انسان شناسی از منظر نهج البلاغه
( تأملی بر مفهوم انسان اجتماعی – سیاسی در نهج البلاغه)
مقدمه:
بررسي سرشت و حقيقت انسان و ابعاد وجودي او، از موضوعاتي است که همواره مورد توجه عالمان دين، فيلسوفان و روانشناسان بوده است. عالمان دين، اخلاق، عرفان و فلسفه به فراخور تخصص خود به بررسي جايگاه انسان همت گماشتهاند.
آنچه که بدون هيچ شکي ميتوان درباره انسان گفت، اين است که انسان، موجودي دو بعدي است که يک بعد، همان جنبه مادي آن و ديگري بعد معنوي او است. بيگمان انسان تنها با تقويت بعد مادي خويش و مهمل گذاشتن بعد معنوي اش، خويشتن را به سوي غفلت، پستي و ضلالت ميکشاند؛ ولي اگر در کنار بعد مادي، به جنبه معنوي نيز توجه کامل کند و به تصفيه و تهذيب روح و نفس بپردازد و بالاخره به تکامل آن بينديشد، به مرحله انسانيت حرکت کرده و راه کمال را طي ميکند، تا جايي که ميتواند انسان کامل شده و سلطان جهان زميني وخليفه خدا قرار گيرد.
بنابراین این پژوهش با مفروض پنداشتن بعد اجتماعی و سیاسی انسان، به مثابه انسانی که می تواند به بالاترین مقامات بشری صعود کند؛ رویکرد نهج البلاغه به انسان را مورد تأمل و بررسی قرار می دهد. با اشاراتی که نهج البلاغه به انسان ( به مثابه انسان کامل) دارد کاملا متوجه می شویم که نهج البلاغه (حضرت علی (ع) )، انسان را موجودی اجتماعی و برخوردار از قابلیت های فراوانی برای صعود به بالاترین مقامات بشری می داند.
از میان روشهای مناسب برای گردآوری مواد و دادههای تحقیق، روش موردنظر برای این پژوهش، روش توصیفی- تحلیلی میباشد.
در پژوهش حاضر، تلاش نگارنده بر آن است که با توجه به مفاهیم 1-ایمان و اعتقاد به عنوان مهم ترین رکن وجودی انسان؛ 2-اصول کلی و مبانی حقوق انسان؛ 3-نقش تربیت به عنوان مهم ترین بخش برای رسیدن به بالا ترین مقامات بشری؛ و 4-برشمردن ویژگی های انسان کامل ؛ این نکته را روشن سازد که نهج البلاغه ، انسان را موجودی اجتماعی می پندارد و بر همین اساس تشکیل حکومت اسلامی را لازمه رسیدن انسان به بالاترین مقامات معنوی می داند و بنابراین مفاهیم اعتقاد، تربیت، حقوق، را نیز اجتماعی و سیاسی می داند.
مقدمه:
نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند. بنابراین می توان گفت، که در بسیاری از خطابه ها، حکمت ها، و موعظه های نهج البلاغه توجه خاصی به عزّت و کرامت انسان، به سلامت عقل و روان، و به پاکی طبیعت و تمایلات آدمی مبذول شده است.
نهج البلاغه که به حق از آن به «اخو القرآن» ياد کرده اند؛ بي شک پس از قرآن کريم، گران قدرترين و جامع ترين ميراث ارزشمند جهان اسلام است. مجموعه اي شامل انديشه و گفتار انساني کامل و وارسته که در تمام عرصه هاي زندگي پربار و پربرکت خويش چون خورشيد درخشيده و شعاع آن بر همه پرتو افکنده است، حال اين خود انسانها هستند که يا از اين خورشيد بي غروب بهره برده به سعادت دنيا و عقبي برسند يا اين که وانهند و به مشقت افتند. نهج البلاغه، منشور انسان سازي، منشور هدايت اجتماعي و سياسي، درياي معرفت بيکرانه، حاوي مسائل بسيار عميق خداشناسي، حکمت هاي عميق فلسفي، انسان شناسي همه جانبه، جهان بيني عرفاني و سلوک اجتماعي است و در يک کلام نهج البلاغه، منشور چگونه زيستن سعادتمندانه هدفمدار و شرافتمندانه است.
از آنجا که خطبه ها، نامه ها و حکمت هاي نهج البلاغه از انساني کامل، جامع، و حقيقت مدار که مي توان او را «ديده بان حقيقت» و آزادي ناميد، صادر شده، لذا تمام گفتارها و موضع گيري هايش برخاسته از جهان بيني الهي اوست، برهمين اساس مي توان از تمام گفتار و رفتارش، اصول اساسي اي را استخراج و استنباط کرد و چراغ راه اندازي زندگي فردي و اجتماعي قرارداد
از جمله مباحثی که در زمینه انسان وانسانشناسی قابل طرح وپی گیری است روشن نمودن ابعاد فلسفی-عرفانی این وجود پیچیده می باشد. این موضوع را درمنابعی متعدد از جمله نهج البلاغه می توان پی گیری نمود. پی گیری این موضوع در نهج البلاغه دارای اعتبار و ارزش خاصی است, چرا که این مجموعه ازجانب انسانی کامل صادر شده که خود در متن وقایع حضور داشته است. درجهت تبیین این دو بعد در نهج البلاغه؛ مسائلی چون تعریف انسان و دیدگاههای وجودی نهج البلاغه درباره انسان, عوامل تکامل دهندة وجود انسان و معیارها و مشخصه های انسان کامل باید تجزیه وتحلیل شوند. برای وصول به این مهم ابتدا متن نهج البلاغه کاملا مورد مطالعه وبررسی قرارگرفته و شواهد و عباراتی که دراین زمینه وجود داشته، استخراج شده اند. پس از استخراج مطالب نهج البلاغه دراین زمینه, به کمک شرح های نهج البلاغه و متون فلسفی وعرفانی اصیل به کشف وتفسیر معانی موجود در عبارات حاضر پرداخته شده است. درنهایت نتایجی که حاصل شده است؛ نتایجی جالب وقابل توجه بوده است. دیدگاهی که نهج البلاغه دربارةتعریف انسان دارد؛ آنست که به علت دوخصلت «پیچیدگی» و «گستردگی» وجودی انسان این موجود قابل تعریف نبوده و ابعاد وجودی او را کاملا نمی توان تعیین نمود. نگرش های وجودی که نهج البلاغه دربارةانسان داراست؛ کاملا مورد تایید تاملات وکاوش های عقلانی می باشد و این حقیقت نشانگر نقطه قوت وتوانایی نهج البلاغه می باشد.