صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33

موضوع: رنجهای یاس نبی علیهما السلام

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    7 - عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ جَلَسَ ابوبکر مَجْلِسَهُ، بَعَثَ إِلَی وَکِیلِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَأَخْرَجَهُ مِنْ فَدَکَ فَکَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَکَ. فَخَرَجَتْ وَ الْکِتَابُ مَعَهَا، فَلَقِیَهَا عُمَرُ فَقَالَ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْکِتَابُ الَّذِی مَعَکِ فَقَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَ لِی أَبُوبَکْرٍ بِرَدِّ فَدَکَ، فَقَالَ هَلُمِّیهِ إِلَیَّ، فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَیْهِ، فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ کَانَتْ علیها السلام حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا، ثُمَّ لَطَمَهَا، فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نَقَفَ، ثُمَّ أَخَذَ الْکِتَابَ فَخَرَقَهُ. فَمَضَتْ وَ مَکَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً مَرِیضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ، ثُمَّ قُبِضَتْ. فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ دَعَتْ عَلِیّاً علیه السلام فَقَالَتْ إِمَّا تَضْمَنُ وَ إِلَّا أَوْصَیْتُ إِلَی ابْنِ الزُّبَیْرِ، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَنَا أَضْمَنُ وَصِیَّتَکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، قَالَتْ سَأَلْتُکَ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا أَنَا مِتُّ أَنْ لَا یَشْهَدَانِی وَ لَا یُصَلِّیَا عَلَیَّ، قَالَ فَلَکِ ذَلِکِ. فَلَمَّا قُبِضَتْ علیها السلام ، دَفَنَهَا لَیْلًا فِی بَیْتِهَا، وَ أَصْبَحَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یُرِیدُونَ حُضُورَ جَنَازَتِهَا، وَ ابوبکر وَ عُمَرُ کَذَلِکَ، فَخَرَجَ إِلَیْهِمَا عَلِیٌّ علیه السلام ، فَقَالَا لَهُ مَا فَعَلْتَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ أَخَذْتَ فِی جَهَازِهَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام قَدْ وَ اللَّهِ دَفَنْتُهَا، قَالَا فَمَا حَمَلَکَ عَلَی أَنْ دَفَنْتَهَا وَ لَمْ تُعْلِمْنَا بِمَوْتِهَا قَالَ هِیَ أَمَرَتْنِی. فَقَالَ عُمَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ هَمَمْتُ بِنَبْشِهَا وَ الصَّلَاةِ عَلَیْهَا، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَامَ قَلْبِی بَیْنَ جَوَانِحِی وَ ذُوالْفَقَارِ فِی یَدِی فَإِنَّکَ لَا تَصِلُ إِلَی نَبْشِهَا، فَأَنْتَ أَعْلَمُ، فَقَالَ ابوبکر اذْهَبْ، فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِهَا مِنَّا، وَ انْصَرَفَ النَّاسُ. (22)

    عبدالله بن سنان، از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
    چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسید و ابوبکر بر تخت خلافت نشست، کسی به دنبال وکیل حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد که او از فدک را بیرون کرد … ابوبکر نوشته‌ای برای فاطمه علیها السلام در ردّ فدک نوشت. عُمَر در راه به حضرتش رسید و گفت:
    دختر محمّد! این نوشته که با خود داری چیست؟
    فرمود:
    نوشته‌ایست که ابوبکر در ردّ فدک برایم نوشته است.
    گفت:
    آن را به من بده.
    حضرت فاطمه علیها السلام حاضر نشد، نوشته را به او بدهد. عمر لگدی به ایشان زد. ایشان به پسری به نام محسن آبستن بود که او را در اثر همان ضربه سقط کرد. پس عمر فاطمه را سیلی زد. گویی به گوشواره‌ی گوشش می‌نگرم که شکسته شد. سپس نوشته را گرفت و پاره کرد. فاطمه به خانه رفت و 75 روز در اثر ضربه عمر بستری شد. آن گاه به شهادت رسید.
    در هنگام شهادت حضرت علی علیه السلام را خواست و به او فرمود:
    یا تضمین می‌کنی یا به زبیر وصیت می‌کنم.
    حضرت علی علیه السلام گفت:
    دختر محمّد! خودم وصیّت تو را تضمین می‌کنم حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
    تو را به حقّ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سوگند می‌دهم که وقتی از دنیا بروم، آن دو (عمر و ابوبکر) بر جنازه‌ام حاضر نشوند و بر من نماز نگزارند.
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    این حقّ تو است. پس چون به شهادت رسیدند، حضرت علی علیه السلام او را شبانه در خانه شان دفن کردند. صبح، مردم مدینه و همین طور ابوبکر و عمر بر آن شدند که در تشییع جنازه فاطمه شرکت کنند. علی به سوی آن دو بیرون آمد. به او گفتند:
    یا ابوالحسن! با دختر محمد چه کردی؟ آیا به تجهیز او اقدام کرده‌ای؟
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    به خدا قسم که او را دفن کردم.
    گفتند:
    چه چیز تو را واداشت که او را دفن کنی و به ما اطلاع ندهی؟
    فرمود:
    خودش مرا فرمان داد که چنین کنم.
    عمر گفت:
    به خدا قسم که نبش قبر کرده و بر او نماز می‌خوانم.
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    به خدا قسم، تا زمانی که قلبم در میان کالبدم می‌طپد و ذوالفقار در دست من است تو به نبش قبر نخواهی رسید. خودت این را خوب می‌دانی. ابوبکر گفت:
    برو، او از ما به فاطمه سزاوارتر است. مردم نیز پراکنده شدند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حضرت امام کاظم علیه السلام و مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام


    1 - عَنْ عِیسَی الضَّرِیرِ عَنِ الْکَاظِمِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لِأَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ خُرُوجِ الْمَلَائِکَةِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ: وَ قَالَ لِمَنْ فِی بَیْتِهِ اخْرُجُوا عَنِّی وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ کُونِی عَلَی الْبَابِ فَلَا یَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهِ طَوِیلًا وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ بِیَدِهِ الْأُخْرَی فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْکَلَامَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَی الْکَلَامِ فَبَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: لِبُکَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَتْ فَاطِمَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کَبِدِی لِبُکَائِکَ یَا سَیِّدَ النَّبِیِّینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ یَا أَمِینَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ یَا حَبِیبَهُ وَ نَبِیَّهُ مَنْ لِوُلْدِی بَعْدَکَ وَ لِذُلٍّ یَنْزِلُ بِی بَعْدَکَ مَنْ لِعَلِیٍّ أَخِیکَ وَ نَاصِرِ الدِّینِ مَنْ لِوَحْیِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَکَتْ وَ أَکَبَّتْ عَلَی وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهِمْ وَ یَدُهَا فِی یَدِهِ فَوَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ هَذِهِ وَدِیعَةُ اللَّهِ وَ وَدِیعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَکَ فَاحْفَظِ اللَّهَ وَ احْفَظْنِی فِیهَا وَ إِنَّکَ لِفَاعِلُهُ یَا عَلِیُّ هَذِهِ وَ اللَّهِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ هَذِهِ وَ اللَّهِ مَرْیَمُ الْکُبْرَی أَمَا وَ اللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِی هَذَا الْمَوْضِعَ حَتَّی سَأَلْتُ اللَّهَ لَهَا وَ لَکُمْ فَأَعْطَانِی مَا سَأَلْتُهُ یَا عَلِیُّ انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْیَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ اعْلَمْ یَا عَلِیُّ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ وَ کَذَلِکَ رَبِّی وَ مَلَائِکَتُهُ یَا عَلِیُّ وَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ هَتَکَ حُرْمَتَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ آذَی خَلِیلَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اللَّهُمَّ إِنِّی مِنْهُمْ بَرِی‌ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ ضَمَّ فَاطِمَةَ إِلَیْهِ وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی لَهُمْ وَ لِمَنْ شَایَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِیعَتِهِمْ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یَدْخُلُونَ النَّارَ ثُمَّ وَ اللَّهِ یَا فَاطِمَةُ لَا أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی ثُمَّ لَا وَ اللَّهِ لَا أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی ثُمَّ لَا وَ اللَّهِ لَا أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی. (23)

    عیسی ضریر از امام کاظم علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
    به پدرم عرض کردم چه اتّفاقی بعد از خروج ملائکه از نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم افتاد؟ پدرم فرمود:
    علی و فاطمه و حسن و حسین: را نزد خود خواند و به هر که در اتاق بود امر کرد که از نزد من خارج شوید و به امّ سلمه فرمود نزد در باش تا کسی به آن نزدیک نشود، پس امّ سلمه انجام داد آنچه را که به او امر کرده بود. سپس فرمود یا علی نزدیک من بیا، پس نزدیک او شد، آنگاه دست فاطمه را گرفت و مدتی طولانی بر سینه خود گذاشت و با دست دیگرش دست علی را گرفت، پس چون رسول الله اراده کرد تا سخن بگوید اشک بر حضرتش غلبه کرده و نتوانست سخن بگوید، پس فاطمه، علی و حسن و حسین: برای گریه رسول الله گریه‌ی شدیدی کردند، پس فاطمه عرض کرد یا رسول الله با گریه‌ی خود بند دلم را پاره کردی و جگرم را آتش زدی. ای سید پیامبران اولین و آخرین، و ای امین پروردگار و ای حبیب و نبی او، چه کسی سرپرستی فرزندان مرا بعد از تو به عهده بگیرد؟ و در گرفتاریهایی که بر من نازل می‌شود بعد از تو چه کسی علی برادرت و ناصر دین را حمایت کند؟ چه کسی از وحی خدا و امر او حمایت کند؟ سپس گریست و چشم خود را به سوی آنها باز کرد در حالی که دست فاطمه در دست او بود پس دست فاطمه را در دست علی قرار داد و فرمود ای اباالحسن این امانت خدا و امانت رسول او در دست توست پس رعایت خدا و رعایت مرا درباره‌ی او بکن و تو چنین خواهی کرد یا علی این به خدا سیده‌ی زنان بهشتیست از اولین و آخرین، این والله قسم مریم کبریست به خدا قسم جان من به این موضع نرسید مگر اینکه از خدا برای او و برای شما حوائجی را طلب کردم و خداوند به من عطا فرمود آنچه را که از او خواسته بودم. یا علی بفرست فاطمه را به دنبال کاری که به تو گفتم، زیرا چیزهایی به او گفته‌ام که آنها را به جبرئیل به من گفته و آگاه باش یا علی که من راضی هستم از آن کسی که دخترم فاطمه از او راضی باشد و همچنین پروردگارم و ملائکه‌ی او. یا علی وای به کسی که ظلم کند به او، وای بر کسی که حقّ او را غصب کند، و وای بر کسی که رو در روی او بایستد، خداوندا من از آنها بیزارم و آنها نیز از من بیزارند سپس رسول الله نام آنها را ذکر کرد. سپس فاطمه را به سینه چسبانید و همچنین علی و حسن و حسین را و فرمود:

    خدا یا من تسلیم اینها و شیعیانشان هستم و متعهدم که اینها وارد بر بهشت شوند و می‌جنگم با کسی که با آنها دشمنی کند و به آنها ظلم کند و خود را مقدّم بر آنها بداند یا از آنها و شیعیانشان مؤخر بیفتد، تعهد می‌کنم که آنها (دشمنان) داخل در آتش شوند و آگاه باش ای فاطمه به خدا راضی نمی‌شوم تا آنکه راضی شوی آنگاه راضی نمی‌شوم تا آنکه راضی شوی، نه به خدا قسم راضی نمی‌شوم تا آنکه راضی شوی.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    2 - کِتَابُ الطُّرَفِ، لِلسَّیِّدِ عَلِیِّ بْنِ طَاوُسٍ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ الْوَصِیَّةِ لِلشَّیْخِ عِیسَی بْنِ الْمُسْتَفَادِ الضَّرِیرِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْوَفَاةُ دَعَا الْأَنْصَارَ وَ قَالَ یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ قَدْ حَانَ الْفِرَاقُ وَ قَدْ دُعِیتُ وَ أَنَا مُجِیبُ الدَّاعِی وَ قَدْ جَاوَرْتُمْ فَأَحْسَنْتُمُ الْجِوَارَ وَ نَصَرْتُمْ فَأَحْسَنْتُمُ النُّصْرَةَ وَ وَاسَیْتُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَ وَسَّعْتُمْ فِی الْمُسْلِمِینَ وَ بَذَلْتُمْ لِلَّهِ مُهَجَ النُّفُوسِ وَ اللَّهُ یَجْزِیکُمْ بِمَا فَعَلْتُمُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَی ….
    مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ قَالَ عِیسَی فَبَکَی أَبُوالْحَسَنِ علیه السلام طَوِیلًا وَ قَطَعَ بَقِیَّةَ کَلَامِهِ وَ قَالَ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ یَا أُمَّاهْ ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ قَدْ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْمُهَاجِرِینَ فَقَالَ لَهُمْ أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی قَدْ دُعِیتُ وَ إِنِّی مُجِیبُ دَعْوَةِ الدَّاعِی قَدِ اشْتَقْتُ إِلَی لِقَاءِ رَبِّی وَ اللُّحُوقِ بِإِخْوَانِی مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِنِّی أُعَلِّمُکُمْ أَنِّی قَدْ أَوْصَیْتُ إِلَی وَصِیِّی وَ لَمْ أَهْمِلْکُمْ إِهْمَالَ الْبَهَائِمِ وَ لَمْ أَتْرُکْ مِنْ أُمُورِکُمْ شَیْئاً فَقَامَ إِلَیْهِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصَیْتَ بِمَا أَوْصَی بِهِ الْأَنْبِیَاءُ مِنْ قَبْلِکَ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ فَبِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ أَوْصَیْتَ أَمْ بِأَمْرِکَ قَالَ لَهُ اجْلِسْ یَا عُمَرُ أَوْصَیْتُ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَمْرُهُ طَاعَتُهُ وَ أَوْصَیْتُ بِأَمْرِی وَ أَمْرِی طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللَّهَ وَ مَنْ عَصَی وَصِیِّی فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ أَطَاعَ وَصِیِّی فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ لَا مَا تُرِیدُ أَنْتَ وَ صَاحِبُکَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی النَّاسِ وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَصِیَّتِی مَنْ آمَنَ بِی وَ صَدَّقَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ فَأُوصِیهِ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ طَاعَتِهِ وَ التَّصْدِیقِ لَهُ فَإِنَّ وَلَایَتَهُ وَلَایَتِی وَ وَلَایَةُ رَبِّی قَدْ أَبْلَغْتُکُمْ فَلْیُبْلِغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ هُوَ الْعَلَمُ فَمَنْ قَصَّرَ دُونَ الْعَلَمِ فَقَدْ ضَلَّ وَ مَنْ تَقَدَّمَهُ تَقَدَّمَ إِلَی النَّارِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنِ الْعَلَمِ یَمِیناً هَلَکَ وَ مَنْ أَخَذَ یَسَاراً غَوَی وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ فَهَلْ سَمِعْتُمْ قَالُوا نَعَمْ. (24)
    در کتاب الطّرف سید علی بن طاووس به نقل از کتاب الوصیه شیخ عیسی بن مستفاد ضریر از موسی بن جعفر از پدرش علیهما السلام نقل شده که فرمود:
    هنگامی که شهادت پیامبر نزدیک شد انصار را به نزد خویش خواند و فرمود وقت جدایی رسید، خدا مرا خوانده و من نیز او را اجابت می‌کنم، شما به من پناه دادید و خوب پناهنده گانی بودید، و یاری نمودید پس چه نیکو یاری کردید، و مواسات در مال نمودید و گشایش در کارهای مسلمین نمودید و بخشیدید به خدا خون قلبهای خود را و خدا به خاطر کاری که کردید بهترین جزا را به شما می‌دهد ای گروه انصار خوب گوش کنید و هر کس دیگر که هست. آگاه باشید که درب خانه‌ی فاطمه درب خانه‌ی من است و خانه‌ی او خانه‌ی من است هر کس از این خانه هتک حرمت کند به تحقیق هتک حرمت خدا نموده است.
    عیسی گفت:
    در این هنگام حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام مدّتی طولانی گریست و بقیّه کلام خود را قطع نمود و سه مرتبه فرمود:
    «هُتِکَ وَالله حِجابُ الله» به خدا حرمت خدا هتک شد. پس آه جانسوزی کشید و فرمود وای مادر.
    سپس فرمود خبر داد مرا پدرم از جدّم محمد بن علی علیهم السلام که فرمود جمع نمود رسول الله مهاجرین را و به آنها فرمود ای مردم همانا من فراخوانده شده‌ام و من اجابت کننده‌ام دعوت خدای متعال را. به تحقیق مشتاق لقاء پرودگار و رسیدن به برادرانم از انبیاء هستم، و من آگاه می‌کنم شما را که وصیّت کرده‌ام به وصی خود و رها نکرده‌ام شما را مثل رها کردن چهارپایان و فروگذار نکردم چیزی از امور شما را. پس ایستاد عمر بن الخطاب و گفت وصیت کردی به آنچه انبیاء پیش از تو وصیت کرده اند؟
    فرمود:
    آری، سپس گفت و آیا به دستور خدا وصیت کردی یا نظر خود را بیان نمودی؟
    فرمود:
    بنشین ای عمر! همانا وصیت کردم به امر خدا و امر خدا اطاعت اوست و وصیت کردم به نظر خودم و نظر من طاعت خداست و هر کس نافرمانی مرا بکند به تحقیق نافرمانی خدا کرده‌ست و هر کس نافرمانی وصی مرا بکند به تحقیق نافرمانی مرا کرده‌ست و هر کس اطاعت وصی مرا بکند اطاعت مرا کرده‌ست و هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده‌ست نه آنچه را که تو و دوستت (ابوبکر) می‌خواهید سپس روی خود را به طرف مردم برگرداند در حالی که غضبناک بود پس فرمود ای مردم گوش کنید به وصیت من، هر کس به من ایمان آورده و تصدیق مرا نموده و معتقد است که من پیامبر او هستم پس او را وصیت می‌کنم به ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام و اطاعت و تصدیق او زیرا ولایت او ولایت من و ولایت پروردگار من است؟ به تحقیق من به شما ابلاغ کردم پس حاضرین به غائبین ابلاغ کنند که علی بن ابیطالب همان پرچم (نشانه) است هر کس کوتاه بیاید از عَلَم (عقب بماند) به تحقیق گمراه می‌شود و هر کس بر او پیش بیفتد به سوی آتش پیش افتاده‌ست و هر کس از علم عقب بیفتد به راست (منحرف شود) هلاک می‌شود و هر کس به طرف چپ منحرف شود گمراه می‌شود و توفیقی نیست مگر از جانب خدا، آیا شنیدید، گفتند:
    آری.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حضرت امام رضا علیه السلام و مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام


    1 - مُهَجُ الدَّعَوَاتِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام ، قَالَ مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ کَانَ کَالرَّامِی مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فِی بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَیْنٍ بِأَلْفِ أَلْفِ سَهْمٍ. (25)
    سید بن طاوس ; در کتاب مهج الدّعوات از امام رضا علیه السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند:
    هر کس این دعا را در سجده شکر بخواند، مثل کسیست که در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جهاد رفته و به دشمنان خدا در جنگهای بدر و احد و حنین یک میلیون تیر انداخته باشد.
    2 - وَ حَکَاهَا الْکَفْعَمِیُّ فِی الْجَنَّةِ [الدُّعَاءُ] اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذَیْنِ بَدَّلَا دِینَکَ، وَ غَیَّرَا نِعْمَتَکَ، وَ اتَّهَمَا رَسُولَکَ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ خَالَفَا مِلَّتَکَ، وَ صَدَّا عَنْ سَبِیلِکَ، وَ کَفَرَا آلَاءَکَ، وَ رَدَّا عَلَیْکَ کَلَامَکَ، وَ اسْتَهْزَءَا بِرَسُولِکَ، وَ قَتَلَا ابْنَ نَبِیِّکَ، وَ حَرَّفَا کِتَابَکَ، وَ جَحَدَا آیَاتِکَ، وَ اسْتَکْبَرَا عَنْ عِبَادَتِکَ، وَ قَتَلَا أَوْلِیَاءَکَ، وَ جَلَسَا فِی مَجْلِسٍ لَمْ یَکُنْ لَهُمَا بِحَقٍّ، وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَی أَکْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ:، اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یَتْلُو بَعْضُهُ بَعْضاً، وَ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَی جَهَنَّمَ زُرْقاً، اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِاللَّعْنَةِ لَهُمَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ، اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم، اللَّهُمَّ زِدْهُمَا عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ، وَ هَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ، وَ ذُلًّا فَوْقَ ذُلٍّ، وَ خِزْیاً فَوْقَ خِزْیٍ، اللَّهُمَّ دُعَّهُمَا إِلَی النَّارِ دَعّاً، وَ ارْکُسْهُمَا فِی أَلِیمِ عَذَابِکَ رَکْساً، اللَّهُمَّ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً، اللَّهُمَّ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ، وَ شَتِّتْ أَمْرَهُمْ، وَ خَالِفْ بَیْنَ کَلِمَتِهِمْ، وَ بَدِّدْ جَمَاعَتَهُمْ، وَ الْعَنْ أَئِمَّتَهُمْ، وَ اقْتُلْ قَادَتَهُمْ وَ سَادَتَهُمْ، وَ الْعَنْ رُؤَسَاءَهُمْ وَ کُبَرَاءَهُمْ، وَ اکْسِرْ رَایَتَهُمْ، وَ أَلْقِ الْبَأْسَ بَیْنَهُمْ، وَ لَا تُبْقِ مِنْهُمْ دَیَّاراً، اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا جَهْلٍ وَ الْوَلِیدَ لَعْناً یَتْلُو بَعْضُهُ بَعْضاً، وَ یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً، اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یَلْعَنُهُمَا بِهِ کُلُّ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ، وَ کُلُّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ، وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ، اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً یَتَعَوَّذُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ، وَ مِنْ عَذَابِهِمَا، اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً لَا یَخْطُرُ لِأَحَدٍ بِبَالٍ، اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِی مُسْتَسَرِّ سِرِّکَ وَ ظَاهِرِ عَلَانِیَتِکَ، وَ عَذِّبْهُمَا عَذَاباً فِی التَّقْدِیرِ وَ فَوْقَ التَّقْدِیرِ، وَ شَارِکْ مَعَهُمَا ابْنَتَیْهِمَا وَ أَشْیَاعَهُمَا وَ مُحِبِّیهِمَا وَ مَنْ شَایَعَهُمَا. (26)
    مرحوم کفعمی دعا را این چنین نقل می‌کند:
    خداوندا لعن کن بر آن دو شخص که دین تو را تغییر دادند و نعمت تو را برطرف کردند و بر پیغمبر تو تهمت زدند و با امّت تو مخالفت کردند و از راه تو اعراض کردند و نعمت‌های تو را انکار نمودند و سخن تو را ردّ کرده و پیغمبرت را استهزاء نمودند و پسر پیغمبر تو را کشتند و قرآن تو را تغییر داده و آیه‌های تو را انکار نمودند و از بندگی تو سرپیچیدند و دوستان تو را کُشتند و در مجلسی نشستند که حقّ آنها نبود و مردمان را وسیله اذیّت به آل محمّد:
    قرار دادند.
    خداوندا لعن کن آن دو شخص را لعنتی پی در پی و آنها و اتباعشان را به سوی جهنّم در حالتی که کور باشند محشور گردان.
    خداوندا ما به سوی تو به سبب لعنت کردن بر این دو شخص و بیزار بودن از این دو در دنیا و در آخرت تقرّب می‌جوئیم.
    خداوندا بر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام و بر قاتل امام حسین علیه السلام که پسر دختر رسول خدا است لعنت کن.
    خداوندا عقوبت آن دو شخص را به بالاترین عقوبتها و خفّت آنها را به بالاترین خفّتها زیاد گردان و آنها را به بالاترین خواریها خوار کن و آنها را به بالاترین رسوایی‌ها رسوا نما.
    خداوندا آن دو را در آتش جهنم بینداز انداختنی شدید و آنها را در عذاب دردناک از جانب خود سرنگون کن. خداوندا آنها و همه‌ی تبعیت کنندگانشان را به سوی جهنّم راهنمائی فرما.
    خداوندا اجتماع آنها را پراکنده کن و امر آنها را متفرّق ساز و اختلاف میان آنها قرار بده و جمعیت آنها را جدا ساز و بر پیشوای آنها لعنت کن و سرکرده‌های آنها را و برگزیده‌های آنها و بزرگانشان را نابود کن و بر سرکرده‌های آنها لعنت کن و علم و نشانه بزرگی آنها را بشکن و شدّت عقوبت را میان آنها بینداز و از آنها احدی را باقی مگذار.
    خداوندا بر ابوجهل و بر ولید لعنتی دائمی و همیشگی قرار بده. خداوندا آن دو را با لعنتی که هر فرشته مقرّب و هر پیغمبر مرسل و هر شخص مؤمنی که تو دل او را برای ایمان خالص کرده باشی لعنت کرده باشد لعنت کن.
    خداوندا لعنت کن آن دو را به لعنتی که اهل آتش از عذاب آن پناه گیرند.
    خداوندا آن دو را با لعنتی که به خاطر کسی نرسیده باشد لعنت فرما.
    خداوندا آن دو را در پنهان و ظاهر لعنت کن و عذاب کن آن دو را عذابی که در تقدیر تو و بالاتر از آنچه تو تقدیر نموده‌ای باشد و با اینها دو دخترشان و پیروان و دوستداران آنها و کسی که از آنها متابعت نماید را محشور گردان.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و مظلومیّت حضرت زهراء علیها السلام


    1 - قَالَ السَّیِّدُ بْنُ طَاوُسٍ ره فِی کِتَابِ زَوَائِدِ الْفَوَائِدِ رَوَی ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ وَ یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ قَالَا تَنَازَعْنَا فِی ابْنِ الْخَطَّابِ وَ اشْتَبَهَ عَلَیْنَا أَمْرُهُ فَقَصَدْنَا جَمِیعاً أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ الْقُمِّیَّ صَاحِبَ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام بِمَدِینَةِ قُمَّ فَقَرَعْنَا عَلَیْهِ الْبَابَ فَخَرَجَتْ عَلَیْنَا صَبِیَّةٌ عِرَاقِیَّةٌ فَسَأَلْنَاهَا عَنْهُ فَقَالَتْ هُوَ مَشْغُولٌ بِعِیدِهِ فَإِنَّهُ یَوْمُ عِیدٍ فَقُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ إِنَّمَا الْأَعْیَادُ أَرْبَعَةٌ لِلشِّیعَةِ الْفِطْرُ وَ الْأَضْحَی وَ الْغَدِیرُ وَ الْجُمُعَةُ. . .
    قَالَ حُذَیْفَةُ ثُمَّ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَدَخَلَ بَیْتَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ رَجَعْتُ عَنْهُ وَ أَنَا غَیْرُ شَاکٍّ فِی أَمْرِ الثَّانِی حَتَّی رَأَیْتُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أُتِیحَ الشَّرَّ وَ عَاوَدَ الْکُفْرَ وَ ارْتَدَّ عَنِ الدِّینِ وَ شَمَّرَ لِلْمُلْکِ وَ حَرَّفَ الْقُرْآنَ وَ أَحْرَقَ بَیْتَ الْوَحْیِ وَ ابْتَدَعَ السُّنَنَ وَ غَیَّرَهَا وَ غَیَّرَ الْمِلَّةَ وَ نَقَلَ السُّنَّةَ وَ رَدَّ شَهَادَةَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ کَذَّبَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اغْتَصَبَ فَدَکَ مِنْهَا وَ أَرْضَی الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسَ وَ أَسْخَطَ قُرَّةَ عَیْنِ الْمُصْطَفَی وَ لَمْ یُرْضِهَا وَ غَیَّرَ السُّنَنَ کُلَّهَا وَ دَبَّرَ عَلَی قَتْلِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أَظْهَرَ الْجَوْرَ وَ حَرَّمَ مَا حَلَّلَهُ اللَّهُ وَ حَلَّلَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَبْقَی النَّاسَ أَنْ یَحْتَذُوا النَّقْدَ مِنْ جُلُودِ الْإِبِلِ وَ لَطَمَ وَجْهَ الزَّکِیَّةِ علیها السلام وَ صَعِدَ مِنْبَرَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم ظُلْماً وَ عُدْوَاناً وَافْتَرَی عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ عَانَدَهُ وَ سَفَّهَ رَأْیَهُ قَالَ حُذَیْفَةُ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ دَعْوَةَ مَوْلَایَ علیه السلام عَلَی ذَلِکَ الْمُنَافِقِ وَ جَرَی کَمَا جَرَی قَتْلُهُ عَلَی یَدِ قَاتِلِهِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَی قَاتِلِهِ. (27)
    سید بن طاووس در کتاب زوائد می‌گوید روایت کرده‌اند:
    ابن ابی العلاء الهمدانی الواسطی (وکیل امام هادی و امام حسن عسکری) و یحیی بن محمد بن حُوَیج البغدادی گفتند اختلاف نظر پیدا کردیم در مورد ابن خطاب و مبهم شد بر ما کار او پس هر دو به نزد احمد بن اسحاق وکیل امام هادی علیه السلام در شهر قم رفتیم. در خانه او را کوبیدیم. دخترکی عراقی در را باز کرد از او سراغ احمد بن اسحاق را گرفتیم دخترک گفت جشن عید گرفته‌ست زیرا امروز عید است، من گفتم:
    سبحان الله اعیاد در نزد شیعه چهار روز است فطر، اضحی، غدیر و جمعه.
    حذیفه گفت پس پیغمبر داخل خانه‌ی ام سلمه شد و من برگشتم در حالی که هیچ شک نسبت به کار دومی (عمر لَعَنَهُ الله) نداشتم (بر بطلان فعل او مطمئن بودم) تا آنکه بعد از شهادت پیغمبر چنان شرارتی بپا کرد و بازگشت به سوی کفر و مرتد از دین شد و خود را مهیای سلطنت کرد و (معانی) قرآن را تحریف کرد و بیت وحی را آتش زد و بدعت در سنّتها گذاشت و آنها را تغییر داد و دین را منحرف کرد و سنّتها را جابجا کرد و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را رد کرد و فاطمه دختر رسول الله را تکذیب نمود و فدک را از او غصب کرد و یهود و نصارا و مجوس را راضی نمود و به غضب درآورد نور چشم پیامبر را و رضایت او را تحصیل ننمود و تمام سنّتها را زیر پا گذاشت و نقشه قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کشید و جور و ستم را ظاهر نمود و حرام نمود آنچه را خدا حلال کرده و حلال کرده آنچه را خدا حرام نموده بود و مردم را وادار کرد که در قبال پوست شتر (کنایه از به فقر کشاندن مردم) طلب پول کنند و سیلی به صورت حضرت صدیقه طاهره علیها السلام زد و از منبر پیغمبر از روی ظلم و عداوت بالا رفت و تهمت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام زد و عناد با او ورزید و اعتناء به رأی ایشان نکرد حذیفه گفت پس خدای متعال نفرین مولای مرا بر آن منافق مستجاب کرد و اتفاق افتاد کشته شدن او به دست قاتلش که رحمت خدا بر قاتلش باد.
    خوانندگان محترم توجه فرمایند:
    اصل حدیث بالا طولانی‌ست و فقط مقدار مورد نیاز آن آورده شده و ترجمه گردیده است.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بخش دوّم؛ حمله‌ی وحشیانه به باغ گل یاس (احراق بیت)


    1 - أَبَانُ بْنُ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِی بَیْتِهِ وَ مَعَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ علیه السلام فَحَدَّثَنَا فَکَانَ فِیمَا حَدَّثَنَا أَنْ قَالَ یَا إِخْوَتِی تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَوْمَ تُوُفِّیَ فَلَمْ یُوضَعْ فِی حُفْرَتِهِ حَتَّی نَکَثَ النَّاسُ وَ ارْتَدُّوا وَ أَجْمَعُوا عَلَی الْخِلَافِ وَ اشْتَغَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَتَّی فَرَغَ مِنْ غُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ تَحْنِیطِهِ وَ وَضَعَهُ فِی حُفْرَتِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی تَأْلِیفِ الْقُرْآنِ وَ شُغِلَ عَنْهُمْ بِوَصِیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ لَمْ یَکُنْ هِمَّتُهُ الْمُلْکَ لِمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَخْبَرَهُ عَنِ الْقَوْمِ فَلَمَّا افْتَتَنَ النَّاسُ بِالَّذِی افْتَتَنُوا بِهِ مِنَ الرَّجُلَیْنِ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا عَلِیٌّ وَ بَنُو هَاشِمٍ وَ أَبُوذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ سَلْمَانُ فِی أُنَاسٍ مَعَهُمْ یَسِیرٍ قَالَ عُمَرُ لِأَبِی بَکْرٍ یَا هَذَا إِنَّ النَّاسَ أَجْمَعِینَ قَدْ بَایَعُوکَ مَا خَلَا هَذَا الرَّجُلَ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ هَؤُلَاءِ النَّفَرَ فَابْعَثْ إِلَیْهِ فَبَعَثَ [إِلَیْهِ ابْنَ عَمٍّ لِعُمَرَ یُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَالَ [لَهُ یَا قُنْفُذُ] انْطَلِقْ إِلَی عَلِیٍّ فَقُلْ لَهُ أَجِبْ خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَانْطَلَقَ فَأَبْلَغَهُ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا أَسْرَعَ مَا کَذَبْتُمْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ [نَکَثْتُمْ وَ ارْتَدَدْتُمْ وَ اللَّهِ مَا اسْتَخْلَفَ رَسُولُ اللَّهِ غَیْرِی فَارْجِعْ یَا قُنْفُذُ فَإِنَّمَا أَنْتَ رَسُولٌ فَقُلْ لَهُ قَالَ لَکَ عَلَیٌّ وَ اللَّهِ مَا اسْتَخْلَفَکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَنْ خَلِیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْبَلَ قُنْفُذٌ إِلَی أَبِی بَکْرٍ فَبَلَّغَهُ الرِّسَالَةَ فَقَالَ أَبُوبَکْرٍ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا اسْتَخْلَفَنِی رَسُولُ اللَّهِ فَغَضِبَ عُمَرُ وَ وَثَبَ [وَ قَامَ فَقَالَ ابوبکر اجْلِسْ ثُمَّ قَالَ لِقُنْفُذٍ اذْهَبْ إِلَیْهِ فَقُلْ لَهُ أَجِبْ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَبَابَکْرٍ فَأَقْبَلَ قُنْفُذٌ حَتَّی دَخَلَ عَلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَأَبْلَغَهُ الرِّسَالَةَ فَقَالَ علیه السلام کَذَبَ وَ اللَّهِ انْطَلِقْ إِلَیْهِ فَقُلْ لَهُ [وَ اللَّهِ لَقَدْ تَسَمَّیْتَ بِاسْمٍ لَیْسَ لَکَ فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ غَیْرُکَ فَرَجَعَ قُنْفُذٌ فَأَخْبَرَهُمَا فَوَثَبَ عُمَرُ غَضْبَانَ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّی لَعَارِفٌ بِسَخْفِهِ وَ ضَعْفِ رَأْیِهِ وَ إِنَّهُ لَا یَسْتَقِیمُ لَنَا أَمْرٌ حَتَّی نَقْتُلَهُ فَخَلِّنِی آتِکَ بِرَأْسِهِ فَقَالَ أَبُوبَکْرٍ اجْلِسْ فَأَبَی فَأَقْسَمَ عَلَیْهِ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا قُنْفُذُ انْطَلِقْ فَقُلْ لَهُ أَجِبْ أَبَابَکْرٍ فَأَقْبَلَ قُنْفُذٌ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَجِبْ أَبَابَکْرٍ فَقَالَ عَلِیٌّ إِنِّی لَفِی شُغُلٍ عَنْهُ وَ مَا کُنْتُ بِالَّذِی أَتْرُکُ وَصِیَّةَ خَلِیلِی وَ أَخِی وَ أَنْطَلِقُ إِلَی أَبِی بَکْرٍ وَ مَا اجْتَمَعْتُمْ عَلَیْهِ مِنَ الْجَوْرِ فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ فَأَخْبَرَ أَبَابَکْرٍ فَوَثَبَ عُمَرُ غَضْبَانَ فَنَادَی خَالِدَ بْنَ الْوَلِیدِ وَ قُنْفُذاً فَأَمَرَهُمَا أَنْ یَحْمِلَا حَطَباً وَ نَاراً ثُمَّ أَقْبَلَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی بَابِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ فَاطِمَةُ علیها السلام قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَابِ قَدْ عَصَبَتْ رَأْسَهَا وَ نَحَلَ جِسْمُهَا فِی وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّی ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَی یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ [افْتَحِ الْبَابَ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ یَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَکَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِیهِ قَالَ افْتَحِی الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ یَا عُمَرُ أَمَا تَتَّقِی اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَی بَیْتِی وَ تَهْجُمُ عَلَی دَارِی فَأَبَی أَنْ یَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَرُ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ صَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ فَوَثَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَأَخَذَ بَتَلَابِیبِ عُمَرَ ثُمَّ هَزَّهُ فَصَرَعَهُ وَ وَجَأَ أَنْفَهُ وَ رَقَبَتَهُ وَ هَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَا أَوْصَی بِهِ مِنَ الصَّبْرِ وَ الطَّاعَةِ فَقَالَ وَ الَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْلا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لَا تَدْخُلُ بَیْتِی فَأَرْسَلَ عُمَرُ یَسْتَغِیثُ فَأَقْبَلَ النَّاسُ حَتَّی دَخَلُوا الدَّارَ وَ سَلَّ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ السَّیْفَ لِیَضْرِبَ فَاطِمَةَ علیها السلام فَحَمَلَ عَلَیْهِ بِسَیْفِهِ فَأَقْسَمَ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَکَف. (28)

    ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می‌کند که گفت:
    نزد ابن عبّاس در خانه‌اش بودم و عدّه‌ای از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هم همراه ما بودند. ابن عبّاس برای ما صحبت کرد و از جمله سخنانش چنین گفت:
    برادرانم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، و آن روز هنوز حضرتش را در قبر نگذاشته بودند که مردم عهدشان را شکسته و مرتدّ شدند و بر مخالفت با امیرالمؤمنین علیه السلام اتّفاق کردند.

    آن حضرت به امور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشغول شد تا آنکه از غسل و حنوط و کفن آن حضرت فارغ شد و حضرتش را دفن نمود. سپس مشغول جمع آوری قرآن شد، و به جای مشغول شدن به فتنه‌های مردم، به وصیّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرداخت. هدف و همت او ریاست نبود، چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره مردم به او خبر داده بود. آنگاه که مردم دچار فتنه آن دو نفر (ابوبکر و عمر) شدند، و جز علی و بنی هاشم و ابوذر و مقداد و سلمان و عدّه‌ای کم کسی باقی نماند، عمر به ابوبکر گفت:
    همه مردم با تو بیعت کردند به جز این مرد و اهل بیتش و این چند نفر. اکنون سراغ او بفرست. ابوبکر پسر عموی عمر را که به او قنفذ گفته می‌شد سراغ حضرت فرستاد و به او گفت:
    ای قنفذ، سراغ علی برو و به او بگو: خلیفه پیامبر را اجابت کن! قنفذ رفت و پیام را رسانید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
    چه زود بر پیامبر دروغ بستید، پیمان را شکستید و مرتد شدید. به خدا قسم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غیر مرا خلیفه قرار نداده است. ای قنفذ بازگرد که تو فقط پیام رسانی. به او بگو: علی به تو می‌گوید:
    به خدا قسم پیامبر تو را خلیفه قرار نداده و تو خوب می‌دانی که خلیفه پیامبر کیست! قنفذ نزد ابوبکر بازگشت و پیام را رسانید. ابوبکر گفت:
    علی راست می‌گوید، پیامبر مرا خلیفه خود قرار نداده است! عمر غضبناک شد و از جا جست و به پا ایستاد. ابوبکر گفت:
    بنشین. سپس به قنفذ گفت:
    نزد علی برو و به او بگو: امیرالمؤمنین ابوبکر را اجابت کن! قنفذ آمد تا نزد حضرت علی علیه السلام وارد شد و پیام را رسانید.
    حضرت فرمود:
    به خدا قسم دروغ می‌گوید. نزد او برو و به او بگو: به خدا قسم نامی را که از آن تو نیست بر خود گذاشته‌ای، تو خوب می‌دانی امیرالمؤمنین غیر توست. قنفذ بازگشت و به ابوبکر و عمر خبر داد. عمر غضبناک از جا برخاست و گفت:
    من ضعف عقل و ضعف رأی او را می‌شناسم!! و می‌دانم که هیچ کار ما درست نمی‌شود تا آنکه او را بکشیم!! مرا رها کن تا سر او را برایت بیاورم!! ابوبکر گفت:
    بنشین، ولی عمر قبول نکرد، ابوبکر او را قسم داد تا نشست. سپس گفت:
    ای قنفذ، نزد او برو و به او بگو: ابوبکر را اجابت کن. قنفذ آمد و گفت:
    ای علی، ابوبکر را اجابت کن.
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    من مشغول کار دیگری هستم، و کسی نیستم که وصیّت دوستم و برادرم را رها کنم و سراغ ابوبکر و آن ظلمی که بر آن اجتماع کرده‌اید بیایم قنفذ رفت و به ابوبکر خبر داد. عمر غضبناک از جا جست و خالد بن ولید و قنفذ را صدا زد و به آنان دستور داد تا هیزم و آتش با خود بیاورند. سپس به راه افتاد تا به در خانه علی علیه السلام رسید در حالی که حضرت فاطمه علیها السلام پشت در نشسته بود و سر مبارک را بسته و در شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جسمش نحیف شده بود.
    عمر پیش آمد و در را زد، و بعد صدا زد:
    ای پسر ابی طالب، در را باز کن! حضرت زهرا علیها السلام فرمود:
    ای عمر، ما را با تو چه کار است؟ چرا ما را به حال خودمان رها نمی‌کنی عمر گفت:
    در را باز کن وگرنه خانه را بر سر شما آتش می‌زنیم! فرمود:
    ای عمر، از خدای عزّوجلّ نمی‌ترسی، که داخل خانه‌ام می‌شوی و بر منزل من هجوم می‌آوری ولی عمر تصمیم بر بازگشت نگرفت، و آتش طلب کرد و آن را کنار در شعله‌ور ساخت به طوری که در آتش گرفت. سپس در را فشار داد (و در باز شد).
    حضرت زهرا علیها السلام روبروی عمر آمد و ناله زد:
    یا ابتاه! یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را همچنان که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی حضرت زد.
    حضرت فاطمه علیها السلام فریاد زد. عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی آن حضرت زد.
    حضرت فاطمه علیها السلام ناله زد:
    یا اَبَتاه!
    ناگهان امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را تکانی داد و بر زمین زد و بر بینی و گردن او کوبید و تصمیم به قتل او گرفت. ولی سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و وصیّت او درباره صبر و تسلیم را به یاد آورد، و فرمود:
    ای پسر صَهّاک، قسم به خدایی که محمّد را به نبوّت کرامت داد، اگر نبود مُقدّری که از طرف خداوند نوشته شده می‌فهمیدی که تو نمی‌توانی داخل خانه‌ام شوی! عمر فرستاد و کمک خواست. مردم رو به خانه آوردند و داخل شدند. خالد بن ولید شمشیر از غلاف بیرون کشید تا فاطمه علیها السلام را بزند! امیرالمؤمنین علیه السلام با شمشیر بر خالد حمله کرد. او حضرت را قسم داد، و حضرت هم دست نگه داشت.
    2 - … اِنَّ اَبابَکْرٍ بَعَثَ عُمَرَ بْنَ الْخَطاب اِلی عَلّیٍ علیه السلام وَ مَنْ مَعَهُ یُخْرِجُهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَة علیها السلام وَ قالَ: اِنْ اَبَوْا عَلَیْکَ فَقاتَلَهُمْ فَأقْبَلَ عُمَر بَشْیءٍ مِنْ نار عَلی أنْ یَضْرِمُ الدَّاِر فَلَقِیَتْهُ فاطِمَة علیها السلام قالَتْ علیها السلام اِلی أیْنَ یَابْنَ الخَطّاب اَجِئْتَ لِتُحْرِقَ دارَنا؟ قالَ: نَعَمْ اَوْ تَدْخُلوا فیما دَخَلَتْ فیهِ الْأُمَّةِ (29).
    احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسی می‌نویسد:
    ابوبکر، عمر را به دنبال حضرت علی علیه السلام و یارانش فرستاد تا آنها را از خانه فاطمه بیرون آورد و دستور داد اگر امتناع کردند با آنها جنگ کن. عمر به راه افتاد پاره آتشی برداشت که خانه را آتش بزند و در این هنگام فاطمه علیها السلام عمر را دید که آتش می‌آورد فرمود:
    ای پسر خطاب آتش آورده‌ای خانه مرا بسوزانی؟! گفت:
    بله، آتش آورده‌ام که شما را بسوزانم یا آنکه داخل بیعت ابوبکر شوید.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بخش سوّم؛ اسقاط جنین و شهادت حضرت محسن بن علی علیهما السّلام

    1 - قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:
    … وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ هِیَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِیَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ مَتَی قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَظْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَی أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَی عِبَادَتِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ آمَنْتُ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً بَاکِیَةً تَتَذَکَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْیِ عَنْ بَیْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَکَّرُ فِرَاقِی أُخْرَی وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّیْلُ لِفَقْدِ صَوْتِیَ الَّذِی کَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَیْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَی نَفْسَهَا ذَلِیلَةً بَعْدَ أَنْ کَانَتْ فِی أَیَّامِ أَبِیهَا عَزِیزَةً فَعِنْدَ ذَلِکَ یُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ بِالْمَلَائِکَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ یَا فَاطِمَةُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ ثُمَّ یَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَیَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهَا مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِی عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْیَا فَأَلْحِقْنِی بِأَبِی فَیَلْحَقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِی فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّی أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین. (30)
    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
    و امّا دخترم فاطمه که بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین است و پاره‌ی تن و نور دیده‌ی و میوه‌ی دل من و روح بین دو پهلوی من است و حوراء انسیه است. هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جلّ جلاله می‌ایستد نورش به فرشتگان آسمان بتابد چنانچه نور اختران بر زمین بتابد و خدای عزّوجلّ به فرشتگانش فرماید فرشتگانم ببینید بنده‌ام فاطمه را که بهترین بندگان من است در برابرم ایستاده و بدنش از خوف من می‌لرزد و دل به عبادتم داده، گواه باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم و به درستی که با دیدن او به یادم افتاد آنچه پس از من با وی انجام می‌گیرد. گویا می‌بینم خواری به خانه‌اش راه یافته و حرمتش زیر پا رفته و حقّش غصب و ارثش ممنوع و پهلویش شکسته و جنین او سقط شده و فریاد می‌زند یا محمّداه و جواب نمی‌شنود و استغاثه کند ولی کسی به دادش نرسد و همیشه پس از من غمناک و گرفتار و گریان است وقتی که یادآور شود وحی از خانه‌اش بریده و بار دیگر یاد جدائی من کند و شب که صدای مرا نشنود به هراس افتد آن صدایی که قرآن تلاوت می‌کردم و خود را خوار بیند پس از آنکه در دوران پدر عزیز بوده در اینجا خدای تعالی او را با فرشتگان مأنوس سازد و فرشتگان او را بدان چه به مریم بنت عمران گفتند ندا دهند و گویند ای فاطمه خدا تو را انتخاب کرده و پاک نموده و بر زنان جهانیان برتری داده، ای فاطمه قنوت کن برای پروردگارت و سجود و رکوع کن با راکعان. سپس بیماری او آغاز شود و خدا مریم بنت عمران را بفرستد تا او را پرستاری کند و در بیماری انیس او باشد اینجا است که گوید پروردگارا من از زندگی دلتنگ شدم و از اهل دنیا ملولم مرا به پدرم برسان خدای عزّ وجلّ او را به من رساند او اولین نفر از خاندان من است که به ملحق می‌شود، محزون و گرفتار و غمناک در حالی که حقّش را غصب کرده، او را به شهادت می‌رسانند. من در آن وقت بگویم خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده و کیفر ده هر که حقّش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلّد کن هر که ضربه به پهلویش زده تا بچّه‌اش سقط شود و ملائکه در این هنگام آمین گویند.
    2 - وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام لَمَّا رَأَی خِذْلَانَ النَّاسِ لَهُ وَ تَرْکَهُمْ نُصْرَتَهُ وَ اجْتِمَاعَ کَلِمَةِ النَّاسِ مَعَ أَبِی بَکْرٍ وَ طَاعَتَهُمْ لَهُ وَ تَعْظِیمَهُمْ لَهُ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ فَقَالَ عُمَرُ لِأَبِی بَکْرٍ مَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَبْعَثَ إِلَیْهِ فَیُبَایِعَ فَإِنَّهُ لَمْ یَبْقَ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ بَایَعَ غَیْرَهُ وَ غَیْرَ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ مَعَهُ وَ کَانَ ابوبکر أَرَقَّ الرَّجُلَیْنِ وَ أَرْفَقَهُمَا وَ أَدْهَاهُمَا وَ أَبْعَدَهُمَا غَوْراً وَ الْآخَرُ أَفَظَّهُمَا وَ أَغْلَظَهُمَا وَ أَخْشَنَهُمَا وَ أَجْفَاهُمَا فَقَالَ مَنْ نُرْسِلُ إِلَیْهِ؟ فَقَالَ عُمَرُ أَرْسِلْ إِلَیْهِ قُنْفُذاً وَ کَانَ رَجُلًا فَظّاً غَلِیظاً جَافِیاً مِنَ الطُّلَقَاءِ أَحَدَّ بَنِی تَیْمٍ فَأَرْسَلَهُ وَ أَرْسَلَ مَعَهُ أَعْوَاناً فَانْطَلَقَ فَاسْتَأْذَنَ فَأَبَی عَلِیٌّ علیه السلام أَنْ یَأْذَنَ لَهُ فَرَجَعَ أَصْحَابُ قُنْفُذٍ إِلَی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ هُمَا فِی الْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُمَا فَقَالُوا لَمْ یَأْذَنْ لَنَا فَقَالَ عُمَرُ هُوَ إِنْ أَذِنَ لَکُمْ وَ إِلَّا فَادْخُلُوا عَلَیْهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَانْطَلَقُوا فَاسْتَأْذَنُوا فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام أُحَرِّجُ عَلَیْکُمْ أَنْ تَدْخُلُوا بَیْتِی بِغَیْرِ إِذْنٍ فَرَجَعُوا وَ ثَبَتَ قُنْفُذٌ فَقَالُوا إِنَّ فَاطِمَةَ قَالَتْ کَذَا وَ کَذَا فَحَرَّجَتْنَا أَنْ نَدْخُلَ عَلَیْهَا الْبَیْتَ بِغَیْرِ إِذْنٍ مِنْهَا فَغَضِبَ عُمَرُ وَ قَالَ مَا لَنَا وَ لِلنِّسَاءِ ثُمَّ أَمَرَ أُنَاساً حَوْلَهُ فَحَمَلُوا حَطَباً وَ حَمَلَ مَعَهُمْ فَجَعَلُوهُ حَوْلَ مَنْزِلِهِ وَ فِیهِ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا: ثُمَّ نَادَی عُمَرُ حَتَّی أَسْمَعَ عَلِیّاً علیه السلام وَ اللَّهِ لَتَخْرُجَنَّ وَ لَتُبَایِعَنَّ خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ أَوْ لَأُضْرِمَنَّ عَلَیْکَ بَیْتَکَ نَاراً ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ إِلَی أَبِی بَکْرٍ وَ هُوَ یَخَافُ أَنْ یَخْرُجَ عَلِیٌّ بِسَیْفِهِ لِمَا قَدْ عَرَفَ مِنْ بَأْسِهِ وَ شِدَّتِهِ ثُمَّ قَالَ لِقُنْفُذٍ إِنْ خَرَجَ وَ إِلَّا فَاقْتَحِمْ عَلَیْهِ فَإِنِ امْتَنَعَ فَأَضْرِمْ عَلَیْهِمْ بَیْتَهُمْ نَاراً فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ فَاقْتَحَمَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ بِغَیْرِ إِذْنٍ وَ بَادَرَ عَلِیٌّ إِلَی سَیْفِهِ لِیَأْخُذَهُ فَسَبَقُوهُ إِلَیْهِ فَتَنَاوَلَ بَعْضَ سُیُوفِهِمْ فَکَثُرُوا عَلَیْهِ فَضَبَطُوهُ وَ أَلْقَوْا فِی عُنُقِهِ حَبْلًا أَسْوَدَ وَ حَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام بَیْنَ زَوْجِهَا وَ بَیْنَهُمْ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ بِالسَّوْطِ عَلَی عَضُدِهَا فَبَقِیَ أَثَرُهُ فِی عَضُدِهَا مِنْ ذَلِکَ مِثْلُ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبِ قُنْفُذٍ إِیَّاهَا فَأَرْسَلَ ابوبکر إِلَی قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا فَدَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا وَ أَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّی مَاتَتْ مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَةً …
    فَقَالَ بَایِعْ فَقَالَ وَ إِنْ لَمْ أَفْعَلْ؟ قَالَ إِذًا نَقْتُلَکَ ذُلًّا وَ صَغَاراً قَالَ إِذَنْ تَقْتُلُونَ عَبْدَ اللَّهِ وَ أَخَا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ ابوبکر أَمَّا عَبْدُ اللَّهِ فَنَعَمْ وَ أَمَّا أَخُو رَسُولِهِ فَلَا نُقِرُّ لَکَ بِهِ قَالَ علیه السلام أَتَجْحَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم آخَی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنِی فَأَعَادُوا عَلَیْهِ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقَالَ یَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْشُدُکُمْ بِاللَّهِ أَسَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ کَذَا وَ کَذَا وَ فِی غَزَاةِ تَبُوکَ کَذَا وَ کَذَا؟ فَلَمْ یَدَعْ شَیْئاً قَالَهُ فِیهِ عَلَانِیَةً لِلْعَامَّةِ إِلَّا ذَکَرَهُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ. (31)
    وقتی حضرت علی علیه السلام از مردم خوار کردن و ترک یاری و متحد شدن آنها با ابوبکر و اطاعت و تعظیمشان نسبت به او را دید، خانه‌نشینی اختیار کرد. عمر به ابوبکر گفت:
    چه مانعی داری که سراغ علی بفرستی تا بیعت کند، چرا که کسی جز او و این چهار نفر باقی نمانده مگر آنکه بیعت کرده‌اند. ابوبکر نرم خو و سازشکار و زرنگ و دوراندیش بود، ولی عمر تندخوتر و غلیظ‌تر و خشن‌تر بود. ابوبکر گفت:
    چه کسی را سراغ او بفرستیم؟ عمر گفت:
    قنفذ را می‌فرستیم. او مردی تندخو و سخت دل و خشن و از آزادشدگان و نیز از طایفه بنی عدی بن کعب است. ابوبکر، قنفذ را با عدّه‌ای نزد امیرالمؤمنین علیه السلام فرستاد او تا خانه حضرت آمد و اجازه ورود خواست، ولی حضرت به آنان اجازه نداد. همراهان قنفذ به نزد ابوبکر و عمر برگشتند در حالی که آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند:
    به ما اجازه داده نشد. عمر گفت:
    بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گر نه بدون اجازه وارد شوید. آنها آمدند و اجازه خواستند.
    حضرت زهرا علیها السلام فرمود:
    به شما اجازه نمی‌دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید. همراهان او برگشتند ولی خود قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان (به ابوبکر و عمر) گفتند:
    فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه‌اش شویم خودداری کردیم. عمر عصبانی شد و گفت:
    ما را با زنان چه کار است!! سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشت و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه و فرزندانشان: قرار دادند.
    سپس عمر به طوری که حضرت علی علیه السلام بشنود گفت:
    به خدا قسم ای علی باید خارج شوی و با خلیفه پیامبر بیعت کنی وگرنه خانه را با خودتان به آتش می‌کشم! ….
    سپس قنفذ نزد ابوبکر برگشت در حالی که می‌ترسید علی علیه السلام با شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را می‌دانست. ابوبکر به قنفذ گفت:
    برگرد، اگر از خانه بیرون آمد (دست نگه دار) وگرنه در خانه‌اش به او هجوم بیاور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکش! قنفذ ملعون با همراهانش آمد و بدون اجازه به خانه هجوم آوردند. علی علیه السلام سراغ شمشیرش رفت، ولی آنان زودتر به طرف شمشیر آن حضرت رفتند، و با عدّه‌ی زیادشان بر سر حضرت ریختند. عدّه‌ای هم شمشیرها را به دست گرفته و بر آن حضرت حمله‌ور شدند و حضرتش را گرفته و بر گردن مبارکش طنابی انداختند. در این هنگام حضرت زهرا علیها السلام جلو در خانه، بین مردم و امیرالمؤمنین علیه السلام مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد، به طوری که وقتی حضرت از دنیا رفت در بازویش از زدن او اثری مثل دستبند بر جای مانده بود و ابوبکر پیغام فرستاد (که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد) او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانه‌اش کشانید و در را فشار داد به طوری که استخوان پهلویش شکست و جنینش را سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.
    سپس حضرت علی علیه السلام را به نزد ابوبکر رسانیدند عمر ملعون به صورت اهانت‌آمیزی گفت:
    بیعت کن.
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    اگر انجام ندهم چه خواهید کرد؟
    گفتند:
    تو را با ذلّت و خواری می‌کشیم! فرمود:
    در این صورت بنده خدا و برادر پیامبرش را کشته‌اید! ابوبکر گفت:
    بنده خدا بودن درست است ولی به برادر پیامبر بودن اقرار نمی‌کنیم! حضرت علی علیه السلام فرمود:
    آیا انکار می‌کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین من و خودش برادری قرار داد؟ و حضرت این مطلب را سه مرتبه تکرار کرد سپس رو به آنان کرد و فرمود:
    ای گروه مهاجرین و انصار، شما را به خدا قسم می‌دهم آیا شنیدید که در روز غدیر خم و همچنین در روز جنگ تبوک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه مطالبی را می‌فرمود و تمام فضائل و مناقب خود را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد حضرتش را بیان نموده برای آنان یادآور شد پس همه گفتند:
    بلی، به خدا قسم


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بخش چهارم؛ دفن شبانه مظلومه‌ی تاریخ

    عَنْ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَصَّتْ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام أَنْ یَکْتُمَ أَمْرَهَا وَ یُخْفِیَ خَبَرَهَا وَ لَا یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنْ یَتَوَلَّی أَمْرَهَا وَ یَدْفِنَهَا لَیْلًا وَ یُعَفِّیَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّی ذَلِکَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّی مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّیْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَی بِبَقِیعِکَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ التَّعَزِّی وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَی صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْعَمُ الْقَبُولِ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (32) قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ لَا یَبْرَحُ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَی هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَی بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِم وَ لَا قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنِّی بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْلَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَی عَلَی جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً وَ یُهْتَضَمُ حَقُّهَا قَهْراً وَ یُمْنَعُ إِرْثُهَا جَهْراً وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُقْ مِنْکَ الذِّکْرُ فَإِلَی اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَی وَ فِیکَ أجْمَلُ الْعَزَاءِ فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه. (33)
    از امام حسین علیه السلام روایت شده:
    هنگامی که فاطمه دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بیمار شد به حضرت علی علیه السلام وصیّت کرد که موضوع بیماریش را مخفی بدارد و احدی را از آن مطّلع ننماید.
    حضرت علی علیه السلام به وصیّت او عمل کرد و شخصاً پرستاری فاطمه‌ی زهرا علیها السلام را عهده‌دار بود و اسماء بنت عمیس در این کار کمک می‌کرد. چون هنگام شهادت فاطمه علیها السلام فرا رسید وصیّت کرد که حضرت امیر متصدی امر آن بانو شود، شبانه او را دفن کند و قبر مطهّرش را مخفی نماید.
    حضرت علی علیه السلام این وصیّت را پذیرفت و شبانه او را به خاک سپرده و قبرش را مخفی نمود هنگامی که از دفن حضرت فاطمه علیها السلام فارغ شد، ناگهان حزن و اندوه شدیدی به حضرتش هجوم آورد و اشک از چشمانش سرازیر شد، و صورت خود را به سوی قبر رسول خدا بازگردانید و فرمود:
    سلام من بر تو باد ای رسول خدا! و سلام بر تو از سوی دخترت و نور چشمت که به زیارتت آمده، همان که در بقعه‌ات زیر خاک آرمی‌ده و خداوند برای او چنان خواست که هر چه زودتر به تو ملحق شود.
    ای رسول خدا! صبرم از فراق دختر برگزیده‌ات کاهش یافته و شکیبایی من از دوری سرور زنان از دست رفته، (ولی چاره‌ای نیست) جز آنکه همان گونه که در مصیبت جانگدازت شکیبایی ورزیدم در اینجا نیز صبر پیشه کنم. چرا که من خود با دست خویش تو را در قبر نهادم و (به هنگام جان دادن سر در آغوش من داشتی آن طور که) جان تو از میان سینه و گلوی من گذشت. آری در کتاب خدا برای من برترین پذیرش و تحمّل آمده‌ست ما همه از خداییم و همگی به سوی او بازمی‌گردیم.
    به درستی که امانت بازگردانده و آنچه به من سپردی تحویل داده و زهرا از دستم ربوده شد، ای رسول خدا! چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه می‌کند. راجع به اندوهم چه بگویم که همیشگیست و شبم که به بیداری می‌گذرد، و غم از دلم رخت برنمی‌بندد تا خداوند خانه‌ای را که تو در آن اقامت داری برایم برگزیند. غصّه‌ای دارم جگر سوز و اندوهی شورانگیز، چه زود میان ما جدایی افتاد، و تنها به خدا شکایت می‌برم. به زودی دخترت تو را خبر می‌دهد از همدست شدن امّتت علیه من، پس به اصرار از او بپرس و احوال را از او جویا شو چون سوزهایی داشت که در سینه‌اش می‌جوشید و راهی برای شرح و بیرون ریختن آن نداشت و اکنون خواهد گفت، و خدا داوری خواهد کرد و او بهترین داوران است. سلام بر شما سلام وداع‌کننده‌ای که نه خشمگین است و نه دلتنگ، که اگر بازگردم از روی دلتنگی نیست و اگر بمانم از بدگمانی نسبت به آنچه خداوند به صابران وعده داده، نمی‌باشد. آه، آه! باز هم شکیبایی مبارک‌تر و زیباتر است اگر ترس از غلبه چیره‌شوندگان نبود برای همیشه کنار قبر شما می‌ماندم و در این مصیبت بزرگ چون زنان جوان مُرده فریاد می‌کردم، (چرا که) همچنان که خداوند نظاره می‌فرماید، دخترت پنهانی (و دور از چشم بیگانگان) به خاک سپرده می‌شود و (امّا آشکارا در پیش چشم همگان) حقّش پایمال و از ارتش ممنوع می‌گردد با آنکه دیر زمانی نگذشته و یاد تو کهنه نگشته است. ای رسول خدا، شکایت نزد خداوند بلند مرتبه برده می‌شود و بهترین صبر و دلداری و عزاداری درباره توست، درود و رحمت و برکات خداوند یکتا و آفریدگار جهانیان بر تو و او باد!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بخش پنجم؛ آزار و اذیّت به مظلومه‌ی تاریخ علیها السّلام


    1 - ابان بن ابی عیاش از قول سلیم نقل می‌کند که ابن عباس گفت:
    إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام بَلَغَهَا أَنَّ ابابکر قَبَضَ فَدَکَ فَخَرَجَتْ فِی نِسَاءِ بَنِی هَاشِمٍ حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فَقَالَتْ یَا ابابکر تُرِیدُ أَنْ تَأْخُذَ مِنِّی أَرْضاً جَعَلَهَا لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَیَّ مِنَ الْوَجِیفِ الَّذِی لَمْ یُوجِفِ الْمُسْلِمُونَ عَلَیْهِ بِِ «خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ أَمَا کَانَ» (34) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ [بَعْدَهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَمْ یَتْرُکْ لِوُلْدِهِ شَیْئاً غَیْرَهَا فَلَمَّا سَمِعَ ابوبکر مَقَالَتَهَا وَ النِّسْوَةُ مَعَهَا دَعَا بِدَوَاةٍ لِیَکْتُبَ بِهِ لَهَا فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ یَا خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَکْتُبْ لَهَا حَتَّی تُقِیمَ الْبَیِّنَةَ بِمَا تَدَّعِی فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام نَعَمْ أُقِیمُ الْبَیِّنَةَ قَالَ مَنْ قَالَتْ عَلِیٌّ وَ أُمُّ أَیْمَنَ فَقَالَ عُمَرُ لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ امْرَأَةٍ عَجَمِیَّةٍ لَا تُفْصِحُ وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَیَحُوزُ النَّارَ إِلَی قُرْصِهِ فَرَجَعَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ قَدْ جَرَعَهَا مِنَ الْغَیْظِ مَا لَا یُوصَفُ فَمَرِضَتْ وَ کَانَ علی علیه السلام یُصَلِّی فِی الْمَسْجِدِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ فَکُلَّمَا صَلَّی قَالَ لَهُ ابوبکر وَ عُمَرُ کَیْفَ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَی أَنْ ثَقُلَتْ فَسَأَلَا عَنْهَا وَ قَالا قَدْ کَانَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهَا مَا قَدْ عَلِمْتَ فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَأْذَنَ لَنَا فَنَعْتَذِرَ إِلَیْهَا [مِنْ ذَنْبِنَا] قَالَ علیه السلام ذَاکَ إِلَیْکُمَا فَقَامَا فَجَلَسَا بِالْبَابِ وَ دَخَلَ علی علیه السلام عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ لَهَا أَیَّتُهَا الْحُرَّةُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ بِالْبَابِ یُرِیدَانِ أَنْ یُسَلِّمَا عَلَیْکِ فَمَا تَرَیْنَ قَالَتْ علیها السلام الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ فَافْعَلْ مَا تَشَاءُ فَقَالَ شُدِّی قِنَاعَکِ فَشَدَّتْ [قِنَاعَهَا] وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا إِلَی الْحَائِطِ فَدَخَلَا وَ سَلَّمَا وَ قَالا ارْضَیْ عَنَّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْکِ فَقَالَتْ مَا دَعَاکُمَا إِلَی هَذَا فَقَالا اعْتَرَفْنَا بِالْإِسَاءَةِ وَ رَجَوْنَا أَنْ تَعْفِی عَنَّا وَ تُخْرِجِی سَخِیمَتَکِ فَقَالَتْ فَإِنْ کُنْتُمَا صَادِقَیْنِ فَأَخْبِرَانِی عَمَّا أَسْأَلُکُمَا عَنْهُ فَإِنِّی لَا أَسْأَلُکُمَا عَنْ أَمْرٍ إِلَّا وَ أَنَا عَارِفَةٌ بِأَنَّکُمَا تَعْلَمَانِهِ فَإِنْ صَدَقْتُمَا عَلِمْتُ أَنَّکُمَا صَادِقَانِ فِی مَجِیئِکُمَا قَالا سَلِی عَمَّا بَدَا لَکِ قَالَتْ نَشَدْتُکُمَا بِاللَّهِ هَلْ سَمِعْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی قَالا نَعَمْ فَرَفَعَتْ یَدَهَا إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَتْ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَدْ آذَیَانِی فَأَنَا أَشْکُوهُمَا إِلَیْکَ وَ إِلَی رَسُولِکَ لَا وَ اللَّهِ لَا أَرْضَی عَنْکُمَا أَبَداً حَتَّی أَلْقَی [أَبِی رَسُولَ اللَّهِ وَ أُخْبِرَهُ بِمَا صَنَعْتُمَا فَیَکُونَ هُوَ الْحَاکِمَ [فِیکُمَا] قَالَ فَعِنْدَ ذَلِکَ دَعَا ابوبکر بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ وَ جَزِعَ جَزَعاً شَدِیداً فَقَالَ عُمَرُ تَجْزَعُ یَا خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ قَوْلِ امْرَأَة. (35)
    به حضرت زهرا علیها السلام خبر رسید که ابوبکر فدک را به تصرّف خود در آورده است. آن حضرت همراه زنان بنی هاشم بیرون آمد تا بر ابوبکر وارد شد. سپس فرمود:
    ای ابوبکر، می‌خواهی زمینی را از من بگیری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را برای من قرار داد و از زمینی که مسلمانان با حمله و جنگ آن را بدست نیاورده‌اند به من بخشید؟ آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرموده است: مواظبت و احترام هر کسی را نسبت به فرزندانش بعد از او باید مراعات کرد؟ تو هم می‌دانی که آن حضرت برای فرزندش غیر فدک چیزی باقی نگذاشته است. وقتی ابوبکر سخن آن حضرت و زنان همراه او را شنید دواتی خواست تا سند فدک را برای او بنویسد. عمر وارد شد و گفت:
    ای خلیفه پیامبر! برایش ننویس تا در مورد آنچه ادعا می‌کند شاهد بیاورد.
    حضرت فرمود:
    آری، شاهد می‌آورم. عمر گفت:
    چه کسی؟
    فرمود:
    علی و اُمّ ایمن.
    عمر گفت:
    شهادت زن عجمی که فصیح صحبت نمی‌کند قبول نیست. علی هم آتش را به دور قرص نان خود جمع می‌کند.
    حضرت زهرا علیها السلام برگشت و چنان خشمناک بود که قابل توصیف نبود، و بعد از آن مریض شد. علی علیه السلام نمازهای پنجگانه را در مسجد بجا می‌آورد. هر بار که نماز می‌خواند ابوبکر و عمر به او می‌گفتند:
    دختر پیامبر چطور است؟! تا آنجا که بیماری حضرت شدّت یافت. باز هم از حال حضرت سؤال کردند و گفتند:
    بین ما و او مسائلی واقع شد که خود بهتر می‌دانی، اگر صلاح بدانی از او برای ما اجازه بگیر تا از گناهمان نزد او عذرخواهی کنیم؟
    حضرت فرمود:
    این با شماست. آن دو برخاستند و کنار در خانه نشستند.
    حضرت علی علیه السلام نزد حضرت فاطمه علیها السلام آمد و فرمود:
    ای زن آزاد، فلانی و فلانی پشت در هستند و می‌خواهند بر تو سلام کنند، چه صلاح می‌دانی؟
    حضرت زهرا علیها السلام عرض کرد:
    خانه خانه تو و زن آزاد هم همسر توست، هر چه می‌خواهی انجام بده.
    فرمود:
    پوشش سرت را محکم کن. آن حضرت هم سر خود را پوشانید و رویش را به طرف دیوار گردانید. ابوبکر و عمر وارد شدند و سلام کردند و گفتند:
    از ما راضی باش، خدا از تو راضی باشد.
    حضرت زهرا علیها السلام فرمود:
    چه چیزی شما را به این کار وادار کرده است؟
    گفتند:
    ما به بدی خود اعتراف می‌کنیم و امیدواریم ما را ببخشی و کینه ما را از دل بیرون ببری.
    فرمود:
    اگر راست می‌گوئید، درباره آنچه از شما سؤال می‌کنم به من خبر دهید، چرا که من چیزی از شما سؤال نمی‌کنم مگر آنکه می‌دانم شما آن را می‌دانید. اگر راست بگوئید می‌دانم که شما در آمدنتان راست می‌گوئید.
    گفتند:
    هر چه می‌خواهی سؤال کن.
    فرمود:
    شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدید که می‌فرمود:
    فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است؟
    گفتند:
    آری.
    حضرت دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
    خدایا این دو مرا اذیّت کردند. من شکایت این دو را به پیشگاه تو و پیامبرت می‌نمایم. نه به خدا قسم، هرگز از شما راضی نمی‌شوم تا پدرم پیامبر را ملاقات کنم و آنچه شما انجام دادید به او خبر دهم، تا درباره‌ی شما حکم کند. اینجا بود که صدای فریاد ابوبکر صدای بلند شد و به شدّت به جزع و فزع افتاد. عمر گفت:
    ای خلیفه پیامبر، از سخن زنی جزع و فزع می‌کنی؟!
    2 - در روایتی طولانی از حضرت صادق علیه السلام نقل شده در جواب مردی که از حضرت زهرا علیها السلام سؤال کرد چنین فرمود:
    فَلَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ مَرَضَهَا الَّذِی مَاتَتْ فِیهِ أَتَیَاهَا عَائِدَیْنِ وَ اسْتَأْذَنَا عَلَیْهَا فَأَبَتْ أَنْ تَأْذَنَ لَهُمَا فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ ابوبکر أَعْطَی اللَّهَ عَهْداً أَنْ لَا یُظِلَّهُ سَقْفُ بَیْتٍ حَتَّی یَدْخُلَ عَلَی فَاطِمَةَ وَ یَتَرَاضَاهَا فَبَاتَ لَیْلَةً فِی الْبَقِیعِ مَا یُظِلُّهُ شَیْ‌ءٌ ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ أَتَی عَلِیّاً علیه السلام فَقَالَ لَهُ إِنَّ ابابکر شَیْخٌ رَقِیقُ الْقَلْبِ وَ قَدْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی الْغَارِ فَلَهُ صُحْبَةٌ وَ قَدْ أَتَیْنَاهَا غَیْرَ هَذِهِ الْمَرَّةِ مِرَاراً نُرِیدُ الْإِذْنَ عَلَیْهَا وَ هِیَ تَأْبَی أَنْ تَأْذَنَ لَنَا حَتَّی نَدْخُلَ عَلَیْهَا فَنَتَرَاضَی فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَسْتَأْذِنَ لَنَا عَلَیْهَا فَافْعَلْ قَالَ نَعَمْ فَدَخَلَ عَلِیٌّ عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَدْ کَانَ مِنْ هَذَیْنِ الرَّجُلَیْنِ مَا قَدْ رَأَیْتِ وَ قَدْ تَرَدَّدَ مِرَاراً کَثِیرَةً وَ رَدَدْتِهِمَا وَ لَمْ تَأْذَنِی لَهُمَا وَ قَدْ سَأَلَانِی أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَهُمَا عَلَیْکِ فَقَالَتْ وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَهُمَا وَ لَا أُکَلِّمُهُمَا کَلِمَةً مِنْ رَأْسِی حَتَّی أَلْقَی أَبِی فَأَشْکُوَهُمَا إِلَیْهِ بِمَا صَنَعَاهُ وَ ارْتَکَبَاهُ مِنِّی. فَقَالَ علی علیه السلام فَإِنِّی ضَمِنْتُ لَهُمَا ذَلِکِ قَالَتْ إِنْ کُنْتَ قَدْ ضَمِنْتَ لَهُمَا شَیْئاً فَالْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ النِّسَاءُ تَتَّبِعُ الرِّجَالَ لَا أُخَالِفُ عَلَیْکَ بِشَیْ‌ءٍ فَأْذَنْ لِمَنْ أَحْبَبْتَ فَخَرَجَ علی علیه السلام فَأَذِنَ لَهُمَا فَلَمَّا وَقَعَ بَصَرُهُمَا عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا عَنْهُمَا فَتَحَوَّلَا وَ اسْتَقْبَلَا وَجْهَهَا حَتَّی فَعَلَتْ مِرَاراً وَ قَالَتْ یَا عَلِیُّ جَافِ الثَّوْبَ وَ قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا حَوِّلْنَ وَجْهِی فَلَمَّا حَوَّلْنَ وَجْهَهَا حَوَّلَا إِلَیْهَا فَقَالَ ابوبکر یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا أَتَیْنَاکِ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِکِ وَ اجْتِنَابَ سَخَطِکِ نَسْأَلُکِ أَنْ تَغْفِرِی لَنَا وَ تَصْفَحِی عَمَّا کَانَ مِنَّا إِلَیْکِ قَالَتْ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً وَاحِدَةً أَبَداً حَتَّی أَلْقَی أَبِی وَ أَشْکُوَکُمَا إِلَیْهِ وَ أَشْکُوَ صَنِیعَکُمَا وَ فِعَالَکُمَا وَ مَا ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی قَالا إِنَّا جِئْنَا مُعْتَذِرَیْنِ [مُبْتَغِینِ] مُبْتَغِیَیْنِ مَرْضَاتَکِ فَاغْفِرِی وَ اصْفَحِی عَنَّا وَ لَا تُؤَاخِذِینَا بِمَا کَانَ مِنَّا فَالْتَفَتَتْ إِلَی علی علیه السلام وَ قَالَتْ إِنِّی لَا أُکَلِّمُهُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً حَتَّی أَسْأَلَهُمَا عَنْ شَیْ‌ءٍ سَمِعَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنْ صَدَّقَانِی رَأَیْتُ رَأْیِی قَالا اللَّهُمَّ ذَلِکَ لَهَا وَ إِنَّا لَا نَقُولُ إِلَّا حَقّاً وَ لَا نَشْهَدُ إِلَّا صِدْقاً فَقَالَتْ أَنْشُدُکُمَا اللَّهَ أَتَذْکُرَانِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم اسْتَخْرَجَکُمَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ لِشَیْ‌ءٍ کَانَ حَدَثَ مِنْ أَمْرِ عَلِیٍّ فَقَالا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَتْ أَنْشُدُکُمَا بِاللَّهِ هَلْ سَمِعْتُمَا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی فَکَانَ کَمَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی کَانَ کَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی قَالا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ثُمَّ قَالَتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ فَاشْهَدُوا یَا مَنْ حَضَرَنِی أَنَّهُمَا قَدْ آذَیَانِی فِی حَیَاتِی وَ عِنْدَ مَوْتِی وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً حَتَّی أَلْقَی رَبِّی فَأَشْکُوَکُمَا بِمَا صَنَعْتُمَا بِی وَ ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی فَدَعَا ابوبکر بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ وَ قَالَ لَیْتَ أُمِّی لَمْ تَلِدْنِی فَقَالَ عُمَرُ عَجَباً لِلنَّاسِ کَیْفَ وَلَّوْکَ أُمُورَهُمْ وَ أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ وَ تَفْرَحُ بِرِضَاهَا وَ مَا لِمَنْ أَغْضَبَ امْرَأَةً وَ قَامَا وَ خَرَجَا. (36)
    پس چون حضرت فاطمه علیها السلام مریض شد و در آن بیماری به شهادت رسید آن دو نفر به عنوان عیادت آمدند و از او اجازه خواستند و او اجازه نداد، وقتی ابوبکر چنین دید، با خدا پیمان بست که زیر هیچ سقفی نرود مگر اینکه نزد فاطمه برود و او را از خود راضی کند. یک شب در بقیع بیتوته کرد و هیچ سقفی بالای سرش نبود. عمر نزد علی علیه السلام آمد و به حضرتش گفت:
    ابوبکر پیرمردی نازک دل است و یار غار پیامبر بود و ما به طور مکرّر آمدیم و از فاطمه اجازه خواستیم و او مانع از آن شد که ما نزد وی آییم و رضایت او را جلب کنیم، اگر تو می‌توانی برای ما از او اجازه ملاقات بگیری این کار را بکن، حضرت علی علیه السلام فرمود:
    آری. پس نزد حضرت فاطمه علیها السلام رفت و فرمود:
    ای دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تو خود دیدی که این دو مرد چه کردند، اینها بارها آمده‌اند و شما آنها را نپذیرفته‌ای و به آنها اجازه نداده‌ای، اکنون از من خواسته‌اند که از شما اجازه بگیرم.
    حضرت فاطمه علیها السلام عرض کرد:
    به خدا سوگند که به آنها اجازه نمی‌دهم و با آنها هرگز سخن نمی‌گویم تا وقتی که با پدرم ملاقات کنم و از کاری که با من کرده‌اند به او شکایت برم.
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    من برای این کار ضامن آنها شده‌ام.
    حضرت فاطمه علیها السلام عرض کرد:
    اگر شما ضمانت کرده‌ای، خانه، خانه‌ی توست و زنان تابع مردان هستند و من با شما هیچ مخالفتی نمی‌کنم، به هر کس که خواستی اجازه بده.
    حضرت علی علیه السلام بیرون آمد و به آن دو نفر اجازه ورود داد، وقتی چشم آنها به حضرت فاطمه افتاد، سلام کردند ولی حضرتش جواب سلام ندادند و صورت خود را برگردانیدند و آنها به آن طرف که صورت حضرت فاطمه بود رفتند. باز حضرت فاطمه صورت خود را برگردانیدند و چندین بار این کار تکرار شد و حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
    یا علی! روی من لباس بکش و به زنانی که اطراف او بودند گفت:
    صورت مرا برگردانید و چون صورت او را برگردانیدند و آن دو نفر هم به سوی او برگشتند، ابوبکر گفت:
    ای دختر رسول خدا، ما برای جلب رضایت تو و دوری از خشم تو نزد تو آمده‌ایم، از تو درخواست می‌کنیم که ما را ببخشی و از چیزی که از جانب ما درباره تو واقع شده درگذری.
    حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
    من هرگز با شما حتی یک کلمه سخن نمی‌گویم تا وقتی که با پدرم ملاقات کنم و از شما و کارهایی که درباره من کردید به او شکایت کنم.
    گفتند:
    ما آمده‌ایم و از تو معذرت می‌خواهیم و در طلب خوشنودی تو هستیم، ما را ببخش و از ما درگذر و ما را به سبب کارهایی که کرده‌ایم مؤاخذه مکن.
    حضرت فاطمه به سوی حضرت علی علیه السلام متوجّه شد و فرمود:
    من هرگز با آنان سخن نخواهم گفت مگر اینکه از آنها راجع به سخنی که از پیامبر خدا شنیده‌اند بپرسم، اگر تصدیق کردند آن وقت نظر خودم را اظهار خواهم کرد.
    گفتند:
    اشکالی ندارد و ما جز حق نخواهیم گفت و جز به راستی شهادت نخواهیم داد.
    حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
    شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا به یاد دارید که پیامبر خدا در دل شب شما را به سبب کاری که از علی علیه السلام صادر شده بود دعوت کرد؟
    گفتند:
    آری.
    گفت:
    شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا شما از پیامبر شنیدید که فرمود:
    فاطمه پاره تن من است و من از او هستم، هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده و هر کس او را پس از مرگ من اذیّت کند، مانند آن است که مرا در حال حیاتم اذیّت کرده و هر کس او را در حال حیات من اذیّت کند مانند آن است که مرا پس از مرگم اذیّت کرده است؟
    گفتند:
    آری.
    حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
    سپاس خدا را. سپس فرمود:
    خدایا من تو را گواه می‌گیرم و ای کسانی که در اینجا حضور دارید شما هم گواه باشید که این دو نفر مرا در زندگی و در حال مرگ اذیّت کردند و به خدا سوگند که هیچ سخنی با شما نخواهم گفت تا پروردگارم را ملاقات کنم و از شما به سبب کارهایی که کرده‌اید شکایت کنم. در این هنگام ابوبکر گفت:
    وای بر من، هلاک شدم و گفت:
    ای کاش مادرم مرا نزاییده بود، عمر گفت:
    تعجّب از مردم است که چگونه تو را به خلافت انتخاب کردند و تو پیرمرد خرفتی هستی که به سبب خشم یک زن داد و فریاد می‌کنی و با خوشنودی او شاد می‌شوی و برای کسی که زنی را خشمناک کرده چیزی نیست. آنها برخاستند و بیرون رفتند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,222
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بخش ششم؛ ضربات وارده به مظلومه‌ی تاریخ علیها السّلام

    اشاره


    1 - قَالَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم …. ثُمَّ أَقْبَلَ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ:
    إِنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، وَ أَنْتِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ سَتَرَیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتَّی تُضْرَبِی وَ یُکْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِکِ. لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکِ وَ لَعَنَ الْآمِرَ وَ الرَّاضِیَ وَ الْمُعِینَ وَ الْمُظَاهِرَ عَلَیْکِ وَ ظَالِمَ بَعْلِکِ وَ ابْنَیْکِ. (37)
    سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به دخترش کرد و فرمود:
    تو اوّلین نفر از اهل بیتم هستی که به من ملحق می‌شوی، تو سیّده‌ی زنان اهل بهشت هستی. تو بعد از من ظلم و کینه خواهی دید تا آنجا که زده می‌شوی و استخوانی از استخوانهای پهلویت می‌شکند. خدا قاتل تو را لعنت کند و امرکننده و راضی به آن و کمک‌کننده و یاری دهنده علیه تو و ظلم‌کننده به شوهر و دو پسرت را لعنت کند.
    2 - [الإحتجاج] فِیمَا احْتَجَّ بِهِ الْحَسَنُ علیه السلام عَلَی مُعَاوِیَةَ وَ أَصْحَابِهِ أَنَّهُ قَالَ لِمُغِیرَةَ بْنِ شُعْبَةَ أَنْتَ ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَتَّی أَدْمَیْتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا اسْتِذْلَالًا مِنْکَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مُخَالَفَةً مِنْکَ لِأَمْرِهِ وَ انْتِهَاکاً لِحُرْمَتِهِ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنْتِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ اللَّهُ مُصَیِّرُکَ إِلَی النَّار. (38)
    در کتاب احتجاج آمده است: امام حسن علیه السلام در احتجاجاتی که با معاویه و اصحابش داشت خطاب به مغیره بن شعبه گفت:
    تو همان کسی هستی که فاطمه دختر پیغمبر خدا را زدی و بدنش را خون آلود نمودی، او بدین جهت جنین خود را سقط کرد. تو این عمل را به علّت اینکه رسول خدا را ذلیل بشماری و با امر آن حضرت مخالفت کنی و نسبت به آن بزرگوار هتک حرمت کرده باشی انجام دادی. در صورتی که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهرای اطهر علیها السلام می‌فرمود:
    ای فاطمه! تو برترین زنان اهل بهشت می‌باشی. ای مغیره! بدان که خداوند تو را طعمه آتش جهنّم خواهد کرد.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi