هدایت و اصلاحگرى
تلاش هاى امام حسن عسكرى علیه السلام در زمینه هدایت را مىتوان به دو بخش «هدایت خودى ها» و «اصلاح غیر خودى ها» تقسیم كرد و ضمن آن، گوشه هایى از فعالیت امام را به تماشا نشست.
الف ـ هدایت در حوزه خودى ها
اصلى ترین بخش از تلاش هاى امام حسن عسكرى علیه السلام مربوط به حوزه درون شیعى بود و امام مى كوشید با ایفاى نقش هدایت گرانه استحكام جامعه اسلامى را از لحاظ بنیان هاى دینى حفظ كند. نمونه هایى از این تلاش ها را مى خوانیم:
1. ترویج فرهنگ تولّى و تبرّى
«تولّى و تبرّى» و «حبّ و بغض» ابزار اساسى روحى و عاطفى براى مؤمنان است كه به وسیله آن، دلهایشان همواره مالامال از حبّ و دوستى صالحان و نیكى هاست و سرشار از كینه و دشمنى فاسقان و آلودگى ها. بنابر این، از این دو اصل باید به عنوان بازوهاى اجرایى امر به معروف و نهى از منكر و نیز ضامن بقاى دین یاد كرد. امام عسكرى علیه السلام همواره شیعیان را به این دو اصل توجّه مى داد. از جمله، وقتى «عاصم بن كوفى» نزد حضرت آمد و گفت: با وجود ارادت به خاندان نبوّت، از یارى شما(به دلیل نابینایى) ناتوانم و به غیر ولایت شما و بیزارى از دشمنانتان در خلوت، سرمایه اى ندارم. حضرت به او فرمود: پدرم از جدّم رسول خدا نقل فرمود:
«مَن ضَعفَ على نُصرتِنا اهل البیت و لعن فى خلواته اعداءنا بلغ اللّه صوتَه الى جمیع الملائكة فاذا بلغ صوته الى الملائكة اِستَغفروا لَه و أثنوا علیه: الّلهمّ صلّ على روح عبدك هذا الذى بَذل فى نُصرَةِ أولیائه جُهْدَه و لو قَدَر على اكثر من ذلك لَفَعَل...؛ هر كس از یارى ما اهل بیت ناتوان باشد و در خلوت، دشمنان ما را لعن كند، صدایش به همه ملائكه مى رسد. وقتى صدایش به فرشتگان رسید، برایش طلب آمرزش مى كنند و او را چنین مى ستایند: «خدایا! بر روح این بنده ات درود فرست كه در یارى اولیایش تلاشش را كرد و اگر توان بیش از آن داشت، انجام مى داد.» در این حال، از سوى خداوند ندا مىشود كه: «اى فرشتگان! دعاىتان را در حقّ این بنده پذیرفتم و به روح او درود فرستادم و در ردیف ارواح ابرار و از بهترین بندگان برگزیده ام قرار دادم.»(3)
علاّمه مجلسى نیز از «احمد بن مطهّر» روایت كرده است كه: یكى از یاران ما از اهالى جبل (قهستان) نامه اى به حضرت نوشت و پرسید: كسانى را كه در مورد امامت موسى بن جعفر توقّف كرده، دوست دارى یا از آنها بیزارى مى جویى؟ امام در نامه اش تبرّى از منحرفان را گوشزد و به او توصیه كرد: «آیا براى عمویت رحمت مى خواهى! خدا به او رحم نكند. از او بیزارى بجوى، من در پیشگاه خدا از آنها بیزارى مى جویم. با آنها سر دوستى نداشته باش. از بیمارانشان عیادت نكن، در تشییع جنازه هاى مردگانشان حاضر مشو و هرگز بر جنازه هاى امواتشان نماز نخوان؛ خواه امامى را از ناحیه خداوند انكار كرده، یا پیشوایى را كه امامتش از سوى خدا نیست، بر امامان افزوده و یا قائل به تثلیث باشند. كسى كه امامت آخرین ما را انكار كند، گویى امامت نخستین ما را انكار كرده است. و كسى كه بر تعداد ما بیافزاید، مانند كسى است كه از تعداد ما كاسته باشد و امامت ما را انكار نماید.»(4)
شخص سؤال كننده نمى دانست عمویش در زمره آنهاست و امام، او را آگاه كرد تا نسبت به آنان شیوه «تبرّى» را پیش بگیرد. همچنین «وقتى ابراهیم بن عقبه» از حال آنان سؤال كرد، امام فرمود:
«در نمازت آنان را لعن كن.»(5)