مدت زيستن نوح(علیه السلام) در ميان قومش
از آيات سوره عنكبوت بر می آيد كه آن جناب نهصد و پنجاه سال مشغول دعوت قوم خود
بوده، ولى قوم، او را جز به استهزاء و مسخره كردن و نسبت جنون به او دادن عكس العملى از خود
نشان ندادند، آنها وى را متهم می كردند به اينكه منظورش اين است كه به آقايى و سرورى بر ما
دست يابد، تا آنكه در آخر از پروردگار خود يارى طلبيد. و از آيات سوره هود استفاده می شود كه بعد
از اين استنصار، خداى تعالى به وى وحى كرد كه از قومش به جز آن چند نفرى كه ايمان آورده اند احدى
ايمان نمی آورد، و آن جناب را در باره قومش تسليت گفت و دلگرمى داد، و بطورى كه از آيات سوره
نوح استفاده می شود نوح (علیه السلام) قوم خود را به هلاكت و نابودى نفرين كرد، و از خداى تعالى
خواست تا زمين را از لوث وجود همه آنان پاك كرده و احدى از آنان را زنده نگذارد، و بطورى كه از آيات
سوره هود بر می آيد خداى تعالى به آن جناب وحى كرد كه زير نظر ما و طبق وحى ما كشتى را بساز.
كشتى سازى نوح (علیه السلام)
از آيات سوره هود بر مى آيد كه خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا كشتى را با تاييد و تسديد او
بسازد، و آن جناب شروع به ساختن آن كرد، كه مردم دسته دسته از محل كار آن جناب گذشته و او
را مسخره می كردند، چون كشتى آب می خواهد، و كشتى سازى بايد در لب دريا باشد، و آن جناب
اين كار را در بيابانى بدون آب انجام می داد، و همين باعث می شد كه مردم او را مسخره كنند، و آن
جناب در پاسخشان می فرمود اگر امروز شما ما را مسخره می كنيد به زودى خواهيد ديد كه ما شما
را مسخره می كنيم و به زودى خواهيد فهميد كه كسى كه دچار عذاب گردد خوار و ذليل و بيچاره
می شود، و عذابى كه می آيد عذابى است مقيم و غير قابل زوال و نيز از دو سوره هود و مؤمنون بر
می آيد كه خداى عز و جل براى نزول آن عذاب، علامتى قرار داده بود و آن اين بوده كه آب از تنورى
بالا می زند.
نزول عذاب و آمدن طوفان
نوح (علیه السلام) هم چنان كه از سوره هود و مؤمنون استفاده می شود مشغول ساختن كشتى بود
تا اينكه آن را به اتمام رسانيد و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد، و آن تنور شروع به
جوشيدن كرد، در اين هنگام خداوند متعال به آن جناب وحى فرستاد كه از هر حيوان يك جفت نر و ماده
سوار كشتى كند و نيز اهل خود را به جز افرادى كه مقدر شده بود هلاك شوند يعنى همسرش كه خيانت
كار بود و فرزندش كه از سوار شدن امتناع ورزيده بود و نيز همه آنهايى كه ايمان آورده بودند سوار كند.
و از سوره قمر بر می آيد همين كه آنها را سوار كرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ريزان باز كرد،
و زمين را به صورت چشمه هايى جوشان بشكافت، آب بالا و پايين براى تحقق دادن امرى كه مقدر شده
بود دست به دست هم دادند.
و نيز از سوره هود استفاده می شود كه رفته رفته آب زمين را فرا گرفت و بالا آمد و كشتى را از زمين
كند، كشتى در موجى چون كوه هاى بلند سير می كرد، و طوفان همه مردم روى زمين را فرا گرفت و
همه را در حالى كه ستمگر بودند هلاك كرد، و خداى تعالى به آن جناب دستور داده بود همين كه در
كشتى مستقر شدند خدا را در برابر اين نعمت كه از شر قوم ستمكار نجاتشان داد حمد بگويند و در
پياده شدن از او بركت بخواهند، و نوح (علیه السلام) گفت: "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ"
3 و نيز گفت: "رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ".4
بعضى گفته اند گيريم كه قوم نوح به خاطر گناهانى كه مرتكب شدند غرق گشتند در اين
ميان گناه حيوانات روى زمين چه بوده است كه همه گرفتار طغيان آب شدند؟.
اين از بى پايه ترين اعتراضها است، چون هر هلاكتى هر چند عمومى باشد عقوبت و انتقام
نيست، زيرا بسيار است حوادث عمومى كه در يك لحظه و يا زمانى كوتاه هزاران هزار انسان
و حيوان را در كام مرگ مى برد و اين حوادث كه يا زلزله است و يا طوفان و يا وبا و يا طاعون
حوادثى نادر نيست بلكه بسيار اتفاق افتاده و مى افتد و اين خداى سبحان است كه در
مخلوقات خود هر حكمى بخواهد مى راند.
پايان يافتن داستان و پياده شدن نوح و همراهانش به زمين
بعد از آنكه طوفان به دليل آيه 77 سوره صافات عالم گير شده و مردم روى زمين همه غرق شدند،
خداى تعالى به زمين فرمان داد تا آب خود را ببلعد، و به آسمان نيز فرمان داد تا از باريدن بايستد، آب
از ظاهر زمين كاسته شد، و كشتى بر بالاى كوه جودى قرار گرفت و فرمان "وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ-
دورى باد بر عليه ستمكاران" صادر شد، آن گاه خداى تعالى به نوح وحى كرد كه: اى نوح! از كشتى
پايين آى و با سلامى از ناحيه ما و بركاتى بر تو و امتهايى كه با تواند پياده شو، كه بعد از اين طوفان،
ديگر هيچگاه دچار طوفانى عالم گير نخواهند شد. چيزى كه هست بعضى از اين نجات يافتگان امتهايى
هستند كه خدا در دنيا از متاعهاى زندگى دنيا برخوردارشان می كند، و سپس عذابى دردناك آنان را فرا
می گيرد، پس نوح و همراهان او از كشتى خارج شده و در زمين قرار گرفتند و خدا را به توحيد و اسلام
پرستيدند، و زمين را به ارث دست به دست به ذريه هاى خود سپردند، و خداى سبحان تنها ذريه نوح
را باقى گذاشت.5