صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 92 , از مجموع 92

موضوع: ملکوت اخلاق((گلگشتی در جلوه‌های رفتاری و گفتاری پیامبر اعظم *ص* ))

  1. Top | #91

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    باز از آن حضرت روایت است:کسی که میهمان خود را غذا بدهد، خداوند از طعام‌ها و میوه‌های بهشتی به او می‌خوراند. (2) 662 78 صله رحم پیامبر گرامی اسلام می‌فرمود:کسی که پیوند خویشاوندی را گسسته است، با ما هم‌نشین نمی‌شود؛ چون لطف خداوند بر گروهی که میان آنان قطع رحم شده است، فرود نمی‌آید. (3) 663به گفته جابر بن عبداللَّه، روزی رسول گرامی خطاب به مسلمانان فرمود:ای مسلمانان! از خداوند پروا کنید و با خویشان پیوند برقرار سازید. همانا بوی بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام می‌شود، ولی کسی که‌پیوند خویشی بگسلد، آن را استشمام نمی‌کند. (4) 6641- . بحارالانوار، ج 74، ص 153. 2- . اصول کافی، ج 2، ص 204. 3- . مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 9، ص 202. 4- . مستدرک الوسائل، ج 9، ص 206. ص: 230همچنین نقل است که فردی خدمت حضرت رسید و گفت: خویشاوندی دارم که با آنها رابطه دارم، ولی آنان آزارم می‌دهند. تصمیم گرفته‌ام آنان را ترک کنم. رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فرمود: آن‌گاه خدا هم تو را ترک می‌کند! گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به کسی که محرومت کرده است، عطا کن. با کسی که از تو بریده است، رابطه برقرار کن. کسی که بر تو ستم روا داشته، از او درگذر. هرگاه چنین کردی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود. (1) 665 با خویشاوندان خود می‌پیوست، بی‌آنکه آنان را بی‌جهت بر دیگران برتری دهد. ایشان می‌فرمود:نیکوکاری و پیوند، عمرها را طولانی؛ شهرها را آباد و دارایی را زیاد می‌کند، گرچه انجام‌دهندگان آن بدکاران باشند. کسی که به سوی خویشاوندی می‌رود تا با مال و جانش با او پیوند برقرار کند، آفریدگار والا، پاداش صد شهید را به وی عطا می‌فرماید و برای هر گامش چهل هزار پاداش می‌نویسد و چهل هزار گناه از وی می‌زداید و به همین مقدار بر درجه‌اش بیفزاید و گویا صد سال صبورانه خداوند را عبادت کرده است. (2) 666آورده‌اند هنگامی که خواهر رضاعی پیامبر، شیماء را میان اسیران هوازن خدمت پیامبر آوردند و آن حضرت او را شناخت، ردای خویش را گسترد و به او فرمود: اگر دوست داری نزد ما باش. ما تو را محترم می‌داریم و محبت خواهیم کرد و اگر بخواهی نزد قوم خود بازگردی، تو را به سوی آنان بازمی‌گردانیم. شیماء خواست که نزد قوم خویش بازگردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز او را با هدایایی به سوی1- . بحارالانوار، ج 7، ص 92. 2- . همان، ج 71، ص 89. ص: 231قومش روانه کرد. (1) 667 ثویبه، کنیز ابولهب، پیامبر را در کودکی شیر داده بود. پیامبر به منظور حق‌شناسی، هدایایی از پول و لباس، برای او فرستاد. هنگامی که ثوبیه از دنیا رفت، آن حضرت تحقیق کرد که خویشان و بازماندگانش چه کسانی هستند که به آنان احسان کند. به آن حضرت اطلاع دادند که ثوبیه خویشاوند و بازمانده‌ای ندارد. (2) 668 با همه احترامی که برای خویشان خود قائل بود، هیچ‌گاه مرز ارزش‌ها را نمی‌شکست. در تاریخ بسیار دیده شده است اگر فردی زمام‌دار کشوری گردد، خویشاوندان و اقوام و اطرافیان او سوءاستفاده‌ها و چپاولگری‌های بسیار می‌کنند، ولی پیامبر در همان آغاز به طور قاطع جلوی بستگان خود را گرفت تا از مرز حق خود تجاوز نکنند. ابوعبیده می‌گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود:پس از فتح مکه، پیامبر، بنی هاشم را به دور خود جمع کرد و خود بر بالای صفا ایستاد و به آنها رو کرد و فرمود: ای فرزندان هاشم! و ای فرزندان عبدالمطلب! من رسول و فرستاده خدا به سوی شما هستم و همه شما را دوست دارم. نگویید محمد صلی الله علیه و آله از ماست. به خدا سوگند، که دوست من از میان شما و غیر شما نیست، جز پرهیزگاران. پس می‌بینم شما را در حالی که روز قیامت، دنیا را بر گردن‌های خود حمل می‌کنید و دیگران (غیر بستگان) را که آخرت را با خود حمل می‌کنند. آگاه باشید که من عذر خود را بین خود و شما، با خداوند متعال بیان کردم. و به درستی که عمل من از آنِ من است و عمل‌شما برای شماست. (3) 669به این ترتیب، آنها را مثل دیگران در رفتار و کردارشان مسئول خود دانست و از غرور خویشی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، بیرون آورد و از هرگونه1- . سفینة البحار، ج 1، ص 417. 2- . همان. 3- . بحارالانوار، ج 21، ص 111. ص: 232سوءاستفاده احتمالی پیش‌گیری کرد. 79 مسکین نوازی پیامبر رحمت و هدایت، وسیله نزدیک شدن به خداوند را دوست داشتن مسکینان و نزدیک شدن به آنان اعلام کرد. رسول گرامی اسلام، بینوایان را سخت دوست می‌داشت و می‌فرمود:امَرَنِی رَبّی أُحِبَّ الْمَساکینَ الْمُسلمینَ. (1) 670پروردگارم به من فرمان داده است که مسلمانان بی‌چیز را دوست بدارم.از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است خداوند در شب معراج به او فرمود:ای احمد! دوست داشتن خدا؛ دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است. گفت: آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که به اندک خشنودند و بر گرسنگی شکیبایند و بر زندگی گوارا سپاس‌گزارند و از گرسنگی و تشنگی شکایت نمی‌کنند و با زبانشان دروغ نمی‌گویند و بر پروردگارشان خشمناک نباشند و بر آنچه از دست داده‌اند، افسرده خاطر نمی‌شوند و به آنچه به دست می‌آورند، شادمان نمی‌شوند. ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو تا تو را به خود نزدیک کنم و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران، دوستان من هستند. (2) 671پیامبر خدا، یاران خود را به نزدیک شدن به مستضعفان و دوستی ایشان سفارش می‌کرد. سلمان فارسی می‌گوید:1- . کافی، ج 8، ص 49. 2- . بحارالانوار، ج 77، ص 23. ص: 233حبیبم، رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به هفت خصلت سفارش فرمود: اینکه در هیچ حالی آنها را ترک نکنم. اینکه به پایین‌تر از خود بنگرم و به آنکه برتر از من است، ننگرم و اینکه مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم. (1) 672آنان که محبوب خدا هستند، وسیله رحمت‌های الهی‌اند. واقدی می‌نویسد: «از عکرمه برایم نقل کرده‌اند که می‌گفت: مردم درباره کیفیت تقسیم غنیمت‌های جنگ بدر دچار اختلاف شدند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا همه غنیمت‌ها را به بیت‌المال برگردانند و همه برگردانده شد. شجاعان گمان می‌کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله غنیمت‌ها را به آنان اختصاص خواهد داد، بدون آنکه به ناتوانان چیزی داده شود، ولی پیامبر دستور داد، تا غنیمت‌ها به طور مساوی میان مردم تقسیم شود. سعد بن ابی وقاص گفت: ای رسول خدا! آیا سوارکاری که قوم را حمایت کرده است، باید با ضعیف و ناتوان مساوی باشد؟ پیامبر فرمود:مادرت به عزایت بنشیند! مگر شما جز به واسطه ضعیفانتان یاری شدید؟» (2) 673 آن حضرت فرموده است:إِنَّما یَنْصُرُ اللَّهُ هَذِه الامَّةَ بِضَعیفها، بِدَعْوَتِهم وَ صَلاتِهم وَ اخْلَاصِهم. (3) 674خداوند این امت را به واسطه ناتوانانش و دعای ایشان و نماز و اخلاصشان یاری می‌کند.همچنین رسول گرامی اسلام می‌فرمود:الَّلهُمَّ أَحْیِنی مِسْکیناً وَ أَمِتْنی مِسْکِینا وَ احْشُرْنی فِی زُمْرَةِ الْمَساکین. (4) 675خدایا! مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و با مسکینان محشور کن.1- . الخصال، ج 2، ص 345. 2- . بحارالانوار، ج 96، ص 214. 3- . الدر المنثور، ج 1، ص 237. 4- . سفینة البحار، ج 2، ص 378. ص: 234خاتم پیامبران الهی، خود را از مسکینان و مستضعفان می‌دانست و هرگز از این شأن و روحیه دور نگشت. قاضی عیاض می‌نویسد:کانَ أَحَبُّ الْأَسامی الیْهِ أَنْ یُقالَ لَهُ مِسْکینٌ. (1) 676محبوب‌ترین نام‌ها برای آن حضرت، آن بود که وی را مسکین بنامند.پیامبر خدا هرگز اجازه کوچک شمردن مستضعفان را نمی‌داد و می‌فرمود:بدانید که هرکس فقیر مسلمانی را تحقیر کند، همچون کسی است که حق خدا را تحقیر کرده باشد و خداوند در روز قیامت او را تحقیر کند، مگر اینکه توبه کند. کسی که فقیر مسلمانی را گرامی بدارد، در روز قیامت، خدا را در حالی دیدار کند که از وی راضی است. (2) 677 80 پاداش نیکی‌ها حلیمه سعدیه، مادر رضاعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طایفه بنی‌سعد، تیره‌ای از قبیله هوازن بود. این طایفه در جنگ جزو سپاه شرک بودند و افراد بسیاری از آنها به اسارت سپاه اسلام درآمده بودند. از جمله خواهران رضاعی، عمه‌ها و خاله‌های رضاعی پیامبر و خدمت‌کاران دوران کودکی آن حضرت در میان اسیران بودند.یکی از صفات برجسته پیامبر آن بود که خدمات افراد را هرچند کوچک بوده و ده‌ها سال از آن گذشته باشد، نادیده نمی‌گرفت. در میان مسلمانان، چهارده تن از طایفه بنی‌سعد مسلمان شده بودند و در میانشان زهیر بن صرد و1- . الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج 1، ص 196. 2- . مکارم الاخلاق، ص 429. ص: 235عموی رضاعی پیامبر حضور داشتند. این دو نفر از حضرت آزادی اسیران بنی‌سعد را درخواست کردند و یادآور شدند که آنها از خاندان حلیمه سعدیه (مادر رضاعی شما) هستند.پیامبر فرمود: من سهمیه خود و فرزندان عبدالمطلب را حاضرم ببخشم، ولی سهمیه دیگر مسلمانان از مهاجر و انصار به خودشان مربوط است و باید آنها تصمیم بگیرند. پس از آنکه من نماز ظهر را خواندم، شما در میان مردم برخیزید و از آنها تقاضا کنید که سهم خود را ببخشند. طایفه بنی‌سعد بنابر راهنمایی پیامبر، پس از نماز ظهر، از مردم درخواست بخشودگی سهم خود را کردند. آنها به پیروی از پیامبر حاضر شدند که سهم خود را ببخشند. تنها چند نفر مانند حابس و عینیه سهمیه خود را نبخشیدند. پیامبر، اسیران آنها را در برابر هریک، با شش اسیر دیگر عوض کرد و در نتیجه، همه اسیران هوازن جز یک پیرزن که عینیه از بخشیدن او خودداری ورزید، آزاد شدند. (1) 678 این کار نشان دهنده اوج وفاداری پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به خدمات حلیمه سعدیه و خواهران و برادران رضاعی خود بود. نکته جالب توجه اینکه یکی از افرادی که در میان اسیران جنگی وجود داشت، شیماء، خواهر رضاعی پیامبربود. وقتی وی به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد من خواهر رضاعی تو (دختر حلیمه سعدیه) هستم که اسیر شده‌ام، پیامبر عبای خود را روی زمین پهن کرد و او را روی آن نشاند. پس با احترام خاص به او نگریست و با محبت سرشاری از او احوال‌پرسی کرد و فرمود: من وقتی که کودک بودم، تو از من نگه‌داری کردی و مدتی که مادرت به من شیر داد، با هم بودیم. اینک اگر می‌خواهی، نزد ما بمان که با کمال احترام شما را حفظ می‌کنیم و اگر1- . سیره ابن هشام، ج 2، ص 49. ص: 236می‌خواهی، به سوی قومت برگرد. (1) 679 شیماء با تشکر از محبت‌های پیامبر، درخواست آزادی اسیران طایفه خود را مطرح و بازگشت به وطن را انتخاب کرد.رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در حق خواهر رضاعی خود احترام فراوان کرد و در مورد سهم مسلمانان نیز کاری کرد که آنها با خشنودی و رضایت خاطر، سهمشان را بخشیدند. این بخشش بزرگوارانه، موجب برانگیختن انگیزه‌های انسانی آنها گشت و فطرت خفته آنها را بیدار کرد، به گونه‌ای که همگی از صمیم دل مسلمان شدند و راه‌گشای اسلام آوردن تیره‌های دیگری از قبیله هوازن گردیدند.روزی هیئتی از طرف نجاشی، پادشاه حبشه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شد.آن حضرت بلند شد و از آنان پذیرایی کرد. اصحاب عرض کردند که یا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله شما بفرمایید، ما از آنان پذیرایی می‌کنیم. پیامبر فرمود: این جماعت به اصحاب ما در حبشه احترام گذاشته‌اند و من دوست دارم که محبت آنان را تلافی کنم. (2) 680 پیامبر خواست در چاهی غسل کند. حذیفه که همراه حضرت بود، پیراهنی را جلوی او گرفت تا پوشیده باشد. بعد از پیامبر، حذیفه خواست غسل کند. حضرت نیز مانند حذیفه پیراهن را جلوی او گرفت. حذیفه نپذیرفت و گفت: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم فدای شما باد، این کار را نکنید.پیامبر اصرار کرد و تا پایان غسل، پیراهن را جلو حذیفه گرفت و فرمود: از دونفری که با یکدیگر همراهند، هر کدامشان که با رفیقش مهربان‌تر باشد، نزد خداوند محبوب‌تر است. (3) 6811- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 266. 2- سفینة البحار، ج 1، ص 417. 3- همان، ص 416. ص: 237 81 مردم داری یکی از موفقیت‌های بزرگ پیامبران الهی به ویژه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله، برقراری ارتباط صمیمی و نزدیک آنان با مردم است. آنان به دلیل فروتنی در برابر مردم، مردمی‌ترین رهبران جامعه بودند و بیشترین موفقیت را در اجرای رسالت خویش به دست آوردند که خدای سبحان نیز بر حسن رسالت و موفقیتشان درود می‌فرستد: «وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرسَلینَ». (صافات: 181)در این میان، روش رسول اللَّه صلی الله علیه و آله بین پیامبران، مثال زدنی است. وی در همسانی با مردم آن قدر فروتنی نشان می‌داد که آیه «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ بال عطوفت خویش را زیر پای پیروانت بگستران.» به خوبی بیانگر این معناست و پیامبر در همسانی با مردم و مردمی بودن، آن‌قدر پیش رفت که مردم وی را از خود می‌دانستند و رازهای زندگی خویش را با وی درمیان می‌گذاشتند. در این راه، برخی از مردم به علت سهولت دسترسی به رسول اللَّه صلی الله علیه و آله آن مقدار زیاده روی کردند که خدای سبحان به آنان سفارش فرمود:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ. (احزاب: 53)ای مؤمنان! بدون دعوت و اجازه پیامبر وارد خانه وی نشوید. هنگامی کهص: 238دعوت شدید، پیش از موعد وارد نشوید تا منتظر طعام بمانید و هنگامی که طعام صرف شد، پس از پذیرایی در خانه پیامبر به سخن گفتن با هم انس نگیرید؛ زیرا حضور طولانی شما موجب آزار وی می‌شود و حضرت شرم دارد که به رو آورد.اساساً جاذبه شخصیتی هرکس، تا حد زیادی مرهون رفتار محبت‌آمیز او با مردم و رعایت ارزش و کرامت انسان‌هاست. کسی که در غم و شادی در کنار مردم باشد، در دل مردم جای می‌گیرد و این شیوه در جذب دل‌ها و عواطف مردمی اثر فراوانی دارد. از امام علی علیه السلام روایت شده است:اذا تَفَقَّدَ الرَّجُلُ مِنْ اخْوانِهِ ثَلاثَةَ ایّامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَانْ کانَ غائباً دعا له و انْ کانَ شاهِداً زارَهُ و انْ کانَ مریضاً عادَهُ. (1) 682هرگاه یکی از برادران دینی‌اش را سه روز نمی‌یافت، سراغ او را می‌گرفت.پس اگر غایب و در سفر بود، برایش دعا می‌کرد. اگر شاهد و حاضر در شهر بود، به دیدارش می‌شتافت و اگر بیمار بود، به عیادتش می‌رفت.چنین رفتاری، نشان دهنده رابطه صمیمی و نزدیک پیامبر با یاران و اصحابشان بود. با اینکه ایشان پیامبر برگزیده خدا بود و از نظر معنوی در جایگاه بسیار بالایی قرار داشت، معاشرت و برخورد وی بسیار مردمی بود.در سخن گفتن هم‌سطح مردم حرف می‌زد و با فقیران هم‌نشین می‌گشت:«یجالِسُ الفُقَراءَ و یُؤاکِلُ المَساکینَ؛ با تهی‌دستان، هم‌نشین و با بینوایان هم‌غذا می‌شد». (2) 683حضرت می‌کوشید خود را همراه مردم سازد، به‌گونه‌ای که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:یَضْحَکُ مِمّا یَضْحَکُونَ وَ یَتَعَجَّبُ مِمّا یَتَعَجَّبُونَ فِیْهَ. (3) 684از آنچه مردم می‌خندیدند یا از آن تعجب می‌کردند، او نیز به خنده یا تعجب می‌افتاد.1- . مکارم الاخلاق، ص 19. 2- . بحارالانوار، ج 16، ص 228. 3- . مکارم الاخلاق، ص 5. ص: 239رسول خدا صلی الله علیه و آله در مجالس، جای خاصی برای خویش تعیین نمی‌کرد و در قید و بند صدرنشینی در مجالس نبود. هرجا که بود، می‌نشست و یارانش را نیز به همین مسئله فرمان می‌داد:کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَجْلِسُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَأکُلُ عَلَی الْأَرضِ. (1) 685رسول الله صلی الله علیه و آله روی زمین می‌نشست و روی زمین غذا می‌خورد.به همه یکسان نگاه می‌کرد تا کسی در نگاه و توجه به مخاطب احساس تبعیض نکند. (2) 686 مردی وارد مسجد شد و به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید.رسول اللَّه صلی الله علیه و آله تنها نشسته بود، ولی در عین حال، جابه‌جا شد و برای مرد تازه وارد جا باز کرد. آن مرد گفت: یا رسول اللَّه! جا که وسیع است. حضرت فرمود:حق مسلمان بر مسلمان دیگر آن است که وقتی دید می‌خواهد نزدیک او بنشیند، برایش جا باز کند و جابه‌جا شود. (3) 687 82 رعایت حقوق دیگران رعایت حقوق دیگران در تحقق عدالت اجتماعی، در سیره رسول الله صلی الله علیه و آله جایگاه ویژه‌ای دارد. ایشان حتی در نگاه کردن به حاضران نیز تفاوت نمی‌گذاشت:کَانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله یُقسِّم لَحَظاتِهِ بَینَ أصحابِهِ یَنْظُر إلی ذَا وَ یَنظُر إلی ذا بِالسَّوِیَّةِ. (4) 688رسول الله صلی الله علیه و آله لحظه‌های خود را بین اصحاب تقسیم می‌کرد و به همه یکسان می‌نگریست.1- . بحارالانوار، ج 16، ص 222. 2- . مکارم الاخلاق، ص 14. 3- . بحارالانوار، ج 16، ص 240. 4- . روضه کافی، ص 268. ص: 240با این حال، در مواردی که پای استحقاق افراد به میان می‌آمد، رعایت استحقاق‌ها را معیار عدل قرار می‌داد. چنان که وقتی طعامی خدمت حضرت آوردند، وی خواست بین همه اهل صفه تقسیم کند، ولی چون طعام به مقداری نبود که به همه برسد، آن را به آنانی داد که نیاز بیشتر داشتند و پس از دیگران عذر خواهی کرد. (1) 689 حضرت منتظر نبود تا نیازمند به او مراجعه کند، بلکه خود در پی رفع حاجت نیازمندان برمی‌آمد. اگر چیزی اضافه می‌آمد که مورد هزینه‌اش پیدا نمی‌شد و شب فرامی‌رسید، به خانه برنمی‌گشت تا مستحق آن را پیدا کند و مسئولیت را انجام دهد و آسوده خاطر به خانه برگردد. (2) 690 این گونه تلاش برای تأمین حقوق مردم و استقرار عدالت اجتماعی، الگویی است تا رهبری جامعه چنان خود را متعهد ببیند که به داد مستمندانی برسد که قدرت فریاد کشیدن و دادخواهی ندارند. رسول الله صلی الله علیه و آله به مردم سفارش می‌کرد، خواسته‌های مستحقان را به ایشان برسانند تا حقی از آنان پای‌مال نشود:ابْلِغُونی حاجةَ مَنْ لَا یَقْدِرُ عَلَی ابلاغِ حاجَتِه. (3) 691خواسته‌های کسانی را که قادر نیستند نیازهای خود را مطرح کنند، به من برسانید.ایشان در جایی دیگر سفارش می‌کند:مَنْ أَصبحَ وَلایَهْتَمُّ بِامُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُم. (4) 692آن‌که در اندیشه سامان دادن به زندگی مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.وی در تقسیم غنایم میان مسلمانان به شدت احتیاط می‌کرد. در جنگ حنین غنایم فراوانی نصیب مسلمانان شد (بیست و چهار هزار شتر، چهل هزار گوسفند1- . بحارالانوار، ج 16، ص 269. 2- . همان، ص 227. 3- . همان، ص 151. 4- . اصول کافی، ج 2، ص 163. ص: 241و چهار هزار اوقیه نقره از جمله آنهاست). (1) 693 عقیل بن ابی طالب سوزنی را بدون اجازه با خود برد. ناگهان شنید که منادی ندا می‌دهد هر کس از غنایم چیزی برده است حتی سوزن و نخ، برگرداند. وی سوزن را برگرداند. حضرت گرفت و کنار دیگر غنایم گذاشت. آنگاه در کنار شتری ایستاد و از کرک شتر اندکی کند. آن را بین دو انگشت خود قرار داد و به مردم اعلان کرد: من از غنایم حتی از این کرک تنها یک پنجم سهم دارم. خیانت بر خائن، عار و ننگ و آتش است. (2) 694 در آن بیماری که به رحلت حضرت انجامید، باخبر شد که چند درهم از بیت‌المال نزد وی مانده و آن را تقسیم نکرده است. فرستاد آن را از نزد یکی از همسران حضرت آوردند و در مورد خاصش تقسیم کرد. آن‌گاه خطاب به خود فرمود: تو چه فکر می‌کردی اگر خدا را ملاقات می‌کردی، در حالی که این درهم‌ها نزد تو بودند؟ (3) 695 شخصی از آن حضرت طلب داشت و در مطالبه خود درشتی می‌کرد.رسول اکرم صلی الله علیه و آله همچنان ساکت بود، ولی اصحاب برآشفتند و درصدد تأدیب او برآمدند. ایشان فرمود: متعرض او نشوید. بگذارید صاحب حق، حرف خود را بزند. آن‌گاه دستور داد شتری هم‌سال شتر او بخرند و به او بدهند.گفتند: هم‌سال آن پیدا نمی‌شود و هر چه هست، بهتر از مال اوست. فرمود:همان بهتر را به او بدهید. (4) 696 رسول اکرم صلی الله علیه و آله با این روش خود، عدل و رحمت را به هم آمیخته بود و راه و رسم حکومت را به فرمانروایان دنیا می‌آموخت تا بدانند که منزلت آنها در جوامع بشری، مقام و مرتبه پدر مهربان و خردمند است، نه مرتبه آقا و سرور.باید همه جا مصلحت و صلاح زیردستان را در نظر بگیرند، نه اینکه1- . طبقات الکبری، ج 2، ص 326. 2- . سیره ابن هشام، ج 5، ص 168. 3- . طبقات الکبری، ج 2، ص 368. 4- . صحیح بخاری، ج 3، ص 116. ص: 242هوس‌های خود را بر آنان تحمیل کنند. پس می‌فرمود من به رعایت مصلحت مردم، از خود آنان نسبت به خودشان، اولی‌تر و شایسته‌ترم؛ که قرآن مجید می‌فرماید: «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ». (احزاب: 7)پس هر کس از شما از دنیا برود، چنانچه مالی از خود به جا گذاشته باشد، متعلق به ورثه اوست و هرگاه وامی‌داشته باشد یا خانواده مستمند و بی‌پناهی از او بازمانده است، دَین او بر ذمّه من و سرپرستی خانواده‌اش بر عهده من است. (1) 697 83






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #92

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    وفاق و هم‌گرایی جامعه هم‌گرا، جامعه‌ای است که مردمی متعهد، متشکل و صمیمی دارد. پیامبر اسلام با بهره‌گیری از رهنمودهای قرآنی چنان جامعه متشکلی را سامان داد که تاریخ مانند آن را به یاد ندارد. رسول الله صلی الله علیه و آله انسان‌ها را از انزوا و فردگرایی به هم‌گرایی فراخواند و با شعار «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: 103) از آنان خواست که همه با هم به ریسمان الهی چنگ بزنند و از جدایی و تفرقه بپرهیزند.رسول خدا صلی الله علیه و آله، مسلمانان را به مهرورزی، راست‌گویی، امانت‌داری، امنیت و وفاق فراخواند. خداوند در این زمینه می‌فرماید:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. (آل‌عمران: 200)مؤمنان پایداری کنید و با هم مقاومت کنید و با هم رفت و آمد داشته باشید و تقوا پیشه کنید تا شاید به رستگاری برسید.1- . همان، ص 118. ص: 243رسول الله صلی الله علیه و آله از جامعه‌ای خود محور، قوم‌گرا، برتری‌جو و انحصار طلب، جامعه‌ای باگذشت و ایثارگر ساخت که دیگران را همواره بر خویش ترجیح می‌دادند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله، آن جامعه دین‌دار را به مانند اعضای یک جسم، یک‌دست و متشکل کرد: «وَ هُمْ یَدٌ عَلی مَنْ سِواهُمْ». (1) 698ایشان وحدت و هم‌گرایی مسلمانان را وظیفه دینی اعلام کرد: «وَاللُّزومُ لِجَماعَتِهم.» (2) 699 همچنین میان مهاجر و انصار و همه مسلمانان پیوند برادری برقرار کرد. امتی که رسول الله صلی الله علیه و آله تشکیل داد، هر چند از نظر تعداد کم بود، ولی از نظر تشکل و هم‌سویی در اوج کمال قرار داشت و با همین اتحاد و یک‌رنگی بر سخت‌ترین مشکلات و تنگناها چیره شدند. 84 ارزش مداری ارزش‌های اخلاقی مانند راستی، گذشت، انصاف، عزت نفس، استقامت، پایداری و مانند آن مورد احترام همه انسان‌هاست. پیامبر گرامی اسلام که برای تعالی این ارزش‌ها مبعوث شده بود، می‌فرمود: «انَّما بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ مَکارِمَ الاخْلاقِ.» (3) 700 به همین دلیل، برای نهادینه کردن این ارزش‌ها تمام همّ و غمّ خود را به کار می‌بست. اکنون نمونه‌هایی از توجه پیامبر به ارزش‌مداری را بیان می‌کنیم.1. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: اسیرانی را نزد پیامبر آوردند و حضرت دستور قتل همه آنان جز یک نفر را صادر کرد. آن مرد گفت: چگونه است که1- . بحارالانوار، ج 27، ص 69. 2- . همان. 3- . میزان الحکمة، ج 3، ص 149. ص: 244فقط مرا از میان آنان آزاد کردی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل از قول خداوند متعال به من خبر داد پنج خصلت در تو وجود دارد که خدا و رسول، آنها را دوست دارند: اول، غیرت بسیار در مورد خانواده و محارم؛ دوم، سخاوت و بخشندگی؛ سوم، حسن خلق؛ چهارم، راست گویی؛ پنجم، شجاعت. (1) 7012. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید: وقتی اسیران قبیله طی را آوردند، زنی در میان اسیران به پیامبر عرض کرد: به مردم بگو مزاحم من نشوند و با من خوش‌رفتاری کنند؛ زیرا من دختر رئیس قبیله هستم و پدرم کسی بود که به عهد و پیمان‌ها وفادار می‌ماند. اسیران را آزاد و گرسنگان را سیر می‌کرد.هماره آشکارا سلام می‌کرد و هرگز نیازمندی را از خود نمی‌راند. من دختر حاتم طایی هستم. آن‌گاه پیامبر فرمود: این صفاتی که گفتی، نشانه‌های مؤمنان حقیقی است. اگر پدر تو مسلمان بود، بر او رحمت می‌فرستادم. سپس فرمود:او را رها کنید و کسی مزاحم او نشود؛ زیرا پدرش کسی بوده که مکارم اخلاق را دوست داشت و خدا مکارم اخلاق را دوست دارد. (2) 7023. نمونه دیگر از توجه پیامبر به ارزش‌ها، تجلیل از شهید و خانواده شهیدان بود. در سال هشتم هجرت در جریان جنگ موته هنگامی که فرماندهی لشکر به عهده جعفر بن ابی‌طالب بود، نبرد سختی در برابر دشمن کرد تا آنکه دست راست و چپ او قطع شد. وی در حالی که زخم‌های بسیار بر بدنش وارد شده بود، به شهادت رسید. پیامبر در توصیف مقام او فرمود:انَّ اللَّهَ ابْدَلَ جَعْفَراً بِیَدَیهِ جَنَاحَینِ یَطیرُ بِهِما فِی الْجَنَّةِ حَیْثُ شاءَ.خداوند در عوض دو دست جعفر که قطع شد، دو بال به او عطا کرد که با آنها در بهشت پرواز می‌کند، به هر کجا که بخواهد.1- . بحارالانوار، ج 18، ص 108. 2- . محجة البیضاء، ج 4، ص 122. ص: 245پس از این جنگ، هنگامی که لشکر اسلام به طرف مدینه می‌آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه مسلمانان به استقبال آنان رفتند و گروهی از کودکان در حالی که سرود می‌خواندند، در میان آنان بودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله که سوار بر مرکبی بود، فرمود: کودکان را سوار کنید و فرزند جعفر را به من بدهید. آن‌گاه عبداللَّه بن جعفر را که پدرش به شهادت رسیده بود، جلو خود سوار کرد.عبداللَّه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود من به تو تبریک می‌گویم که پدرت همراه با فرشتگان در آسمان پرواز می‌کند. (1) 703 85 تعاون و همیاری پیامبر اسلام، مسلمانان را به همکاری و تعاون سفارش می‌کرد و خود نیز مروّج این فرهنگ بود. با آنکه اصحاب آن حضرت همواره آماده بودند تا به جای ایشان کارها را انجام دهند، ولی وی نمی‌پذیرفت. این روحیه حتی پیش از بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله هم در وجود ایشان دیده می‌شد. پیش از بعثت، مردم مکه فقر و فشار اقتصادی شدیدی را تحمل می‌کردند. ابوطالب، بزرگ طایفه بنی‌هاشم به جهت پرتعداد بودن خانواده‌اش زیر فشار مالی بود.حضرت محمد صلی الله علیه و آله با دیدن این وضع آرام نگرفت تا آنکه سراغ عموی دیگرش عباس که وضع بهتری داشت، رفت و گفت: ای عباس، عائله برادرت ابوطالب زیاد است و می‌بینی که مردم در فشار هستند. بیا با هم برویم و عائله‌اش را کم کنیم. یکی از بچه‌هایش را من تحویل می‌گیرم و یکی را هم تو1- . سیره حلبی، ج 3، صص 68 و 69. ص: 246تحویل بگیر. عباس هم پذیرفت و رفتند. محمد صلی الله علیه و آله، علی را همراه خود برد و عباس، جعفر را. با این کار خداپسندانه، دو نفر از عائله ابوطالب کم شد. (1) 704در روایتی دیگر آمده است که با ورود پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به مدینه، وجود مسجد برای انجام امور عبادی و کارها و گرفتاری‌های سیاسی و اجتماعی مسلمانان ضروری جلوه می‌کرد. پیشنهاد ساختن مسجد از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد. پس از اینکه زمین مسجد را خریدند، شور و شوق ساختن مسجد میان مردم فزونی گرفت. همه دست به کار ساختن مسجد شدند و پیامبر هم در این امر خیر کمک و همکاری می‌کرد. اسَیْد بن حقیر می‌گوید: پیامبر سنگی را در بغل گرفته بود و می‌آورد. گفتم: یا رسول الله! سنگ را بدهید من می‌برم. آن حضرت فرمود: نه، برو سنگ دیگری را بیاور. (2) 705در یکی از مسافرت‌ها، همین که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و یارانش از مرکب‌های خویش فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت بر این شد که برای غذا، گوسفندی را بکشند و بپزند. یکی از اصحاب گفت: من گوسفند را ذبح می‌کنم. دیگری گفت: کندن پوست آن با من. سومی گفت: پختن گوشت گوسفند با من. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم فرمود: جمع کردن هیزم از صحرا با من.جمعیت گفتند: یا رسول الله! شما زحمت نکشید و راحت بنشینید. ما خودمان با کمال افتخار همه این کارها را انجام می‌دهیم. پیامبر فرمود: می‌دانم شما انجام می‌دهید، ولی خداوند دوست ندارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی ممتاز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد.سپس به صحرا رفت و مقداری خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد. (3) 7061- . سیره ابن هشام، ج 2، ص 263. 2- . بحارالانوار، ج 9، ص 111. 3- . کحل البصر، ص 68؛ برگرفته از: همت سهراب‌پور، الگوی کامل (نگاهی به سیره اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، صص 91- 93. ص: 247پیامبر گرامی اسلام در تمام مشکلات و سختی‌ها در کنار دیگر مسلمانان بود. در آخرین روزهای حیات خویش که در بستر بیماری بود، به بلال فرمود تا مردم را فرابخواند. آن‌گاه به مسجد آمد و به منبر رفت و فرمود: ای گروه اصحابم، چگونه پیامبری برای شما بودم؟ آیا همراه شما به جهاد نپرداختم؟آیا دندانم نشکست؟ آیا چهره‌ام غبارآلود نشد؟ آیا خون بر صورتم جاری نشد تا آنجا که محاسنم را فراگرفت. آیا از گرسنگی سنگ بر شکم نبستم؟اصحاب گفتند: آری یا رسول الله صلی الله علیه و آله، همانا تو صابر بودی و از کارهای زشت در آزمایش الهی نهی می‌کردی. خدا برترین جزا را به تو عنایت کند. حضرت نیز فرمود: خداوند هم به شما جزای خیر عنایت کند. (1) 707 86 حفظ حریم‌ها در معاشرت نشانه‌های فراوانی از اخلاق کریمانه و بزرگوارانه، در رسول اللَّه صلی الله علیه و آله وجود دارد. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اجْوَدَ النَّاسِ کَفًّا وَ اکْرَمَهُم عِشْرَةً. (2) 708رسول خدا صلی الله علیه و آله از همه مردم بخشنده‌تر و از همه مردم در معاشرت بزرگوارتر بود.در بزرگواری ایشان همین بس که «یَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُعْتَذِرِ الَیْهِ؛ عذرخواهی کسی را که از او معذرت می‌خواست، می‌پذیرفت.» (3) 709 ایشان هرگز بدی را با بدی پاسخ1- . بحارالانوار، ج 2، ص 508. 2- . مکارم الاخلاق، ص 17. 3- . سنن النبی، ص 75. ص: 248نمی‌داد، بلکه از بدی‌های مردم درمی‌گذشت و آنان را می‌بخشید. هیچ گاه نیز دوست نداشت در حضور وی از یارانش بدگویی کنند. ایشان می‌فرمود:لا یُبَلِّغُنِی احَدٌ مِنْکُمْ عَنْ احَدٍ مِنْ اصْحابِی شَیْئاً فَانِّی احِبُّ انْ اخْرُجَ الَیْکُم وَ انَا سَلِیمُ الصَّدرِ. (1) 710هیچ کدام از شما، درباره یکی از اصحابم چیزی به من نگویید و به گوشم نرسانید؛ چون دوست دارم هرگاه از نزد شما بیرون می‌روم، سینه و دلم نسبت به یارانم، سلیم و بی‌غل‌وغش باشد.به روایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، مجلس پیامبر، مجلس بردباری، شرم و حیا، صدق و امانت بود. سر و صدا و فریاد در آن مجلس شنیده نمی‌شد.حرمت افراد هتک نمی‌شد و هیچ کدام در پی لغزش دیگران و عیب‌جویی از آنان نبودند. همه اهل پیوند و صفا و ارتباط بر محور تقوا بودند. بزرگان و سال‌خوردگان مورد تکریم و احترام قرار می‌گرفتند. به خردسالان ترحم و شفقت می‌شد و افراد نیازمند و مراجعانی را که کار داشتند، مراعات می‌کردند و پناهگاه غریبان بودند. (2) 711 در محضر آن حضرت، وقتی سخن گفته می‌شد، همه گوش می‌کردند و سخن یکدیگر را قطع نمی‌کردند. هنگام سخنرانی رسول خدا صلی الله علیه و آله، سراپاگوش بودند، چنان که گویی مرغی بر سرشان نشسته است. چون کلام پیامبر تمام می‌شد، آنان آغاز به سخن می‌کردند. هنگام سخن گفتن دیگری نیز تا پایان کلامش صبر می‌کردند و به میان سخنان او نمی‌دویدند. (3) 7121- بحارالانوار، ج 16، ص 230. 2- سنن النبی، ص 17. 3- همان. ص: 249محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره پربار بود؛ هم در جهت شناخت معارف دینی و هم الهام‌گیری از اخلاق و سلوک اجتماعی و گرایش و عنایت به عبادت و تکلیف. سخنان پیامبر، روشن و گویا بود، چنان که هر شنونده‌ای آن را می‌فهمید: «کانَ کَلامُهُ فَضْلًا یَتَبَیَّنُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ». (1) 713امام صادق علیه السلام می‌فرماید:ما کَلَّمَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله انَّا مَعْشَرُ الْانْبِیَاءِ امِرْنَا انْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِم. (2) 714رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز با مردم، با عمق عقل و درک خود سخن نگفت و می‌فرمود: ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل آنان حرف بزنیم، نه به قدر فهم خودمان.جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید:وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی اخْرَیاتِ النَّاسِ یُزْجِی الضَّعِیفَ وَ یُرْدِفُهُ وَ یَدُلُّهُم. (3) 715پیامبر خدا آخر مردم راه می‌رفت. به ناتوانان یاری می‌رساند و بر مرکب خویش سوار می‌کرد و آنان را راهنمایی می‌کرد.1- مکارم الاخلاق، ص 23. 2- بحارالانوار، ج 16، ص 280. 3- مکارم الاخلاق، ص 22. ص: 250 87 خطاپوشی با مهربانی و حوصله بسیار، اشتباه دیگران را اصلاح می‌کرد. معاویه پسر حَکَم سُلَمی می‌گوید: «هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز بود، مردی عطسه کرد. گفتم: خدایت بیامرزد! دیگر نمازگزاران با نگاهشان برایم خط و نشان کشیدند. گفتم: گویا مادرم مرده است! چرا مرا این‌گونه نگاه می‌کنید؟مأمومان، دستانشان را بر ران‌هایشان زدند. چون دیدم با این کارشان مرا به سکوت دعوت می‌کنند، ساکت شدم. هنگامی که نماز به پایان رسید، پیامبر مرا خواست. پدر و مادرم فدایش باد! چنین آموزگاری که به خوبی آموزش دهد، نه پیش از آن دیدم و نه پس از آن. سوگند به خداوند، نه بر سرم فریاد کشید و نه کتکم زد و نه دشنامم داد و فرمود: در نماز نباید حرف زد. نماز نیایش کردن، تکبیر گفتن و قرآن خواندن است». (1) 716 مردم را از کارهای ناپسند برحذر می‌داشت و خود نیز از اخلاق ناپسندشان دوری می‌جست. در عین حال، اخلاق نیک و خوش‌رویی را از آنان باز نمی‌داشت. هم‌نشینان خود را مورد تفقد قرار می‌داد و به هر یک از آنان به اندازه‌ای که می‌بایست، احترام می‌گزارد. (2) 717در غزوه حنین که سهمی از غنایم را به اقتضای مصلحت به تازه مسلمانان اختصاص داد، سعد بن عباده و جمعی از انصار که از پیش‌قدمان و مجاهدان بودند، زبان به اعتراض گشودند که چرا آنها را بر ما ترجیح دادی؟ ایشان فرمود تا همگی معترضان در یک جا گرد آیند. آن‌گاه با بیانی شیوا و دل‌نشین، آنان را از فلسفه این کار و پندار اشتباهشان آگاه ساخت. چنان‌که همگی آنها به گریه افتادند و پوزش خواستند. (3) 718 در همین واقعه، مردی از قبیله بنی‌تمیم به نام حرقوص (که بعدها از سردمداران خوارج نهروان شد) اعتراض کرد و با لحن تندی گفت: با عدالت1- . شرح مسلم (نووی)، ج 5، ص 20. 2- . سفینة البحار، ج 1، ص 415. 3- . امتاع الاسماع، ج 1، ص 431. ص: 251رفتار کن. عمر بن خطاب از گستاخی او برآشفت و گفت: اجازه بدهید او را مجازات کنم. فرمود: نه او را به حال خودش بگذار. پس رو به سوی او کرد و با خونسردی فرمود: اگر من به عدالت رفتار نکنم، پس چه کسی رفتار خواهد کرد!؟ (1) 719 در صلح حدیبیه، عمر بن خطاب از معاهده آن حضرت با قریش انتقاد می‌کرد که چرا با شرایط نابرابر پیمان می‌بندد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله با منطق و دلیل، نه با خشونت و تندی، او را قانع کرد. (2) 720 88 ادای حقوق دوستان حضرت محمد صلی الله علیه و آله در پاسخ دوستان و غیر دوستان و هرکس که صدایش می‌کرد، می‌گفت: لبیک. (3) 721 بیشتر از هر کس دیگری به دوستانش لبخند می‌زد و از آنچه نقل می‌کردند، اظهار شگفتی می‌کرد. جابر می‌گوید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم. به او سلام کردم. پس از پاسخ سلام، با من دست داد و دستم را فشرد و فرمود:وقتی مردی دست دوستش را می‌فشارد، گویا بر او بوسه می‌زند». (4) 722 می‌فرمود:سه چیز است که دوستی آدمی را با برادر مسلمانش زلال و محکم می‌کند:هنگام دیدار، با چهره‌ای گشاده با دوستش روبه‌رو شود؛ زمان نشستن در مجلس، برایش جا باز کند و او را با محبوب‌ترین نامش بخواند. چون با دوستانش برخورد می‌کرد، دستانشان را می‌گرفت و می‌فشرد. (5) 723 برای احترام و دل‌جویی از دوستانش، آنان را به کنیه‌شان صدا می‌زد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi