نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: وعده واهی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,468
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    zangooleh وعده واهی

    شب زمستاني ؛
    سردار به سرباز نگهبان گفت...سردت نيست ؟؟
    سرباز جواب داد : عادت دارم !!!
    سردار گفت ميگويم برايت لباس گرم بياورند ...... و
    رفت و ..... آن وعده که کرد از يادش رفت....!!!
    صبح جنازه يخ زده سرباز را ديدند كه روي ديوار نوشته بود :
    به سوز سرما عادت داشتم ! .........
    ....... وعده واهی تو ............ ويرانم كرد !!!!!
    امضاء




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,468
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حكايت كرده اند پادشاهي در يك شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سربازي را ديد كه با لباسي اندك در سرما نگهباني مي داد.
    از او پرسيد: سردت نيست؟
    نگهبان گفت: چرا اي پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل كنم.
    پادشاه گفت: من الان داخل قصر مي روم و مي گويم يكي از لباس هاي گرم مرا برايت بياورند.
    نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشكر كرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش كرد.
    صبح روز بعد جسد سرما زده نگهبان را در حوالي قصر پيدا كردند، در حالي كه در كنارش با خطي ناخوانا نوشته بود:
    اي پادشاه من هر شب با همين لباس كم سرما را تحمل مي كنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاي درآورد
    امضاء




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,468
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یادم نمی رود ،
    کمی و کاستی ها را !
    فشار و سختی های وارده از سوی دشمن را !
    درشب عملیات فریاد الله اکبر و یامهدی ها را!
    ناله ها و زمزمه های شبانه را!
    حجم آتش های سنگین و سبک را !
    تیر مستقیم تانک ها و کالیبرها را !
    تک تیراندازها را !
    مجروحین مظلوم ومعصوم درخون غلتان را!
    آخرین زمزمه ی زیرلب‌ها را!
    یازهراو یاحسینها را!
    لبان تشنه یشهیدانرا !
    خنده های لحظه عروجشان را !
    شهادتین ها را !
    نامه های خونین در جیب ها را !
    امداد های غیبی را !
    پیکر مطهرشهیدانبر خاک افتاده در کربلای شلمچه را !
    گریه های جا ماندن از سفر را !

    ۱۹ شبانه روزخواب به چشمان مبارکتان نیامد.

    با نیتی خالص و عنایتی ویژه از جانب خدای حفیظ و رقیب مقاومت کردید.

    شما مظهر عشق و صفا و شاهد و ناظر به خون غلتیدن برادران و پدران و همرزمانتان بودید.

    منطقه ی شلمچه و غرب کانال ماهی، که دشمن در آن مستقر بود مملو از سنگرهای مستحکم و نونی شکل، موانع مصنوعی و طبیعی، تانک ها، پی ام پی، نفر بر و سایرتجهیزات و نیروهای زبده ای بود، که مقابله با آن ها نیرویی فراتر از تصور و توان ما لازم داشت. که این نیرو با توکل بهخداو استمداد از حضراتمعصومینعلیهم السلام وامداد های غیبی تامین شد.

    هم چنین در منطقه ی نهر جاسم و نونی ها و روی دژ آجرلو و نخلستان شمال شهر بصره و جزیره ی شلحه-یا ام الطویل- درکنار اروند رود غوغا کردید و برای رضایخداو پیروزی سپاه میهن وشهادتدر دامن مولای مانامام حسین(ع)از هم پیشی می گرفتید.


    نمی توانم، نمی شود! قلم، زبان ، از تصویر بیان حماسه و فداکاری و ایثار شما قاصر است.

    برادرانشهیدمدل تنگتان هستم ،و یاد شما وجودم را لبریز از غم فراق می کند. تسلی بخش این غم، خانواده و فرزندان و خاطرات به جای مانده از شماست. با یادتان خاطرم را بهشتی میکنم و تمنا دارم ما جاماندگان را فراموش نکنید.

    بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الّاشهیدعشق به تیر از کمان دوست
    امضاء




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,761
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط حسنعلی ابراهیمی سعید نمایش پست ها
    شب زمستاني ؛
    سردار به سرباز نگهبان گفت...سردت نيست ؟؟
    سرباز جواب داد : عادت دارم !!!
    سردار گفت ميگويم برايت لباس گرم بياورند ...... و
    رفت و ..... آن وعده که کرد از يادش رفت....!!!
    صبح جنازه يخ زده سرباز را ديدند كه روي ديوار نوشته بود :
    به سوز سرما عادت داشتم ! .........
    ....... وعده واهی تو ............ ويرانم كرد !!!!!
    آه از این وعده های واهی ..............................
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi