شفاعت در قرآن
مقدمه
شفاعت از مسائل مسلم:
يكي از واژههايي كه زبانزد عام و خاص است، بلكه سر زبان غالب مردم جهان از ملتهاي مختلف و مذاهب و اديان گوناگون با نحوههاي مختلف و گوناگوني است، واژهي شفاعت و شفيع و شافع است و مخصوصاً شيعه رسوخ كرده كه هر كجا برويم و از هر كسي بپرسيم اين عقيده را از عقايد مسلم خويش به حساب ميآورد.
حتي در بين غيرمسلمانان مسألهي شفاعت، مسألهي معروف و متداولي بوده به طوري كه در اقوام گذشته، اسلحهاي را به همراه مردگان خود دفن ميكردند به اين خيال و باور كه در آخرت از آن استفاده كرده و به اصطلاح به وسيلهي آن از خود دفاع نمايند. به هر حال مسألهي شفاعت، مسألهاي است كه تمام مردم عالم به آن معتقدند.
همانطوريكه ميگويند: “مردي به نام تبَّع از قبيله حمير، پيش از تولد رسول گرامي اسلام شنيده بود كه به همين زوديها پيامبري در سرزمين عربستان از جانب خداي منان، برانگيخته خواهد شد.” وي پيش از مرگش نامهاي نوشته است و از نزديكان خود درخواست نموده كه اگر روزي چنين پيامبري مبعوث به رسالت شد اين نامه را به او برسانيد و در آن نامه نوشته است:
وإن لَم اَدركتَ فَاشفع لي يومَ القيامةِ (اگر عمرم وفا نكرد و پيش از درك تو درگذشتم، در آخرت برايم شفاعت نما.)
وقتي نامهي او به دست مبارك پيامبر اسلام (ص) رسيد، سه مرتبه فرمودند: “آفرين بر تبع” [1]
بنابراين مسألهي شفاعت با چون و چرايي و تمام مردم جهان به آن معتقدند، خصوصاً شيعيان كه اين مسأله را جزء ضروريات مذهب خود ميدانند و لذا در روايتي از امام صادق (ع) آمده: هر كس سه چيز را انكار نمايد، از شيعيان ما نيست. معراج و سئوال در قبر و قيامت و شفاعت[2].” معناي لغوي شفاعت: قبل از پرداختن به اصل بحث بايد گفت: شفاعت در عرف مردم؛ همان وساطت قوي از ضعيف ميباشد و به معناي جفت در مقابل فرد است؛ زيرا شخص شفيع به كمك فردي كه شايستگي شفاعت را دارد گرچه كمبودي داشته يا بر اثر جهل و ناداني؛ گناهاني و يا گناهي را مرتكب شده، ميرود و او را عذاب اخروي يا از مشكلات دنيوي نجات ميدهند...
معناي اصطلاحي شفاعت: براي شفاعت اصطلاحي، سه معنا وجود دارد كه بايد هر سه مورد را مطرح نماييم تا ببينيم كداميك از معاني جاي بحث و گفتگو است.
1ـ تمام علماي شيعه و اكثر علماي اهل تسنن ميگويند شفاعت يك نوع وساطت در مغفرت و عفو و بخشيدن گناهان است؛ يعني شخص قوي از ضعيف دستگيري مينمايد و او را به مقامي برساند يا از عذابي برهاند همانطوري كه از رسول خدا (ص) ميخوانيم: من شفاعتم را براي گناهكاران از امتم كه مرتكب گناهان كبيره شدهاند ذخيره نمودهام، اما نيكوكاران مورد مؤاخذه قرار نمي گيرند.[3]
اين نوع از شفاعت، جاي بحث و گفتگو و قيل و قال است و بالاخره اين نوع از شفاعت مورد نظر ماست و اين معني با معاني عرضي و لغوي نيز سازگار است چون نقصاني كه در شفاعتشونده وجود دارد با نيروي معنوي شفاعتكننده ضميمه ميشود و او را به مقامي ميرساند يا از عذاب اخروي نجات می دهد در طي صفحات بعدي اين تحقيق بيان خواهم كرد كه آيات و روايات ناظر به همين معنا از شفاعت است.
شفاعت به معناي رهبري: 2ـ همانطوري كه اعمال و كردارهايي كه انسان در دنيا مرتكب گرديده در آخرت تجسم و تمثل پيدا ميكند و به اصطلاح حقيقت آنها جلوهگر ميگردد، روابط آن انسانها در جهان ديگر مجسم ميگردد؛ يعني روابط معنوي كه در اين جهان بين مردم برقرار است در جهان پس از مرگ صورت عيني و ملكوتي به خود ميگيرد زماني كه يك انسان سبب هدايت انسان ديگر ميشود رابطه رهبري ميان آنها در روز قيامت به صورت عيني در ميآيد و زماني كه يك انسان سبب گمراهي انسان ديگر ميگردد؛ رابطه رهبري ميان آنها نيز در روز قيامت به صورت عيني در ميآيد و لذا در قرآن با فرعون و اتباعش ميخوانيم:
“يقدم قومه يوم القيامة فَأوردهمُ النار ” (فرعون پيشاپيش پيروانش حركت ميكند پس در آتش واردشان ميسازد...).[4]
فرعون در اين جهان كه پيشواي گمراهان بود در جهان ديگر نيز به صورت رهبر و قائد، مجسم در مي آيد و طبق اين گفتار رسول خدا (ص) در روز قيامت شفيع تمام انبياء و ائمه معصومين قرار ميگيرد؛ يعني رهبري در دنيا و در آخرت جلوه ميگردد.[5]
شاهد بر اين تفسير روايتي از امام صادق (ع) است كه ميفرمايد: منادي از طرف خداوند ميآيد و ميگويد يا معشر الخلائق: آيا از عدل پروردگار شما نيست كه بر هر دستهاي ولايت دهد؛ همان كسي را كه در دنيا ولايت او را بر عهده گرفته بودند؟ مردم ميگويند آري. شيطان مي ايستد و هر كس كه در اين دنيا از او پيروي كرده؛ به دنبال اوست ، معاويه ميايستد و به دنبالش پيروان او ميروند و علي ابنابيطالب ميايستد و به دنبال او پيروان ]شيعيان[ او مي روند.[6]
روشن است كه اين نوع از شفاعت، جاي بحث و گفتگو نيست و تمام مسلمين چنين شفاعتي را قبول دارند. شفاعت به معناي بالابردن درجات:
3ـ معناي سوم، معنايي است كه معتزله قائلند و ميگويند هدف و غرض از شفاعت فقط بالابردن مقام و درجات معنوي است كه اولياء خداوند انجام ميدهند و شخص را از مقامي به مقام بالاتر ميبرند و معناي اول از شفاعت را كه همان دستگيري از گناهكاران است را منكرند و به اصطلاح ميگويند گناهكار هيچ موقع مورد شفاعت واقع نميشود بلكه براي هميشه در دوزخ ميسوزد. [7]
شفاعت يك نوع دستگيري است، خواه دستگيري از گناهكاران يا دستگيري در جهت بالا بردن درجات و شاهد بر اين معنا روايتي است كه از امام صادق (ع) است:
“زراره ميگويد از امام صادق (ع) پرسيدند: آيا مؤمن نيازي به شفاعت رسول خدا (ص) دارد؟ آن حضرت فرمودند: آري، زيرا مؤمنان هم گناه و خطا دارند و تمام مردم در روز قيامت به شفاعت محمد (ص) نيازمندند.”
روشن است كه منظور از خطا به قرينهي تقابل غير از گناه است و تمام مؤمنين اگر گناهي نكرده باشند خطا كه همان لغزشهاي غيرمعصيتي باشد، انجام دادهاند. بنابراين آنها براي همين لغزشها احتياج به شفاعت دارند، اگرچه گناهي مرتكب نشده باشد، در نتيجه يا معناي اول مورد بحث و گفتگو است يا معناي دوم به طوري كه شامل معناي سوم نيز گردد مورد بحث و گفتگوست و معناي دوم و سوم به طوري كه ربطي به معناي اول نداشته باشد، مورد بحث و گفتگو نيست.