ترور ناکام
باند نفاق در مراجعت از تبوک تصمیم گرفتند شتر پیامبر صلی الله علیه و آلهرا هنگام عبور از گردنهای، پی کنند تا بدین وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله را کشته و این واقعه را تصادفی جلوه دهند [70] و در همان جا سقیفهای به پا کنند و از سپاه برای ابوبکر بیعت بگیرند و آنگاه وارد مدینه شده علی علیهالسلام را کنار بزنند و بر اوضاع مسلط شوند، سپاه هم که با آنها بود. اما جبرییل به رسول صلی الله علیه و آله خبر داد و رسول صلی الله علیه و آله با دلی مطمئن با «حذیفه» به طرف گردنه حرکت کرد. آنگاه صاعقهای زد و تمامیباند نفاق چهرههاشان نمایان شد و در حالی که رسول صلی الله علیه و آله آنان را صدا میکرد، پا به فرار نهادند، البته رسول صلی الله علیه و آله به حذیفه امر کرد آنان را تعقیب کند. تعداد اینان که به «اصحاب عقبه» معروف شدند، دوازده نفر است؛ پنج نفر «اصحاب صحیفه»، پنج نفر «اصحاب شوری»، «عمروعاص» و «معاویه». [71] در نقلی دیگر تعدادشان چهارده [72] یا پانزده [73] نفر ذکر شده است.
انکار فوت رسول
عمر شمشیر کشیده بود و مدام فریاد میزد که رسول خدا صلی الله علیه و آله نمرده و هر کس مدعی مردن او باشد او را با شمشیر خواهم کشت. او زنده است و مانند موسی برمیگردد. [74] او بدین وسیله میخواست منکر خلافت علی علیهالسلام شود، چون آنجا که رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده است و بازمیگردد، دیگر علی علیهالسلام چه کاره است و وصی و جانشین برای چه؟
اگر چه عدهای معتقدند وی بدین وسیله میخواست تا ابوبکر که در آن هنگام خارج از شهر بود، برسد، [75] ولی من معتقدم که آنان تصمیم خود را گرفته بودند و بر
همین اساس بود که منکر فوت رسول صلی الله علیه و آله شدند؛ زیرا با آن همه سفارشها و تأکیدهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کمان نمیکردند بتوان این حق را ربود. و طبیعی جریان این گونه میشد که پس از جعل احادیثی، سقیفه را هم در خود مسجد مدینه تشکیل میدادند و آن گاه، ابوبکر به عنوان کسی که امور را در دست میگیرد تا خود پیامبر صلی الله علیه و آله برگردد، خلافت را به عهده میگرفت. اما خبر دادن دو نفر از انصار و این که عدهای در سقیفه گرد آمدهاند تا خلیفهای تعین کنند، باعث تغییر نقشه شد