صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 53

موضوع: ویژه نامه وفات حضرت فاطمه معصومه (س)* بانوی کرامت *

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    «عمّه سادات! سلام علیک»



    به حریم حرمت می آیم، آشفته و شوریده سر،
    خسته و تنها، غرق در غربتی دیرینه که هر غروب،
    با یاد تو در سینه ام رخنه می کند وتنها ضریح مقدس
    توست که نگاه مضطرب و نابسامان مرا آرام می کند.


    به حریم حرمت می آیم تا بغض مانده در گلو را مجال شکستن
    دهم و اشک را فرصتی ،تا وجودم را صاف و زلال سازد.


    به سوی حریم مقدس حرمت می آیم،خسته از تمام نامردی ها
    و نامردمی ها، از تمام روزمرّگی های خود،غرق در گناه.


    خسته می آیم و محتاج تا با تمام تشنگی و نیاز، مانندکبوتران
    حرمت، مسافرانی که از دوردست ها به امیدت می آیند


    و پیشانی بر ضریح مقدست می سایند تا هم نغمه با فرشتگان،
    زمزمه کنم: «عمّه سادات سلام علیک»


    چه قدر ستودنی است قم،آن زمان که نگاه تو بر سرش سایه افکنده
    و چه قدر آبی است آسمانش، آن زمان که مناره های بارگاهت
    چون دستان سبز دعا نوازشش می دهند.


    چه منّتی که تو به سوی شهر ما بیایی و چه سعادتی که ساکن دیار ما گردی!
    اگر نبود آمدنت و اقامت سبزت،شهری نبود که از آن ما باشد.

    به سویت می آیم تا در دریای عشق غوطه ور شوم و دلم
    را به امید نگاه بلند و آسمانی ات، همرنگ دریا سازم.

    اکرم السادات هاشمی پور




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کوران مصیبت



    کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم مرثیه
    می خوانند و زائران، اشک ریز و ماتم زده،
    رفتنت را به سوگ نشسته اند.


    ای بانوی شکوفه و لبخند!
    ای گنجینه دانش و معرفت!


    می روی و زمین در سوز سرمایی شگفت فرو می رود.
    می روی و ما را در کوران مصیبت و رنج، تنها می گذاری.


    ای قدیسه نجیب، ای فرزند هفتمین حجت خداوند،
    خواهر امام توس، ای معصوم پاکیزه!


    تو آن جویبار زلالی که از کوه های بلند ولایت سرچشمه گرفته ای.

    کوچه های قم، از آن هنگام که شکوه گام های تو را
    حس کردند، چشم از آسمان برنمی دارند و تشنه ستاره
    و روشنی، نگاه خورشیدوشت را فریاد می زنند.


    این شهر، این سرزمین، تقدسش را
    وامدار قدم های نورانی توست، ای بزرگ!


    درختان با رایحه کلامت شکوفه می کنند و
    دریاهای متلاطم را نگاه معصومت آرام می کند.


    امروز که می روی، ستاره های جهان داغ رفتنت
    را به خاموشی نشسته اند و بادها عزادار مصیبتی
    بزرگ، کوچت را بر شانه های آسمان مویه می کنند
    و پنجره ها، سوگوار و بی قرار، بر رّد آخرین گام هایت خیره مانده اند.


    بی تو همیشه غروب است و زمان گویی روی لحظه پروازت متوقف مانده.
    دست هایم را در شبکه های ضریح، قفل می کنم و تو را صدا می زنم.

    سلام بر تو ای فاطمه معصومه علیهاالسلام ،
    ای بانوی باران ها!


    صدایت می زنم؛
    سر بر دامان کرامتت می گذارم و
    بغض های فروخورده ام را می تکانم.

    رفته ای و اندوه دوری ات، چون زمین لرزه ای
    بیگاه، ستون های جانمان را می لرزاند.


    نیستی و بی تو تنها صدای جاری در لحظه ها مان
    سکوتی کبود است که رگ رگ وجودمان را در خود مچاله می کند.


    آه، ای آینه دار عفت و آگاهی!
    نبودنت آتش بر جگر دوستدارانت می زند؛

    آن گونه که بار داغی چنین عظیم را به زانو درآمده اند.

    ای خاتون عشق؛ تو تلفیق آب و آینه ای؛
    سرشار معطرترین شکوفه های فضیلت و راستی.


    حکایت مهربانی ات، دهان به دهان می رود و طنین
    منوّر نیایشت را شب های بی شمار به خاطر سپرده اند.

    می روی و ما فراق جانسوزت را در ثانیه
    هایی سیاه به مرثیه می نشینیم.


    معصومه داوود آبادی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    صدای ضجّه آسمان



    پشت پلک هایم باران گرفته است.
    با تمام استخوان هایم یخ بسته ام.

    دردی این چنین جانکاه، دهانی باقی نیست تا فریاد بزنم،
    صدای سنج عزاداران، روحم را می خراشد،


    غمی عظیم در تنم ریشه دوانده است
    در هنگامه تلخِ وداع با بانوی آسمان ها.


    دستمانم را بلند می کنم؛
    تا کبوتران بر شاخه های خشک دستانم بنشیند.


    حرم، روبرویم گسترده تر می شود، قد می کشد تا
    آسمان، اندوهی عمیق در ارکان خاک می پیچد،
    نبودنت را با کدام حنجره داغدار به مویه بنشینم؟


    بانوی نور و نافله! بی تو از رنج روزها و شوریدگی
    شب ها می ترسم. وقتی نگاهت را از این خاک
    بگیری، تمام جهان بر شانه هایم فرو ریخته اند.


    بی تو خورشید فردا نیز بر این همه تاریکی
    و غم، راهی نخواهد داشت.


    صدای ضجّه آسمان ها را می شنوم، کرانه بی دریغت
    پیدا نیست، آسمانم سخت بارانی ست.


    سر در گریبان تمام اندوه جهان، در چشم هایم قطره قطره
    باران می شود، بوی غروب، تمام این فرودست را فراگرفته است.


    تو نیستی، اما چراغ یادت روشن است. تو نیستی، امّا گلدسته های
    حرمت بوی بهار می دهند و چون ستون های استوار،
    خاک را به افلاک پیوند داده اند.


    تو نیستی وغمی سنگین بر شانه های خاک حس می شود،
    تمام وجودم نوحه می خوانند، تمام سلول هایم فریاد می زنند.


    بر در و دیوار می کوبم، بر سینه می زنم، در خویش فرو می ریزم،
    غمی این چنین طاقت فرسا در نبودنت، مرا چون آخرین رمق نور
    که بی تاب از شانه های بلند کوه فرو می ریزد،

    روزی هزار بار در خویش از هم فرو می پاشد، پشت پلک هایم
    باران گرفته است، سرد است؛ با تمام استخوان هایم یخ بسته ام.


    تو را به خاطر کدامین غربت بگریم بانو؛
    به خاطر غربت کاظمین، یا توس، مدینه یا بقیع؟


    چه جانکاه است ایستادن، رو به آستانه کرامتت و تورا
    با نام والای حضرت فاطمه علیهاالسلام ـ سلام دادن!


    بانو!
    امشب سوگ تو را بهانه قرار داده ایم تا
    برغریبانه های تمام اهل بیت مویه کنیم!


    تو را با خاطری به مرثیه نشسته ایم که گویی پشت
    دیوار بقیع، شاهد سوختن خویشیم!


    بانوی نازنین، ای کرامت اهل یقین و ای فرزند باب الحوائج!
    با التجا به آستانه تو می توان تمام دردهای مأیوس را التیام بخشید.

    می توان با شکوه نامت، تمام خستگی های غم را به آرامش آرزو سپرد.
    بی یادت مباد، لحظه ای از عبادتم!

    آه، ای ستاره غروب کرده در خاک پاک قم!

    اینک ماییم و آرزوی اجابت از آستانه زهرایی ات علیهاالسلام !

    ماییم و این شب دیجور، که با غربت تو قرین شده است!
    ماییم و عروج اشک هایی که در عمق آسمان گم می شوند؛

    اشک هایی که روزی گواهی خواهند داد وفاداری مان به اهل بیت
    عشق را.امشب سوگ تو را بهانه غربتمان کرده ایم؛

    تا اشک ها مان، مرثیه سرای داغ هایی باشد که فرزندان
    نبوت را به سوگ نشانده است.


    تا زمزمه هامان، بغض شکفته در گلوی فرشتگان را همراهی کنند.
    تا اندوهمان، کبوتران سر فرو برده در غم را به هم نوایی بخوانند.


    امشب، پایتخت علوم علوی علیه السلام را ازدحام پرچم های
    سیاه فرا گرفته است و انبوه زائران خاکی و افلاکی، غرق در
    بلور اشک ها، رو به ایوان آیینه، سلام می کنند.


    امشب، قم، مرثیه سرای کربلایی ترین مرثیه های محتشم است.
    امشب، قم، تمام سوگ نامه هایش را به بقیع تقدیم می کند.

    امشب، قم، همایش ارادت آستان کبریایی «فاطمه»
    علیهاالسلام را برگزار می کند.


    امشب، قم، میهمان اشک های متبرک حجت خدا در زمین(عج) است.
    و آسمان غَرق در صداقت ارادتمندان، به سعادت مردمی
    می اندیشد که با التجا به آستان کبریایی اهل بیت(عج)،
    سرافرازترین ساکنان زمینند.


    حمیده رضایی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    توس، امیدهای خود را چون فانوسی خاموش،
    به دست تند بادهای فراموشی سپرده است.

    این سرزمین خشک، چگونه باران فراق تو را بر
    گونه های خود باور کند و چگونه سینه تفتیده
    خود را همنشین آتشِ محنت بارِ داغ تو؟


    بانوی آفتاب! از تو گفتن زلال آب می خواهد
    و صداقت آئینه و از فراق تو سرودن، تنها سینه ای
    را ممکن است که چون آتشفشان، فوران کند و چهره
    سفید لوح های غم را به خاکستر گدازه های ماتم آشنا کند.

    حدیث حضورِ کوتاهِ تو در بطن این کویر،
    حکایتی است زیبا و نامکرر.

    مردم این خاک، تو را رشته اتصالِ زمین و آسمان
    می شناسند و بر دامانِ پر مهر و عنایات تو دست توسل دارند.

    چگونه نبودنت را باور کنند؟
    چگونه بار این اتفاق نامبارک را بر دوش کشند؟

    خاتون دل های صادق!
    مسیر سفر پر فراز و نشیب تو، سیر و سلوک است
    برای مشتاقان حق و حقیقت که برای دیدار برادرت،
    تمام مصائب عالم را بر گرده خویش، هموار کردی
    و از هیچ سختی و مشقتی پروا نکردی.

    ای کوثر کویر!
    حمایت از ولایت را رنگ و بوی تازه ای دادی
    و مشتاقانه بر پیچ و خم تمام جاده ها و مسافت های
    فراق، تازیدی و تاریخ را در حیرتِ طبعِ بلندِ خویش، واگذاشتی.

    نام تو طنین جاویدی است که سنگلاخ ها بر سینه
    خویش حک کرده اند و وسعت تفتیده کویر،
    چون نامی مقدس، زمزمه می کند.

    ای پژواک مانای کرامت!
    نام بلندت گشایش قفل های بسته و درمان دردهای
    پیوسته و آرامش سینه های خسته این خاک نشینانِ با کویر آشناست.

    چگونه می شود نبودن تو را فریاد زد؟
    این سکوت درد آور چیست که گلوی خشک زمین را
    می فشارد و بغضی سنگین، راه عبور نمی یابد؟

    صدایی اگر هست، صدای لرزش اندام کویر است.
    این وسعت ماتم زده، این سرزمین به غربت دچاری که
    بر شانه های خاک سنگینی می کند،


    بیت نور است که بی فروغ، در خاموشی می نالد
    و آوار سیاه تنهایی است که در شریان های
    مردم ماتم زده کویر قم جریان دارد.

    چگونه می شود ای کریمه،
    دستان عنایات تو را از باورها پاک کرد؟

    چگونه می توان پیکر همیشه در عبادت تو را
    به دست خشک و ناملایم خاک سپرد؟

    برخیز، بانو!
    برخیز که آسمان هم غروب تو را باور نمی کند!..



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حضرت معصومه (سلام الله علیها):



    « برای هر چیزی دارویی است و داروی گناهان استغفار است. »



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    فاصله من تا مرگ فقط یک آه است؛تیر آهی که چون از چله کمان
    نَفَس رها شود،جام عمر من نیز چون بغض
    فروخورده ای که ناگاه بشکند، تکه تکه می شود.

    اکنون این دل هزار پاره من است؛آغشته به زخم های تن پدرم
    که با غل و زنجیر اسارت،مرهم می یافت و آمیخته به نسیم غربتی
    که ازسوی تبعیدگاه برادرم وزیدن می گیرد.


    خدا نخواهد که هیچ مسافری در غربت بمیرد
    و چشم به راه عزیزش جان بسپارد!

    در مهربانی خوبانِ این سرزمین تردیدی نیست؛
    اما هر دلی به خاکی انس دارد که ریشه اجدادی اش
    در آن نهفته است و خانه و خاندانش آنجا پا گرفته اند.


    اگر مرغ دل، کوچِ هم آشیان خویش را تاب می آورد،
    کجا می توانستم دل از مدینه برگیرم و دامن از آن خاک برکشم؟

    چه می توان کرد که چون بزرگ قبیله ای محمل
    بربندد و راه غربت پیش گیرد، اهالی آن خاندان را تاب
    و توانی نمی ماند که بر سرای خویش بمانند و بر دوری او صبر کنند.

    پس اگر رسم روزگار چنین است که امام و حجت
    خدا، پرده نشین غربت تحمیلی اش شود، همان
    بهتر که من هم در غربت جان سپارم!

    ای زادگان آفتاب شرقی!
    میان من و شما عهدی بماند به یادگار!


    اگر روزی گذار کسی از میان شما به شهر برادرم
    افتاد و نگاهتان در نگاه ازلی اش گره خورد، او را باز
    گویید که ما زنی را می شناسیم که در آخرین نگاه، آه
    حسرت چشمانش را به ما بخشید تا در تلاقی نگاه ها مان،
    آن را در کاسه خونین دیدگانت رها سازیم.

    به او بگویید، رشته عمر خواهرش ـ معصومه علیهاالسلام ـ
    از زنجیر غربت او نازک تر و کوتاه تر
    بود و با یک تیغ آه پاره شد

    و این فاصله های بی انتها و فراق های بی مرز که
    بر تقدیر تاریخی اش سنگینی می کرد، به یک چشم بر هم زدن،
    زیر پا نهاده شد و او در آغوش یادت رها گردید؛
    مثل پری که بر موج لغزان باد می رقصد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بانوی نور و نافله

    صدای دسته های عزادار، چرخ بی تابانه کبوتران
    در آسمانِ کدر، صدای سنج و زنجیر و گام هایی خسته
    که شهر در ردّ عبورشان مچاله می شود.


    ملائکِ مغموم که سر بر دیواره های ممکنات می گریند
    و طیفی از غم که شهر را در خود شناور می خواهد.


    تو را کدام پنجره باز خواهد شناخت.
    عطر نفس هایت مرا به یاد بهارهای ناممکنم می اندازد.

    تو نورانی ترین خورشیدی که بر کائنات
    درخشیدی؛ افولت را چگونه باور کنم؟


    چشمانت، شبچراغ های روشن ایمان شهرند
    و بوی حریمت، بوی بهشتی جاری است.


    گویی تکّه ای از خاک به افلاک پیوسته است.
    تکّه ای از خاک، بوی عروج گرفته است.


    ... و تکّه ای از خاک، چگونه به خود جسارت
    داده است تا تو را در آغوش بگیرد

    و تو چگونه در خاک فرو خمیدی، بی آن که بدانی
    لباس شهر، از این پس لباس عزاست و چشم هایمان تا ابد ماتم زده؟!


    بال های کدام ملائک، پرنیان راهت خواهد بود
    و کدام مسیر تورا تا آسمان عروج می دهد.

    می خواهم چشم هایم را قربانی کنم.

    می خواهم دهانم را به ستایش تو وا دارم.

    می خواهم از تو بگویم، بنویسم و در یاد توجاری شوم و اشک بریزم.
    چگونه است که از بزرگی ات نمی توانم سرود؟

    کلمات از دستم فراری اند.کلمات از نورِ نام تو ذوب می شوند.

    کلمات استعداد بیان شکوه تو را ندارند.
    نامت از بوی بابونه های تازه سرشار است.
    نامت از بهارهای داغ خورده می سوزد.

    نامت مرا به یاد سکوت و صبر می اندازد و چه
    اندازه بزرگی و چه اندازه سرشار و بی نهایت!


    چگونه بر سر بکوبم؟ گریبان چاک کنم؟
    خاک عزا بر سر بریزم؟

    چگونه؟...

    مرا به حال خود بگذارید تا از این پس، سایه ای باشم
    بر ستون های پوسیده مرگ؛

    سایه ای که حتی قدرت اندک شناخت عظمت
    بانوی نور و نافله را تا ابد نخواهد داشت.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    تو نرفته ای

    پیش از آنکه بیایی، می روی.
    هنوز چند روزی از آمدنت نگذشته است.


    روزی هم که آمده بودی، نفس هایت بوی رفتن می داد.
    چون کوه آمدی و بشکوه رفتی. نیامده می روی.

    هنوز شهر، بوی خوب بودنت را درست
    یاد نگرفته است که بار سفر می بندی؛


    مگر کوتاه تر از این هم می شود؟!

    هنوز شهر از عطر بهار آمدن کوتاهت گیج است
    که «ناگهان» می شوی؟

    ناگهان تر از تمام رفتن ها، ناگهان تر از تمام
    سفرها اتفاق می افتی در آن سوی ابرها هنوز
    خیابان ها، دربه در دیدن تو، رد پایت را بو می کشند.


    عرق اضطراب بر پیشانی شهر، رود می شود که
    مبادا حقیقتی تلخ باشد خبر رفتنت؛

    حقیقتی تلخ تر از انگورهایی که مشهد را سوگوار
    خواهد کرد.خبر رفتنت، مستی را از سر باغ های انگور می پراند.


    پرنده ها لال شده اند تا مبادا این خبر را آواز کنند.

    خب رفتنت، خوابی ست هول انگیز که شهر را از زندگی خالی خواهد کرد.


    بعد از تو، شهر از ترس تنهایی قالب تهی خواهد کرد؛
    مثل پرنده های تنهایی که حتی قفس فراموششان کرده است.


    تنهایی آن قدر در جان شهر رسوب خواهد کرد که حتی
    دیگر هوا نیز در آن از جریان می ایستد.

    شاید ابرها بعد از امروز، بوی خشکسالی بگیرند؛
    مثل همین کویری که سال هاست مزه آب را فراموش کرده،
    مثل دریاچه نمک که زندگی را جز تلخی نمی داند.

    روزها از امروز به بعد، روز شمارهایی می شوند
    که تنها دیوارها از زخمی روزگار می کنند؛

    چرا که این شهر بی تو زندانی بیش نخواهد بود
    اما نه، تو نرفته ای؛ تو همین جایی؛ کدام زندان؟!


    هنوز شهر از عطر خاک مرقدت بهشت است.
    هنوز گل های خوشبو، به بوی مهربانی تو بر این
    خاک می رویند و آسمان، به شوق بوییدنت، به پابوس زمین می آید.

    مرقدت قلب تپنده کبوتران زائر است و گنبدت،
    خورشید طلایی شب های بی ستاره مشتاقانت.

    هر صبح، آفتاب به عشق سایه گرفتن در حجره های
    حرمت، از پشت کوه ها سربالا می آورد.


    تو نرفته ای؛ هنوز هم در ثانیه ثانیه این شهر نفس
    می کشی، هنوز زندگی در فواره حوضچه های حرمت می رقصد.


    هنوز کبوترها بوی تو را به دورترین بام های غریب
    شهر هدیه می کنند.
    با وجود مقدّس تو، اینجا هیچ بامی دیگر
    از غصه بی کبوتری دق نخواهد کرد اینجا، همه نامه هایی که کبوترها
    می برند، خلاصه می شود به عطر روحانی نفس هایت.

    شهر می خواهد رفتنت را سیاه پوش شود؛
    ولی نه! با این همه بودن، چگونه رفتنت را سیاه بپوشد؟


    تو همیشه اینجایی؛ بیشتر از تمام کسانی که به ماندن
    فکر می کنند؛ حتی تو نزدیک تری از همین خورشید هر روزه،
    از روز و شب هایی که بی خبر می آیند و بی خبرتر می روند،

    از همین هوایی که اگر جریان هم دارد، به عشق توست.
    هنوز تمام جان های بی قرار، بی قرار تواند؛


    بی قرار ضریح کوچکت که بوسه گاه زائرانی ست که
    از کبوترهای حرمت بیشتر کبوتر شده اند.


    نه! هیچ کس باور نخواهد کرد رفتنت را،
    با این همه حضور مهربانی که داری.


    عباس محمدی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    قال الامام الصَّادِقِ (علیه السلام):

    إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً
    وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِيهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي
    تُسَمَّى فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛


    امام صادق عليه السلام: خدا را حرمي است و آن مكه است، پيامبر را حرمي
    است و آن مدينه است، اميرالمومنين را حرمي است و آن كوفه است
    و براي ما حرمي است و آن قم است و در آن خانمي از فرزندان
    من به نام فاطمه دفن خواهد شد، هركس وي را زيارت كند
    پاداشش بهشت خواهد بود.


    (بحارالأنوار ج : 99 ص : 266)



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
    ﺍﺯﺗﻮﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ

    جان بی تو به لب آمده ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺟﺎﻧﻢ
    دلگیرم ازین شهر و روا ، نیست بمانم

    ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ(ﻉ) ﺍﮔﺮﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ
    ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ

    ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
    ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

    ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
    ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

    ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ
    ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ!

    ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ
    ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ

    ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ
    ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ

    حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
    ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ

    ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ
    ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ

    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ
    ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ

    ﺑﺎﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
    ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ

    ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
    ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

    ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
    ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﯼ (ﺱ) ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

    نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست
    اینجا زدن فاطمه ها (س) حرف کمی نیست

    ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
    ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

    ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
    ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (س) ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

    از مردم نامرد دراینجا اثری نیست
    در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi