6. کشف انسان
افزایش جمعیت شهرها و علاقه به معرفت مردم را وادار می کرد که به خود و پیرامون خود بیش تر توجه کنند. بدین جهت با شوق و علاقه کامل به ادبیات یونان و روم که شخصیتهایی مانند خود آنان را نمودار می کرد اقبال کردند. سازمان پیچیده سده های میانه نیازهای تازه انسان ثروت مند شهرنشین را که وقت زیاد برای آسایش و راحتی داشت خرسند نمی کرد. تواناییهای فردی در همه مرتبه ها و پایه های تلاش انسانی از دین و علم و هنر و اقتصاد و سیاست مورد توجه بود و نمی خواستند آن را در قلمرو و حصار پیوندهای اجتماعی به
( 382 )
بند بکشند. حسّ مسؤولیت اجتماعی در مردمان ضعیف شده بود; از این روی استقلال و استعداد شخصی هدف والا قرار گرفت.
این در حالی بود که در سده های میانی اصالت فرد از میان رفته بود. بر پایه آموزه های کلیسا انسان گناهکار بود و می باید از خودپرستی پاک می شد. او باید به راه عیسی و قدّیسان می رفت و در ترک نفس می کوشید. امّا رنسانس به احیای حق موجودیت انسان دل بسته بود. علت اصلی و نهفته در ژرفنای رنسانس بازگشت به حق موجودیت فردی است.