صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 86 , از مجموع 86

موضوع: سرگذشت های عبرت انگیز

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خنثی سازی شدید توطئه گران


    پس از آنکه رژیم منحوس عراق در سالهای 1350 به بعد ، ایرانیان را با جنایات زیاد از عراق بیرون کرد ، و نسبت به آنها هتاکی های بسیار نمودند ، آقای فلسفی خطیب مشهور در مسجد سید عزیز اللّه واقع در بازار تهران در برابر بیش از بیست هزار نفر ، و جمعی از سفرای کشورها سخنرانی منطقی و داغی بر ضد رژیم عراق
    نمود و آن رژیم جنایتکار را محکوم کرد ، و این سخنرانی با حذف قسمتهایی در رادیو ایران پخش شد .
    دولت شاهنشاهی ایران از این فرصت سوء استفاده کرده و چون به نفع خود بود ، خواست از آقای فلسفی تمجید نموده و او را زیر چتر خود بیاورد ، ولی به امام خمینی رحمه اللّه توهین نماید .
    در همان ایام دو نفر از سناتورها یعنی جمشید اعلم ، و علامه وحیدی در مسجد سنا از آقای فلسفی تمجید نمودند ، با این عبارت که جمشید اعلم گفت : ( ما با این روحانیونی که با ما در بیان فجایع عمال بعثی عراق همصدا شده اند افتخار می کنیم ، ولی آن آقا منظور او آیه اللّه العظمی امام خمینی بود در عراق نشسته و هیچ نمی گوید . . . ) سپس سناتور دیگر به نام علامه وحیدی گفت : ( آن آقا اصلا ایرانی نیست . )
    این ماجرا در روزنامه منعکس شد و اثر بسیار بدی گذاشت و در نتیجه مردم بسیار ناراحت شدند .
    همین باعث شد که آقای فلسفی دنبال فرصت می گشت تا پاسخ دندانشکن آن دو سناتور مزدور را در ملاء عام بدهد ، در این میان آیه اللّه حاج میرزا عبداللّه چهل ستونی از ارکان علمای تهران از دنیا رفت ، در مسجد جامع تهران برای او مجلس ترحیم گرفتند و آقای فلسفی را به آن مجلس برای سخنرانی دعوت کردند ، مجلس بسیار با شکوهی برگزار گردید ، آقای فلسفی به منبر رفت و پس از مطالبی یاوه های آن دو سناتور را با کمال قاطعیت رد کرد
    ، و مجلس سنا را استیضاح نمود ، و از آنها اظهار تنفر کرد ، و حاضران نیز فراز به فراز ، با گفتن سه بار ( صحیح است ) سخنان آقای فلسفی را تاءیید می کردند .
    کوتاه سخن آنکه : بیانات آقای فلسفی ، سوء استفاده دولتمردان آن عصر را به طور کلی نابود کرد ، و آنها را در یاوه سرائیهایشان محکوم نمود . یکی از آن فرازها این بود :
    ( ما اعلام می کنیم که جامعه مؤمنین ، روحانیون ، مردم مسلمان ، از نطق آلوده خلاف انصاف ، خلاف فضیلت ، آلوده به دروغ و آلوده به تهمت سناتور جمشید اعلم را در مجلس سنا ، و تاءییدی که سناتور دیگری از او کرده ، از آن نطق و از این تاءیید ، منزجر و متنفرند . )
    مردم سه بار فریاد زدند : ( صحیح است ، صحیح است ، صحیح است ( 133 ) ) .
    نوار این مجلس مهم تکثیر شد و دست به دست در همه جا پخش گردید و به نام نوار استیضاح شهرت یافت .
    درود بر تو ای قهرمان سخن آقای فلسفی آزاده پر صلابت و شجاع .
    جالب اینکه وقتی که آقای فلسفی از آن منبر پایین آمد ، نخستین کسی که نزدیک منبر بود و آقای فلسفی را در آغوش گرفت و به عنوان تاءیید و تمجید بوسید ، مرحوم شهید مطهری بود ( 134 ) .







    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    دروغ صحیح !

    یکی از علمای درباری ، مرام شیخیه را ترویج می کرد و به عنوان ( شریف الواعظین ) مشهور شده بود ، و در یکی از شهرهای استان فارسبه گمراه کردن مردم اشتغال داشت و پس از انقلاب از دنیا رفت .
    عصر مرجعیت آیه اللّه العظمی بروجردی رحمه اللّه ، به آقای بروجردی خبر دادند که چنین عمامه به سری به گمراه کردن مردم اشتغال دارد .
    آیه اللّه بروجردی رحمه اللّه واعظ معروف آن عصر ، خطیب توانا مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری را به شهر فرستاد تا ده شب منبر برود ، و کاری کند که مردم شریف الواعظین را از شهر بیرون کنند .
    در این ایّام یک روز شریف الواعظین مریدان خود را به دور خود جمع کرد و به آنها گفت :
    ( یک شیخ حرام زاده ای به اینجا آمده می خواهد مرا از شهر بیرون کند . )
    این سخن به گوش شیخ انصاری رسید ، بالای منبر گفت : ( ای مردم ! این حلال زاده ( شریف الواعظین ) مرا حرامزاده خوانده است ، ولی هر دو ما دروغ می گوییم ! ! ( یعنی نه او راست می گوید که مرا حرامزاده دانسته ، و نه من راست می گویم که او را حلال زاده دانسته ام ) یکی از دوستان وقتی که این قصه را را برایم نقل کرد خندیدم و به یاد این رباعی افتادم :
    شخصی بد ما به خلق می گفت ما سینه از او نمی خراشیم
    ما خوبی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم ! !




    امضاء


  4. Top | #83

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ملاقات پیرمرد بلند قامت با علی علیه السلام
    او مردی پخته و اندیشمند بود ، عمر طولانی و با برکت ، او را کار کشته و کار آزموده کرده بود ، با سفرای خداوند و پیامبران همنشینی نموده و درسها آموخته بود
    . گرچه پیر و سالخورده شده بود ، ولی فکر جوان داشت ، علم و حکمت او به جایی رسیده بود که افرادی چون حضرت ( موسی علیه السلام ) همانند شاگرد ، درسها از او آموختند .
    او چون جهانگردی دور اندیش بود ، که با مشاهده مناظر گوناگون و شگفت انگیز جهان آفرینش با دیدن بصیرت ، خدایش را می نگریست ، قلب نورانی او سرشار از عشق به خدای عشق آفرین شده و با اخلاص کامل معبود حقیقی جهانیان را پرستش می کرد و تجربه بسیار از روزگار آموخته بود .
    او اگر سخنی می گفت ، عمیق ، پخته و حساب شده بود ، و قبلا به امضاء اندیشه و حکمت سرشارش رسیده بود !
    چقدر شایسته است ، که انسانها در کارهای خود ، مبنا و دلیل داشته باشند ، نه بی مبنا کاری انجام دهند و نه زیر بار سخنان و اعمال بی اساس روند . و اگر احیانا گرفتار اشتباهی شدند و یا از پاسخ صحیح به مشکلی عاجز ماندند ، به افراد لایق و صالح مراجعه نموده و در پرتو رهنمودهای آن افراد ، پرده های اوهام را از خود بدرند .
    امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام که همواره همراه و همراز پیامبر صلی اللّه علیه و آله بود و از هرگونه فداکاری در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام و بزرگداشت صدای وحی که از زبان محمد صلی اللّه علیه وآله بر می خاست ، دریغ نداشت ، می گوید : با رسول خدا صلی اللّه علیه وآله در یکی از راههای مدینه در حرکت بودیم ، ناگاه با آن پیرمرد
    بلند قامت چارشانه ای که محاسن و ریش پری داشت ، ملاقات نمودیم ، او با کمال احترام به پیامبر صلی اللّه علیه وآله سلام کرد و احوال پرسی نمود ، سپس به من رو کرد و گفت :
    السلام علیک یا رابع الخلیفه و رحمه اللّه و برکاته ؛
    سلام و درود و مهر خداوند بر تو ای ( چهارمین خلیفه ! )
    در این هنگام متوجه رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله شد و گفت : آیا چنین نیست ؟
    رسول خدا صلی اللّه علیه وآله او را تصدیق کرد .
    آنگاه پیرمرد ، از نزد ما به سویی رفت ( عجبا ! این چه منظره ای بود ، او که از چهره تابناکش ، شکوه و شخصیتش آشکار بود ، راستی چرا مرا چهارمین خلیفه خواند ؟ و چرا پیامبر صلی اللّه علیه وآله او را تصدیق کرد ؟ چه خوبست معمای این رازها برایم آشکار گردد )
    - ای رسول خدا ! این گفتاری که آن پیرمرد گفت : چه بود ؟ شما هم پای سخنان او را امضا کردید و وی را تصدیق نمودید .
    پیامبر : او حرف درستی زد و سخن حکیمانه ای گفت ، به راستی تو همان هستی که او بازگو نمود ( اینک گوش کن تا برایت توضیح دهم )
    خداوند در قرآن ( به فرشتگان ) می فرماید : ( من در زمین پدید آورنده ( خلیفه ) هستم ، ( 135 ) اولین خلیفه و جانشینی که خداوند در زمین برای خود قرار داد حضرت ( آدم علیه السلام ) است . )
    در مورد دیگر می فرماید : ( ای داود
    ! ما تو را در زمین خلیفه نمودیم ، طبق میزان حق و عدالت بر مردم حکومت کن ( 136 ) . ) از این رو ( داود ) خلیفه سوم است .
    و در جای دیگر می فرماید : ( موسی علیه السلام به برادرش هارون گفت : در میان قوم من جانشین من باش ! و امور آنان را اصلاح کن ! ) ( 137 )
    بالاخره در این آیه می فرماید : ( اعلانی است از طرف خداوند و رسول او به مردم ، در مجمع عظیم اسلامی ( حج ) که خدا و رسول او از مشرکان بیزار است ) ( 138 ) .
    اعلان کننده و مبلغ از ناحیه خداوند و رسول او تو هستی ! تو وصی و وزیر و ادا کننده وام من هستی ! تو همان گونه می باشی که هارون برای موسی بود گرچه بعد از من پیامبری نخواهد آمد روی این اساس همان گونه که آن پیرمرد بلند قامت تو را خلیفه چهارم خواند چهارمین خلیفه هستی !
    آیا می دانی او که بود ؟ آیا می خواهی بدان او کیست ؟
    حضرت علی : نه او را نشناختم ، در انتظار شناختن او بسر می برم .
    - او برادر تو ( خضر علیه السلام ) بود . ( 139 )






    امضاء


  5. Top | #84

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    لطف عظیم خدا

    جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود ، همواره مادرش را رنج می داد ، بی مهری او به مادر به جایی رسید که روزی ماردش را که بر اثر پیری و ضعف ، توان راه رفتن نداشت ، به کول گرفت و بالای کوه برد و در
    آنجا نهاد ، تا طعمه درندگان بیابان شود ، هنگامی که مادر را در آنجا نهاد و از آن بالا کوه سرازیر شد تا به خانه باز گردد ، مادرش در این فکر افتاد مبادا پسرم در مسیر پرتگاه کوه بیفتد و بدنش خراش بردارد و یا طمعه درندگان گردد ! برای پسرش چنین دعا کرد :
    خدایا ! پسر را از طعمه درندگان و از گزند حوادث حفظ کن ، تا به سلامت به خانه اش باز گردد .
    از سوی خداوند به موسی علیه السلام خطاب شد : ای موسی ! به آن کوه برو و منظره مهر مادری را ببین .
    ببین مهر مادر چه ها می کند ؟ جفا دیده اما دعا می کند
    موسی علیه السلام به آنجا رفت ، وقتی مهر مادری را دریافت ، احساساتش به جوش و خروش آمد ، که به راستی مادر چقدر مهربان است . ولی نه به زودی از خداوند به او وحی کرد که : ( ای موسی ! من به بندگانم مهربانتر از مادرم هستم ) .
    دوباره خطاب آمدی بر کلیم ز سوی خدای غفور و رحیم
    که موسی از این مادر دلپریش منم مهربانتر به مخلوق خویش
    ولی حیف کاو خودستایی کند ندانسته از من جدایی کند
    در عین بدی من از آن دل خوشم که با توبه ای ناز او می کشم






    امضاء


  6. Top | #85

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    شخصیت و بزرگواری

    نظام الملک حسن بن اسحاق از امیران جوانمرد و بزرگواری بود ، که اگر کسی هدیه ای نزد او می برد ، او علاوه بر جایزه به دادن به هدیه آورنده آن هدیه را بین حاضران تقسیم می کرد . روزی کشاورز مستضعفی سه
    خیار نزد او به رسم هدیه آورد ، او یکی از آنها را خورد ، سپس دومی و سومی را نیز خورد و چیزی به حاضران نداد ، و صد دینار به آورنده خیار جایزه داد .
    پس از خلوت شدن مجلس ، یکی از نزدیکان نظام الملک که گستاختر بود ، به امیر گفت : ( چطور شد امروز حاضران و ما را از هدیه ، محروم نمودی ؟ )
    نظام الملک گفت : هر سه خیار را چشیدم دیدم تلخ است ، همه آنها را خوردم ، و به کسی ندادم تا مبادا بی صبری کند و بگوید تلخ است ، و آن کشاورز بینوا از هدیه ای که آورده بود شرمنده شود ، من حیا دارم از اینکه اگر کسی نزد من هدیه آورد ، او را محروم و شرمنده کنم ، از این رو به رنج تلخی خیارها صبر کردم تا زندگی آن کشاورز بینوا تلخ نشود ( 140 ) .
    یادی از شهید ثالث
    شرحی از شهید اول و دوم در داستان شماره 60 و 61 گذشت ، در اینجا نظر شما را به چگونگی شهادت شهید ثالث جلب می کنم :
    او آیه اللّه آقای محمد تقی مجتهد قزوینی بود که در سال 1264 ه . ق در نیمه شب ، در محراب مسجد به دست بابی ها مجروح شده و سپس به شهادت رسید .
    این عالم بزرگوار برادری داشت به نام ملا صالح که او نیز از علمای قزوین بود ، ملا صالح که او نیز از علمای قزوین بود ، ملا صالح دختری به نام زرین تاج داشت که در زیبایی چهره و اندام
    کم نظیر بود ، این دختر همسر پسر عمویش ملا محمد ( پسر محمد تقی شهید ) گردید .
    زرین تاج نزد پدر و عمویش مشغول تحصیل علوم حوزوی گردید ، ولی متاءسفانه در پایان تحصیل پیرو مذهب شیخیه و از مریدان سید کاظم رشتی شد ، سپس با اینکه دارای دو یا سه فرزند شده بود ، در سال 1259 ه . ق شوهر و فرزندان را رها کرد ، و برای دیدار سید کاظم رشتی عازم کربلا شد ، در آنجا با خبر شده که سید کاظم از دنیا رفته ، با شاگردان سید کاظم محشور بود و سرانجام از مریدان سید علی محمد باب گردید و رسما بابی شد ، به قدری در نزد سید علی محمد باب ( موسس فرقه بابیه ) مقرب گردید که سید علی محمد ، کتابی به نام احسن القصص در تفسیر سوره یوسف نوشت . در چندین مورد نام او را به عنوان ( قرّه العین ) ذکر کرد و علاقه مفرط خود را به او ابراز نمود ، و لقب قره العین را سید علی محمد باب به او داد و گفت او نور چشم من است .
    قره العین سه سال بعد از سفر به عراق ، به ایران بازگشت و به قزوین و به خانه پدرش ملا صالح وارد شد ، ولی به شدت مورد اعتراض پدر و عمویش قرار گرفت ، و آنها او را از روش شیخیگری و بابیگری برحذر داشتند . شهید ثالث سابقه مبارزه با شیخیگری و بابیگری داشت و در این راستا کوشش بسیار نموده بود ، و همین موجب
    شد که بابی ها نقشه قتل ملا محمد تقی قزوینی عموی قره العین را طرح کردند ( و به عقیده بعضی ، طراح اصلی قتل او خود قره العین بود که حاضر شد عمویش را بکشند ) .
    مرحوم آیه اللّه ملا محمد تقی قزوینی نیمه های شب برای خواندن نماز شب به مسجد رفت ، مسجد خلوت بود ، در حال سجده به خواندن مناجات خمسه عشر اشتغال داشت ، ناگهان چند نفر بابی به مسجد ریختند ، نخستین بار نیزه ای بر پشت گردن او فرو بردند ، سپس نیزه ای به دهان او فرو کردند ، سپس هشت زخم وخیم بر بدنش زدند و گریختند ، او برای رعایت نجس نشدن مسجد ، خود را با زحمت بسیار تا در مسجد رساند و همانجا بی هوش شد ، او را به خانه اش بردند و پس از دو روز به شهادت رسید ، مرقد مطهرش در قزوین در نزدیک بارگاه ملکوتی امامزاده حسین علیه السلام به عنوان قبر شهید ثالث ، معروف و زیارتگاه شیفتگان حق و حقیقت است .
    سرانجام قره العین در عصر ناصرالدین شاه ، با عده ای دستگیر و اعدام شدند . ( 141 )






    امضاء


  7. Top | #86

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    پی نوشتها


    1- نهج البلاغه ، خطبه 182 .
    2- همان ، حکمت 297 .
    3- اقتباس با توضیحات از بحار ، ج 12 ، ص 76 و ص 9 و 10 ، حیوه القلوب ، ج 1 ، ص 168 ، امالی صدوق ، ص 178 و 179 .
    4- ریاحین الشریعه ، ج 5 ، ص 147 و 175 .
    5- بحار ، ج 16 ، ص 193 .
    6-
    اقتباس از تفسیر مجمع البیان ، ج 8 ص 419 420 .
    7- این حادثه حدود ده سال قبل از بعثت رخ داد .
    8- مناقب ، ج 2 ، ص 172 .
    9- مهاجران : مسلمانانی هستند که از مکه به مدینه آمده بودند .
    10- انصار : مردم مدینه هستند که اسلام را پذیرفته و به یاری پیامبر صلی اللّه علیه و آله برخاستند .
    11- والذی انزل علیک الکتاب ما قلت شیئا من ذلک قط و ان زیدا لکاذب .
    12- ( . . . یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجن الا عز منها و لله العزّه و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون ؛ می گویند هنگامی که به مدینه برگشتیم ، البته آنکه عزیزتر است ذلیل را بیرون می کند ، و حال آنکه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند ) ( منافقون 8 )
    13- ترجمه و اقتباس از تفسیر مجمع البیان ، ج 10 ، ص 293 این واقعه در سال ششم هجرت رخ داد .
    14- توبه 118 .
    15- توبه 118 .
    16- اقتباس و ترجمه از سیره ابن هشام ، ج 4 ، ص 159 181 ، کشف الغمّه ، ج 1 ص 304 و 306 ، تفسیر مجمع البیان ، ج 5 ، ص 79 و تفاسیر دیگر ، ذیل آیه 118 توبه .
    17- طبقات ابن سعد ، ج 6 ، ص 217 ، و المعارف ابن قتیبه ، ص 33 .
    18- حجربن عدی الکندی ، تالیف محمد جواد فضل اللّه ، ص 46 به نقل از الدرجات الرفیعه شهید اول .
    19- همان .
    20-اعیان الشیعه
    ، ج 20 ص 220 ، تاریخ طبری ، ج 4 ، ص 24 .
    21-حجر بن عدی ، محمد جواد فضل اللّه ، ص 55 ، به نقل از تفسیر طبری ، ج 4 ، ص 85 ذیل آیه .
    22-اعیان الشیعه ، ج 20 ، ص 158 .
    23-همان ، و قاموس الرجال ، ج 3 ، ص 88 .
    24-حجر بن عدی ، محمد جواد فضل اللّه ، ص 65 ، به نقل از الامامه و السیاسه ابن قتیبه ، ج 1 ، ص 148 .
    25- بحار الانوار ، ج 42 ، ص 290 .
    26-نساء 135 .
    27-اقتباس از الغدیر ج 9 ص 117 و قاموس الرجال ج 3 ص 84 به نقل از طبری .
    28- مرج عذراء ، محلی است در دو فرسخی دمشق که قبر حجر بن عدی و یارانش در آنجاست .
    29-اقتباس از تاریخ طبری ، ج 1 ص 151 و 152 ، حجر بن عدی و یارانش در آنجاست .
    30-بقیه یاران حجر ، مورد عفو واقع شدند .
    31-انی لاول فارس من المسلمین هلل فی وادیها ، و اول رجل من المسلمین نبّحته کلابها اشاره به اینکه این سرزمین را من فتح کرده ام و از دست کفار گرفته و در تحت قلمرو حکومت اسلام درآورده ام ( حجر بن عدی الکندی ، ص 163 ، به نقل از طبقات ابن سعد ، ج 6 .
    32-قاموس الرجال ، ج 3 ، ص 81 ، به نقل از روایت کشی آنان که سوریه می روند ، زیارت مرقد این رادمرد خدا و یارانش را که در نزدیک دمشق دارای بارگاه ملکوتی هستند ، فراموش نکنند
    .
    33-اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی ، ص 43 و 44 .
    34-اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی ، ص 175 177 .
    35- القران یواکب الدهر ، ج 2 ص 215 .
    36- وسائل الشیعه ، ج 12 ، ص 23 .
    37- اقتباس از تفسیر جامع ، ج 3 ، ص 320 .
    38- بحار ، ج 64 ، ص 130 ، به نقل از المحاسن البرقی ، ص 641 .
    39- سفینه البحار ، ج ، 2 ص 145 .
    40- الدین فی قصص .
    41- اصول کافی ، ج 2 ، ص 306 .
    42- کامل ابن اثیر ، ج 2 ص 120 .
    43- این حادثه در پنجم اردیبهشت سال 1359 در صحرای طبس رخ داد .
    44- بحار ، ج 20 ص 23 .
    45- اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی ، ص 177 .
    46- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، نوشته ارتشبد فردوست ، ج 1 ص 202 و 203 و 374 .
    47- اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه السلام فلسفی ، ص 186 188 .
    48- اقتباس از مکاتیب الرسول ، ص 90 تا 100 .
    49- اقتباس از تاریخ یعقوبی ، ج 2 ، ص 66 ، اسدالغابه ، ج 3 ، ص 143 .
    50-اقتباس از سیره ابن هشام ، ج 1 ، ص 359 و 360 .
    51- قال رسول صلی اللّه علیه و آله : البرکه عشره اجزاء تسعه اعشارها فی التجاره ( بحارالانوار ، ج 23 .
    52- فروع کافی ، ج 1 ، ص 374 .
    53- جامع الشواهد .
    54- تفسیر مجمع البیان ، ج 1 ، ص 506 .
    55- الدین فی قصص
    ، ج 1 ص 54 .
    56- الدین فی قصص ، ج 2 .
    57- یعنی چهار میلیارد و نهصد میلیون فرشته ، جنازه رباح را تشییع می کنند .
    58-اقتباس از معالم الزّکی از : سید هاشم بحرانی ، ص 120 ( باب ضمه القبر ) ، به نقل از امام صادق علیه السلام .
    59-بحار ، ج 23 ، ص 477 ، به نقل از ( وقعه الصّفّین ) ابن مزاحم .
    60-ترجمه العباس ، از سید عبدالرّزاق مقرم ، ص 289 ( پاورقی ) .
    61-مصابیح الجنان ، تاءلیف علامه سید عباس کاشانی ، ص 636 .
    62- اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی ، ص 225 و 226 .
    63-اقتباس از اعلام النساء اتلیدی ، با توضیحاتی از نگارنده .
    64-اقتباس از خاطرات حجه الاسلام فلسفی ، ص 51 .
    65-اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی ، ص 371 373 .
    66-اقتباس از ارشاد القلوب ، جلد 2 ، صفحه 14 .
    67-مقتنیات الد رر ، ج 13 .
    68-اقتباس از داستان باستان ، ص 113 ، به نقل از تاریخ کامل ابن اثیر .
    69-تفسیر برهان و مجمع البیان ، ج 4 ص 493 .
    70-اعراف : 166 .
    71-متوکل کسی است که به دستورش زنهای دودمان ابوطالب در خانه می نشستند و با یک پیراهن وصله دار به نوبت نماز می خواندند ، ولی زنان هرزه دربارش با زینتهای طلا و لباسهای فاخر در میان زن و مرد مستضعف و مستمند خودنمایی می کردند ، و زندانهای او پر از مظلومان و آزادگان از آل علی علیه السلام بود .
    72-مناقب الاطباء .
    73- اقتباس از : معالین السبطین ، ج 1 ،
    ص 286 و 288 ، ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 3 ، ریاض الانس کاشانی ، ج ( با توضیحاتی از نگارنده ) .
    74- بحار ، ج 83 ، ص 185 ، و ج 43 ، ص 339 .
    75- بحار ، ج 83 ، ص 185 ، و ج 43 ، ص 339 .
    76- مناقب آل ابی طالب ، ج 4 ، ص 18 .
    77- البدایه و النهایه ، ج 8 ، ص 38 .
    78- مناقب آل ابیطالب ، ج 4 ، ص 21 .
    79- برص عبارت است از بیماری پیسی که لکه های سفید روی پوست بدن تولید می کند .
    80- جذام بیماری واگیری است که میکروب آن شبیه سل و بر دو قسم است یک قسم آن دارای عوارضی از قبیل برآمدگی های مسی رنگ در روی پوست بدن می باشد که به تدریج تغییر می کند و تبدیل به زخم و جراحت می شود ، قسم دیگر عبارت است از لکه های سفید شبیه برص و بی حسی بعضی از اعضای بدن که گوشت آنها را فاسد می کند ، و در فارسی به آن خوره می گویند ( فرهنگ عمید ) .
    از 81 تا 141
    81- تفسیر جامع ، ج 4 ، ص 181 با توضیحاتی از نگارنده .
    82- اقتباس از ناسخ التواریخ خلفاء ج 1 ، ص 129 .
    83-سفینه البحار ، ج 2 ، ص 449 ، کشف الغمه ج 1 ، ص 383 ، الکنی و الالقاب ، ج 2 ، ص 495 .
    84-اقتباس از سفینه البحار ، ج 2 ، ص 449 ، اختیار معرفه الرجال ، ص 75
    .
    85-ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی حجیم ( سوره انفطار 13 و 14 ) .
    86-انما یتقبل اللّه من المتقین ( مائده 73 ) .
    87-ان رحمه اللّه قریب من المحسنین ( اعراف 54 ) .
    88-فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم و لا یتسائلون ( مؤمنون : 101 ) .
    89-یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و اذن له قولا ( طه : 108 ) .
    90-عنوان الکلام ، فشارکی ، ص 206 .
    91-اقتباس از خاطرات حجه الاسلام فلسفی ، ص 403 .
    92-اقتباس از سفینه البحار ، ج 1 ، ص 636 ، الکنی و الالقاب ، ج 1 ، ص 315 ( با توضیحاتی از نگارنده ) .
    93-و با خواندن شعری ، سخنان زشت خود را ابراز نمود .
    94-اقتباس از تتمه المنتهی ، ص 238 .
    95- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 1 ، ص 589 590 .
    96-بحار ، ج 84 ، ث 46 .
    97-اقتباس از خاطرات حجه الاسلام فلسفی ، ص 434 و 435 .
    98-اقتباس از خاطرات حجه الاسلام فلسفی ، ص 408 .
    99-که بر مصر و شام حکومت می کردند و تاءسیس دولتشان در سال 784 و پایانش در سال 923 هجری بود .
    100-اقتباس از کتابهای : سفینه البحار ج 1 ، ص 723 ، الکنی و الالقاب ، ج 2 ، ص 377 ، شهدا الفضیله و روضات الجنات و قصص العلماء .
    101- که شهید اول استادش شمس الدین محمد مکی مؤ لف کتاب لمعه می باشد .
    102- احتمال می رود دستهای مرموزی از طرف خود حکومت در کار بوده که به طور مشکوکی شهید دوم را به
    قتل رسانند و معلوم نشود چه کسی او را کشت .
    103- وی روز جمعه در ماه رجب سال 966 در حالی که قرآن تلاوت می کرد به شهادت رسید . ( نقل از خاتمه مستدرک علامه نوری به نقل از ج 3 شرح شرایع سید علی صائع شاگرد شهید . )
    104- اقتباس از کتابهای : منتهی المقال ، ج 1 ، ص 472 . سفینه البحار ، ج 1 ، ص 723 . مجالس المؤمنین و الکنی و الالقاب و شهداء الفضیله و مستدرک الوسائل و روضات الجنات و مقدمه منیه المرید .
    105- معروف به میرزای بزرگ ، صاحب فتوای معروف حرمت تنباکو ، وفات یافته سال 1312 ه . ق ، که مرقد مطهرش در نجف اشرف است .
    106- از علمای مجاهد و بزرگ ، که در سال 1388 ه . ق در کربلا رحلت کرد ، مرقد مطهرش در کربلا است .
    107- منظور از ( من ) آیه اللّه سید محمد فشارکی است .
    108- الکلام یجر الکلام ، تاءلیف مرحوم آیه اللّه سید احمد زنجانی ، ج 1 ص 262 .
    109- الکنی و الالقاب ج 1 ص 200 .
    110- بحارالانوار ، ج 103 ، ص 151 .
    111- بحارالانوار ، ج 103 ، ص 150-151 .
    112- همان ، ص 152-153 .
    113- بهجه الامال ، ج 2 ، ص 107 و 108 - فوائد الرضویه ، ص 28 .
    114- بحار ، ج 1 ص 42 .
    115- بهجه الامال ، ج 2 ص 110 .
    116- بهجه الامال ، ج 2 ، ص 111 .
    117- همان مدرک .
    118- بهجه الامال ، ج 2 ص 110 .
    119- بحارالانوار
    ، ج 52 ، ص 174 و 175 .
    120- فوائد الرضویه ، محدث قمی ، ص 26 .
    121- بهجه الامال ، ج 2 ، ص 114 .
    122- همان مدرک منتخب التواریخ ، ص 181 .
    123- به گفته بعضی از عارفان پاسخ طولانی موسی علیه السلام به خدا به خاطر عشق او به خدا بود که ، می خواست بیشتر با معشوق و محبوبش خدا ، سخن بگوید .
    124- لئالی الاخبار ، ج 1 ، ص 116 .
    125- اقتباس از خاطرات حجه الاسلام فلسفی ، ص 275 و 276 .
    126- همان ، ص 192 .
    127- مزمار از آلات موسیقی است که در فارسی به آن نای می گویند ، دارای شکل لوله ای است که در آن می دمند .
    128- اقتباس از خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی ، ص 126 و 127 .
    129- چنانکه در آیات 25 و 26 و 27 سوره توبه ، به این مطلب اشاره شده ، و در آیه 25 آمده فزونی جمعیت ، مشکلی را حل نمی کند .
    130- اقتباس از : طبقات کبری ، ج 2 ، ص 150 . مغازی واقدی ، ج 3 ، ص 897 و 602 و 915 و 916 . سیره ابن هشام ، ج 4 ، ص 126 و 134 . تاریخ الخمیس ، ج 2 ، ص 131 . بحار ، ج 21 ص 146 تا 185 .
    131-فروع کافی ، ج 4 ، ص 5 .
    132-فروع کافی ، ج 5 ، ص 34 ، بحار ، ج 47 ، ص 384 ( با توضیحاتی از نگارنده ) .
    133-اقتباس از خاطرات حجه الاسلام
    فلسفی ، ص 322 تا330 .
    134-همان ، ص 331 .
    135-انی جاعل فی الارض خلیفه ( بقره : 30 ) .
    136-یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ( صاد : 26 ) .
    137-و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح . . . ( اعراف : 142 ) .
    138-و اذان من اللّه و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان اللّه بری ء عن المشرکین و رسوله ( توبه : 3 ) .
    139-عیون اخبار الرضا ، ج 2 ، ص 11 .
    140-اقتباس از جوامع الحکایات ، ص 174 .
    141-اقتباس از کتاب جمال ابهی ، ص 62 86 ، محاکمه و بررسی باب و بهاء ج 1 ، ص 9 و 93 .





    امضاء


صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi