نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: امام حسن مجتبی علیه السلام ستاره ای دیگر در آسمان امامت و ولایت

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll امام حسن مجتبی علیه السلام ستاره ای دیگر در آسمان امامت و ولایت

    طلیعه سخن:
    درنیمه رمضان سال دوم یا سوم (1) هجری ستاره ای دیگر در آسمان امامت و ولایت بدرخشید و با نور خود جهان را منور ساخت . پس از تولد، حضرت فاطمه علیها السلام او را برای نام گذاری خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آورد، آن حضرت فرمود: من در نام گذاری او بر رسول خدا پیشی نمی گیرم . پس او را به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله آوردند، ایشان فرمودند: من در نام گذاری او برخداوند عزوجل پیشی نمی گیرم . در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: محمد صلی الله علیه و آله صاحب فرزندی شده، فرود آی و به او سلام برسان و تبریک بگو و بگو که علی علیه السلام نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی علیه السلام است، پس نام فرزند هارون را بر او بگذار . جبرئیل فرود آمد و پس از ابلاغ سلام و تبریک، عرض کرد: خداوند به تو امر کرده که نام فرزند هارون را بر او بگذاری . حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: نام او چه بوده است؟ عرض کرد: «شبر» . حضرت فرمود: زبان ما عربی است . جبرئیل عرض کرد: پس نام او را «حسن » بگذار، و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین کرد . (2)

    آگاهی از غیباز معجزات و کراماتی که تمام ائمه علیهم السلام از آن بهره مند بودند، علم غیب و آگاهی از اموری است که بر دیگران مخفی می باشد، و در تاریخ موارد متعددی از ائمه معصومین علیهم السلام در این باره مطالبی نقل شده است . در مورد امام حسن علیه السلام نیز مواردی نقل شده که از غیب حوادثی را خبر می دادند . ازباب نمونه به یکی از آن موارد اشاره می کنیم:در سفری امام حسن علیه السلام با پای پیاده به سوی مکه حرکت می کرد . در میانه راه پای مبارک آن حضرت ورم نمود و شخصی به ایشان عرض کرد: «لو رکبت لیسکن عنک هذاالورم; ای کاش سوار مرکب می شدید تا این ورم [پای] شما تسکین پیدا کند .» امام علیه السلام فرمودند: «کلا و لکنا اذا اتیناالمنزل فانه یستقبلنا اسود معه دهن یصلح لهذا الورم فاشتروا منه و لاتماسکوه; هرگز! [سوار بر مرکب نمی شوم] و لکن وقتی به منزلگاه [بعدی] رسیدیم، شخص سیاه پوستی نزد ما می آید که روغنی دارد و برای [درمان] این ورم خوب است، روغن را از او بخرید و نسبت به اوبخل نورزید .»یکی از غلامان به ایشان عرض کرد: بعد از این منزل منزلی که شخص سیاه پوستی در آن باشد وجود ندارد تا برای شما روغن بخریم .امام فرمودند: «آری چنین کسی را خواهیم یافت .» پس از آنکه مقداری راه پیمودند، شخص سیاه پوستی جلوی آنها آمد، امام علیه السلام فرمود: آن سیاه پوست نزد شماست، روغن را از او بخرید .آن شخص سؤال کرد: این روغن را برای چه کسی می خواهید؟ شخصی گفت: برای حسن بن علی علیهما السلام .آن سیاه پوست گفت: مرا نزد او ببرید . پس از آنکه او به نزد امام علیه السلام آمد، عرض کرد: «یابن رسول الله! انی مولاک لاآخذ ثمنا و لکن ادع الله ان یرزقنی ولدا سویا ذکرا یحبکم اهل البیت; ای فرزند رسول خدا! من غلام تو هستم و پول این روغن را نمی گیرم . لکن از خدا بخواه که فرزند سالم پسری به من عطا کند که دوستدار شما اهل بیت باشد .» بعد از آن به برکت دعای امام علیه السلام آن شخص دارای چنین فرزندی شد . (3)خبردادن از شهادت خویشروزی امام حسن علیه السلام به فرزندان و بستگان خویش فرمود: «انی اموت بالسم; من با سم به شهادت می رسم .» اهل بیت ایشان پرسیدند: چه کسی به شما سم خواهد داد؟ فرمودند: «جاریتی او امراتی ; کنیزم یا همسرم .» به او عرض کردند: «اخرجها عن ملکک علیها لعنة الله; او را - که لعنت خدا بر او باد - از ملک خویش خارج سازید .»امام علیه السلام فرمودند: «هیهات من اخراجها و منیتی علی یدها; هرگز چنین نمی کنم و حال آنکه آرزوی من به دست او محقق می شود .» . «ما لی منها محیص و لو اخرجتها ما یقتلنی غیرها کان قضاء مقضیا و امرا واجبا من الله; مرا گریزی از این شهادت نیست و اگر او را خارج کنم کسی غیر از او نیست که مرا بکشد [درحالی که] شهادت من قضای حتمی و امر واجبی از ناحیه خداوند است .»چند روزی از این خبر نگذشته بود که معاویه (لعنة الله علیه) همسر آن حضرت را فریب داد و به واسطه او، آن حضرت را به شهادت رساند . امام علیه السلام درهنگام شهادت به همسرش چنین فرمود: «یا عدوة الله! قتلتنی قاتلک الله اما والله لاتصیبن منی خلفا و لاتنالین من الفاسق; عدو الله خیرا ابدا; ای دشمن خدا! تو مرا کشتی، خدا تو را بکشد، آگاه باش که به خدا سوگند! از من فرزندی باقی نخواهی گذاشت و از [معاویه] فاسق و دشمن خدا به تو خیری نخواهد رسید .» (


  2. تشكر

    مدير اجرايي (06-01-2018)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شرح چگونگی شهادت، تشییع و دفن پیکر مطهر امام حسن مجتبی (ع)
    بنا به قول‌های معتبر، ‌امام حسن(ع) روز بیست و هشتم ماه صفر سال 49 هجری در سن 47 سالگی به خاطر خوردن زهر و مسمومیت ناشی از آن به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

    «
    شیخ کلینی» از دانشمندان بزرگ شیعی که کتاب‌هایی در باب معرفی امامان دوازدهگانه شیعه دارد، از «ابوبکر حضرمی» نقل می‌کند که؛ «جعده» دختر «اشعثبن قیس کندی»، امام حسن(ع) را با زهر مسموم کرد. و نیز یکی از کنیزان آن حضرت را زهر داد و مسموم کرد، زهر را برگردانید، ولی آن زهر در درون جان امام حسن(ع) جای گرفت و مجروح کرد و آن حضرت بر اثر آن، شهید شد
    هنگامی که امام حسن(ع) به شهادت رسید، امام حسین(ع) او را غسل داد و کفن کرد و جنازه او را درون تابوت گذاشت و به محلی که رسول خدا(ص) در آنجا بر جنازه‌ها نماز می‌خواند، حرکت داد، و بر جنازه نماز خواند. اما این اقدام‌ها همراه با فشارهای افراد منسوب به بنی‌امیه بود، به نحوی که آنها اجازه ندادند تا امام حسن(ع) در خانه حضرت رسول(ص) دفن شود و جسم پاک او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. اما این کار نیز بدون حاشیه‌ها نبود و ایادی دنیاطلب معاویه، با شقاوت و بی‌رحمی اقدام به تیرباران جسد فرزند رسول خدا(ص) کردند؛ در حالی‌که خود را مسلمانان واقعی می‌نامیدند.


  5. تشكر

    مدير اجرايي (06-01-2018)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شهادت امام حسن مجتبى(ع)
    با این حال، تاریخ اسلام گواه است که یکی از جنایات هولناک معاویه در طول حکومت خود، به شهادت رساندن امام حسن مجتبی(ع) بود و ردپای این جنایت هولناک در تاریخ، به طور آشکار دیده می‌شود. جنایت به این صورت شکل گرفت که معاویه ضمن توطئه‌ای خائنانه و با بهره‌گیری از دختر «اشعثبن قیس» (همسر امام‌حسن) او را مسموم و به شهادت رسانید. چهره ‌شیطانی و پیمان‌شکن، و دورویی و نفاق معاویه که در طول حیات سیاسیاش فراوان خود را نشان می‌داد در ضمن این جنایت نیز روشن‌تر از همیشه در معرض دید همگان قرار گرفت.

    تاریخ، این مطلب را با قوت هرچه بیشتر به اثبات رسانده است. با این حال افراد متعصبی چون «ابنخلدون» که از آبشخور آلوده بنی‌امیه سیراب می‌شد، جریان را بی‌پایه و ضعیف قلمداد کرده می‌نویسد: «آنچه درباره مسموم شدن حسنبن علی(ع) به وسیله معاویه نقل شده، روایتی است که شیعه آن را ساخته و پرداخته است.» البته این نظر خاص، ناشی از گرایشات خاص دینی «ابنخلدون» است که او برای دفاع از چهره‌ای مرموز و نامطلوب همچون معاویه مفاد تاریخ اسلام را عوض کرده است.
    مظلومیت امام در جریان دفن آن حضرت بیشتر جلب توجه می‌کند. هنگامی که اهل بیت(ع) می‌خواستند طبق وصیت آن حضرت، او را کنار قبر پیامبر(ص) دفن کنند، قداره‌داران بنی‌امیه به مخالفت برخاستند. در این میان «مروانبن حکم» از میان آشوب‌گران فریاد برآورد: «در حالی که عثمان در دورترین نقطه بقیع به خاک سپرده شد، گمان می‌کنید که اجازه می‌دهم حسنبن علی(ع) در خانه رسول خدا(ص) دفن شود؟!» پیشتاز آشوب، سوار بر مرکبی، ادعای مالکیت خانه را از طریق ارث کرده و ممانعت خود را تا پای جان از دفن امام در آرامگاه رسول خدا(ص) اعلان داشت.
    حتی کار از این بالاتر گرفت و در نهایت شقاوت و سبعیت، جنازه امام را تیرباران کردند، تا جایی که کفن آلوده به خون شد و مشایعت‌کنندگان مجبور به تعویض کفن شدند. سرانجام پس از این کشمکش‌ها، شهید مظلوم را در بقیع به خاک سپردند.
    در سوگ این ریحانه رسول خدا(ص) طبق روایاتی که رسیده، مردم مدینه ـ که بیشتر آنها از فرزندان انصار بودند ـ به ماتم نشسته و بازارهای مدینه را بستند. عمربن بشیر همدانی می‌گوید: «از اسحاق پرسیدم: متی ذل الناس؟ چه موقع مردم ذلیل شدند؟ پاسخ داد: حین مات الحسن و ادّعی زیاد و قتل حجربن عدی؛ پس از شهادت امام حسن (ع) و استلحاق زیاد و قتل حجربن عدی.»

    منابع1) اصول کافی، کلینی، دارالاضواء، ج 1، ص 461; بحارالانوار، مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج 44، ص 134 .2) الامالی، شیخ صدوق، موسسة الاعلمی، ص 116 ; بحارالانوار، همان، ج 43، ص 238 .3) مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج 3، ص 174; مدینة المعاجز، چاپ قدیم، ص 206; بحارالانوار، همان، ج 43، ص 324 .

  7. تشكر

    مدير اجرايي (06-01-2018)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi