ب) اصلاحگرى در حوزه غیر خودى ها
1. عمل گرایى در هدایتگرى
زیباترین نمونه از تحوّل انسان هاى خطاكار را مىتوان در این داستانها یافت:
وقتى امام در زندان بود، عبّاسیان نزد صالح بن وصیف آمدند و از وى خواستند بر امام سخت بگیرد. گفت: چگونه چنین كارى بكنم؟! دو نفر از بدترین انسانها را گمارده ام كه او را آزار دهند ولى حالا هر دو اهل عبادت و روزه شده اند!
به دستور صالح، آن دو را حاضر كردند و صالح از دلیل مهربانى شان با امام سؤال كرد، گفتند: درباره مردى كه روزها به روزه و تمام شب به عبادت مى پردازد و هر لحظه به او مى نگریم، لرزه به انداممان مى افتد، چه مى گویى؟!
عباسیان با شنیدن این سخن، نا امید و پراكنده شدند.(24)
وقتى هم كه حضرت در زندان على بن نارمش بود، وى كه از دشمنان كینه توز بود، چنان متحوّل شده كه از شدّت احترام، به چهره امام نگاه نمى كرد و در حالى از نزد امام رفت كه بیناترین فرد به عظمت و فضائل آن حضرت بود.(25)2 هدایت متخصّصان
اگر امر به معروف و نهى از منكر توده هاى عادى، شرایط و سازوكارهاى مهمّى دارد، بىگمان «اصلاح نخبگان»، حسّاسیت ها و برنامه هاى دقیق ترى مى خواهد. امام حسن عسكرى علیه السلام براى هر گروه، ابزار مناسب با همان گروه را به كار مى برد؛ گاه موعظه، هشدار، نامه نگارى، ... و گاهى هم با آموزش افراد متخصّص و فرستادن آنها به مراكز علمى و نجات منحرفان نخبه.
ابن شهر آشوب مى نویسد: اسحاق كِنْدى، از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مى رفت و ساكن عراق بود. كتابى به نام «تناقض هاى قرآن!» نوشت؛ او مدتها گوشه نشینى اختیار، و وقتش را صرف نگارش آن كتاب كرده بود. روزى یكى از شاگردان او به محضر امام عسكرى علیه السلام شرفیاب شد. وقتى چشم امام به او افتاد، فرمود: آیا میان شما مرد رشیدى نیست كه گفته هاى استادتان كندى را پاسخ گوید؟ او گفت: ما همه شاگردیم و نمى توانیم اعتراض كنیم! امام عسكرى علیه السلام مطالبى به وى آموخت.
شاگرد، نزد استاد رفت و همین طور عمل كرد. استاد هم بعد از پذیرش حقّ، او را قسم داد كه بگوید این مطلب را از كجا شنیده است و سرانجام، شاگرد پاسخ داد كه امام عسكرى علیه السلام چنین شیوه و گفتارى را یاد داده است. كِنْدى هم گفت:
الآن درست گفتى! این چنین سخنى غیر از آن خاندان صادر نمى شود.
سپس آتش خواست و آنچه را نوشته بود، سوزاند.(26) *