گاه اين سوال در ذهن كساني كه زندگاني امام رضا عليهالسلام را مطالعه ميكنند پيش مي آيد كه چرا آن حضرت با مأمون شرط كرد:
«در صورتي ولايتعهدي وي را مي پذيرد كه در امور حكومتي و قضاوت دخالتي نداشته باشد»؟
براي رسيدن به پاسخ اين سوال از كلمات خود آن حضرت استفاده ميكنيم.
آن امام بزرگوار در پاسخ به درخواست مأمون مبني بر پذيرش ولايتعهدي فرمود:
«و انا اَقْبَلُ ذلك علي اَنّي لا اُوَلّي احدا و لا اُعْزِلُ احدا و لا اُنْقِضُ رَسْما و لا سُنَّه و اَكوُنُ في الامر من بَعيد مُشيرا».[1]
من اين امر را مي پذيرم با اين شرط كه كسي را به كاري نگمارم، كسي را از مقامش عزل نكنم، رسم و روشي را نقض نكنم و فقط از دور ، مورد مشورت قرار گيرم.
اين شرط نشان ميدهد كه امام نمي خواست مسئوليت وضع موجود و كارهايي را كه از طرف حكومت اعمال مي شد را به عهده بگيرد و كساني گمان كنند كه آن حضرت نظارت و يا دخالت در امور دارد.
در اين صورت طبعا كسي او را متهم نمي كرد. زيرا مسائلي كه در كشور مطرح شده و دستوراتي كه به مرحله اجرا در مي آمد به پاي خود مامون گذاشته مي شد و اين امتياز بزرگي بود
كه امام موفق شد از مامون بگريد و بدين ترتيب مانع از آن شود كه به خاطر حضورش در تشكيلات، بد نامي براي خود فراهم كند از اين رو خود مي فرمود: «اني ما دخلت في هذا الامر الا دخول الخارج منه»[2]
يعني من وارد مسئله حكومت نشدم مگر مانند داخل شدن كسي كه ورودش همانند خارج شدن است (ورود و خروجش همزمان و يكي است).
واقعيت اين است كه امام نميتوانست وضعيت ناهنجاري را كه محصول نزديك به دو قرن انحراف[3] بود را بپذيرد.
وقتي شخصي به نام «محمد بن ابي عباد» با لحن اعتراض آميزي به آن حضرت گفت:
چرا مسئوليت ولايتعهدي را نپذيرفته و از موقعيت استفاده نميكنيد (تا به ما هم نفعي برسد)؟ امام فرمود:
اگر اين كار به دست من بود و تو نيز همين موقعيت را نزد من داشتي حقوق تو از بيت المال برابر حقوق مردم عادي ميشد.[4]
در اصل پذيرش ولاتعهدي بر جامعه اي كه قادر نيست و قابل هم نيست كه رهبري امامي تشيع مذهب را بپذيرد، پذيرش ولايتعهدي نوعي كار عبث و بيهوده بوده و عملا مانعي بر سر راه سياستهاي اصولي بود كه امامان شيعه در پيش گرفته بودند.
پي نوشت: --------------------------------
[1] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج2، ص148 و نيز ر.ك: شيخ مفيد، الارشاد، ص310؛ شيخ كليني، الكافي، ج1، ص487؛ ابن فتال نيشابوري، روضه الواعظين، ص224؛ طبرسي، اعمال الوري، ص320.
[2] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج2، ص138.
[3] اين دو قرن انحراف حاصل حكومت امويان و عباسيان بود.
[4] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج2، ص90.