سیر اخلاق در جنبشهای نوپدید دینی
متأسّفانه اکثر مکاتب جدید، درونمایههای اخلاقی را فراموش کردهاند و به اخلاقی غیر از اخلاق موجّه، دست مییازند؛ اخلاقی که در آن بیاخلاقی تبلیغ و خود یک اخلاق حسنه محسوب میشود.
چکیده
اخلاق در ادیان الهی، بهویژه دین مبین اسلام، مجموعه آموزههایى است که راه و رسم چگونه زیستن را به نحو شایسته و صحیح تبیین میکند. امّا در نظرگاه غربی و سکولار، اخلاق به معنای قانونی تلقّى شده که تنها مربوط به زندگى اجتماعى وحقوق افراد و جوامع انسانى است.
در این نوشتار سعی شده است مؤلّفههای اخلاقی در مکاتب و ادیان نوپدید مورد سنجش قرار گرفته و در نهایت اثبات شود که: 1- در این جنبشها عموماً اخلاق چه به معنای سکولار و چه غیر آن رعایت نمیشود؛ 2- مکاتب عرفانی نوپدید، بر خلاف ادّعایشان، فاقد ارزشهای اخلاقی هستند.
واژههای کلیدی: اخلاق، اخلاق سکولار، عرفان واژههای نوظهور، اکنکار،[1] اوشو،[2] کریشنا مورتی،[3] شیطانپرستی.[4]
مقدّمه
بر اساس تعاریف موجود، نمیتوان معنایی واحد برای دین پیدا کرد که جامع افراد و مانع اغیار باشد. شاید هیچ کلمهی دیگری غیر از دین نباشد که در عین استعمال زیاد، نگرش افراد دربارهی آن، این مقدار متفاوت و غیر قابل جمع باشد.[5]
عدّهای کلمهی دین را از دیانت میدانند که از فارسی گرفته شده و به معنای شریعت و قانون است، و عدّهای دیگر، دین را حسّ روحانی که نیک و بد را از هم تمییز میدهد، میدانند.[6]
از جمله مهمترین سؤالات مطرح در زمینهی دین شناسی، ارتباط اخلاق با دین است. با کمی تسامح، اگر دین را مجموعهی عقاید و دستورات عملى بدانیم که از سوى آفریدگار جهان معیّن شده است، و اخلاق را مجموعهی آموزههایى بدانیم که راه و رسم چگونه زیستن را به نحو شایسته و صحیح تبیین میکند، بهروشنی ارتباط دین و اخلاق نمایان میشود.
اخلاق، واژهای عربی است که مفرد آن «خُلق» و «خُلُق» است و در لغت به معنای «سجیّه و سرشت»، اعم از سرشت پسندیده یا ناپسند، است.
گزینش این لفظ حاکی از آن است که فعل اخلاقی چیزی است که باید ریشه در درون داشته باشد و مظهری برای یکی از احساسات گرانبهای درونی تلقّی میگردد. «خَلق» و «خُلق» از یک ریشهاند، ولی یکی به صورت انسانی اشاره دارد و دیگری به سیرت او: خُلق به صورت باطنی انسان و خَلق به صورت ظاهری او اطلاق میشود و هریک دارای صفات زیبا و زشتاند.[7]