دوم: مخالفت وي با مداخلة ارتش در مسائل داخلي
بر اثر گسترش شعلة جنگ به منطقة تل زعتر ـ دكوانه، امام صدر در مه 1975 به ديدار رئيس جمهور شتافت. وي ضمن هشدار نسبت به اين تحول، خواستار انجام اقدامات لازم و سريع براي جلوگيري از وخامت اوضاع شد. امام صدر در تاريخ 24/5/75 در كنفرانس «دارالفتوي الاسلاميه» شركت كرد. در اين كنفرانس كه رهبران ديني و سياسي مسلمانان حضور داشتند، تصميم گرفته شد كه استعفاي حكومت نظامي لبنان ، «براي حفظ وحدت ملي و نجات دادن زندگي دمكراتيك و عدالت» درخواست گردد. امام صدر در اين كنفرانس گفت:
من با دخالت ارتش در مسائل پيچيدة داخلي مخالفم. زيرا در اين هنگام كه دشمن جنوب ميهن و فرزندان آن را به خواري كشانده است، نخستين وظيفة ارتش پاسداري از مرزهاي ميهن است.
حكومت نظامي در 26/5/ 1975 استعفا داد و رشيد كرامي مأمور تشكيل كابينة جديد شد. اما چون وي به دليل كارشكنيها نتوانست كابينه را تشكيل دهد، نشانههاي شكافي خطرناك در افق لبنان
نمايان گرديد. اين امر امام صدر را واداشت تا براي جلوگيري از تكرار فجايع، به يك تحرك مردمي دست زند. وي با هشدار دوباره نسبت توطئهاي بزرگ، تأكيد كرد:
انقلاب فلسطيني راهي به سوي سرزمينهاي مقدس است. امانتي بر دوش ماست كه از آن پاسداري و حمايت كرده و جانفشاني ميكنيم. لبنان ميهن همه است. نميپذيريم كه به آن تجاوز كرده، ويرانش كنند. وحدت ملت لبنان ــ با مناطق و فرقههاي گوناگون ــ بايد در عدالت اجتماعي و فراهم كردن فرصتها پيش روي همگان، تجلي يابد.
به هر حال همه گروههاي درگير بر سر اين نكته توافق دارند، كه تلاشهاي پيگير امام صدر براي مشكل جنگ شايستة تقدير است. ازجمله «كمال جنبلاط» پس از ديدار با امام گفت:
حضرت امام صدر در پيشاپيش خيرخواهان قرار دارد، و نسبت به خواستههاي طبقات اجتماعي و خانوادههاي محروم متعهد است. وي با حركت ملي و همة رهبران با اخلاص كه در اين دوران سخت تودهها را رهبري ميكنند، در يك مسير گام برميدارد.
پس از ادامة بحران تشكيل كابينه، و از سرگيري رويدادهاي خونين در مناطق شياح و عينالرمانه، امام صدر در مسجد «الصفا» (بيروت) به عبادت و روزهداري پرداخته، تحصن كرد. وي گفت:
تحصن ميكنيم تا شهروندان را به دوري كردن از سلاحي كه بر ضد لبنانيها و برادرانشان به كار ميرود، واداريم. ما ميخواهيم اين صفحة خشونت را با صفحة عبادت، تحصن و روزهداري به پايان برسانيم. زيرا اسلحه، بحران را حل نميكند. بلكه بيش از پيش ميهن را پارهپاره ميكند.
اين اقدام امام با تأييد گستردة محافل ديني و ساير فرقههاي سياسي و مردمي روبهرو گرديد. در تاريخ 1/7/1975 پس از تشكيل كابينة جديد و دريافت قول انجام خواستههاي مطرحشده، امام به تحصن خويش پايان داد. وي به منطقة بعلبك ـ هرمل شتافت، تا براي پايان محاصره روستاي «قاع» تلاش كرده، و منطقه را آرام سازد.
سوم: دعوت امام صدر به مقاومت در برابر تجزيه لبنان، و دفاع از خود، لبنان و انقلاب فلسطين.
در اوايل دسامبر 1975 جنگندههاي اسرائيل مناطق نبطيه در جنوب، اردوگاههاي بداوي و نهرالبارد را بمباران كردند. اين بمبارانها بيش از 60 كشته و 200 زخمي و ويرانيهاي فراواني بر جاي گذاشت.لبنان در مورد اين رويداد شكايتي به شوراي امنيت تسليم كرد. اين تجاوز به عنوان سرآغاز دخالت مستقيم اسرائيل در رويدادهاي جاري لبنان تفسير شد.
در 6/12/1975 (اين روز شنبة سياه ناميده شد) حزب فالانژ به «كشتاري» دست زد، كه از آغاز رويدادهاي خونين در لبنان بيسابقه بود. در اين «كشتار» بيش از يكصد لبناني، كه بيشتر از شيعيان و كارگران منطقة مرفأ بودند، در خاك و خون غلتيدند. دو روز بعد درگيريهاي بيروت از سرگرفته شد، و پس از گذشت سه روز به حومة جنوبي (شياح ـ عينالرمانه) گسترش يافت.
سپس «كوي غوانه» در ايطلياس (ساكنان آن شيعه هستند كه در منطقه اي مسيحي ساكن هستند) در معرض حمله قرار گرفت، كه به آتش گرفتن و ويراني تمام منازل و كشته شدن برخي از ساكنان و مهاجرت بازماندگان انجاميد. به دنبال آن منطقة «سبينه» و مناطق «روليسات جديد، عين بياقوت، زلقا» واقع در منطقة مسيحينشين، شاهد رويدادهاي مشابهي شد. و همة ساكنان شيعه آنها مجبور به ترك خانه و كاشانه خود شدند.
اين رخدادها و تحولات جديد، امام صدر را واداشت تا در يك كنفرانس مطبوعاتي به تاريخ 17/12/1975 «كشتارهاي وحشيانه» را محكوم كند، و عاملان آنها را «به خيانت به ميهن و نابودي رسالت مسيحيت در جهان عرب»، «تلاش براي برپايي يك اسرائيل دوم در شرق» و «اتهام دو دين جهاني: به عدم امكان همزيستي اسلام و مسيحيت» متهم كرد.
امام حادثة «قاع»، يعني شهرك مسيحي در منطقة شيعهنشين را به ياد مسيحيان آورده، گفت:
وقتي حادثة دردناك قاع در بقاع روي داد، تحصن خودم را شكسته، و در موج خطرها، شبانه به آنجا شتافتم. وارد كليسا شدم و با مردم ديدار، و حادثه را محكوم كردم. آب قطع شده شهر را وصل كردم و به دلها آرامش دادم. هيچكس مهاجرت نكرد
امام افزود:من به مردم بقاع و جنوب و همهجا گفتهام و همچنان ميگويم، كه اختلافات فرقهاي جنگ اصلي شما نبوده و با تاريخ و جايگاه شما سازگاري ندارد. جنگ اصلي شما براي جلوگيري از تجزيه يا دفع خطر از جنوب و مقاومت فلسطيني است.
او ادامه داد:امروز پس از حوادث اخير، پس از اينكه نشانههاي تجزيه طلبي در افق نمايان گشته است، از من چه ميخواهيد؟ آيا خواري را براي فرزندانم، و خطر را براي ميهن و امتم بپذيرم؟ نه، هرگز، من زادة حسينم.
امام سپس تأكيد كرد:صراحتاً بگويم، سرزمين، ميهن و كرامت ما در خطر است. بقاي ميهن و امت و يكپارچگي لبنان بر هرچيز ديگر اولويت دارد. پس آماده باشيد. مجهز شويد. آموزش ببينيد و سلاح در دست گيريد. نگوئيد به ما اسلحه بدهيد. از هيچكس چشمداشت كمك نداشته باشيد. به خودتان تكيه كنيد.
امام در پايان هشدار داد:ولي هوشيار باشيد، بعضي از مردم وقتي پارهاي از روستاها در برخي مناطق مورد حمله واقع ميشود، به طور انفعالي تلاش ميكنند و به افراد بيگناه مسيحي متعرض ميشوند. اين امر در منطق، درك و رسالتمان پذيرفته نيست. اين منطقه از آن ماست. مردمي كه در اين منطقه زندگي ميكنند، مخصوصاً اقليتها، امانت الهي، نزد ما هستند. بايد از آنان حفاظت كنيم. زيرا ما بدون حكومت رسمي بسر ميبريم. هركس به يك بيگناه متعرض شود به خدا و پيامبر تعرض كرده است. اي زخمخوردگان! ما انتقامجو نيستيم، من يكي از شمايم كه دو هزار نفر از فرزندانم كشته شدهاند، ولي جنايتي بر جنايتها نخواهم افزود و از بيگناهان انتقام نخواهم گرفت ... ما كه جنايتكار نيستيم.
چهارم: «امل»
در پي اين تحولات و دعوت امام صدر، بعضي از جوانان مسلمان شيعه با گذرانيدن دورههاي آموزشهاي نظامي در «گروههاي مقاومت لبنان» (امل) سازماندهي يافتند. ايجاد اين نيروها در اواخر سال 1974، در پي دعوت امام از مردم براي فراگيري فنون نظامي و دفاع از خويش، در برابر تجاوزات پي در پي اسرائيل آغاز شده بود. مقاومت فلسطين بر اين آموزشها نظارت داشت، تا آموزشيافتگان «فدائيان مرزهاي لبنان» شوند. مقاومت فلسطيني، كشتهشدگان اين تشكلِ در حالتأسيس را، شهداي انقلاب فلسطيني دانست. اين تشكل از آغاز جنگ داخلي تا آن زمان، در هيچگونه نبرد داخلي شركت نكرده بود. بلكه پيش از آن، هنگام تجاوز دشمن صهيونيستي به روستاهاي مرزي «طيبه، كفلاكلا» در بخش مرجعيون، (جنوب لبنان) به مقابله با آن پرداخته بود.