رسالت حضرت يونس(عليهالسلام)[10]
شهر نينوا در منطقه موصل (در عراق كنوني) پايتخت دولت آشوريان به شمار ميرفت، اين دولت
قدرت و استيلاي خود را بر بيشتر كشورهاي اسيا گسترش داد. نينوا در آن دوران، از غنيترين و
بزرگترين شهرهاي مشرق زمين محسوب ميگشت و داراي جمعيتي بيش از صد هزار نفر بود.[11]
فراوني نعمت و ثروت بي حد و حصر، مردم آن سامان را به وسيله انجام كارهاي ناروا و گناهانشان
به ورطه گمراهي كشاند، از طرفي مردم نينوا بت پرست بوده و به خداي متعال ايمان نميآوردند.
خداوند يونس(عليهالسلام) را به سوي آنان فرستاد. يونس(عليهالسلام) در سي سالگي به نينوا
رفته و دعوتش را آغاز نمود. آنها را به ايمان به خدا و توبه و بازگشت از گناهانشان دعوت ميفرمود:
ولي آنان بر انجام كارهاي خود پافشاري كرده و دعوت وي را نميپذيرفتند، سي و سه سال از آغاز
دعوتش گذشت، اما هيچكس جز دو نفر به او ايمان نياوردند، يكي از آن دو نفر دوست قديمي يونس
(عليهالسلام) و از دانشمندان و خاندان علم و نبوت به نام «روبيل» و ديگري عابد و زاهدي به نام
«مليخا» بود.
هنگامي كه دعوت يونس(عليهالسلام) در مورد قومش به هدف دلخواه نرسيد و آنها همچنان بر
بيايماني خود پافشاري كردند، آن حضرت كاسه صبرش لبريز شد و تصميم گرفت مردمش را مورد
نفرين خويش قرار دهد.
«روبيل» به آن حضرت ميگفت: قومت را نفرين مكن، زيرا كه خداوند هلاكت آنها را نميپسندد،
ولي «مليخاي» عابد با تصميم يونس(عليهالسلام) هم عقيده بود، و ميگفت: نفرين كن بر ايشان.
آن حضرت سخن «مليخا» را قبول كرد و آنها را نفرين نمود.
حق تعالي وحي فرستاد به سوي او كه عذاب خواهم فرستاد بر ايشان، در فلان سال و فلان ماه
و فلان روز، چون وقت آن وعده نزديك شد، يونس(عليهالسلام) با «مليخا» از شهر خارج شدند، ولي
«روبيل» در ميان مردم شهرش ماند، چون روز نزول عذاب شد، به مردم گفت: فزع و استغاثه كنيد
به سوي خدا، شايد كه بر شما رحم فرموده و عذاب را از شما برگرداند.