صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 70

موضوع: امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    از ویژگی های دیگر آن حضرت

    وقتی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می کند، مصحف امیرمؤمنان علی علیه السلام را که آن حضرت بعد از رحلت رسول خدا آن را تدوین کرده و مشتمل بر تفسیر و تأویل قرآن است.
    ویژگی دیگر این که همواره ابر بر بالای سر آن حضرت سایه می افکند، و از میان آن ابر، منادی حق، با زبان فصیح و شیوا ندا می کند، به گونه ای که همه جن و انس آن ندا را می شنوند، منادی در آن ندا می گوید: «این مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است، سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد می کند.» [1] این ندا غیر از آن ندای آسمانی است که قبلاً به آن اشاره شد.
    ویژگی دیگر این که: فرشتگان و جن و انس در لشکر آن حضرت برای یاری او حاضر می شوند، چنان که در مورد حضرت سلیمان پیامبر علیه السلام چنین بود.[2].
    ویژگی دیگر این که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور به شکل سی یا چهل ساله ظاهر می شود، و ایام طولانی روزگار، چهره او را دگرگون نمی سازد.[3].
    در روایت دیگر آمده: اباصلت هِرَوی می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم؛ «نشانه های قائم شما هنگام خروج چیست؟» در پاسخ فرمود: نشانه اش این است که از
    نظر سن و سال پیر است، ولی چهره جوان دارد، به طوری که هر کس او را ببیند، گمان می کند که او چهل سال یا کمتر دارد، و نیز از نشان های او این است که با گذشت روزگار، پیر نمی شود تا آن هنگام که اجلش فرا رسد.[4].
    پاورقی
    [1] بشاره المصطفی، ص 184؛ تأویل الآیات، ص212.
    [2] الأنوار المضیئه: ص 69، و کمال الدین، ص 672 باب فی نوادر الکتاب: ح 22.
    [3] کمال الدین، ص 316؛ باب 29، کشف الغمه: ج2 ص 521، الصراط المستقیم: ج 2 ص 128، الاحتجاج: ص 289 اعلام الوری: ص 427، کفایه الأثر: ص 422.
    [4] کمال الدین، ص 652 باب ما روی فی علامات القائم، ح 12، و الخرائج، ص 1170.



    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    روابط محبت آمیز حیوانات

    از ویژگی های حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این است که: همان گونه که حیوانات نسبت به همدیگر ترس و هراس ندارند، از انسان ها نیز، ترس و هراس نخواهند داشت، و بین آنها اُلفت و رابطه مهرانگیز برقرار است، امیرمؤمنان علی علیه السلام در یکی از سخنانشان فرمودند: «هنگامی که حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، آسمان باران خود را فرو می فرستد، و زمین گیاهانش را می رویاند، و هرگونه کینه و عداوت از دل های بندگان نسبت به همدیگر برطرف می شود، بین درّندگان و حیوانات اهلی صلح برقرار می شود، به گونه ای که یک زن از عراق تا شام جز به سبزه زار قدم نمی نهد، و حال آن که زیورآلاتی با خود دارد در اَمان است، و در مسیر راه از گزند
    درندگان هیچ ترس و هراس و نگرانی به خود راه نمی دهد».[1].
    به عنوان مثال: در آن زمان زمین، نمونه کوچکی از بهشت می شود، چنان که قرآن در توصیف بهشت می فرماید: «وَ نَزَعنا ما فِی صُدُورهِمْ مِنْ غِلً» [2] و آنچه در سینه از کینه و حسد دارند ریشه کن می کنیم؛ تا همه در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند.
    پاورقی
    [1] خصال، ص 626، علم امیرمؤمنان علیه السلام اصحابه فی مجلس واحداربعمائه باب ما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه، و تحف العقول، ص 115 آدابه علیه السلام لأصحابه و هی اربعمائه باب للدین والدنیا.
    [2] سوره اعراف، آیه 43 و سوره حجر، آیه 47.



    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ملیکه در شهر سامرا

    بشر بن سلیمان می گوید: من ملیکه را به شهرسامرا به محضر امام هادی علیه السلام بردم، امام هادی علیه السلام پس از خیر مقدم، به ملیکه فرمود: «خداوند متعال چگونه عزّت اسلام و ذلّت نصرانیت، و شرافت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و خاندانش را به تو نشان داد؟»

    ملکیه عرض کرد: «چگونه این موضوع را برای شما ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، تعریف کنم، با این که تو از من به همه امور آگاه تر هستی؟».
    امام هادی علیه السلام به او فرمود: دوست دارم مقدم تو را گرامی بدارم، کدام را دوست داری، ده هزار دینار به تو بدهم، و یا این که تو را به شرافت و افتخار ابدی مژده دهم؟ ملیکه گفت: بشارت ابدی می خواهم.
    امام هادی علیه السلام فرمود: تو را بشارت می دهم به فرزندی که غرب و شرق جهان را مالک می شود، و سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند، ملیکه گفت: پدر این فرزند کیست؟
    امام هادی علیه السلام فرمود: پدر فرزند همان کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در فلان شب و در فلان ماه و در فلان سال رومی، تو را برای او خواستگاری کرد.
    ملیکه عرض کرد: منظور، مسیح علیه السلام و وصی او است؟
    امام هادی علیه السلام جواب داد: بلکه، حضرت عیسی علیه السلام و وصی او تو را به عقد ازدواج او درآوردند.
    ملیکه گفت: منظور، فرزندت ابو محمّد (امام حسن عسکری علیه السلام) است؟
    امام هادی علیه السلام فرمود: آیا
    ابو محمّد علیه السلام را می شناسی؟
    ملیکه گفت: آیا از آن هنگام که به دست سرور زنان عالم حضرت زهرا سلام الله علیها، اسلام را پذیرفتم تاکنون، شبی شده که ابومحمّد علیه السلام با من دیدار نکرده باشد؟
    در این هنگام امام هادی علیه السلام به کافور خادم فرمود: به خواهرم حکیمه بگو به این جا بیاید، کافور پیام امام هادی علیه السلام را به حکیمه سلام الله علیها رسانید، حکیمه سلام الله علیها به محضر برادر آمد، امام هادی علیه السلام به او فرمود: آن کنیز همین است که از او یاد می کردم.
    حکیمه سلام الله علیها ملیکه را در آغوش گرفت و مدت طولانی او را در آغوشش نگه داشت، بسیار از آمدن او خوشحال گردید، آن گاه امام هادی علیه السلام به حکیمه فرمود: ای دختر رسول خدا، این ملیکه را به خانه خود ببر، و واجبات و سنّت های اسلام را به او بیاموز، چرا که او همسر ابومحمّد و مادر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. «فَانَّها زَوْجهُ اَبی مُحمّدٍ، وَ اُمَّ القائمِ» [1].


    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حضرت حکیمه [1] می گوید: کنیزی به نام نرجس در خانه من بود، روزی برادرزاده ام امام حسن عسکری علیه السلام به دیدار من آمد، و به پیش شتافت و با چشم پُر به نرجس سلام الله علیها نگاه کرد، به آن حضرت عرض کردم: «ای آقای من، گویی خواهان نرجس سلام الله علیها هستی، تا او را به خدمت شما بفرستم؟»
    امام حسن علیه السلام: نه ای عمّه، ولی در مورد این خانم شگفت زده شده ام.
    حکیمه: چرا از او شگفت زده شده ای؟
    امام حسن: به زودی از این خانم فرزند بزرگواری که در پیشگاه خداوند، ارجمند است، متولّد می شود.که خداوند به وسیله او سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد کند.
    حکیمه: ای آقای من، او را به خدمت شما می فرستم.
    امام حسن: در این مورد از پدرم اجازه بگیر، اگر اجازه داد چنین کن.
    حکیمه گوید: لباسم را پوشیدم و به خانه امام هادی علیه السلام رفتم و سلام کردم و در محضرش نشستم، هنوز سخنی نگفته بودم به من فرمود: «ای حکیمه، نرجس را نزد پسرم ابومحمّد بفرست.»
    حکیمه: ای آقای من، به همین منظور، برای طلب اجازه به محضر شما آمده بودم.
    امام هادی علیه السلام: ای مبارکه [2] خداوند متعال دوست دارد که تو را در پاداش این پیوند شریک سازد، خیر و بهره ای از این وصلت، نصیبت شما فرماید.
    حکیمه: درخانه امام هادی علیه السلام چندان نماندم، برخاستم و به خانه ام بازگشتم، نرجس را زینت نمودم و زفاف امام حسن علیه السلام با نرجس را در خانه ام برقرار ساختم، آن حضرت چند روز در خانه ما بود، سپس عازم خانه پدرش امام هادی علیه السلام گردید، من حضرت نرجس را همراه آن حضرت به خانه امام هادی علیه السلام فرستادم.
    پس از مدتی امام هادی علیه السلام از دنیا رفت، و امام حسن عسکری علیه السلام جانشین پدر شد، من گاه و بی
    گاه به زیارتش می رفتم، همان گونه که به زیارت پدرش امام هادی علیه السلام می رفتم، روزی حضرت نرجس سلام الله علیها نزد من آمد و خم شد تا کفش مرا از پایم بیرون آورد، و به من فرمود: «ای سرور من، کفشت را به من بده.»
    به او عرض کردم: بلکه تو سرور من و خانم من هستی، سوگند به خدا، پایم را به سوی تو دراز نمی کنم که کفشم را از پایم بیرون بیاوری، و نمی گذارم تو برای من خدمت کنی، بلکه من تو را خدمت می کنم و منّت تو را به دیده می نهم.
    حکیمه گوید: در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام سخن مرا شنید، به من فرمود: «ای عمه، خداوند بهترین پاداش را به تو بدهد.» به محضر امام حسن علیه السلام رفتم و تا غروب در محضرش نشستم، در این هنگام، حضرت نرجس را صدا زده و گفتم: لباس هایم را بیاور تا بیرون روم.
    امام حسن علیه السلام فرمود: نه، ای عمّه جان، امشب در خانه ما بمان، زیرا همین امشب به زودی نوزادی که در پیشگاه خدا، بزرگوار و ارجمند است، و سراسر زمین را پس از مرگ زمین، زنده می سازد، چشم به این جهان می گشاید.
    حکیمه: ای آقای من، این فرزند از کدام مادری متوّلد می شود؟ و من هیچ گونه اثر حمل را از نرجس نمی بینم.
    امام حسن: این فرزند را فقط نرجس سلام الله علیها، به دنیا می آورد.
    حکیمه: من در این وقت به سوی نرجس رفتم و پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم،
    هیچ گونه اثر حمل و بارداری مشاهده نکردم. به محضر امام حسن علیه السلام بازگشتم و عرض کردم: اثری از حمل در نرجس سلام الله علیها نمی بینم.
    امام حسن علیه السلام لبخندی زد و آن گاه به من فرمود: هنگامی که وقت فجر فرا رسید، آن حمل برای تو آشکار می گردد، زیرا مَثَل نرجس سلام الله علیها همانند مَثَل مادر موسی علیه السلام است،که اثر حمل موسی علیه السلام در مادرش ظاهر نشد، و هیچ کس تا هنگام ولادتش، به آن اطلاع نیافت، زیرا به دستور فرعون شکم های زنان حامله را برای یافتن موسی علیه السلام می شکافتند، ماجرای این فرزند نیز همانند ماجرای موسی علیه السلام است.







    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکیمه گوید: به حضور نرجس رفتم، و گفتار امام حسن علیه السلام را برای او بازگو کردم، فرمود: چیزی و اثری از حمل دیده نمی شود.
    آن شب را در خانه امام حسن علیه السلام ماندم، و در محضر امام شام خوردم، و سپس در کنار حضرت نرجس سلام الله علیها خوابیدم، و هر ساعت مراقب او بودم، او خوابیده بود، حیرت زده بودم و هرچه زمان می گذشت به حیرتم افزوده می شد، در آن شب، بسیار به نماز و مناجات و دعا پرداختم، وقتی که در نماز شب به نماز وِترْ رسیدم، نرجس سلام الله علیها از خواب برخاست، و وضو گرفت و مشغول نماز شب شد، به فضا نگاه کردم دیدم فجر اوّل طلوع کرده است، در قلبم شکی راه یافت، که نزدیک اذان صبح شده ولی از نرجس سلام الله علیها در مورد ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
    الشریف خبری نیست.
    ناگاه امام حسن علیه السلام در حجره صدا زد: «ای عمّه، شتاب نکن، که حادثه ولادت، نزدیک شده است.» در این هنگام نرجس سلام الله علیها را مضطرب دیدم، او را در برگرفتم و به سینه ام چسباندم، و نام اِلاهی را بر او خواندم، امام حسن علیه السلام صدا زد: «سوره قدر را بر او بخوان.» متوجّه حضرت نرجس سلام الله علیها شدم و سوره «انّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَهِ الْقَدْرِ...» را بر او خواندم، و به نرجس سلام الله علیها عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: «امری که مولا و سرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد.»، به نرجس سلام الله علیها نزدیک شدم و با توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام سفارش کرده بود شدم، شنیدم جنین هم در رحم نرجس سلام الله علیها همین سوره را همراه من تلاوت می کند، و به من سلام کرد. من از آنچه شنیدم، هراسناک شدم.
    امام حسن علیه السلام صدا زد: «از امر خداوند متعال تعجّب نکن، خداوند متعال، در کودکی حکمت را برای ما گویا کرد، و ما را وقتی بزرگ شدیم حجّت خود در زمین قرار داد.» هنوز سخن امام حسن علیه السلام تمام نشده بود که نرجس سلام الله علیها از برابر چشمانم پنهان شد، او را ندیدم، گویی بین من و او پرده ای آویزان گردید. فریاد کنان به محضر امام حسن علیه السلام رفتم، به من فرمود: «ای عمّه، باز گرد، که به زودی نرجس سلام الله علیها را در مکان خود می یابی.» بازگشتم، دیدم پرده ای که بین من و او
    حایل شده بود، برداشته شده است، ناگاه نرجس سلام الله علیها را دیدم، و نوری که چشمانم را خیره می کرد، در او مشاهده کردم، ناگهان کودکی را در کنار نرجس سلام الله علیها دیدم که به سجده افتاده و زانوانش را بر زمین نهاده، و دو انگشت سبّابه اش را به سوی آسمان بلند نموده و چنین می گوید:
    «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَه، وَ اَنَّ جَدّی مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، و اَنَّ اَبی اَمیرُ الْمُؤمِنینَ...»
    گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، او همتا ندارد، و جدّم محمّد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خداست، و پدرم امیرمومنان است؛ سپس نام همه امامان علیهم السلام را یک به یک به زبان آورد و به امامت آنها گواهی داد. وقتی به خودش رسید گفت:
    «اَللّهُمَّ اَنْجِزْ لی وَعْدی، وَ اَتْمِمْ لی اَمْری، و ثَبِّتْ وَطْاتَی، وَ امْلأ الأرضَ بی عَدْلً و قِسْطاً؛
    خداوندا، وعده نصرتی را که به من داده ای به آن وفا کن، و امر خلافت و امامت مرا تمام کن، و تسلّط بر زمین و انتقام از دشمنانم را برای من ثابت و استوار گردان، و سراسر زمین را، به وسیله من پر از عدل و داد کن.»
    پاورقی
    [1] خواهر امام هادی علیه السلام.
    [2] معمولاً به بانوانی که شریف و پر برکتند در عرب مرسوم و معمول است چنین بانوانی را با این لقب (مبارکه) خطاب می کنند، (ویراستار).





    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زنده شدن بعضی از مردگان

    از ویژگی های حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این است که: بعضی از مردگان زنده می شوند، و در رکاب او حضور پیدا می کنند، چنان که روایت شده، امام صادق علیه السلام به یکی از شاگردانش به نام مفضّل فرمود: «از پشت کوفه (نجف) بیست و هفت نفر با حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می کنند، که پانزده نفر از آنها از قوم موسی علیه السلام هستند، که به راه حق هدایت شده، و به آن توجّه دارند، هفت نفر آنها اصحاب کهف می باشند، و بقیه عبارت اند از: یوشع بن نون، سلمان، ابودُجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر، این افراد در پیشگاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان یاران و فرمانروایان، در خدمت آن حضرت خواهند بود.» [1].
    پاورقی
    [1] ارشاد شیخ مفید، ص 386 عن ابی عبدالله؛ اعلام الوری، ص 464؛ الصّراط المستقیم،
    ج2، ص 454؛ بحارالانوار، ج 53، ص90و 91.



    امضاء



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زمین و گنج هایش


    در عصر حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زمین، گنج ها و ذخایر پنهان خود را که جداً بسیار است، آشکار می سازد. باران های بسیار و پیاپی می بارد، میوه ها و سایر نعمت ها، فراوان می شود، به گونه ای که حالت زمین نسبت به قبل، به طور کلی در همه ابعاد دگرگون می شود، چنان که طبق بعضی از روایاتی که در تفسیر این آیه آمده: «یومَ تُبَدَّلُ الارضُ غَیرَ الاَرضِ» [1] در آن روز این زمین به زمین دیگر مبدل می شود، به همین مطلب تفسیر شده است.
    پاورقی
    [1] سوره ابراهیم، آیه 48.
    نیروی جسمانی آن حضرت
    هنگامی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند، دست مرحمتش را بر سر مردم می نهد، در پرتو آن، هرگونه کینه و حسادت از میان مردم نابود می شود، و دانش ها فراوان می گردد، به طوری که براساس پاره ای از احادیث، آنچه تا کنون از دانش ها برای بشر، کشف و آشکار شده، تنها دو حرف (دو بخش) از علوم است، ولی در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیست و پنج حرف به اضافه دو حرف دیگر که قبلاً آشکار شده، آشکار می گردد.
    امام باقر علیه السلام از جدّش امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل می کند که آن حضرت بر فراز منبر فرمود: «یخرجُ رَجلٌ منْ ولدی فی آخِرِ الزمان... اذا هزَّ رایتهُ اضاءَ لها ما بَینَ المشرق و المغربِ، وَ وَضعَ یدَهُ علی رؤوس العبادِ، فلا یبقی مؤمنٌ الا صار قلبهُ اشدُّ من زبر الحدید؛ [1] مردی از فرزندانم در آخر الزمان خارج می
    شود، وقتی که پرچمش به اهتزاز درآید و حکومتش پا برجا شود، بین مشرق و مغرب را روشن و نورانی سازد، و آن حضرت دستش را بر سر بندگان می نهد، در آن وقت هیچ مؤمنی نیست مگر این که قلبش محکم تر از پاره آهن می گردد.» و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام فرمودند: «اذا قام قائمنا، وضعَ یدَهُ علی رؤوس العباد، فَجَمَعَ بها عقُو لَهُم، و کمّلت بها احلامَهم؛ [2] هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می نهد، در پرتو آن خرد های آنها را به کمک هم گرفته، و اندیشه های شان را کامل می سازد.»
    ویژگی دیگر این که: نیروی فوق العاده ای در چشم ها و گوش های اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به گونه ای پدیدار می شود، که در فاصله چهار فرسخی و بیشتر، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را می بینند، و صدایش را می شنوند و عمر یاران آن حضرت آن چنان طولانی شود که امام صادق علیه السلام فرموده: «ویعمر الرّجُلُ فی ملکهِ حتی یولَدُ الفُ وَلدٍ ذکرٍ، لا یولَدُ فیهم اُنثی؛ [3] مردم درعصر حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عمر های طولانی می کنند، تا آن جا که دارای هزار پسر شوند، که در میان آنها هیچ دختر متولد نشود.»
    ظاهر این عبارت این است که تنها در میان این هزار نفر، یک دختر وجود ندارد، وگرنه روشن است که تولد دختر برای حفظ نظام جامعه تا قیامت استمرار دارد.
    از دیگر ویژگی های حکومت آن حضرت
    این که: در آن عصر، بلاها، آفت ها و ضعف و سستی از یاران و حامیانش برطرف می شود، در این مورد امام سجاد می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند هرگونه بلا و آفت را از شیعیان، برطرف سازد، و دل های آنها را همانند پاره آهن محکم نماید، و نیروی هر یک از آنها به اندازه نیروی چهل نفر می شود. و آنها در آن عصر، فرمانداران و سرداران زمین خواهند شد.» [4] نظیر این مطلب نیز در بیان دیگر امام صادق علیه السلام آمده است.[5].
    در آن وقت، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پرچم رسول خدا را به اهتزاز درآورد، [6] و زره آن حضرت را بپوشد، و خداوند ابری را در اختیارش می گذارد، که دارای رعد و برق است، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر روی آن می نشیند، آن گاه آن ابر آن حضرت را به راه های آسمان های هفت گانه می برد، همچنین این موهبت در اختیار بعضی از اصحاب آن حضرت نیز قرار می گیرد.» [7].
    آیا منظور از اَرَضین (زمین ها) در این حدیث، همین طبقه زمین و قاره های آن است، و یا منظور تفسیری است که امام رضا علیه السلام (درمورد دیگر) در معنای زمین ها نموده است؟ دو احتمال دارد.
    پاورقی
    [1] کمال الدین شیخ صدوق، ص 653، حدیث 17.
    [2] کمال الدین، ص 675 ح31 باب فی نوادر الکتاب.
    [3] ارشاد شیخ مفید؛ بحار الانوار، ج 52، ص 330. باب 27 ح 52 و ص 337 ح77 روایت متن قسمتی از متن حدیثی است که در
    بحارالانوار با این عبارت نقل شده است عن ابی عبدالله: «ان قائمنا إذا قام اشرقت الارض بنور ربها و استغنی العباد مِن ضوء الشمش، و یعمر الرجل فی ملکه حتی یولد له ألف ذکر لایولد فیهم اثنی، و یبنی فی ظهر الکوفه مسجداً له ألف باب، و یتصل بیوت الکوفه بنهر کربلاء و بالحیره حتی یخرج الرجل یوم الجمعه علی بغله سوقاًء یرید الجمعه فلایدرکها».
    [4] خصال شیخ صدوق، ص 541؛ ابواب الأربعین فمافوقه ح 14کمال الدین، ص 673 حدیث 27؛ مشکاه الانوار، ص 79، غیبه النعمانی: ص310.
    [5] اختصاص شیخ مفید، ص 8 و انظر ایضاً الخرائج و الجرائح: ص839؛ اعلام الوری، ص465؛ دلائل الامامه، ص243.
    [6] کمال الدین شیخ صدوق، ص 672، باب فی نوادر الکتاب، حدیث 23.
    [7] کمال الدین: ص 672، باب فی نوادر الکتاب، حدیث 24.


    امضاء



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نبودن ترس و تقیه



    در عصر حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نه ترسی هست و نه تقیه، چرا که آن حضرت شؤون زندگی مردم را آن چنان منظم و سامان می دهد که مسئله خوف از سلطان ظالم یا ترس و تقیه از دشمن منکر، و خون خوار، وجود ندارد. خداوند در این مورد می فرماید:
    وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوُا الصالحات لیستخلفنَّهُمْ فی الاَرضْ کما استخلَفَ الذینَ من قبلِهِم، و لیمکنَنَّ لَهُمْ دینهم الذی ارتضی لَهُم و لَیبَدِّلَنَّهُم مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ امناً یعبُدُونَنی لا یشرکونَ بی شیئاً؛ [1].
    خداوند به کسانی از شما را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها، خلافت
    روی زمین را بخشید، و دین و آیینی را که برای آنان پسندید، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت، و ترسشان را به آرامش و امنیت مبدّل می کند، آن چنان، که تنها مرا می پسندند، و چیزی را شریک من نخواهند ساخت.
    پاورقی
    [1] سوره نور، آیه 55.





    امضاء



  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حاکمیت بر شرق و غرب

    یکی دیگر از ویژگی های حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این است که: آن حضرت بر همه جهان از شرق و غرب، خشکی و دریا،کوه و دشت،تسلط می یابد، چنان که امام هادی علیه السلام در مژده خود به حضرت نرجس سلام الله علیها فرمود: «مژده باد به تو، به فرزندی که بر همه دنیا از شرق و غرب حاکم و مالک می شود.» [1].
    طبق حدیث دیگر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به زودی خداوند متعال سُنّتش را در وجود فرزند قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف جاری می سازد، و دست حکومت او را بر شرق و غرب جهان می گستراند، به طوری که هیچ راه و جایی از دشت و کوه که ذوالقرنین [2] به آنها دست یافت، باقی نمی ماند، مگر این که بر آنها دست می یابد، و خداوند گنج ها و مواد زمین برای او از درون زمین خارج می سازد، و با ترسی که بر دل های دشمنان می افکند، او را یاری می کند، پس سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد می کند.» [3].
    پاورقی
    [1] کمال الدین، ص 423، باب ما روی فی نرجس سلام الله علیها.
    [2] در این که ذوالقرنین کیست اختلاف است، ولی آنچه مسلّم است یک حاکم قدر قدرتی بوده است که به بخش عظیمی از دنیای آن زمان حکومت می کرد و لذا در کشور گشایی ضرب المَثَلْ شده است. و آنچه مشهور است دو نفر در تاریخ به این نام خوانده شده اند، دومی به ذوالقرنین ثانی مشهور است که در تاریخ بیشتر به اسکندر رومی اطلاق می شود و امّا درباره ذوالقرنین اوّل که در قرآن در سوره کهف آیه 83 از این شخص نامی هم به میان آمده است احتمالات زیادی داده اند که حضرت علامه طباطبایی قُدّس سرّه در ذیل همین آیه در جلد سیزدهم المیزان به طور مفصل بحث کرده است و احتمال این که ذوالقرنین همان کوروش کبیر باشد را، تقویت کرده است. (ویراستار).
    [3] کمال الدین، ص 394، حدیث 4 باب ماروی من حدیث ذی القرنین.




    امضاء



  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    درخشانترین نور

    در روایت دیگر از قول یکی از بانوان حرم امام حسن علیه السلام چنین آمده است: وقتی که امام عصر عجل الله
    تعالی فرجه الشریف متولد شد نوری درخشان از او به سوی افق آسمان بالا رفت به گونه ای که صفحه آسمان را روشن ساخت، در میان آن نور پرندگان سفیدی را دیدم که از آسمان به سوی زمین می آمدند، و بال های خود را بر سر و صورت و اعضای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می مالیدند و به سوی آسمان باز می گشتند.
    امام حسن علیه السلام در حالی که خنده بر لب داشت فرمود: «این پرندگان، فرشتگانی هستند که برای تبرّک جویی به وجود این مولود فرود آمدند و رفتند، و این فرشتگان هنگام ظهور آن حضرت، از یاران او خواهند بود.» [1].
    و در حدیث دیگری آمده است که حکیمه سلام الله علیها می گوید: امام حسن علیه السلام مرا صدا زد و فرمود: «ای عمّه پسرم را نزد من بیاور».[2] وقتی که روپوش را از بدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برداشتم، او را ختنه کرده وناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم، و دیدم بر بازوی راستش چنین نوشته شده بود: «جاءَ الحق و زَهقَ الباطلُ، انَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً» [3] حق آمد و باطل نابود شد، به یقین باطل نابود شدنی است.
    نوزاد را به محضر امام حسن علیه السلام آوردم، وقتی که نگاه نوزاد به پدر افتاد سلام کرد، امام حسن علیه السلام او را به بغل گرفت، زبانش را به دهان نوزاد نهاد، و دست مبارک بر پشت و گوش، و بندهای دست و پای نوزاد کشید، سپس خطاب به او فرمود: «ای پسرم، به قدرت خدا سخن بگو». حضرت مهدی عجل
    الله تعالی فرجه الشریف گفت:
    اعوذُ بالله منَ الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم؛ و نُریدُ اَنْ نَمُنَّ علی الذینَ استُضْعِفُوا فی الارضِ و نَجْعَلَهم اَئمهً و نجعلهم الوارثینَ؛ و نُمکِّنَ لهُم فی الارضِ و نُری فرعون و هامانَ و جُنُودَ هما مِنْهُم مّا کانوا یحْذَرُونَ.[4].
    و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم، و ایشان را وارث زمین کنیم؛ و در زمین قدرتشان دهیم و از طرفی به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آن بیمناک بودند، بنمایانیم.
    آن گاه آن نوزاد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی امیرمؤمنان و سایر امامان تا پدرش، با ذکر نام یکایک آنان درود فرستاد.
    در آن جا پرندگانی دیده می شدند که در بالای سر آن حضرت جمع شدند، امام حسن علیه السلام یکی از آنان را صدا زد و فرمود: «این کودک را حمل کن و با خود ببر، و از او محافظت کن، و در هر چهل روز او را نزد ما بیاور».[5].
    یکی از آن پرندگان نزدیک آمد، و آن نوزاد را در برگرفت و با خود به سوی آسمان برد و سایر پرندگان نیز به دنبال او حرکت کردند.
    حکیمه می گوید: شنیدم امام حسن علیه السلام فرمود: «تو را به همان کسی سپردم که مادر موسی؛ موسی را به او سپرد.» [6].
    در این هنگام نرجس سلام الله علیها گریه کرد، امام حسن علیه السلام به او فرمود: آرام باش، که شیرخوردن این نوزاد بجز از سینه تو بر کس دیگر
    حرام است، به زودی به تو باز می گردد، همان گونه که موسی علیه السلام به مادرش باز گردانده شد، و این است سخن خداوند در قرآن: «فَرَددنهُ الی اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها و لا تَحْزَنَ» [7] ما موسی را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود، و غمگین نباشد.
    حکیمه گوید: به امام حسن علیه السلام عرض کردم: «این پرنده چه کسی بود ؟»
    امام حسن علیه السلام در پاسخ فرمود: این پرنده، روح القُدُس است که از طرف خدا وکیل امامان شده تا آنها را توفیق دهد و به وسیله او در راه آموزه های علم و تربیت ثابت قدم شوند.
    حکیمه می گوید: پس از آن که چهل روز گذشت، آن کودک به امام حسن علیه السلام باز گردانده شد، امام حسن علیه السلام مرا طلبید، به محضرش رفتم، ناگاه چشمم به کودکی افتاد که در پیش روی امام حسن علیه السلام راه می رفت، عرض کردم «مولای من، این کودک دو ساله شده است».
    امام حسن علیه السلام لبخندی زد و سپس فرمود: «رشد و نمو فرزندان پیامبران و امامان هرگاه امام باشند، با سایر مردم فرق دارد، کودکی از ما در یک ماه به اندازه یک سال کودکان دیگر، رشد می کند، و کودک ما در رحم مادرش سخن می گوید، و قرآن می خواند، وخداوند متعال را پرستش می کند، و در هنگام شیر خوردن، فرشتگان از آنها اطاعت می کنند، هر صبح و شب بر او نازل می شوند.[8].
    حکیمه گوید: هر چهل روز یک بار این کودک را مشاهده می کردم، تا این که او را
    چند روز قبل از وفات امام حسن علیه السلام به صورت یک مرد کامل یافتم، به طوری که او را نشناختم، به امام حسن علیه السلام عرض کردم: «این آقا کیست که به من امر می کند در پیش رویش بنشینم؟»
    فرمود: این پسر نرجس سلام الله علیها، و جانشین من است، من پس از مدّت اندکی از دنیا می روم، سخن این آقا را گوش دهید و از او اطاعت کنید. حکیمه می گوید: پس از چند روزی امام حسن علیه السلام از دنیا رفت، مردم از خانه او پراکنده شدند، سوگند به خدا من هر روز صبح و شام او را می دیدم، و از هر چه سؤال کنید، او به من خبر می دهد، و من به شما خبر می دهم. به خدا سوگند من وقتی می خواهم از او سؤالی کنم، هنوز سؤال نکرده، جواب مرا می دهد.[9].
    پاورقی
    [1] کمال الدین شیخ صدوق، باب 42، ص 431. باب ماروی فی میلاد القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف حدیث7.
    [2] غیبه الطوسی، ص 239، بحار الانوار، ج 51، ص 26 باب 37 ح 1.
    [3] سوره اسراء، آیه 81.
    [4] سوره قصص، آیه 5 و 6.
    [5] بحار الانوار، ج 53، ص 327.
    [6] بحار الأنوار: ج 51 ص 14، ب 1، ح 14.
    [7] سوره قصص، آیه 13.
    [8] بحار، ج 51، ص 14، ب 1، ح 14.
    [9] بحار، ج 51، ص14، ب1، ح 14.




    امضاء



صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi