طلیعه سخن:
درنیمه رمضان سال دوم یا سوم (1) هجری ستاره ای دیگر در آسمان امامت و ولایت بدرخشید و با نور خود جهان را منور ساخت . پس از تولد، حضرت فاطمه علیها السلام او را برای نام گذاری خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آورد، آن حضرت فرمود: من در نام گذاری او بر رسول خدا پیشی نمی گیرم . پس او را به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله آوردند، ایشان فرمودند: من در نام گذاری او برخداوند عزوجل پیشی نمی گیرم . در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: محمد صلی الله علیه و آله صاحب فرزندی شده، فرود آی و به او سلام برسان و تبریک بگو و بگو که علی علیه السلام نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی علیه السلام است، پس نام فرزند هارون را بر او بگذار . جبرئیل فرود آمد و پس از ابلاغ سلام و تبریک، عرض کرد: خداوند به تو امر کرده که نام فرزند هارون را بر او بگذاری . حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: نام او چه بوده است؟ عرض کرد: «شبر» . حضرت فرمود: زبان ما عربی است . جبرئیل عرض کرد: پس نام او را «حسن » بگذار، و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین کرد . (2)
آگاهی از غیباز معجزات و کراماتی که تمام ائمه علیهم السلام از آن بهره مند بودند، علم غیب و آگاهی از اموری است که بر دیگران مخفی می باشد، و در تاریخ موارد متعددی از ائمه معصومین علیهم السلام در این باره مطالبی نقل شده است . در مورد امام حسن علیه السلام نیز مواردی نقل شده که از غیب حوادثی را خبر می دادند . ازباب نمونه به یکی از آن موارد اشاره می کنیم:در سفری امام حسن علیه السلام با پای پیاده به سوی مکه حرکت می کرد . در میانه راه پای مبارک آن حضرت ورم نمود و شخصی به ایشان عرض کرد: «لو رکبت لیسکن عنک هذاالورم; ای کاش سوار مرکب می شدید تا این ورم [پای] شما تسکین پیدا کند .» امام علیه السلام فرمودند: «کلا و لکنا اذا اتیناالمنزل فانه یستقبلنا اسود معه دهن یصلح لهذا الورم فاشتروا منه و لاتماسکوه; هرگز! [سوار بر مرکب نمی شوم] و لکن وقتی به منزلگاه [بعدی] رسیدیم، شخص سیاه پوستی نزد ما می آید که روغنی دارد و برای [درمان] این ورم خوب است، روغن را از او بخرید و نسبت به اوبخل نورزید .»یکی از غلامان به ایشان عرض کرد: بعد از این منزل منزلی که شخص سیاه پوستی در آن باشد وجود ندارد تا برای شما روغن بخریم .امام فرمودند: «آری چنین کسی را خواهیم یافت .» پس از آنکه مقداری راه پیمودند، شخص سیاه پوستی جلوی آنها آمد، امام علیه السلام فرمود: آن سیاه پوست نزد شماست، روغن را از او بخرید .آن شخص سؤال کرد: این روغن را برای چه کسی می خواهید؟ شخصی گفت: برای حسن بن علی علیهما السلام .آن سیاه پوست گفت: مرا نزد او ببرید . پس از آنکه او به نزد امام علیه السلام آمد، عرض کرد: «یابن رسول الله! انی مولاک لاآخذ ثمنا و لکن ادع الله ان یرزقنی ولدا سویا ذکرا یحبکم اهل البیت; ای فرزند رسول خدا! من غلام تو هستم و پول این روغن را نمی گیرم . لکن از خدا بخواه که فرزند سالم پسری به من عطا کند که دوستدار شما اهل بیت باشد .» بعد از آن به برکت دعای امام علیه السلام آن شخص دارای چنین فرزندی شد . (3)خبردادن از شهادت خویشروزی امام حسن علیه السلام به فرزندان و بستگان خویش فرمود: «انی اموت بالسم; من با سم به شهادت می رسم .» اهل بیت ایشان پرسیدند: چه کسی به شما سم خواهد داد؟ فرمودند: «جاریتی او امراتی ; کنیزم یا همسرم .» به او عرض کردند: «اخرجها عن ملکک علیها لعنة الله; او را - که لعنت خدا بر او باد - از ملک خویش خارج سازید .»امام علیه السلام فرمودند: «هیهات من اخراجها و منیتی علی یدها; هرگز چنین نمی کنم و حال آنکه آرزوی من به دست او محقق می شود .» . «ما لی منها محیص و لو اخرجتها ما یقتلنی غیرها کان قضاء مقضیا و امرا واجبا من الله; مرا گریزی از این شهادت نیست و اگر او را خارج کنم کسی غیر از او نیست که مرا بکشد [درحالی که] شهادت من قضای حتمی و امر واجبی از ناحیه خداوند است .»چند روزی از این خبر نگذشته بود که معاویه (لعنة الله علیه) همسر آن حضرت را فریب داد و به واسطه او، آن حضرت را به شهادت رساند . امام علیه السلام درهنگام شهادت به همسرش چنین فرمود: «یا عدوة الله! قتلتنی قاتلک الله اما والله لاتصیبن منی خلفا و لاتنالین من الفاسق; عدو الله خیرا ابدا; ای دشمن خدا! تو مرا کشتی، خدا تو را بکشد، آگاه باش که به خدا سوگند! از من فرزندی باقی نخواهی گذاشت و از [معاویه] فاسق و دشمن خدا به تو خیری نخواهد رسید .» (