برای بررسی مطلب چند نكته را باید مدّ نظر داشته باشیم:
1 - قوانین در مجامع قانونگذاری همیشه به نحو كلی وضع میشوند. در عین حال قانونگذار مصالح كلی عموم را در نظر گرفته و قانون وضع میكند، گرچه برای تعدادی همان قانون موجب خسران باشد. مجلس قانونگذاری برای ساخت و ساز شهرها و خیابانها قوانینی را تصویب میكند. اصل تصویب قانون برای مجموعه افراد جامعه در یك زمان (عرضی) و در زمانهای آینده (طولی) مفید و خوب و لازم است و به نفع جامعه میباشد، ولی همان قانون برای تعدادی از افراد خسارت و زیان هایی خواهد داشت. اما قوانین الهی از این قبیل نیست. و چون قانونگذار خداوند حكیم است و آگاهی كامل بر اوضاع و احوال انسان و موجودات عالم دارد، براساس مقتضیات خلقی و فطری انسان، قوانینی وضع كرده است، اگر درست اجرا بشود زیانی در بر نخواهد داشت.
2 - دیه مرد و زن و اختلاف آن دو تنها به خاطر این كه مرد بیشتر از زن در درآمد خانواده نقش دارد نیست، بلكه شاید یكی از علل این مطلب باشد. علل دیگری نیز دخیل میباشد.
3 - از قدیم یعنی قبل از اسلام و همین طور بعد از اسلام، ارزش اجتماعی و وجودی مرد را بالاتر و سنگینتر از ارزش زن محاسبه میكردند. علت این بود كه مرد غیر از تهیه خرج و مخارج زندگی خود و زن و فرزند، وظیفه دفاع و جنگیدن در برابر دشمنان و دفاع از زن و فرزندان را برعهده داشت، چون شكی نیست مردان از نظر جسمی و روحی قوی تر از زنان هستند و توان تحمل بسیاری از سختیها و كارهای سخت و طاقتفرسا را دارند. البته به لحاظ نوع مردها و زنها چنین است اما ممكن است برخی از زنان از نظر جسمی یا روحی از بعضی مردان قوی تر باشند، ولی غالباً و نوعاً مردان قوی تر هستند. قوانین براساس مصالح نوعی وضع میشوند. الان كه قرن علم و پیشرفت و تمدن است، اگر نگاهی جامع و كلی به سطح اجتماع بشری بیاندازیم، میبینیم سنگینی كارها و انجام كارهای مهم و جنگها و درگیریها و گرداندن كشورها، حتی در كشورهای غربی كه به ظاهر از حقوق زنان خیلی دفاع میكنند، همه یا غالباً به وسیله مردان انجام میشود.
4 - مردان براساس خلقتی كه دارند، خود به خود حاكمیت بر زنان دارند. البته حاكمیت به معنای زورگویی و ظلم نیست، بلكه مقصود مدیریت صحیح و به دست گرفتن مسئولیتهای خانواده است. این مدیریت از ابتدای خلقت بوده و طبیعی است و قابل تعویض نیست.
زنان از ابتدا تاكنون این مدیریت را پذیرفتهاند، گرچه شاید برخلاف میلشان باشد و مانند طبع انسانها از چیزی كه دارند ناخرسندند، اگر چه به سودشان است.
اگر زنان توان تصاحب این مدیریت را داشتند، تصاحب میكردند، ولی تاكنون نتوانستهاند. اگر به این نكته خوب دقت شود، معلوم میگردد كه مردان مسئولیت و مدیریت دارند و از این بابت مزایایی به آنان تعلق میگیرد.