(واقعیّت هستی که در ثبوت آن هیچ شک نداریم, هرگز نفی نمی پذیرد و نابودی برنمی دارد. به عبارت دیگر, واقعیّت هستی بی هیچ قیدوشرط واقعیّت هستی است و با هیچ قیدوشرطی لاواقعیّت نمی شود و چون جهان گذران و هر جزء از اجزاء جهان نفی را می پذیرد, پس عین همان واقعیّت نفی ناپذیر نیست, بلکه با آن واقعیّت, واقعیّت دارد و بی آن از هستی بهره ای نداشته و منفی است.
البته نه به این معنی که واقعیّت با اشیاء یکی شود و یا در آنها نفوذ یا حلول کند و یا پاره هایی از واقعیّت جدا شده و به اشیاء بپیوندد, بلکه مانند نور که اجسام تاریک با آن روشن و بی آن تاریک می باشند و درعین حال همین مثال نور در بیان مقصود خالی از قصور نیست و به عبارت دیگر, او خودش عین واقعیّت است و جهان و اجزای جهان با او واقعیّت دار و بی او هیچ وپوچ می باشند.)14
در تقریر علاّمه طباطبایی همان طور که گذشت, از راه واقعیّت هستی بدون هیچ قیدوشرطی کمک گرفته شده است و کسی که معتقد به عالم خارج باشد و اشیاء را دارای واقعیّت بداند, ناگزیر باید بپذیرد که نمونه اعلی و برتر آن وجود که همه موجودات و واقعیّت عالم خارج به آن وابسته است, یک موجود واجب بالذّات است که قائم به خود است و قیام و ثبوت همه چیز به اوست, بنابراین اصل وجود واجب بالذّات, امری بدیهی خواهدبود و برهانهای یاد شده, تنها یادآور این امر روشن خواهندبود.
از ویژگیهایی که برای تقریر علاّمه طباطبایی ذکر گردیده, این است که برخلاف تقریر ملاّصدرا نیاز به مقدّمات فلسفی ندارد و سهل تر از دیگرتقریرهاست و در آن اصل وجود خداوند یک امر بدیهی تلقّی شده است.
البته باید عرض کنیم که بر تقریر علاّمه طباطبایی, صدرالمتألّهین و تقریرهای دیگر همچون بیان سبزواری, حائری یزدی و دیگران ایرادهایی نیز شده است.