نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: عینیت ذات و صفات واجب الوجود

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض عینیت ذات و صفات واجب الوجود

    عینیت ذات و صفات واجب الوجود

    مقدمه
    اتصاف خداوند متعال به صفات عموماً با اثبات و اعتقاد به ذات او همراه است و زمان دقیق اولین مستنداتی که از خدای دارای صفت نام برده شده است به هزاران سال قبل می رسد.
    در کتب فلسفی و کمالی نیز یکی از مهمترین بخشهای الهیات را صفات واجب و مسائل مرتبط با آن تشکیل می دهد چرا که هر سخن و برهانی درباره واجب و یا هر محمولی که الهیات بالمعنی الاخص بر او حمل می شود در واقع متصف کردن او به یک صفت است.
    در مورد صفات واجب تعالی، تقسیمات آن، حقیقت صفات و نسبت آنها با ذات، در میان متفکران مسلمان نیز نظرات مختلفی وجود دارد که تقریبا قریب به اتفاق آنان پس از اثبات توحید واجب تعالی و براهین متعدد ان به بحث صفات حق پرداخته اند.
    حکما صفات ذاتی حق را عین ذات واجب و هر یک را نیز عین دیگری می دانند و در این مسئله اختلافی ندارند. علیرغم اختلافات کثیری که در مسائل و مبانی فلسفی میان نحله های مختلف فلسفه اسلامی در طی 14 قرن مشاهده می شود اثبات عینیت ذات واجب الوجود در آثار مشائیان و اشراقیان و پیروان حکمت متعالیه موضوع واحدی است. گرچه صدرالمتالهین با ذوق عرفانی خود به این بحث بطور مجزا و پررنگ تر پرداخته و اشکالات و شبهات را به نحو دقیق تری پاسخ داده است و پس از او نیز اتباع او چنین کرده اند.
    عمده پاسخ های فلاسفه به نظریات متکلمین و گاه عرفا بوده است که با عدول از راه مستقیم به غلو یا قصور در موضوع صفات حق افتاده اند. اشاعره (صفاتیون) صفات را اموری زاید بر ذات واجب و ملازم با آن می دانند و لذا آنها را قدیم به قدم ذات می شمارند.کرامیه صفات را زاید بر ذات و حادث می دانند.
    و معتزله (معطلون و نافون صفات) معنای اتصاف ذات واجب به صفات را نیابت واجب از آن صفات می دانند یعنی فعل صادر از ذات واجب چونان فعل کسی است که واجد آن صفات می باشد بدون اینکه واجد آن صفات باشد.
    در این میان دیدگاه حکما صحیح بوده و آراء سایرین باطل بوده با ادله محکم رد می شود که در ضمن براهین اثبات عینیت ذات و صفات اشاره می شود. همچنین حکما بر اعتقاد خود براهین عقلی اقامه کرده اند کما اینکه شواهدی از نقل نیز بر این مدعا وجود دارد .
    صدر المتالهین در میان دیدگاههای روشن و متقن فلسفه خود عینیت صفات الهی با ذات وی و عینیت صفات با یکدیگر را اثبات می کند و اتباع او همچون حکیم سبزواری و علامه طباطبایی نیز همین راه را پیموده اند.
    آنچه در ادامه می آید بررسی نظریه عینیت ذات و صفات الهی در کلام ملاصدرای شیرازی و حکیم سبزواری می باشد.
    در این تحقیق سعی شده است بیان اصول و براهین عینیت ذات و صفات و پاسخ به اشکالات وارده از منظر این دو متاله بزرگ آورده و به ظرافت ها و شبهات موجود در این بحث نیز اشاره شود.
    در مسأله صفات الهی بررسی آیات و روایات موجود در این زمینه که گروهی را بر اثر تاویل نادرست به نفی صفات کشانده است و همچنین برخی نظرات عرفا که راهنمای صدرالمتالهین در نظرات ابتکاری خود در بحث صفات واجب بوده است جای بررسی و تأمل داشتند که مجال رسیدگی به این مباحث میسر نشد.
    منابع اصلی ما در این تحقیق کتاب گرانسنگ الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه با شرح آن توسط آیت الله جوادی آملی ( بخش دوم از جلد ششم) و شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری با تقریر امام خمینی -رحمه الله علیه- در کتاب تقریرات فلسفه تألیف آیت الله سید عبدالغنی اردبیلی ، و نظرات شارحان و صاحبنظران حکمت متعالیه در مورد ذات و صفات واجب تعالی می باشد.
    در تنظیم این تحقیق از سایر کتب صدرالمتألهین همچون المبدأ و المعاد با ترجمه احمد بن محمد الحسینی اردکانی به کوشش عبد الله نورانی و المظاهر الالهیه و المشاعر به تصحیح و تعلیقه استاد سید جلال الدین آشتیانی و دررالفوائد تعلیقه ارزشمند شیخ محمد تقی آملی بر شرح منظومه حکیم سبزواری نیز در زمینه صفات الهی بهره بردم.
    در حکمت الهی عموما پس از اثبات واجب الوجود و قبل یا بعد از بحث از توحید به بحث صفات الهی پرداخته می شود کما اینکه در یک نگاه وحدت را نیز می توان از صفات الهی شمرد و آنرا در بحث از صفات واجب به برهان آورد. برای شروع بحث ابتدا به تقسیم صفت می پردازیم:


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اقسام صفات:


    تقسیم صفت گاهی به لحاظ وجودی یا عدمی بودن آنست و زمانی بر فرض وجودی بودن آن بلحاظ اطلاق و تقیید و به جهت نامحدود و یا محدود بودن آن، می باشد و گاهی نیز بر فرض وجودی بودن آن بلحاظ عقلی یا حسی بودن آن می باشد.
    صدرالمتالهین در یک تقسیم صفت را به سلبی و ثبوتی تقسیم می کند.
    گروه اول اوصاف سلبی و جلالی اند که مسلوب آنها نقص و عدم می باشد. یعنی آنچه سلب شده است یا عدم وجود و اصل ذات است مانند موت، یا عدم کمال وجود می باشد مانند عجز و جهل.
    اوصاف سلبی که به سلب بسیط از او سلب می شوند وصف حق نبوده بلکه با ملاحظه آنها در مقابل اوصاف جمال به آنها اوصاف گفته اند. چرا که آنها اوصاف نبوده و ذات اقدس حق از آلایش به آنها منزه است.
    ملاصدرا در رساله المظاهر الالهیه صفات سلبیه محضه مانند قدوسیت و فردیت و ازلیت را نیز در اقسام صفات واجب شمرده و بازگشت این صفات را به سلب اتصاف صفات نقص از واجب می داند . این صفات بر خلاف صفات سلبی مانند عجز و نقص اوصاف واقعی اند و می توان آنها را به حق نسبت داد.
    گروه دوم اوصاف ثبوتی و جمالی اند که به حقیقی و اضافی تقسیم می شوند. صفت حقیقی آنست که ارتباط به غیر در آن ماخوذ نباشد مانند حیات و علم ذات به ذات خود، و صفت اضافی محضه آنست که پیوند به غیر در آن لحاظ شده باشد مانند مبدئیت و مبدعیت و خالقیت و رازقیت و ... که زائد بر ذات و متأخر از آن می باشند. که هیچکدام اینها از ذات به تنهایی انتزاع نمی شود بلکه در انتزاع آنها چاره ای جز ملاحظه چیز دیگر با ذات نخواهد بود. به این اوصاف صفات فعلی حق تعالی نیز گفته می شود و در مقابل صفات ذات قرار دارند.
    امتیاز اوصاف ذاتی از صفات فعلی در وحدت و کثرت نیست زیرا هم مرجع اوصاف ذاتی یک حقیقت است و هم بازگشت صفات فعلی به یک واقعیت ، تنها تمایز آنها از هم در عینیت با ذات و زیادت بر آن می باشد.
    صدرالمتألهین در تقسیمات خود صفات حقیقیه را به محضه و ذات اضافه تقسم نمی کند اما این تقسیم به وضوح در بیان حاجی سبزواری وجود دارد:
    قسّم حقیقیاً إلی محض و ذی إضافه کالحی و العلم خذی
    حاجی اوصاف ثبوتی را به سه قسم تقسیم می کند: یک قسم مانند حی و موجود و ثابت اوصاف حقیقیه و واقعیت دار است بدون اینکه اضافه به چیز دیگری داشته باشد.
    قسم دوم اوصاف حقیقیه ذات اضافه است که گرچه از اوصافی است که خارجاً وجود دارد و لکن طرف می خواهد و مانند قسم اول حقیقیه محضه نیست بلکه دارای اضافه است، مانند علم و قدرت و اراده که علم، معلوم و قدرت، مقدور و اراده مراد می خواهد.
    این تقسیم در آرای سایر حکما و شارحان حکمت متعالیه همچون علامه طباطبایی نیز به چشم می خورد. البته عدم ورود به این تقسیم خللی در براهین و اصول بحث عینیت ذات و صفات ایجاد نمی کند کما اینکه در ادامه خواهد آمد.
    سیر طبیعی تقسیم آنست که گفته شود: صفت یا ثبوتی است یا سلبی و صفت ثبوتی یا محسوس است یا معقول آنگاه گفت: اتصاف موصوف به صفت و ارتباط وصف به موصوف یا بنحو عینیت است یا غیریت تا انسجام تقسیم محفوظ بماند. چون مساله عین موصوف بودن یا نبودن اولا و بالذات به نحوه اتصاف برمی گردد نه به اقسام وصف. زیرا همان وصفی که برای چیزی عین ذات می باشد برای چیز دیگر زائد بر ذات است . بنابر این اقسام چهارگانه به دو مطلب ارجاع دارد یکی راجع به تقسیم وصف و دیگری راجع به تقسیم اتصاف.
    قسم اول وصف محسوس و عین ذات موصوف مانند متصل برای جسم
    قسم دوم وصف محسوس و غیر ذات موصوف مانند اسود برای جسم.
    قسم سوم وصف معقول و عین ذات موصوف ماند عالم باری عقل
    قسم چهارم وصف معقول و غیر ذات موصوف مانند عالم برای انسان دانشمند البته بدون اعتقاد به حرکت جوهری که علم را نحوه وجود و متحد با ذات او می داند.


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اوصاف واجب از قبیل اوصاف محسوسات نیست


    اوصاف خدای سبحان هرگز از قبیل محسوسات نخواهد بود، چه محسوسی که عین ذات موصوف است و چه محسوس زائد بر آن، زیرا خداوند والاتر از آنست که در دسترس حس قرار گیرد و چون واجب تعالی منزه از حس است هرگز وصف محسوس نخواهد داشت زیرا نه عین محسوس است و نه محل عروض شیء محسوس.
    برهان بر مبرا بودن واجب از اوصاف زائد بر ذات
    همانطور که خدای سبحان از اوصاف حسی منزه است خواه عین ذات و خواه زائد بر ذات از اوصاف زائد بر ذات نیز مبراست خواه حسی باشد و خواه عقلی زیرا اگر چنین باشد که ذات واجب در مرتبه ذات خویش فاقد وصف کمال بوده و دارای علم و قدرت و حیات و ... نباشد پس جمال و کمال خود را به سبب وصف زائد فراهم می کند و در نتیجه غیر ذات واجب در تکمیل وی موثر می باشد و چون غیر واجب در تمام شئون هستی خود نیازمند به واجب است این احتیاج دو جانبه منتهی به دور مستحیل می شود. و از طرف دیگر گذشته از محذور تقدم شیء بر نفس، لازم می آید که شیء واحد کامل تر از خودش باشد زیرا از آن جهت که معطی وصف کمال است حتماً واجد آن می باشد و از آن جهت که گیرنده همان صفت کمالی است حتماً فاقد آن می باشد پس ذات واجب از نفس خود کاملتر خواهد بود.
    و خلاصه آنکه چون ذات واجب مبدأ پیدایش هرگونه کمال وجودی و خیر تکوینی و اضافه و ربط اشراقی است ، پس هیچگونه استعداد و جهت امکانی در او راه ندارد بلکه تمام ذات بسیط او عین هستی است بدون هیچ نحو عدم و نیز عین کمال وجودی است بدون هیچ نقص و همچنین فعلیت صرف است بدون هیچ قوه واستعداد چه اینکه عین ضرورت است بدور از امکان و متن خیر است مبرای از هر شر.
    چون از لحاظ شدت وجودی نامحدود بوده و ذات وی نیز اباء از نقص و انفعال خارجی دارد پس تمام اوصاف جمالی او عین ذات وی می باشد یعنی هستی آنها عین هستی واجب بوده و همه آنها واجب می باشند و محذور تعدد واجب نیز لازم نمی آید زیرا همه آنها با یکدیگر و نیز با ذات واجب مصداقاً یک حقیقت بسیط اند ، گرچه مفهوماً همه از یکدیگر جدایند چه اینکه از مفهوم واجب نیز منحازند.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi