نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: جبر یعنی چه؟ و تفویض به چه معنا است؟ و امر بین أمرین چیست؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض جبر یعنی چه؟ و تفویض به چه معنا است؟ و امر بین أمرین چیست؟

    جبر یعنی چه؟ و تفویض به چه معنا است؟ و امر بین أمرین چیست؟


    ج ـ جبر یعنی بنده در انجام فعل هیچ گونه اختیار نداشته و مجبور است؛ و تفویض آن است که فعل به ارادة بنده واقع می شود و ارادة خدا هیچ نقشی در آن ندارد؛ و امر بین امرین، یعنی هم خدا می خواهد و هم ارادة بنده دخیل است.توضیح بیشتر آنکه: جبری ها می گویند: افعال بندگان بهارادة خدا واقع می شود و ارادة بنده هیچ نقشی در آن ندارد و مانند آلت دست است و چه بخواهد یا نخواهد فعل واقع خواهد شد و فخر رازی صاحب تفسیر از کسانی است که صریحاً جبری است و مفوضه قائلند که افعال به ارادة بنده تحقق پیدا می کند و ارادة خداوند متعال هیچ نقشی در آن ندارد، حتی اگر خداوند فعلی را اراده کند ولی بنده آن را اراده نکند واقع نمی شود، و بالعکس اگر بنده اراده کند ولی خداوند اراده نکند، واقع خواهد ششد وامر بین امرین آن است که خداوند متعال اراده کرده که بنده فعل را «عن إرادة» و با ارادة خود به جا آورد. چنانکه در آیة شریفه می فرماید:«و ما تشاءون الا ان یشاء الله» (انسان: 30)ـ و جز آنچه خدا بخواهد، نمی خواهید.



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    س ـ خیام می گوید:مِی خوردن من، حق ز ازل می دانست گر مِی نخورم، علمِ خدا جهل بُوَد
    آیا کلام او صحیح است و او در خوردن مِی مجبور و بدون اختیار بوده است؟


    ج ـ مِی خوردن او کاری است اختیاری، علم خداوند به کار بنده به همان صورتی که باید واقع شود، تعلق می گیرد و در عین حال بنده در انجام آن مختار است و کارش اختیاری است.اما خیام می خواهد بگوید: علم خدا به فعل، فعل را غیر اختیاری می :ند؛ و این درست نیست، بلکه فعل اختیاری است و نحوة تعلق علم خدا به فعل، به همان نحو اختیاری بودنِ فعل است؛ یعنی خداوند متعال عالم است که بنده فعل را از روی اختیار انجام خواهد داد و علم خداوند متعال علت فعل نخواهد بود تا اختیار از بنده سلب گردد.

    س ـ آیا می توان گفت: خیام در این بیت شعر نمی خواهد مسأله جبر را ثابت کند، بلکه در صدد آن است که بگوید: «بعضی از علوم ما مطابق با واقع نیست بلکه جهل مرکب است، ولی علم خداوند سبحان جهل نیست و همواره مطابق با واقع است»؟

    ج ـ ظاهراً از این بیت شعر خیام برمی آید که من در خوردن مِی مجبور هستم و علم خداوند متعال علتِ عصیان بود، و بنده در افعال خود، بی اختیار و مجبور است.

    س ـ فعلی که دارای مقدمات غیراختیاری فراوان است، چگونه اختیاری می شود، با اینکه در علم خداوند متعال مشخص شده است که این فعل باید بشود؟

    ج ـ ضرورتِ فعل، غیر از جبر است. فعلی که در خارج ایجاد می شود، اگر تمام اجزای علتش تحقق پیدا کنند، واقع خواهد شد و ضروری است و از جملة مقدمات فعلِ اختیاری، صفت اختیار فاعل است که اگر بخواهد می کند و اگر نخواهد نم کند و فعل نسبت به هر یک از اجزای علتش (که از آن جمله اختیار فاعل است) ممکن است و نسبت امکان به آن داده می شود؛ ولی نسبت به تمام علت و مجموع اجزای علت تامه اش ضروری و حتمی الوقوع خواهد بود.



  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    س ـ آیا خود اختیار، تقدیر خداوند سبحان است؟

    ج ـ خدا خواسته که انسان کارهایش را با اختیار «عن اختیارٍ» انجام دهد، پس اختیاری بودن فعل، تقدیر خداوند متعال است.

    س ـ آیا اراده، اختیاری است؟

    ج ـ خیر، افعال انسان اختیاری است، اختیار شرط فعل و از اجزای علت آن است و لازم نیست اراده نیز اختیاری باشد، بلکه در انجام هر کار، تحت تأثیر یک سلسله احساسات و عوامل، نخست علم و تصور مصلحت آن عمل به وجود می آید، بعد شوق، بعد اراده، و بعد از این مقدمات اختیار خود به خود حاصل می شود.حضرت استاد(ره) به مناسبت دیگر می فرمودند: در اختیاریّت فعل همان بس که فعل انسان با اراده و اختیار صادر شود، نه اینکه اختیار او هم اختیاری باشد؛ زیرا محل نزاع در مسأله جبر، «فعل انسان» است که باید اختیاری بوده و جبری نباشد، نه «اختیار در انجام فعل اختیاری».

    س ـ آیا امکان دارد که اختیار سوء برای انسان تقدیر شده باشد، ولی او خیر را اختیار کند؟

    ج ـ آیه شریفه می فرماید:«فاستبقوا الخیرات» (بقره: 148 و مائده: 48)ـ پس در کارهای نیک از یکدیگر پیشی بگیرید.بنابر این، اختیار با تقدیر منافات ندارد.


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فلسفة خلقت موجودات و جبر و اختیار

    س ـ خداوند متعال موجودات شر را برای چه آفریده است؟

    ج ـ خداوند متعال هر چه خلق فرموده، خیر محض است. چنانکه می فرماید:«ما یفتح الله للناس من رحمة، فلا ممسک لها» (فاطر 2)ـ هر رحمتی را که خداوند برای مردم گشاید، باز دارنده ای برای آن نیست.

    س ـ آیا شمر در برابر امام حسین(ع)، و ابن ملجم لعین نسبت به امیرالمؤمنین(ع) شرّ نیست؟

    ج ـ عالم انسان، عالم امتحان است و امتحان به خیر و شرّ نیاز دارد، و شر جنبة عدمی است و خیر امر وجودی و تا شر نباید خیر معلوم نمی شود.

    س ـ بنابر این، آفرینش شمر در علم خداوند متعال و در تقدیر نظام آفرینش بوده و باید باشد. آیا در این صورت جبر لازم نمی آید و همان حرف خیام ثابت نمی شود؟ که می گوید:
    مِی می خورم و هر که چو من اهل بودمِی خوردن من، حق ز ازل می دانستمِی خوردن او نزد خرد سهل بودگر مِی نخورد علمِ خدا، جهل بُوَد

    ج ـ ضرورتِ وجود است، جبر نیست، با این حال شمر می توانست آن جنایت را مرتکب نشود، لیکن به سوء اختیار خود مرتکب شد و اما سخن خیام حرف غلطی است؛ زیرا علم خداوند متعال در ازل به «فعلِ بدون اختیار» تعلق نگرفته است؛ بلکه به «فعل اختیاری» بنده تعلق گرفته؛ بنابر این، فعل بنده به همان صورتی که خداوند متعال از ازل بدان علم داشته، یعنی «فعل با اختیار و اراده» واقع می شود؛ و لذا هیچ گاه علم خدا، جهل نمی شود. و این گونه نیست که فعل بدون اختیار و اراده انجام گیرد، تا علمِ خدا جهل شود و علم ازلی خداند به فعل، علت فعل نخواهد بود.


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدم تنافی آیات قرآنی با اختیار

    س ـ خداوند متعال می فرماید:«أهم یقسمون رحمة ربک؟ نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا، و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات، لیتخذ بعضهم بعضا سخریا. و رحمة ربک خیر مما یجمعون» (زخرف: 32)

    ـ آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما ]وسایل[ معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخی از آنان را از نظر درجات، بالاتر از بعضی دیگر قرار داده ایم تا بعضی از آن ها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است.آیا مقصود از ]لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا[ در این آیة شریفه، استثمار و بهره کشی است؟ج ـ منظور تسخیر کردن است؛ زیرا «رب» به معنای مدبر امر است و آیة شریفه می خواهد بفرماید: خداوند مدبر جامعة انسانی است و این رحمت رب است آیا آنان می خواهند امر روزی را به دست بگیرند و حال اینکه ما موجودات را به تناسب، آقا و نوکر قرار داده ایم، و همه حساب شده است.س ـ آیا از این بیان استفاده نمی شود که نوکر باید همیشه نوکر باشد؟!ج ـ در حال نوکری، نه همیشه؛ زیرا می فرماید: «نحن قسمنا بینهم معیشتهم...» یعنی ما امر معیشت و روزی را در جامعة انسانی و میان مردم تنظیم کرده ایم و بر اساس مصالح و حِکَم، یکی را غنی و یکی را فقیر قرار داده ایم.

    س ـ آیا این تقسیم با اختیار منافات ندارد؟

    ج ـ خیر، این تقسیم برای تربیت روحی و معنوی است و در عین حال افعال از روی اختیار انجام می گیرد.

    س ـ خداوند متعالی می فرماید:

    «و جعلنا فی کل قریة أکابر مجرمیها، لیمکروا فیها...» (انعام 123)ـ و بدین گونه، در هر شهری گناهکاران بزرگش را می گماریم تا در آن به نیرنگ پردازند...آیا از کلمة «جعلنا» استفاده نمی شود که مجرمان را از خود هیچ استقلالی ندارند و خداوند آنان را به جرم و مکر گمارده است؟

    ج ـ آنان «استقلال» به معنای «اختیار» در کارهای خود را دارند و بین فعل اختیاری و تعلق قضای حتمی به آن منافاتی نیست؛ زیرا هیچ فعلی بدون تحقق علت تامّة آن وجود پیدا نمی کند؛ چنانکه با تحقق پیدا کردن علت تامّه، ضروری و به قضای حتم مَقضیّ و حتمی خواهد بود، و هر کاری علت تامه ای دارد.

    س ـ ولی باز می توان گفت که علت تامه و تحقق آن از ناحیة خداست و بنده در آن هیچ گونه نقش و دخالتی ندارد.

    ج ـ باید توجه داشت که:اولاً: از باب مثال، علت تامّة یک لقمه نان خوردن، مرکب است از علت های ناقصة فراوان مانند: نان، دست، دهان، اتحاد زمان و مکان انسان و خورندة نان با نان ـزیرا اگر مثلاً نان صد سال قبل و یا صد فرسخ با خورنده فاصله داشته باشد، عمل نان خوردن تحقق پیدا نمی کند)، و یکی از اجزای علت تامه نیز ارادة انسان است.ثانیاً: نسبت فعل به مجموع اجزای علت تامه، «ضروی» است؛ و نسبت به تک تک اجزا، که یکی از آن ها انسان و ارادة اوست، به نحو «امکان» است.بنابر این، هر کاری که از انسان صادر می شود، نسبت به علت تامة خود ضروری و از قضای حتمی می باشد و ارادة خدا نیز از همان مقام فعل انتزاع می شود؛ و صفت ذات نیست اما نسبت همان کار به انسان و ارادة او به نحو «امکان» و اختیاری است.س ـ خداوند سبحان دربارة حضرت یوسف(ع) می فرماید:«و لقد همت به وهمَّ بها لولا أن رأی برهان ربه، کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء، انه من عبادنا المخلصین» (یوسف 24)ـ و در حقیقت آن زن ]زلیخا[ آةنگ وی کرد و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او را می کرد. چنین کردیم تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم. چرا که او از بندگان مخلص ما است.آیا از جملة «لنصرف عنه السوء والفحشاء» استفاده نمی شود که تمام علت فعل، ارادة خاصة خدا است و معصوم هیچ اختیار و اراده در ترک گناه و معصیت ندارد؟!

    ج ـ آیة شریفه در مقام بیان عصمت حضرت یوسف(ع)، بلکه تمام عباد مخلصین (با فتح لام) است، و اینکه عصمت از قبیل علم است که خداوند متعال به انبیاء و معصومین(ع) تعلیم می نماید. البته این علم از قبیل علم های متعارف، مانند علم به حسن و قبح افعال و یا علم به مصالح و مفاسد آنها نیست؛ زیرا این گونه علم ها هر چند غالباً بر قوای انسان (مانند شهوت و غضب) مسلط می شوند ولی به هر حال گاهی مغلوب آن قوی می گردند و ضلالت و گناه را در پی دارند. ولی عصمت، علمی است که همیشه بر قوای نفسانی و شیطانی مسلط است و با هیچ گمراهی و معصیت سازگار و همراه نیست.


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مدلول اخبار طینت و عدم تضاد آن با اختیار

    س ـ مدلول اخبار طینت چیست؟

    ج ـ از اخبار طینت برمی آید که خداوند متعال انسان را از هر جا خلق نمود، به همانجا برمی گرداند: کسانی را که از بهشت خلق نموده به بهشت، و افرادی را که از جحیم (جهنم) آفریده به جحیم و اینکه تفاوت انسان ها به روح است، نه به بدن.س ـ آیا در این صورت جبر لازم نمی آید؟ج ـ نظام عالم با قضای حتم سیر می کند؛ یعنی با اینکه امر و فعل ضروری است و باید صورت بگیرید، در عین حال انسان در آن مختار است و اختیار برای او باقی است، می تواند به جا آورد و می تواند ترک کند با اختیار و بدون جبر و نسبت فعل به فاعل و ارادة او، نسبت امکان دارد و همچنین نسبت فعل به هر یک از اجزای علت تامه (وحدت زمان و مکان و وجودِ آلتِ فعل و غیره) نسبتِ امکان است، ولی نسبت فعل به تمام اجزاء، یعنی علت تامّة فعل، نسبتِ ضرورت و حتم است و از آن به «قضاء» تعبیر می شود و ارادة خدا نیز از مقام فعل انتزاع می شود، بنابر این، اراده صفتِ فعل است، نه صفتِ ذات.


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدم تضادّ اخبار سعادت و شقاوت با اختیار

    س ـ معنای این روایت چیست که می فرماید:«السعید سعید فی بطن أمه، والشقی شقی فی بطن أمِّه»ـ خوشبخت کسی است که در شکم مادرش خوشبخت باشد، و بدبخت کسی که در شکم مادرش بدبخت می باشد.

    ج ـ لفظ روایت به این صورت است: «السعید من سعد فی بطن أمه والشقی من شقی فی بطن أمه». و اصل این حدیث، روایتی است مفصّل از حضرت باقر(ع) که چگونگی پیدایش انسان را بیان می کند. آن حضرت می فرماید: بعد از گذشت چهارماه از زمانی که بین زن و شوهر مقاربت صورت گرفت و نطفه در رحم مستقر شد، یعنی درست در آغاز زندگانی کودک، خداوند متعال به دو ملک دستور می دهد که یکی در داخل رحم و دیگری در خارج آن تمام مقدرات بچه اعم از روزی، زندگانی و مرگ، تندرستی و بیماری و... را بنویسند. آن دو عرض می کنند. از کجا بنویسیم؟ خداوند متعال می فرماید: به پیشانی مادر نگاه کنید و از آنجا بنویسید. و در آخر روایت آمده است:«و یحفظان لله البداء فی جمیع ذلک»ـ در تمام این امور، حقّ بدا و تغییر و تبدل را برای خداوند محفوظ می دارند.بعد از آن امام باقر(ع) از رسول اکرم(ص) نقل می کند:«السعید من سعد فی بطن أمه، والشقی من شقی فی بطن امه».[1]و معنای روایت این است که تمام امور اعمّ از خیر و شرّ، و سعادت و شقاوت،در شکم مادر مقدر می شود، البته به شرط «بدا» برای خداوند متعال؛ بنابر این، سعادت و شقاوت در شکم مادر ضرورت نمی آورد، بلکه صرف امکان و قابل بدا و تغییرپذیر است و سرنوشتی که آن دو مَلَک نوشته اند اقتضای طبع است و ممکن است تغییر پیدا کند.س ـ چرا این دو مَلَک به پیشانی مادر نگاه می کنند و سرنوشت کودک را از روی آن می نویسند؟ج ـ یک نحو وراثت و ارتباط بین مادر و کودک را می رساند، ولی چنانکه گفته شد، به نحو ضرورت نیست، بلکه به نحو اقتضا است و قابل تغییر می باشد و اختیار را از انسان سلب نمی کند.

    س ـ آیا اخبار طینت اقتضائیت دارد؟

    ج ـ در روایتی که از امام باقر(ع) پیرامون کیفیت پیدایش انسان، از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مضغه و... نقل شده، آمده است: خداوند متعال به دو مَلَک دستور می دهد که بعد از صورتگری انسان، یکی در رحم و دیگری بیرون رحم، تمام مقدرات و سرنوشت او را بنویسند. و به ملک بیرون گفته می شود: نظر کن به پیشانی مادرش و رزق، اَجَل، بیماری و تندرستی و عوارض و حوادث دیگر را بنویس. در ادامه آن روایت آمده است:«و یحفظان لله البداء فی جمیع ذلک».ـ و آن دو ملک در تمام این امور حقّ «بدا» و تغییر و تبدل را برای خداوند محفوظ می دارند. از این قسمت روایت روشن می شود که این حکم ها همگی حکم اقتضائی است و ضروری «و به نحو علت تامه» نیست و خداوند می تواند آنها را تغییر دهد و با اختیار انسان منافاتی ندارد.

    س ـ از اخبار طینت استفاده می شود که «اگر انسان از بهشت آفریده شده به بهشت و اگر از جهنم آفریده شد به جهنم خواهد رفت»[2] آیا این مطلب ضرورتِ فعلِ صادر از انسان و عدم اختیار و اراده او را در افعالش نمی رساند؟

    ج ـ آری، فعل به این معنی ضروری است؛ یعنی خداوند متعال امر می کند و می خواهد که انسان بخواهد. اراده می کند که انسان فعل خود را با ارادة خود انجام دهد، به گونه ای که اگر بدون ارادة خود انجام دهد، خلاف خواست خدا خواهد بود؛ بنابر این، فعل ضروری است که از جانب خدا باید انجام دهد. منتهی با اراده و اختیار خود بنده. چه اشکال دادر خداوند متعال بخواهد که ما بهشت طلب باشیم، و با اراده و اختیار خود حتماً بهشت را اختیار کنیم؟!

    س ـ اخبار طینت و سعادت و شقاوت به روح انسان مربوط است یا به جسم او؟

    ج ـ به جسمِ تنها مربوط نیست، بلکه مضافِ به جسم است، یعنی انسان از راه فعل به کمالات می رسد خواه سعادتمند گردد و یا شقاوتمند. و فعل نیز از راه ماده است و نفس موجود مجردی است که یک نحوه تعلقی به جسم دارد و اعمالش را از راه جسم انجام می دهد؛ بنابر این جسم نیز دخیل است و این گونه نیست که نفس مجرد تام باشد و هیچ تعلقی به جسم نداشته باشد؛ زیرا بدن از وقت پیدایش اگر مانع پیش نیاید ذاتاً به سوی کمال حرکت می کند، یعنی نخست جماد است و بعد علقه و سپس مضغه می شود، سپس نفس انیانی به او تعلق می گیرد و ادراک و شعور در او پیدا می شود، تا اینکه نفس بعد از مرگ علاقه اش را از بدن قطع می کند.بنابر این، نحوة ارتباط و تعلق نفس به بدن چنان که ما تصور می کنیم، مانند حالّ و محلّ، و ظرف و مظروف نیست، بلکه نفس مجرد است، خواه بدن باشد، یا نباشد. خداوند متعال می فرماید:«قل: یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم» (سجده 11)ـ بگو: فرشته مرگ که به شما گمارده شده، جان شما را می گیرد.یعنی نفس شما را قبض می کند، و از این آیة شریفة برمی آید که تمام هویت انسان، همان نفس است که از او به «أنا» (من) یا «ذنت» (تو) تعبیر می شود؛ و نفس صورت است و بدن آلت و ابزار آن؛ البته نفس مجرد تامّ نیست و گرنه حرکت جوهری و حرکت در ذات آن معنی نداشت، بلکه با تعلق به بدن به سوی کمال و تجرد تامّ حرکت می کند.

    س ـ اگر طینت مؤمن و شیعه از علیین است و طینت مخالفین از سجّین، پس همان خود علت است؛[3] بنابر این فضیلتی برای شیعه نخواهد بود که شیعه شده اند.

    ج ـ خداوند متعال می فرماید:«و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما تنزله الا بقدر معلوم» (حجر 21)ـ و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه ای معین فرو نمی فرستیم.بنابر این، خداوند متعال آنچه را که باید قضا به آن تعلق بگیرد، قَدَر خواهد داد و این ربطی به اختیار ندارد؛ پس در عین حال که انسان از علّیّین و یا سجّین است، با اختیار است.

    س ـ اگر انسان از سجین باشد، تقریباً اختیار از او مسلوب است.

    ج ـ خیر، اختیار است، ولی در عین حال تحت قضای حتم و قَدَرِ لازم است هر کاری که انسان می خواهد انجام دهد، علت هایی دارد که تا تمام آن اجزاء (که هر کدام علت ناقصه اند و به مجموع آنها علت تامه گفته می شود) تحقق پیدا نکنند، آن کار تحقق نخواهد شد.برای نمونه در خوردن یک لقمه نان، باید نان، دست، دهان، دندان، زبان، مری و اشتها وجود داشته باشد و نیز زمان و مکان وجود انها با نان هماهنگ و متحد باشد و گرنه مثلاً نانی را که پانصد سال قبل یا بعد و یا نانی را که با انسان فاصلة مکانی بسیار دارد و در آن سوی زمین است نمی توان خورد. هر کدام از اینها جزء علت است و اگر یکی نباشد، هر چند بقیّه اجزاء باشند، خوردن لقمه نان میسّر نیست.بنابر این، اگر هر کدام از اجزای علت نباشد، فعل اختیاری تحقق پیدا نخواهد کرد و نسبت فعل به هر کدام از اجزای علت نسبت «امکان» است، یعنی ممکن است آن فعل تحقق پیدا کند و ممکن است تحقق پیدا نکند اما نسبت فعل به مجموع اجزای علت تامّه، نسبت «ضرورت» است و باید فعل واقع شود.بنابر این، روایتی که می فرماید: «شیعه از علیین خلق شده اند» علت ناقصه و اقتضاء را بیان می کند، و «لله فی ذلک المشیه ولله فیه البداء»: (و حق مشیت و بدا از ناحیة خداوند در این باره محفوظ است) و اخبار طینت و روایات علیین و سجین جنبة اقتضاء دارد، نه بیش از آن، و نسبت فعل به آن ممکن است، نه به نحو علت تامه و ضرورت، بلکه اراده و اختیار و سایر اجزای علت (از جمله اراده و اختیار بنده) همه باید باشند تا نسبت فعل به آنها ضرورت باشد.

    س ـ با این همه، ارادة خدا در رأس تحقق فعل (خیر و یا شر) است، یعنی اگر خدا اراده کند فعل محقق می شود. و اگر اراده نکند تحقق پیدا نمی کند.

    ج ـ اراده از صفات ذات و عین ذا نیست، بلکه از صفات فعل و خارج از ذالت است و از مقام فعل انتزاع می شود، یعنی مجموع علت تامّه، صفت اراده است که از صفات فعل باری تعالی است و تحقق پیدا کردن ارادة خداوند برای فلان موجود و فعل، یعنی جمع شدن مجموع علل ناقصه و نحوة ترتیب و چینش آنها برای تحقق خارجی آن موجود و یا فعل است، که از آن جمله ارادة بنده است و ارادة خدا در طول ارادة بنده است.


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دعا و ارتباط آن با قضا و قدر

    س ـ آیا دعا منافات با قضا و قدر دارد؟

    ج ـ خیر، خود دعا نیز از قدر است.


    س ـ دعا یا طلب درخواست چیزی است که لا محاله یا حاصل خواهد شد و یا حاصل نخواهد شد. و به عبارت دیگر: دعا، یا طلب چیزی است که حتماً حاصل می شود و یا حتماً حاصل نخواهد شد. پس فایدة دعا چیست؟

    ج ـ دعا از عللِ وجود است و امکان دارد چیزی که در صورت دعا نکردن حاصل نمی شده، با دعا حاصل گردد، و یا چیزی که در صورت دعا نکردن واقع و حاصل می شده، با دعا رفع گردد.

    س ـ آیا اموری که در شب قدر مقدر می شود (از جمله عمر انسان) حتمی است؟

    ج ـ «بمرتبه من الحتم»: (مرتبه ای از حتم است)، نه حتمی ای که برو و برگرد نداشته و قابل تغییر نباشد.

    برگرفته از کتاب در محضر استاد علامه طباطبایی، ص 48 الی 58


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi