آداب و رسوم مردم بهبهان
آداب و مراسم هنگام زايمان:
هنوز هم در روستاهايي چون محمودآباد حضور ماماي محلي مرسوم است. وقتي زن دچار درد زايمان میشود ظرف صاف به شكم او ميمالند، و نيز دم كرده گياهي موسوم به "سريز بخاس" به او ميدهند.در گذشته اگر زايمان طول ميكشيد هلهله ميكشيدند يا اذان بيموقع ميگفتند، و هنگامي كه زن بيهوش ميشد ميگفتند يال yâl (آل) او را زده است، دور از او اسپند دود ميكردند يا دعايي برايش مينوشتند. در روستاي بجك جوجهاي ميكشند و دل وروده آنها را بالاي سر زائو ميگذاشتند و قطعه آهني نيز در كنار او مينهادند. در روستاهاي ديگر در اين موقع تير شليك ميكردند يا دور تا دور زن را با ريسماني از موي بز به صورت دايره محصور مينمودند. به هنگام تأخير در زايش اعتقاد بر اين بوده كه جفت يا رفيق طفل دور جنين را گرفته است.در بهبهان قبل از زايمان دو استكان "عرق اترج" به زن ميدادند، علاوه بر آن سير سرخ كرده با تخممرغ به او ميدادند تا زودتر فارغ شود.حمام:
زائو را در روزهاي سوم و هفتم به حمام ميبرند كودك را نيز ده روز بعد به حمام ميبرند. در روستاي قلعه مدرسه در روز هفتم بچه را با آب گرم و پودر سدر ميشويند. در چهلم نيز زائو و بچه با هم حمام ميكنند، آب چله به اين صورت است كه چهل ريگ كوچك و چهل تكه آهني كوچك به نام چهل "كچ" koč در ظرفي گذاشته و چهل قطره آب روي آنها ميريزند سپس آب را به خورد زائو ميدهند. بعد چهل ريگ و چهل كچ را روي بچه ميريزند. آب ظرف گچ را چهل بار توي ظرف ديگر ريخته و چهل بار روي مادر و بچه ميريزند.طرز تهيه دعاي چلهبر به اين صورت است كه نخ سياه و سفيد به نزد دعانويس برده و او به آن دعا ميخواند و با خواندن اين دعا نخ سياه و سفيد را ميبندد و به هم ميتابد و گره ميزند، بعد آن را به بازو و كمر بچه ميبندند.ختنه سوران:
كودك را در بين سنين 3 تا 5 سالگي ختنه ميكنند. در گذشته اين امر به وسيله دلاك انجام ميگرفت. پدر كودك تمامي افراد و همسايگان را دعوت نموده و ناهار ميدهد. در گذشته وقتي كه كودك ختنه ميشد كيسه از خاكستر گرم تهيه نموده محل زخم را در آن قرار ميدادند تا ضدعفوني گردد. براي ختنه سوران "توشمال" (نوازنده) نيز ميآورند كساني كه دعوت شدهاند به كودك پول ميدهند. كودك براي مدتي دامن سرخ رنگي ميپوشد تا محل زخم خوب شود. در روستاهاي منطقه به دلاك، "خطير" xatir نيز ميگويند.ازدواج:
در بهبهان و مناطق اطراف آن رسم ازدواج كمتر دستخوش تغيير گشته است و بسياري از آداب به جاي مانده از گذشته امروزه نيز همچنان اجرا ميگردد.همسرگزيني:
درگذشته پسر خود نقشي در تعيين همسر آينده خويش نداشت و پدر و مادر او دختري را برايش انتخاب ميكردند. گاهي نيز پسر، خود دختري را انتخاب مينمود و به خانوادهاش اطلاع ميداد ولي باز هم بايد خانوادهها موافقت خود را اعلام مينمودند. به طور معمول مادر پسر در انتخاب همسر براي فرزندش خانهداري، اخلاق، خانواده دختر و زيبائي را در نظر ميگرفت. در مجالس عروسي، ختم قرآن و روضهخوانيهاي زنانه دختران دمبخت مورد توجه زناني كه پسر بزرگ دارند بوده و خانوادههاي دختران نيز سعي ميكنند كه دختران خود را هميشه به اين مجالس بفرستند. در گذشته در شهر بهبهان زناني موسوم به "دلاله" dalâle از طرف خانوادۀ پسر، دختري را براي آنان جستجو مينمود و بعد از انتخاب دختراني كه با معيارها و شرايط خانوادۀ داماد وفق پيدا كنند به مادر پسر اطلاع داده او نيز در فرصتي مناسب دختر را ميديد. در صورتي كه او را ميپسنديد پسر خود را خبر ميداد تا وي نيز به نحوي او را ببيند. در صورت موافقت پسر، دلاله به نزد خانوادۀ دختر رفته و به آنان اطلاع ميداد كه فلان خانواده ميخواهند به خواستگاري دخترتان بيايند.خواستگاری
در شهر بهبهان براي خواستگاري ابتدا چند نفر از ريشسفيدان خانوادۀ پسر به خانۀ دختر ميروند و براي خواستگاري اجازه ميگيرند. در صورت موافقت پس از چند روز خانوادۀ پسر يكي از ريشسفيدان را به خانۀ دختر ميفرستند، خانوادۀ دختر نيز موارد مشروط خود را در كاغذي نوشته با جعبهاي شيريني براي خانۀ پسر ميفرستند. به اين كاغذ" مسوده" mosavade ميگويند. در صورتي كه خانوادۀ پسر با آن موافق نبود در كاغذ ديگري موارد موافقت خود را نوشته و با يك جعبه شيريني به خانۀ دختر ميفرستند. در نهايت، در صورت رضايت خانوادۀ دختر چند روز بعد به خواستگاري رفته و تاريخ عقد و ديگر مراسم را به بحث ميگذارند.عقد:
در روستاهاي بهبهان روحاني يا عاقد را به طور معمول به روستا ميآورند و در همانجا دختر و پسر را عقد ميكنند. ميزان مهريه و شيربها را از روي صورت مجلس كه در آن تمامي موارد قيد شده در سند مينويسند. در بعضي از مواقع عقد و عروسي با هم انجام ميگيرد كه اين امر بستگي به وسع مالي داماد وجود دارد. امروزه به طور معمول بين عقد و عروسي بسته به شرايط طرفين از چند ماه تا يك سال فاصله دارد. در اين مدت داماد سعي در خريد وسايل مورد نياز و تهيۀ خرج عروسي دارد. در شهر بهبهان بعد از عقد خانوادۀ داماد اقوام و خانوادۀ عروس را به نهار دعوت ميكنند. و بعد به همۀ مهمانان شيريني ميدهند سپس تاريخ عروسي را در همان مجلس تعيين ميكنند. در گذشته گستردن سفرۀ عقد مرسوم نبوده لكن امروزه باب شده است. معمولاً در سفرۀ عقد آيينه، مقداري حنا، شيريني، شمعدان، گل و ميوه ميگذارند. در روستاهاي لرنشين عقد را "بلك اسدن" balak esadan يا "بله گرفتن" ميگويند.حنابندان:
شب قبل از عروسي، عروس و داماد دست و پاي خود را حنا ميبندند حنا را از خانۀ داماد براي عروس ميفرستند. دوستان عروس و داماد نيز به طور معمول دست و پاي خود را حنا ميبندند. به هنگام حنابندان كار نوازندگي توسط "مهتر" mehtar يا "خطير" xatir انجام ميشود. بعضي از اشعاري كه در موقع حنابندان خوانده ميشود به اين گونه است:Dumâ banâ mibande šow tâ sabâ mibande age hanâ
nabâše šemše talâ mibande
معني:
داماد حنا ميبندد، از شب تا صبح ميبندد، اگر حنا نباشد، شمش طلا ميبندد.در بين اعراب آغاجاري مادر داماد يك روز قبل از عروسي زنان را دعوت ميكند. در گذشته در بهبهان در شب حنابندان يك طشت حناي خيس شده كه چند شمع روشن نيز در آن قرار دارد را به خانۀ عروس ميفرستادند.آوردن عروس:
شب عروسي را " خونه روون" xune rovan ميگويند. در اين شب عروس را سوار ماشين نموده و در سطح شهر ميگردانند. در گذشته اگر راه دور بود عروس را سوار اسب ميكردند و با ساز و دهل به طرف خانۀ داماد ميبردند. تمامي اقوام عروس به خصوص زنان خانواده عروس او را همراهي مينمودند، كه امروزه نيز مرسوم است اشعاري كه در هنگام بدرقۀ عروس خوانده ميشود به اين گونه است:صلي علي خدا گفت در شأن مصطفي گفت
جبريل بارها گفت صل علي محمد صلوات بر محمد(ص)
وقتي به نزديك خانۀ داماد ميرسيدند عروس را متوقف نموده و اقوام عروس به صداي بلند ميگفتند كه داماد بايد غلام شود به اين صورت داماد عروس را از اسب پياده ميكرد و چند قدمي او را راه ميبرد و مجدد به خانه برميگشت. به اين رسم در لهجۀ بهبهان "غلوم و بيده" qolumobide ميگويند. وقتي كه عروس ميخواهد وارد خانه شود او را از زير قرآن رد ميكنند و جلوي پاي او گوسفندي سر ميبرند.مراسم بعد از عروسي:
پس از شب زفاف عروس تا سه روز دست به هيچكاري نميزند. در شهر بهبهان در اين مدت براي عروس از خانه اش غذا ميفرستند و به اين رسم "پوسري" poiseri ميگويند. اعراب آغاجاري آن را "عظيمه" azime مينامند. در شهر بهبهان در گذشته اگر داماد موفق به زفاف ميشد برايش نان تنوري، حلوا و كباب ميفرستاند و نيز اگر موفق نميشد برايش پشمك ميفرستادند.