صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26

موضوع: باورهای انسان سده های میانه و انسان دوره رُنسانس

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    انسان


    در سده های میانه طبیعت پیرو وجود بشر بود. نقش سایر آفریدگان بیش تر با نقشی که در برآوردن هدفها و آمال انسان داشتند برآورد و روشن می شد; چرا که جهان پیرو وجود بشر و برای خدمت به او آفریده شده بود. طبیعت به منزله صحنه نمایشی بود بین خداوند و انسان.12

    او خود را حلقه ای حیاتی در سلسله مراتب بزرگ پدیدگان زنده که دامنه آنها از نگرِشأن و رتبه از والاترین فرشتگان در زیر عرش خدا در آسمان تا پست ترین صور حیات بر روی زمین سیر داشت می دید.

    زندگی زمینی در اصل و اساس به منزله زمینه سازی برای هستی پس از مرگ نگریسته شده بود و نیک بختی انسان به شکل واقعی آن در این زندگی به حقیقت نمی پیوست; از این روی هدف انسان پیوستن به خداوند بود و رستگاری او در این بود که هدفهای خویش را با اراده و فرمان خداوند برابر سازد.
    انسان موجودی خردمند و گزینش گر بود که وظیفه و وفای عهدش در پیروی از عقل و پیروی از اراده خداوند بود.
    در سده های میانه تعریف طبیعت بشر در دست واعظان اخلاقیون و فیلسوفان بود. وجود آدمی به طور کلی برابر پیوندش با معیارها و ترازهای غیر طبیعت گرایانه ـ یعنی برابر معیارهای اخلاقی دینی و نیز معیارهای عقلانی ـ تعریف می شد. انسان خود را از دیدگاهی برتر از طبیعت ارزیابی می کرد و حقیقت وجودی انسان از سنجش او با معیارهای بی زمان به دست می آمد.13

    این گونه نگرش به انسان در سده های جدید به طور کلّی برافتاد. داروین( 364 )کم وبیش در آخرین صفحه (بنیاد انواع) اشاره کرده بود که اندیشه های تکاملی را می توان و می باید در روان شناسی و شناخت وجود انسان به کار برد.

    او در دو اثر دیگر خود (تبار آدمی) 1871 [the descent of man] و (ابراز عواطف) 1873 [The exprsssion of] این مضمون را گستراند و نظر داد که رفتار انسان و توانایی ذهنی او ساختاری آسمانی ندارد بلکه همسان جسم انسان و از نظر تاریخی و زیستی توضیح پذیر است. داروین حتی گفت: همان گونه که سپاهیان آزموده آراسته و پیرو دستورها و آیینها بر انبوه جمع آشفته چیره می شوند معیارها و ترازهای اخلاقی نیز با پیوند دادن گروه های آدمی به یکدیگر از راه همکاری و دلسوزی و احترام رو به روی به دست می آیند. چه بسا که در زمانهای نخستین ماندگاری و دوام آنها نتیجه یک گزینش طبیعی بوده باشد. این همه نشان می دهد که انسان و تمامی امور انسانی همچون اخلاق دین و فرهنگ پس از سده های میانه اموری به طور کامل زمینی و پیرو قانونها و آیینهای دنیوی به حساب می آیند. همان گونه که اشاره شد انسان سده های میانه زندگی خویش را در این دنیا ناپایدار گذرا و کوتاه مدت می دید; چرا که جهان در ذهن او به دو بخش تقسیم می شد: جهان ناپایدار و مادّی جهان جاودانه اخروی.

    شماری از اندیشه وران اکنون بر این باورند که انسان سده های میانه از خود بیگانه بوده است; چرا که او برای خویش جاودانگی و بزرگی می انگاشته که در جهان ناپایدار گذرای زندگی دنیوی درخور دستیابی نیست. از این جهت او دلبسته جهان واپسین شده و از زندگی حقیقی در دنیا محروم گشته است. امّا انسان پس از سده های میانه می کوشد در همین جهان زندگی کند و نیازی به بیرون از این جهان نداشته باشد. این سیر حرکت به سوی بی نیازی از غیر خود و غیر جهان حاضر مهم ترین ویژگی انسان جدید است.

    ییکی دیگر از ویژگیهای انسان سده های میانه این بود که مسؤولیت زندگی( 365 )خویش را در جای دیگری می دید. خدا مسؤول زندگی او بود. مفاهیمی چون هدایت خداوند ارسال رسل مفهوم لطف و فیض الهی تمامی زندگی او را زیر پوشش خود قرار داده بودند. امّا انسان امروز به دنبال این است که خود مسؤولیت زندگی اش را شجاعانه بپذیرد.

    انسان سده های میانه همچون بشر هم نوع خود در گذشته به طبیعت تکیه داشت. طبیعت نیز به نوبه خود به خداوند تکیه داشت. انسان طبیعت را گاهواره ای می دانست که تمام نیازهای او را به طور مستقیم برآورده می کند. امّا انسان امروزی از رُنسانس به این سوی باید برای زنده ماندن در طبیعت دست یازی کند و اگر نتواند صورتهای جدیدی در طبیعت پدید آورد دیگر توانای به ادامه زندگی نیست. از این روی تکیه گاه انسان جدید همان محاسبه های عقلانی و صورتهایی است که خود او پدید می آورد.

    انسان سده های میانه خود را در کشاکش مابین دو شهر شیطان و خدا می دانست که به گوناگون گونه ها نمودار می شد گاه به گونه کشاکش میان دو مکتب اخلاقی که یکی طبیعی و دیگری الهی است زمانی به گونه کشمکش میان دو فلسفه عقلی و آسمانی و کشاکش میان دو گونه جمال جسمی و روحی و سرانجام خود را در کشمکش بین سازمانهای دنیوی و کلیسایی می دید.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    جامعه و فرد

    مردم به وسیله الگوهای پیچیده نماد و باور دینی به جهان کائنات می نگریستند; در نتیجه به گمان آنان گونه ای هماهنگی میان نظم کیهانی و نظم اجتماعی وجود داشت.
    چیرگی اندیشه های ارسطو بر سده های میانه سبب پدید آمدن دو مکتب تسمیه گرایی و حقیقت گرای گردیده بود. یکی از جهتهای کشاکش بین دو مکتب یاد شده نزاع فرد باجامعه ای بود که در آن زندگی می کرد. مشکل در این پرسش
    ( 366 )
    خلاصه می شد که: آیا نوع انسان با ویژگیها و وظیفه های انسانی که دارد مهم تر است یا افرادی که نوع از آنها به وجود می آید؟
    جامعه و کلیسا یا کسانی که این سازمانها از آنها به وجود می آید کدام یک مقام والاتری دارند؟
    چون سده های میانه گرایشهای افلاطونی داشت جواب می داد که انسان مجرّد و کلیسا مهم تر و والاتر است و اعتقاد داشت: نوع یا کلی که خود به خود صرف نظر از افراد وجود دارد از نظر زمان بر آنها پیشی دارد و از آنها حقیقی تر است چون پدید آورنده و مایه هستی آنهاست. به طور طبیعی این نظریه با نظم اجتماعی آن روزگار که رده ها و دسته های سامان مند و مرتبه های دارای اعتبار داشت سازگارتر بود.
    کلیسا نظم را می ستود و تثلیث مقدس را شرح می داد و معلوم می داشت که چگونه خدا می تواند در اقانیم سه گانه باشد و چگونه افراد می توانند در انسان کلی ذوب شوند و نجات خویش را از مسیح بگیرند.
    این نظریه همچنین مقام انسان را اوج داده بود و او را به گونه منطقی از طبقه ای به طبقه دیگر برده تا به موجود اعلا رسانده بود. این نظریه هدف انسان را رهایی از بندگی فردی و بازگشت به حقیقت تردیدناپذیر یا کل اعظم که خداوند بود قرار داده بود. در برابر این نظریه (مذهب لفظی) به وجود آمد. این مذهب اعلام کرد که انواع کلیات تنها کلمه و رمز است. نتیجه مذهب جدید این بود که به جهان پیداها و آشکارها که در آن به سر می بریم و به کارهای نیک و زندگی هموطن شایسته علاقه ای بیش تر ابراز می شد. در واقع این مذهب به گرایشهای فردی بیش تر از چیرگی جامعه و به دموکراسی بیش تر از فکر جهانی و به آزادی بیش تر از اتحاد اهمیت می داد. کلیسا نمی توانست هیچ یک از این دو مذهب را بپذیرد. بنابراین کوشید تا به وسیله توماس اکویناس راه حل میانه ارسطویی را که مکتب واقعی معتدل یا مکتب
    ( 367 )
    (مفهوم گرایی) نام داشت بپذیرد.
    پیروان این مذهب می گویند: کلی موجود است و اهمیت آن پذیرفته و ثابت شده است ولی وجود آن انحصار یافته به وجود جزئیهاست. وجود جماعت به خاطر وجود افراد است و جدایی از آنها وجود ندارد و جماعت خود به خود هدف و نتیجه نیست. باوجود این به معنای درست قوام افراد به جماعتی است که جزء آن هستند. این دیدگاه با گرایشهای مکتب تسمیه گرایی که اندیشه وران دوران اخیر اسکولاستیک پیرو آن بودند و حکومت جماعت را برای مصلحت افراد انکار می کردند فرق دارد و نتیجه آن پیدایش گرایشهای فردی است که جنبش اصلاح و مذهبی پروتستان از آن پدید آمد.14
    کلیسا در راستای هدفهای خود هر حرفه را رنگ دینی داد و آموزه های دانشگاهی را برای رسیدن به هدفهای دینی به کار انداخت و بدین سان جامعه را به طور کامل زیر چتر یک نیروی معنوی بسامان درآورد که همه مردم در همه مرحله های زندگی کارهای مهمی نسبت به آن بر دوش و عهده داشتند و بر عهده آن جامعه بود که کوششهای عادی مردم را سامان دهد.
    در حقیقت افتخار معنوی سده های میانه از این جا مایه می گیرد که با قدرت بسیار و
    ( 368 )
    غیرعادی گرایشهای گوناگون و پیچیده جامعه را زیر نظر می گیرد و به وسیله یک نظام کامل همه را برای به حقیقت پیوستن یک هدف همگانی رهبری می کند. این فکر نیروی معنوی یگانه سده های میانه را به طور کامل از دوران جدید جدا می سازد و برجستگی می دهد. سده های میانه آزادی فرد را در راه همین وحدت قربانی کرده بود.
    تمدن سده های میانه چنانکه دیدیم بر یک خاستگاه و سرچشمه اساسی یعنی هماهنگی کامل فرد و جامعه استوار بود. بنای جامعه همچون سلسله مراتب هستی بر پیوستاری مرتبه ها و پایه ها بود که هر کس در آن نقشی داشت که خدا برای وی در نظر گرفته بود و وظیفه ها و کارهای روشنی داشت و از حقوق و مزایای ویژه ای بهره مند بود.
    روح افلاطونی بر سده های میانه نفوذ داشت. رده های سه گانه افلاطون: زمامداران جنگاوران و کارگران با تقسیم جامعه سده های میانه که رجال کلیسا و اشراف و عوام باشد برابر است. هرچه درباره تمدن سده های میانه بیش تر دقت کنیم گوناگونی غیرعادی ارزشها و تکلیفهای آن را در عین یگانگی هدف به هستی باز می شناسیم. بنابراین ارزش عمل هیچ کس را به خودی خود و بدون توجه به دیگر اعضای جامعه تعیین نمی کنیم. در مَثَلْ نماز و عبادتی که راهب انجام می دهد تنها به سود خود او نیست بلکه به سود هر یک از اعضای جامعه است. او به جبران گناهان همه مردم جهان نماز می گزارد و به وسیله نماز در به پا داشتن هدف جهان یعنی رسیدن به رهایی شرکت می کند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    سنجش بین تقریر صدرالمتألّهین و آنسلم

    در طول تاریخ فلسفه, پیوسته قراءتهای گوناگونی از برهان صدّیقین در میان فیلسوفان اسلامی و برهان هستی شناسی آنسلم در فلسفه غرب ارائه شده و موجب طرح مباحث جدیدی در این زمینه گشته است. امّا باید خاطرنشان سازیم که این دو برهان در محتوا با یکدیگر هم سنخی ندارند و فقط دارای همانندی لفظی اند و دو قراءت متفاوت در اثبات خداوند شمرده می شوند.

    در برهان آنسلم, از مفهوم موجود کامل یعنی خداوند, بدون این که مصداق و وجود خارجی آن مدّنظر باشد, استفاده گردیده است, درحالی که برهان ملاّصدرا, نظر به وجود و مصداق خارجی خداوند دارد و تنها با تفسیر مفهوم خداوند ارائه نشده است و همان طور که بیان شد, نقطه عزیمت برهان صدرالمتألّهین از هستی و واقعیّت عینی و اصالت وجود است و تنها مبتنی بر مفهوم موجود کامل نیست. در حالی که تقریر آنسلم در انتها به وجود خارجی خداوند ختم می گردد. به تعبیر دیگر, برهان صدرالمتألّهین از وجود و عینیّت عالم خارج شروع کرده و وجود خداوند را ثابت کرده است, امّا برهان آنسلم از مفاهیم آغاز می کند و به وجود خداوند می رسد. گویی آنسلم, بین عالم ذهن و عالم عین وحدت قائل است و بین آن دو تمایز قائل نمی شود. به این جهت با داشتن مفهوم موجود کامل, به تحقّق مصداق آن در عالم خارج اعتقاد دارد, درحالی که از راه تعریف ذهنی یک شئ نمی توان به وجود عینی آن باور داشت. نهایت سخن درباره تقریر آنسلم این است که بگوییم: تعریف او مبنی بر این که (خداوند موجودی است که کامل تر از آن قابل تصوّر نیست) دارای ضرورت ذاتی است, یعنی محمول برای موضوع, مادامی که موضوع وجود داشته باشد, دارای ضرورت است, امّا اگر نتوانیم وجود موضوع را در عالم خارج ثابت کنیم, نه موضوع; یعنی خداوند و نه محمول که… موجودی است که کامل تر از آن قابل تصوّر نیست, هیچ یک, تحقّق خارجی نخواهند داشت; یعنی محمول برای موضوع در ساحت تعریف و استلزامات ذهنی ضرورت دارد. امّا این امر موجب نمی گردد که وفادار به وجود خارجی خداوند گردیم. آنسلم موفّق نشد تا این خلط بین مفهوم و مصداق یا تفاوت بین حمل اولی و حمل شایع صناعی را تشخیص دهد. به عبارت دیگر تعریف آنسلم از خداوند, دارای ضرورت ازلی نیست و اگر این چنین بود, برهان او قابل اثبات بود. منظور از ضرورت ازلی این است که محمول برای موضوع ضرورت داشته باشد و این ضرورت, بدون هیچ قیدوشرطی, حتّی قید وجود باشد; یعنی با فرض موضوع, تحقّق آن و محمولش قطعی خواهدبود و آنسلم به اشتباه تصوّر کرده بود که تعریف او از نوع ضرورت ازلی است و حال آن که هیچ دلیلی بر آن ارائه نداده بود. امّا در تقریر صدرالمتألّهین از برهان صدّیقین هیچ مغالطه ای بین مفهوم و مصداق وجود ندارد و او بدون این که نیازی به تعریف و تصوّر مفهوم خداوند داشته باشد, از اصیل و معتبر بودن وجود, سخن می گوید و با تصدیق عالم وجود و تشکیکی بودن مراتب وجود, ثابت می کند که عالم هستی معلول و در شدّت نیاز, ربط و وابستگی به علّت است و هویّت و ذات آن متّکی به وجود اوست, به گونه ای که اگر در عالم وجود, یک موجود بی نیاز و مستقل تحقّق نداشته باشد, سایر مراتب وجودی هم که معلول و دارای نیاز ذاتی هستند, به وجود نمی آیند. بنابراین, به این نتیجه می رسد: در قلّه هستی یک موجود مستقل, قائم بالذّات و واجب الوجود قرار دارد که خداوند است و با پذیرش این مقدّمات, تصدیق و اذعان به وجود خداوند در غایت بداهت و مقدّم بر هرچیز دیگر خواهدبود و در تأیید سخن صدرالمتألّهین, سخن را با سخنی از امام حسین (ع) به پایان می بریم:

    (کیف یستدلّ علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک؟ متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک…)27

    چگونه من به آثاری که در وجود خود محتاج تواند بر وجود تو استدلال کنم؟ آیا چیزی غیراز تو ظهوری دارد که آن ظهور و پیدایی در تو نیست تا او سبب پیدایی تو شود؟ تو کِی از نظر ما پنهان بودی تا به دلیل و برهان محتاج باشی.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    پیوند عقل و وحی در سده های میانه

    از مسائل بسیار مهمی که می تواند ما را به جهان بینی انسان سده های میانه نزدیک کند بررسی پیوند عقل و وحی و به پیروی آن ایمان است.
    آکویناس یکی از بزرگ ترین اندیشه وران سده های میانه بر این باور بود:
    (می باید آنچه که عقل به طور عادی اعلام می کند کاملاً درست باشد بلکه محال است جز این باشد. محال است که حقیقت ایمان با اصولی که عقل عادی بدان حکم می کند متناقض باشد.)18
    ولی حقایق با آن که سازوار با تجربه های عقل هستند همگی در دسترس عقل نیستند. بزرگ ترین عقلها از درک پاره ای حقیقتها ناتوان هستند. از این جاست که او بر این باور می شود: وحی واجب است; زیرا مهم ترین حقایق الهی یا الهیات از دسترس عقل دور است.
    چنانکه می نگرید در نظام حکمی ـ کلامی آکویناس عقل بس مهم و پیشاهنگ و راهگشای ایمان است. عقل می تواند به پاره ای حقایق الهی از جمله وجود خدا پی ببرد. این الهیات عقلی نسبت به الهیات وحیانی در مرتبه دوّم قرار داشت. امّا آگوستین بر این باور است که فهم حقایق ایمانی به طور کلی وابسته به ایمان است.
    او می گوید: (ایمان می آورم تا بفهمم.)19
    از این جهت او بر این باور بود که در ایمانِ بدونِ استدلال است که می توان به گونه ای نشانی از رحمت و فیض خداوندی را دید و از این دید این عقل نیست که زیربنای ایمان را می سازد بلکه درست برعکس این ایمان است که به یاری عقل می شتابد و مانع از انحراف آن می شود. باید یادآور شد که ایمان در سده های میانه در درجه اول پذیرش حقایق وحی شده بر مبنای پذیرش وثاقت کلیسا بود.
    ( 372 )
    و تنها تفسیری که کلیسا از کتاب مقدس به دست می داد مورد اعتماد بود.20
    عقیده چنین بود که دانش وحیانی در کتاب مقدس متمرکز است و کتاب مقدس از نظر درونمایه و واژگان وحی مستقیم خداوند است. و چون انسانهای معمولی قادر به استنباط از کتاب مقدس نیستند روحانیان و قدّیسان مسیحی آن دانش را در دگماهای مسیحی شکل بندی می کنند. برای نخستین بار این لوتر بود که در این برداشت از وحی تجدید نظر کرد.
    چنانکه گفتیم در تفکر آگوستین و همفکران او هرگز عقل به معنای امروزی مستقل نیست. استقلال عقل در آن دوران به این معناست که عقل با اصول و قواعدی که در طبیعت او نهاده شده است داوری می کند. این اصول و قواعد طبیعی دستاورد خود انسان و تکامل وی نیست. انسان آنها را بنیان نمی گذارد. آن گونه که سپسها این مسائل مطرح شد عقل و اصول و قواعد آن همگی آفریده خداوند است. خدا هم در بیرون از عقل قرار داشت و هم راه به سوی خدا خود عقل بود. در وحی مسیحی خدا باید همیشه بیرون عقل باشد وگرنه وحی معنای خودش را پیدا نمی کند; چرا که خدای مسیحیت آن خدایی است که خودش را آشکار می کند یعنی خدا و وحی یک مسأله است. این مسأله برخلاف کلام اسلامی است که در آن خدا نخست با استدلالهایی عقلی ثابت می شود و سپس درباره وحی او سخن گفته می شود. در تفکر دینی اسلامی اگر هم وحی واقع نشده بود خداوند به قوت خود باقی بود اما در تفکر مسیحیت بویژه در سده های میانه اگر او خود را آشکار نمی کرد خدای مسیحیت وجود نداشت.
    در این نوع اندیشه عقل خدا را مقدم بر وجود خودش می یابد خدا را می یابد تا خودش را بیابد خدا را مقدم بر تلاش عقل می یابد. از جمله ویژگیهای آشکار عقل این است که از بیرون خود و به وسیله خدا مرز می یابد. وقتی عقل خودش را چنین می فهمد ممکن است بینگارد از بیرون عقل به او
    ( 373 )
    دانشی و حقایقی داده می شود که در دسترس خودش نیست و این سبب شد که انسان تمام محتوای وحی را از هر نوع نقد عقلی مبرّا بداند. روشن است آنچه از جایی می آید که به کلی از دسترس عقل بیرون است درخور نقد و بررسی به وسیله عقل نیست. بدین ترتیب پیوند و بستگی عقل با وحی پیوند درون عقل و بیرون عقل انگاشته می شد نه پیوند رو دررویی و ناهمسانی. درست بر همین اساس بود که آگوستین می گفت: (ایمان می آورم تا بفهمم).



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-01-2018 در ساعت 01:14
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    معرفت شناسی


    عالی ترین ساختار معرف سده های میانه مجموعه بسامانی از پیداها و آشکارهای عمومی بود که هاله وقار آن را در برگرفته بود. علوم مدرسه ای سده های میانه در حقیقت دنباله عادتها و اندیشه های عمومی بود. تفکر سده های میانه به (اصالت واقع) باورداشت. به این معنی که جهان را به همان صورتی که درک و دریافت یا تجربه می شود واقعی و مستقل از ذهن بشر می دانست.
    مسأله امکان علم به جهان خارج آن گونه که در فلسفه جدید یعنی از دکارت به این سو مطرح بود هرگز مورد تشکیک نبود.
    تمام شناختها و معرفتهای انسانی معیار حق بودن را از آموزه های کلیسا می گرفتند. بدین جهت تنها یک جهان وجود داشت; یعنی همگان تنها از یک چشم انداز به جهان می نگریستند و آن چشم انداز هم دین بود. امّا پس از سده های میانه که فلسفه هنر علم اخلاق و… از قیمومت دین خارج شدند جهانهای بسیاری پدید آمد که هر یک از سرچشمه ای ویژه با معیارهای معرفتی ویژه خود سیراب می شد. به همین دلیل معرفت پس از سده های میانه گوهری نیست که بتوان به گونه کامل آن را در اختیار گرفت بلکه چون جهان زیاده و افزون شده است دیگر معرفت به آنها ممکن نیست
    ( 374 )
    .
    براساس نظریه علمی سده های میانه سرآغاز تفکر یا استدلال دیدن حادثه یا ثابت کردن آن نیست بلکه یک قضیه مورد اتفاق است و این قضیه را می توان با تکیه بر سلف و سنت; یعنی کتاب مقدس و نوشته های پدران کلیسا پذیرفت. آگوستین یک قاعده اساسی نهاده بود که می گفت:
    (صلاحیت کتاب مقدس از همه نیروهای عقل انسانی بیش تر است.)21
    و نتیجه چنان بود که هر جا میان دیدن علمی با تورات ناسازگاری پیش می آید باید دیدن را رها کرد. پس از کتاب مقدس شایستگی ارسطو بود که همه جا پذیرفته شده بود مگر در جایی که به روشنی با عقیده مسیحی ناهمسانی و ناسازگاری داشت.
    اصل دیگر روش علمی سده های میانه مربوط به راه و گونه استدلال این است که از مبادی پذیرفته شده آغاز می کند و نظم کاملی از آن پدید می آورد که مرکب از یک رشته قضایای پی درپی است که بر آشکارها و قضایای روشن و پذیرفته شده تکیه دارد. سنجیده و اندازه گیرنده حقیقت دیدن و آزمایش نیست بلکه پیروی از همین راه و روش استدلالی است.
    جنبش رُنسانس بدیهیات را به حقایق ریاضی دگر می کرد. علم سده های میانه تنها می خواست طبیعت را بشناسد و مطالعه کند هدف اساسی وجود انسان و معنی زندگانی انسان و معنی آفرینش و پیوند آن با انسان را بفهمد. از این روی موضوع اساسی این علم خدا بود. بدین جهت هدف اصلی پژوهش در سده های میانه جست وجوی حقیقت به صورت پیاپی یا تحقیق درباره طبیعت به شیوه علم نو نیست بلکه هدف درنگ در حقیقتِ ساکنِ ثابتی است که از ازل کامل بوده است. در این جا نتیجه مایه لذت است نه عملی که به نتیجه می انجامد. به همین دلیل اساسِ تحقیق در سده های میانه بر بحث و جدل بوده است نه دیدن و استقرا. آنان می کوشیدند تا بیش تر از حقایق موجود نتیجه
    ( 375 )
    بگیرند و به حقایق تازه کم تر توجه داشتند.
    دانشمندان سده های میانه علاقه داشتند از مقدماتی که به حکم سنت پذیرفته مورد اعتقاد بود آغاز کنند. می گفتند:
    (ارسطوی فیلسوف این حقیقت را یافته دیگر چرا ما درباره نتیجه ای که بدان رسیده گفت وگو کنیم.)22
    از این روی بر این باور بودند که هدف را که ایمان است می شود به مردم داد و از راه رسیدن به آن چیزی نگفت.
    کنجکاوی و نوآوری نشانه نفوذ شیطان انگاشته می شد. از نظر بیش تر مردم سده های میانه شیطان از راه خیال انگیزی وارد روح می شد. میدان دادن به خیال پردازی که خود سرچشمه هرگونه آفرینش و نوآوری می توانست باشد تا حدود سال 1700 میلادی خطرناک به شمار می آمد و مسیحیان دعا می کردند تا از شرّ آن در امان بمانند. توانایی مغز برای نوآفرینی و خیال پردازی محض منشأ گناه به شمار می رفت.23
    محدود بودن ابزارها و روشهای علمی از سویی و مرز و حدود قائل شدن برای عالم هستی از دیگر سوی سبب شده بود که اندیشه وری چون توماس آکویناس اعتقاد داشته باشد که جهان را شناخته24 و این آرزویی است که انسان روزگار ما در برابر جهان گسترده می داند که خواب و سراب است.
    البته باید گفت از وجهی دیگر جهان برای انسان آن روزگار ناشناختنی به حساب می آمد. شماری از دانشمندان سده های میانه نیکلاکوزانوس (1464 ـ 1401) که اصول الهیات اکهارت را در فلسفه به کار می بستند عالم را نیز مانند خود خدا ناشناختنی معرفی کرده بود. بر این باور بود که جهان ناشناخته است به این دلیل که اگر قرار است جهان کارخود را درست انجام دهد یعنی جلوه گاه خداوند باشد که دور از دسترس فهمهاست باید ناشناختنی هم باشد. این آخرین سخن فلسفه سده های میانه است.25





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    سببها و زمینه های پیدایش رنُسانس

    حال وقت آن رسیده است ببینیم چه انگیزه ها سببها و زمینه هایی باعث پدید آمدن این دگرگونی سترگ در تاریخ اندیشه بشری گردید. هر چند عاملها و علتها بسیارند اما ما ناگزیریم که از آن میان به مهم ترین آنها اشاره کنیم:
    1. سببهای اقتصادی
    اروپا از میانه های سده های میانه کم کم اساس زندگی فرهنگی ویژه خود را پی افکند. زندگی کشاورزی پیشرفت کرد و بازده ها و فراورده ها افزون بر مصرف شد که فروش آنها بستگی به این داشت که فراورده هایی از دیگر سرزمینها جلب شود. شهرهایی به وجود آمد که برای سَودای کالاهای محلی و دادوستد اثاثه ها و کالاهای گرانبها و زینتی شرق بازارهای تجاری داشت. در نتیجه پیدایش شهرهای پرجمعیت و افزایش زمانها و هنگامهای آسایش و راحتی و پیدایش کارهای فکری تازه یک حالت کنجکاوی عقلانی به وجود آمد که به گفت وگو درباره باورهای موجود و توجه به دانشهای تازه انجامید.
    پیدایش فرهنگ گونه گون و پرمایه ای که در روزگار مدیچی در فلورانس یا در دوران فرانسوای اول در فرانسه یا به روزگار لوتر در آلمان یا به روزگار اراسموس در هلند پدید آمد تنها به وسیله بازرگانی و ثروتهای مادی درخور تفسیر است. بازرگانی خواهان این بود که اقتصاد پولی به جای اقتصاد مبادله کالا با کالا که در سده های میانه معمول بود رایج شود. از کانها و معدنهای آلمان نقره فراوان به بازار سرازیر شد و آمریکا گنجینه های طلای خود را به میان آورد. ثروت مالکان و اشراف فزونی گرفت بازرگانی رشد کرد و بازارهای جهانی را درنوردید. خیلی زود روشن شد که شهرها واحدهای کوچک و کم شماری بیش نیستند و احساس شد که بازرگانی به یک نیروی قوی نیازمند است که بتواند( 377 )امپراتوریهای استعماری را بنیاد نهد.

    در قبال این دگرگونیهای شگفت انگیز ناتوانی مطلق اتحادیه های قدیم شهرها و سازمانهای معمولی آن که براساس کارهای محدود سازمان یافته بود به خوبی نمودار شد. وقتی از هم فروپاشی این سازمانها آغاز شد یا آیینها و قانونهای تازه آنها را از میان برد طبقه تازه; یعنی سرمایه داران و بانکداران نیروی تازه گرفتند. طبقه بورژوازی یعنی طبقه تازه میانه توانگر در کار رهبری جامعه جای کلیسا را گرفت. رده ها و دسته های میانه داراییهای کلیسا را مصادره کردند و علم و هنر را به تأیید خویش گرفتند. وقتی نیروی مال و بازرگانی در کار سیاست و اجتماع روزافزون شد دیگر هدف اجتماع ویژه خدمت به خدا از راه محبت مسیحی نبود بلکه هدف آن برآوردن رفاه ملّی و خدمت به طبقه میانه بود. این رشد پرشتاب خواهان آن بود که بنیادهای اجتماعی از پایه دگرگون شوند و سازمان زندگی معنوی یک سره دگرگونی یابد. دگرگونی که در این دوران در طرز تفکر اروپاییان رخ داد و معرفتها و هدفهای تازه ای که کشف شد اگر چه دستاورد عاملها و سببهای گونه گون دیگر نیز بود; امّا هر اعتقاد و هر نظر تازه که درباره انسان و سرانجام او ایراد می شد نتیجه کار کسانی بود که در همین جامعه زندگی می کردند. اساس روش نو بر توجه بیش تر به زندگی انسانی است به همان گونه که بر روی زمین و در حدود زمان و مکان می گذرد بدون این که پیوند و بستگی آن به جهان دیگر ضرورت داشته باشد. در نتیجه این روش دوگانگی شرقی را که سالیان دراز می پنداشت: گرایش به تن گناهی است که درباره روح انجام می دهد از میان رفت و اعتقاد تازه ای جای آن را گرفت که می گوید: زندگی تن و جان که در یک انسان به هم پیوسته است نمی تواند گناه باشد بلکه خیر است. وقتی جامعه حیاتی بهتر برای خود فراهم آورد فکر رهبانیت و گوشه گیری کمرنگ شد و مفهوم تازه ای درباره مقام انسان و خوشی و کمالی که نتیجه انسان بودن
    ( 378 )
    است جای آن را گرفت. چون کانونهای تمرکز قدرت در رنسانس ایتالیایی بودند کامیابی این دولت ـ شهرها مرهون این بود که سوداگر بودند و ایتالیا در کانون سوداگری قرار داشت. این وضعیت هم شرایط مادّی رنسانس و هم جوّ روان شناختی لازم را فراهم آورد. از این جهت ایتالیا زادگاه رُنسانس است و رُنسانس سرآغاز سرمایه داری نوین.
    این وضع و چگونگی قانونهای ضد رباخواری کلیسا را در هم شکست و می توان گفت که وسوسه به دست آوردن ثروت و تجمل به منزله نشانی از جایگاه اجتماعی از انگیزاننده های رُنسانس به شمار می رفت.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    2. سببهای سیاسی


    چنانکه دیدیم گسترش بازرگانی سبب پدید آمدن طبقه اجتماعی ویژه ای به نام سوداگران گردید. این امر در سه مرحله سیاست جدیدی را هم به وجود آورد:
    الف. در نتیجه نیازهای بازرگانی کوشش اجتماعی و روزافزون طبقه بازرگانی به جای دولت محلّی پیرامون دولت ملی تمرکز یافت و این گستردگی میدان عمل عرصه بازرگانی را گسترش داد.
    ب. در نتیجه این یک جا شدن تکاپوها حدود جامعه از امپراتوری جهان مسیحی به دولت ملّی که مرزهای جغرافیایی روشن و شناخته شده ای داشت محدود شد.
    ج. دستاورد این دگرگونیها این بود که قدرت از کلیسا به دولتهای مدنی رخت کشید. این وضع و چگونگی احساس وابستگی به وطن و ملیّت را در بین مردم رواج داد.
    فلورانس در ایتالیا نشان آشکار این دگرگونی سیاسی بود. ما بالاترین درجه آگاهی سیاسی و سرشارترین ساختار شکوفایی آدمی را در تاریخ فلورانس
    ( 379 )
    می یابیم که از این جهت نخستین دولت مدرن جهان است. آنچه در دولت ـ شهرهای استبدادی به دست یک خانواده انجام می گیرد در این شهر با نقش آفرینی همه شهروندان صورت می پذیرد. روح شگفت انگیز فلورانسی که در یک آن در نقادی باریک بین بود و هم به آفرینش هنری توانا اوضاع سیاسی و اجتماعی شهر را پیوسته دگرگون می ساخت و با این حال همه گاه نیز دگرگونی را شرح می داد و درباره آن داوری می کرد. بدین سان بود که فلورانس زادگاه دیدگاه ها و تجربه ها و جهشهای سیاسی جدید گردید.
    فلورانسیان در بسیاری از برجستگیها و کاستیها سرمشق مردمان ایتالیایی و به طور کلی اروپاییان مدرن هستند.
    دانته فلورانس را که قانون اساسی خود را پیوسته دگرگون می کند و از این راه می کوشد آن را بهتر سازد به بیماری همانند می کند که برای رهایی از درد همیشگی و پیوسته از این پهلو به آن پهلو می غلتد.
    هنرمندان سیاست می کوشیدند از راه بخش مصنوعی قدرت و شیوه های دشوار انتخابات و پدید آوردن مقامهای دولتی بی معنی و مانند اینها به ثباتی پایدار دست یابند و توانگران و تهیدستان را به گونه برابر راضی سازند یا بفریبند. بزرگ ترین هنرمند سیاست ماکیاولی است که بحث درباره او را به بخشی جداگانه وا می گذاریم.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    3. کشفهای جغرافیایی


    پس از گسترش بازرگانی در قرنهای سیزدهم و چهاردهم دنیاهای تازه ای کشف شد که در گسترش افق زندگانی عقلانی مردم اثر گذاشت. در مشرق زمین کشورهای بسیاری وجود داشتند با ملتهای آموزش یافته بسیار که تمدنشان از تمدن اروپایی برتر بود و اروپائیان ناچار شدند که به برتری آنها اعتراف کنند. و این همه از قلمرو جهان مسیحی سده های میانه و از کلیسا بیرون بود. کلیسا این نظر را که در سمت دیگر کره زمین مردمی زندگی می کنند اشتباه می شمرد و استدلال می کرد که اگر چنین بود نژاد انسانی ازآدم نیامده بود و نجات آن به وسیله مسیح ممکن نبود. پس از آن معلوم شد که کلیسا در این پندار اشتباه کرده است. حوزه امپراتوری پرمدعای روم که به نظر می رسید مدت هزار سال شامل همه کره زمین بوده است تنگ شد و به یک دریاچه کوچک به حوزه مدیترانه محدود گشت.
    این توسعه طلبی اروپا از راه های گوناگون بازتاب معنوی و مستقیمی بر شیوه بستگی و دلبستگی مسیحیان داشت.
    در تاریخ بارها رخ داده است که گروهی از سازمانها و عقاید سنگواره ای از تماس با تمدنها و عقاید دیگر فرو ریخته و اندیشه های روشن جهانی به جای آن آمده است. مردمانی مانند اهالی مونتنی نخستین کسانی بودند که اهمیت کشورهای جدید و ادبها و رسمهای آنان را درک کردند. مور و بیکن مدینه فاضله خویش را در دنیای جدید انگاشته اند. جلوه تجربه ها و آزمونهای بسیار و تازه و داستانهای جهانگردان که پر از شگفتیها بود همراه با سیل ثروتی که به شهرهای ایتالیا و اسپانیا و هلند سرازیر شد دشواریها و مسائل سده های میانه را که دیگر بی موضوع به نظر می رسید به بوته فراموشی سپرد.

    در سده های بعدی سیل خروشان کتابهای سفرنامه از چاپخانه ها به بیرون سرازیر شدند و کم کم اثری ژرف بر ذهنهای اروپائیان نهادند که با اندیشه ها ادبها و آیینهای قومهای دیگر مانند چینیها آشنا شدند. آنان حتی به گونه ای بس خطرناک به این اندیشه رهنمون شدند که باور مسیحی به خداوند تنها یکی از چند مفهوم بدیل پذیرفتنی نسبت به خداوند است.26





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    4. آشنایی با مسلمانان


    مسلمانان در سده های میانه نمودار تفکر عملی و زندگانی صنعتی بودند. اروپا چیزی را که روحیه بیکنی می نامید و هدف آن گسترش قلمرو حکومت انسان بر طبیعت بود به آسانی از مسلمانان گرفت
    ( 381 )
    .
    جنگهای صلیبی که نخستین کوششهای اروپا برای رخنه گری در سرزمینهای جدید بود برای بسیاری از فرزندان اروپا مجالی به وجود آورد که با فرهنگ اسلامی که بسیار از فرهنگ اروپایی جلوتر بود آشنایی پیدا کند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    5. کشفهای علمی

    پیشرفتهای علمی رُنسانس در شمار بزرگ ترین دگرگونیهای خلاقه تاریخ جهان است. آنها شیوه و چگونگی نگرش انسان به جهان و نگرش او را به جایگاه خودش در جهان دگرگون کردند. در آغاز اندیشه های نو را تنها کمینه فرهیخته مردمان اروپای غربی می فهمیدند لکن همین کمینه عنصر پویایی در جامعه آن روزگار بود که اثری ژرف بر دین حکومت زندگی و ادبیات می گذاشت. علم نو همه حوزه های اندیشه بشر را در نوردید و در آنها اثرگذارد به گونه ای که اهل علم در پایان قرن هفدهم در دنیای ذهنی به طور کامل جدا و ناسان از پیشینیان خود زندگی می کردند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi