❤ |
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-01-2018)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- زندگينامه شيخ زين العابدين عابديني(شيخ...
- سیری در احوالات عرفای بزرگ اسلامی { حاج شیخ...
- زندگی طلبگی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین...
- سرگذشت نیکان قرون
- ماجرای مکاشفه آیتالله خویی با دستورالعملی...
- *,,•,,* مروری بر زندگی عارف جلیل القدرشیخ...
- عالم فقيه آيت ا... طباطبائي
- نامه يک جوان به علامه طباطبائي (ره)
- *۩✿۩* عکس منتشر نشده از امام خمینی(ره) و یار...
- بي بي شطيطه
❤ |
زهرا علیهاالسلام، کوثر خداست. لیلةالقدر خداست. جلوهی جمال خداست و تفسیر جلال خدا.مطلع
زهرا علیهاالسلام، ادامهی رسول صلی الله علیه و آله است و همتای علی علیهالسلام.
زهرا علیهاالسلام، حصن حصین ولایت است و آموزگار متین شهادت.
زهرا علیهاالسلام، تلاوت بیداری است. سایبان شوق است. تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دلهای آشنا.
زهرا علیهاالسلام، معرف نهایت کمال زن است و اوج عروج یک انسان.
چشمهی غدیر در باغ دستان پر توان او به بلوغی رسید، و غدیریان از دامان عصمت او به رویشی رسیدند.
ما دربارهی زهرا علیهاالسلام بیشتر به توصیف پرداختهایم و نه تبیین. و آنچه نیاز نسل معاصر ماست، تبیین است، نه توصیف. تطبیق است، نه توجیه.
پیچیدگی برخورد و عمق نگاه زهرا علیهاالسلام همچون دشت نیست که نشسته تا آخرش را ببینی و کرانههایش را در آغوش نگاهت بنشانی. دریایی است بیکرانه، کوهی است به بلندای تاریخ. و همین است که هر چه به قلهاش نزدیکتر شوی، چشمانداز بیشتری میبینی، در حالی که بیش از یک سویش را ندیدهای....
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-01-2018)
❤ |
پیچش گامهای زهرا علیهاالسلام چنان منشوری است که ابعادش به عدد زاویهی دیدها و حوادث روزهاست.
من میخواهم از این بیکران بلند بینهایت، سطری بنویسم. آیا توانی هست؟
من میخواهم به عشق نوشیدن قطرهای از جام ولایش و برگرفتن نَمی از یَم صفایش، جلوهای که جلوات و شمهای از ملکاتش را بنگارم. آیا رخصتی هست؟
چگونه میتوان سوزش شمع، خیزش موج، غرش رعد، ریزش ابر، صبوری سرو و ایستادگی نخل را نوشت؟
به راستی مگر می شود آن را که آسمان و خورشید و ماه، وسعت و نور و زیبایی را، اقاقیها عطر را، کبوتران پرواز را و چشمهها طهارت را از او، به عاریت گرفتهاند، به تحلیل نشست؟
به راستی مگر می شود آن را که با خط خود، غزل آفتاب را بر پوست هر ستاره مینوشت، تحلیل کرد؟
همو که طنین فریادش، همپای ضربت خندق است.
مگر میشود آن را که در جغرافیای خانهی گلیاش، تاریخ رنجها و رنجهای تاریخ جا گرفته به تحلیل نشست؟
همو که دشمن در وسعت سینهی سبزش، برای شمارشِ دسته دستهی دردهایش، عمری به درازای زمان میخواهد.
چگونه میشود آن را که خورشید در تابوت او غروب کرد و ملایک به عشق دیدار او، به سجده درافتادند و با اشکهاشان راهش را تا به خدا علامت گذاردند، تحلیل کرد؟
کسی که فرشتهها هم اقرار دارند که هنوز تمامی او بر آنان نیز نامکشوف مانده.
چگونه می شود آن را که در درنگ کوتاهش، به کوتاهی فرود شتابان فواره تا خاک، تمامی بار امانت خود را گذارد و رفت، به تحلیل نشست؟
کسی که پایانی به قشنگی گُل داشت.
چگونه میشود آن را که بر کف، عصای موسی و بر لب، دم مسیحا و بر دوش، ردای محمد صلی الله علیه و آله دارد، تحلیل کرد؟
کسی که کوثر و لیلةالقدر خدا و سبزترین پاسخ به روح تشنهی انسانها در تمامی عصرها و نسلهاست.
مگر آن که «منّا» شد و از در، درآمد و آنگاه از دور تحلیلش کرد و از سایهاش اندازهاش گرفت و از نشانهها و علامتها تخمینش زد، که دورهای نزدیک و بزرگهای فشرده را اینگونه میتوان فهمید.
من از دیرباز مشتاق قلم زدن در این وادی بودم، اما، هر بار اشکها راه را میبست و سیلابها، مشقها را میشست و نفَسها را به شماره میانداخت. تا این بار که در روز تولد زهرا علیهاالسلام، بر سر راه این همه- با خون دل- سدی کشیدم و به عشق تولد دوبارهی خودم، قلم به سراغم آمد.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-01-2018)
❤ |
تصویر صحنه
آسمان گرفت خورشید غروب کرد و رسول بزرگ صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و غمی جانکاه بر سینه تمامی کسانی که به عمق حادثه و وسعت فاجعه پی برده بودند، خیمه زد!
هر چه وسعت وجودی تو بیشتر، و معرفتت به عجز بشر و عظمت وحی و رسول صلی الله علیه و آله افزونتر، این غم جانکاهتر.
و زهرا علیهاالسلام در اوج بود و عظمت حادثه و عمق فاجعه محرمیت تمامی انسانها را در این سوگ به نظاره نشست.
خورشید غروب کرد.
همه در حیرت، یاران اندک، نظام قبیلگی، کینهها سرشار، اسلام نوپا، گلهی گرگها این است اوضاع. [1] .
زوزهی گرگها بلند شد گرگهایی گرسنه برای تقسیم غنیمتی که ثمرهی تمامی نسلها بود و از آن همهی انسانها تا همیشهی تاریخ حمله بردند. به عنوان آخرین حربه- پس از
رسوای در ترور ناکام رسول صلی الله علیه و آله در تبوک- منکر فوت رسول صلی الله علیه و آله شدند و این که او زنده است و بازمیگردد. تا وصی او را خلع سلاح کنند، که زنده جانشین نمی خواهد.
چرا که رسول بزرگ صلی الله علیه و آله آن قدر بر خط وصایت تاکید کرده بود، که گرگها گمان ربودنش را هم نمیبردند، تا شنیدند در سقیفه جماعتی برای تعیین خلیفه گرد آمدهاند،
پس می توان ربود!!
با علامتی (انک میت و انهم میتون) نقشه را تغییر دادند،
مثلثی شوم، خود را به معرکه رساند و از درگیری و حسادت بین «اوس» و «خزرج» سود برد، و علم اختلاف بین آنها را برافراشت و ادعاهای مرده را زنده کرد. و با شیطنت، آن چه را که در آن هیچ سهمی نداشت، به یکدیگر حوالت نمودند.
آسمان تپید و رعدی غرید و ناگهان آتشی بر خرمنها افتاد، پیری میانداری آتش میکرد، پیری دیگر گوی سبقت را ربود.
کردند و نکردند و ندانند که چه کردند؟
همه در حیرت، یاران اندک، نظام قبیلگی، کینه سرشار، اسلام نوپا، گلهی گرگها
همراه حامی شمشیر
و جماعت مرعوب
و ترور مخالفان
تنها یکی بود، آن هم زهرا علیهاالسلام بود
تنها یک راه بود، راه علی علیهالسلام بود؛ که جز در لاک تقیه فرورفتن راهی نبود؛ که با گرگها و با دستی خالی و بیهمراه جز پیچیدگی تقیه، گریزی نیست.
علی علیهالسلام سکوت کرد، اما سکون هرگز؛ که آن عهد نبی بود و این، دور از شان ولی.
آن جا که یاوری هست، باید رفت و آن جا که نیست باید یاوری ساخت ورنه دم زدن از ولایت، رسالت را هم نابود میکند گرگهای گرسنهتری هم، در دو طرف جزیره در کمین بودند. پس باید با استخوانی در گلو و خاری نه در پا که در چشم در این میدان گوی زد و یار گرفت. و از دل دشمنان دیروز، یاران فردا را بیرون کشید، که کشید. و در متن بحرانها و حادثهها چلچراغی برافروخت، که افروخت.
و او، اویی که نباید امروز- به گمان منافقان- حتی نشانی هم از او باقی بماند، نامش بر تارک همیشهی تاریخی میدرخشد (والله متم نوره).
دشمن میپنداشت:
با گرفتن امکانات اقتصادی؛
و به تاراج بردن القاب؛
و تحقیر شخصیت؛
و برکناری و تبعید و کشتن یاران؛
و محصور کردن صحابه در مدینه؛
و منع کردن موالی از ورود به مدینه؛
و سوزاندن احادیث رسول صلی الله علیه و آله و نشر احادیث دروغ؛
و ایجاد بدعتها تبعیضها؛
و تراشیدن رقیب با تشکیل شورا؛
و پرورش باندهایی پر قدرت (معاویهها و عایشهها)؛ و...
میتوان این قلهی بلند و وارث فرهنگ وحی را از نظرها دور داشت و میتوان فوران سبز چشمهی غدیر را از اذهان زدود و چه واهی!
... و او، او که به راههای آسمان آگاهتر بود به زمین و نخل پرداخت تا راه گم کند و دشمن را در سطح نگه دارد.
دشمن خوابید اما چشم علی بیدار بود.
همه در حیرت یاران اندک، نظام قبیلگی، کینهها سرشار اسلام نوپا، گلهی گرگها همراه حامی شمشیر
و جماعت مرعوب
و ترور مخالفان
تنها یکی بود، آن هم زهرا علیهاالسلام بود.
تنها یک راه بود راه علی علیهالسلام بود.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-01-2018)
❤ |
زهرا و زمانشناسی
اشاره
بالاترین ظلمها غصب وصایت علیهاالسلام است و مهمترین اقدام احقاق این حق که هدایت بیهمرهی عترت محال است، محال.
زهرا علیهاالسلام این اسوهی همیشه بیدار و هشیار، گرچه با آن همه تاکیدها و سفارشهای رسول صلی الله علیه و آله وجودش نشانهی راه است و با علی علیهالسلام بودنش علامت همه چیز اما به همین قناعت نمیکند، که اقدامها میکند و گامها برمیدارد.
گامهای زهرا (اثنتا عشره عینا)
اسرا (دعوتهای شبانه)
«چه زود روز پرشکوه غدیر و خاطرهی بیعتتان را از یاد بردید؟!».
شبها با علی علیهالسلام و حسنین علیهماالسلام بر در خانههای مهاجران و انصار میرفت و آنها را به یاد بیعتشان در عقبه و غدیر و دریای فضایل علی علیهالسلام از واقعهی تبوک و مباهله گرفته تا احادیت ثقلین و سد ابوب و... میانداخت تا شاید چلچراغی برافروزد.
هیچ دری بر پاشنه نچرخید که از شمشیر علی علیهالسلام کینهها داشتند و از بدر و احد خاطرهها هنوز هم تاریخ در انتظار لبیک میسوزد
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-01-2018)
❤ |
حصن (دفاع)
«آیا به راستی بیت وحی را به آتش کشی و مرا با علی و فرزندانم بسوزانی؟»
زهرا علیهاالسلام را، زخمی به کناری افکندند و علی علیهالسلام را به مسجد کشاندند با شمشیرهای آخته، درب خانه در آتش کینهها میسوخت.
زهرا علیهاالسلام با بالی شکسته، خود را به مسجد رساند و با تهدید نفرین، علی علیهالسلام- امامش- را رهانید و دست در دست، آرام به خانهاش برد.
هیچ کس به پا نخاست، هیچ کس آبی نریخت آه، آه چه غربتی
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (29-01-2018)
❤ |
فدک (افشاگری)
«آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری اما من به ارث نبرم؟ چه سخن ناروایی!»
به بهانهی غصب فدک در مسجد به افشاگری پرداخت. خصم میپنداشت که او بر زمین از دست رفته مینالد و تو نگو تنها اشارتی به زمین است و تمامی از آسمان ولایت،
تحریک و حمایت،
افشا و شماتت.
نزدیک بود که کار تمام شود،
آه در حسرت غیرتی!
سکوت
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
❤ |
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)