دوم كه تنها ساكن آن جزيره دور افتاده بود ترك كند.




    با خودش فكر مي كرد كه ديگري شايسته دريافت نعمتهاي الهي نيست چرا كه هيچ كدام از درخواستهاي او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.




    هنگامي كه كشتي آماده ترك جزيره بود مرد اول ندايي از آسمان شنيد :




    "چرا همراه خود را در جزيره ترك مي كني؟"






    مرد اول پاسخ داد:




    " نعمتها تنها براي خودم است چون كه من تنها كسي بودم كه براي آنها دعا و طلب كردم ، دعا هاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچ كدام نيست "




    آن صدا سرزنش كنان ادامه داد :




    "تو اشتباه مي كني او تنها كسي بود كه من دعاهايش را مستجاب كردم وگرنه تو هيچكدام از نعمتهاي مرا دريافت نمي كردي"




    مرد پرسيد:




    " به من بگو كه او چه دعايي كرده كه من بايد بدهكارش باشم؟ "





    امضاء



  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi