همه ما دیر یا زود در زندگی با مرگ عزیزانمان مواجه می شویم. می دانیم مرگ پدیده ای جهان شمول و غیرقابل انكار است ولی معمولاً از فكر كردن درباره آن اجتناب می كنیم و برای روبرو شدن با آن آمادگی لازم و كافی نداریم. از سوی دیگر فرهنگ ما در مواقع خاص همیشه حمایت كافی را فراهم نمی آورد و اجازه سوگ طبیعی را به افراد نمی دهد. به بازمانده ای كه عزیزش را در اثر سرطان از دست داده خیلی بیشتر توجه می شود تا كسی كه نزدیك ترین فرد خانواده اش خودكشی كرده، او در سوگ خویش تنها می ماند، كسی به صحبت های او گوش نمی دهد، ممكن است طرد شود، بدون آن كه دلیل واضحی وجود داشته باشد احساس شرم و گناه دارد و به تنهایی و خلوت خود می خزد. مطمئناً این جو سكوت و انكار كه بخشی از فرهنگ ماست توسط كودكان ایجاد نمی شود، آنها در این فضا به دنیا آمده اند. فضایی كه آنها را برای روبرو شدن با حوادث غیرمترقبه، مرگ های ناشی از قتل، خودكشی ، ایدز ، بیماری های كشنده و... آماده نكرده در حالی كه حوادث غیرطبیعی جزیی از زندگی و دنیای كودكان شده است. پس چرا تصمیم نگیریم شرم و داغی را كه پس از اینگونه حوادث پدید می آید از بین ببریم، جو سكوت و انكار را بشكنیم، به كودكان كمك كنیم تا صرف نظر از نوع مرگ و حادثه راحت گریه كنند، راحت حرف بزنند، سؤال كنند و احساسات خود را بیرون بریزند. مطلبی كه در پی می آید نقطه نظرات و راهكارهای دكتر فریبا عربگل، فوق تخصص روان پزشكی كودك و نوجوان و عضو انجمن روان پزشكی كودك و نوجوان در این خصوص است كه از نظرتان می گذرد.