صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35

موضوع: شفاعت از دیدگاه قرآن و روایات

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2. اعتقاد شیخ الطائفه محمدبن الحسن الطوسی (ره)

    نظر ایشان این است که می گویند در این گفت و گویی نیست که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می تواند برای گنهکاران خواستار درگذشتن از گناهانشان گردد و او هم خواستار آن خواهد شد .
    خواستار درگذشت کردن گناه به راستی این است که زیان های سزاوار یافته شده کسی که از کار بیفتد ، پس باید بدون شک باور کنیم که درگذشتن از گناه کسی که سزاوار شکنجه شدن است و از گروه نمازگزاران می باشد ، روا خواهد بود بلکه باید باور کنیم که خواستار درگذشتن از گناهان برای گروهی که اکنون شناخته نیستند از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سر خواهد زد زیرا می دانیم خواستار شدن از گذشت کردن از گناه از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سر خواهد زد .
    دلیلی که می رساند این خواهش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به راستی باعث از کار انداختن زیان ها می باشد این است که این عمل از سه چیز بیرون نیست : یا به راستی جز از میان بردن زیان چیزی دیگر نیست و یا به راستی سود رساندن است نه چیز دیگر و یا آن که هر دو را فرا می گیرد .
    نخست درست است که ما جویای همان می باشیم زیرا دومی این را فراهم می کند که هر کس از دیگری خواستار از کار انداختن زیان دیگران شود ، او را خواستار شونده در گذشتن از گناه دیگری نگویند و هیچ گفت و گویی در این نیست که او را به آن می نامند و دلیلی که سومی را بیهوده می گرداند این است که هرگاه از خداوند برتر از همه چیز خواستار می شویم که ارجمندی پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را بیشتر کندوپایه هایش را بالاتر برد، میانجی گری کننده برایش باشیم وهیچ یک از گروههای مسلمان نه به راستی و نه به مجاز این را به ما نمی گویند .
    ایشان در ادامه می گوید : چنانچه ما بپذیریم که خواستار شدن ، در از کار انداختن زیان و بیشتر کردن سودها هر دو به کار می رود آن را به از کار انداختن زیان ویژگی می دهیم زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند : ( اِدَّخَرتُ شَفاعَتِی ) شفاعت را برای گنهکاران مسلمان اندوختم و در حدیث دیگری می فرمایند : ( اِعدَدتُ شَفاعَتی لأهلِ الکَبائِر) شفاعت خودم را برای کسانی که گناهان بزرگ می کنند ، آماده گردانیدم و این سخن در آنچه ما گفتیم آشکار است و گروه های مسلمان این حدیث را به پذیرفتاری دریافت کرده اند و کسی نمی تواند بگوید این حدیث از خبرهای آحاد است.(8)


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3. اعتقاد خواجه نصیرالدین محمد طوسی (ره)


    به اعتقاد ایشان عقیده به شفاعت از عقاید صحیح اسلامی است و اجماع در آن است خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط کیفر.
    بعضی ها می گویند حقیقت شفاعت فقط طلب زیادی منافع است و علامه حلی در شرح بطلان این نظریه می گوید : اگر شفاعت زیادی منافع باشد پس صلواتی که ما بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرستیم شفاعت پیغمبر حساب می شود زیرا با این صلوات ، رحمت خدا به پیغمبر می رسد پس ما شافع پیغمبر می شویم در حالی که اینچنین نیست پس شفاعت درخواست زیادی منفعت نیست .
    بعضی دیگر هم می گویند شفاعت برای دفع ضرر از جهنمیان است ولی به نظر خواجه شفاعت هر دو موردش را شامل می شود یعنی هم دفع ضرر و هم جلب منفعت به خاطر حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند :( ادخرت شفاعتی لأهل الکبائر من امتی ) ذخیره کردم شفاعتم را برای کسانی که از امتم گناهان کبیره انجام داده اند .
    ایشان می فرماید : نفع مطاعی که در آیه شریفه ( ولا شفیع یطاع)(9) آمده است نفی اصل شفاعت نیست بلکه شفیعی که زبردست باشد و فرمانروایی کند را نفی می کند چرا که مالک روز قیامت فقط خداست و نفی مطاع مستلزم نفی مجاب نیست ممکن است شفیعانی در روز قیامت باشند که زیردست و اجابت شونده باشند و این امکان با ادله نقلی دیگر به یقین تبدیل می شود .

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4. اعتقاد فاضل مقداد رحمت الله علیه


    کسی که مرتکب کبائر معاصی شده است ناچار معاقب خواهد بود مگر از دو راه:
    اول به وسیله عفو الهی : زیرا عفو او مورد امید و توقع بندگان است مخصوصاً آنکه خود به آن وعده داده است می فرماید : « و هو الذی یقبل التوبة العباده و یعفوا عن السیئات ... فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر ».(10) « ان الله لا یغفر عن یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء ».(11) « و ان ربک لذوا مغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدید العقاب ».(12)
    با تخلف از وعده از شخصی که جواد مطلق است ، پسندیده نباشد و خود او توصیف می کند خورا به عنوان « غفور و رحیم »
    و عفو در مورد صغائر از ذنوبی است و نه در مورد معاصی کبیره ای که بعد از توبه کردن باشد زیرا اتفاقی است که آنان معاقب نمی شوند پس عفو در این صورت بی فایده خواهد بود و منحصر می شود مورد عفو به گناهان کبیره ای که از آن ها توبه نشده است .
    دوم : شفاعت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است : زیرا شفاعت آن حضرت مورد توقع مسلمین و بلکه در خارج واقع است چنانکه می فرماید « واستغفر لذنبک و للمؤمنین والمؤمنات والله یعلم متقلبکم »(13) و کسی که مرتکب کبیره شده است مؤمن است زیرا ایمان عبارت است از تصدیق و او تصدیق دارد خدا و رسول او را و اقرار دارد به همه آنچه پیغمبر اکرم آورده است و اعمال صالحه جزء مفهوم ایمان نیست زیرا اعمال صالحه عطف شده است به فعل ایمان در آیات « الذین آمنوا و عملوا الصالحات » که مکرراً در قرآن مجید ذکر شده است و عطف شدن علامت مغایرت و اختلاف طرفین عطف باشد .
    پس چون امر شده است در آیه گذشته به استغفار برای مؤمنین لابد به موجب اطاعت از امر استغفار صورت گرفته است زیرا ترک آن ترک امر و خود عصیان و خلاف شمرده می شود و استغفار رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که برای امت صورت می گیرد ، ناچار در پیشگاه پروردگار متعال به اجابت خواهد رسید و اجابت موجب خشنودی و رضای رسول خدا خواهد شد « ولسوف یعطیک ربک فترضی ».(14)
    مضافاً بر آن از رسول اکرم روایت شده است که : « ادخرت شفاعتی لأهل الکبائر من امتی » و اعتقاد ما این است که حضرات ائمه علیهم السلام درباره گنهکاران از شیعیان خود مانند رسول اکرم شفاعت می کنند زیرا آنان خبر داده اند به این امر و عصمت آنان مانع است که بر خلاف صدق سخن گویند.(15)
    دو - علمای معاصر و جدید

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    1. علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره)


    شفاعت همانطور که از معنی اجمالی آن که از اجتماع درک کرده ایم، پیداست از اموری است که برای رسیدن به مقاصد و نیل به احتجاجات زندگی از آن استفاده می شود و در اصل از « شفع » یعنی جفت گرفته شده درواقع مثل اینکه شخص شفاعت کننده با وسیله ناقصی که شخص شفاعت خواهنده دارد ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج را میدهد که با آن می تواند به مقاصدی که قبلاً در اثر ضعف و قصور وسیله نمی رسیده است برسد .
    در هر حال قالب مواردی که شفاعت در آن به کار می رود یا مواردی است که شخص می خواهد جلب منفعت و خیری کند و یا مواردی است که می خواهد دفع ضرر و یا شری از خود کند ولی البته نه هر نفع و ضرری زیرا در مواردی که اسباب طبیعی ایجاب خیر و شر و یا نفع و ضرری را مانند گرسنگی و تشنگی و گر ما و سرما و تندرستی و مرض می کنند ما هرگز شفاعت نمی طلبیم ، بلکه به دنبال اسباب طبیعی آن می رویم و مثلاً به خوردن و آشامیدن و لباس و پوشش و مداوا متوسل شده و به مقصود خود نائل می شویم.
    ما فقط در سود و زیان ها و خیر و شرهایی که از ناحیه اجرای قوانین عمومی یا خصوصی اجتماع به ما متوجه می شود ، شفاعت می طلبیم توضیح این که:میان مولا وبنده و هر حاکم و محکومی ، احکامی وجود دارد که اگر به آن عمل شود و امتصال گردد مستوجب پاداش خواهد بود حال گاهی این پاداش مدح و تمجید است و گاهی منافع مالی یا مقامی و به عکس اگر شخص مکلف از آنها سرپیچی کرده و مخالفت نماید مستوجب کیفر و مجازات می¬شود که گاهی تنها مذمت و توبیخ است و زمانی هم ضرر مادی یا معنوی.
    بنابر این در باب احکام دو نوع قرار داد است : یکی قرارداد اصل حکم و دیگری قرارداد تبعات و نتیجه حکم که با آن پاداش موافقت و کیفر مخالفت تعیین می گردد . این یک اصل مسلم است که در جمیع انواع حکومت های عمومی در میان ملت ها و حکومت های خصوصی افراد نسبت به زیردستان آن ها حکمفرماست .
    حال اگر کسی بخواهد به یک کمال و خیر مادی یا معنوی برسد ولی اسباب اجتماعی را که مستوجب آن و معرفت لیاقت اوست نداشته باشد و یا این که بخواهد کیفر و مجازاتی کعه بر اثر مخالفت متوجه او شده از خود دفع نماید بدون این که وسیله دفع آن را که امتصال و فرمانبرداری است داشته باشد ، اینجاست که مورد « شفاعت » و تأثیر آن است ولی البته نه در همه جا و نه برای همه کس چه این که کسی که اصلاً لیاقت نیل به کمالی را دارا نیست و یا اساساً رابطه ایی میان او و کسی که شفاعت نزد او می شود وجود ندارد مثل این که یک نفر بی سواد محض بخواهد تکیه بر یک مقام علمی کند البته شفاعت در حق چنین اشخاصی اثری ندارد زیرا شفاعت یک سبب مستقل نیست بلکه مکمل و متمم سبب است .
    از طرفی تأثیر شفاعت کننده در امر شفاعت یک تأثیر گزاف و بی جهت نیست بلکه باید شفیع متوسل به چیزی شود که در کسی که نزد او شفاعت می کند مؤثر گردد و طالب شفاعت را به ثواب منظور برساند و یا از عقاب و کیفر نجات بخشد .
    خلاصه این که شفاعت کننده نه تأثیری در مقام مولویت و عبودیت دارد و نه در حکم و نه جزای حکم بلکه با قبول این جهات سه گانه ، متوسل به یکی از جهات زیر شده و مقصود خود را به کمک آن عملی می سازد : یا به صفاتی که در شخص مولا وجود دارد و مستوجب عفو و اغماض است مانند بزرگی و کرم و بخشش و شرافت او یا به اوصافی که در بنده است و مقتضی ترحم بر او و تأثیر عوامل آمرزش در حق او می باشد مانند مذلت و فقر و پریشانی حال او یا با اوصافی که در خود شفیع است مانند نزدیکی به مولا و داشتن شخصیت و کمال در نزد او .
    در واقع تقاضای شفیع چنین است که می گوید : من از تو تقاضا نمی کنم که از مقام مولویت و آقایی خود نسبت به بنده ات صرف نظر کرده یا حکم و یا قانون مجازات خود را ابطال کنی بلکه استدعا دارد از این بنده در گذری نه از عقاب او سودی می بری و نه گذشت از گناه او تو را زیانی می رساند یا این که بنده ایت کوچک و نادان و بی چاره یا به واسطه این که من آبرو و حیثیت و مقام نزد تو دارم و آن ایجاب می کند تقاضای مرا پذیرفته و از خطای او درگذری و او را ببخشی !
    از این بیانات روشن می شود که کار شفاعت این است که یک رشته عوامل مؤثر در رفع عقاب را بر عوامل ایجاب کننده آن حکومت می دهد .

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2. علامه شهید مرتضی مطهری (ره)

    باتوجه به این که شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع صاحب خیرها و رحمت هاست نسبت داده می شود با نام « مغفرت » خوانده می شود و هنگامی که به وسائط و مجاری رحمت منصوب می گردد نام « شفاعت» به خود می گیرد ، واضح می گردد که هر شرطی برای شمول مغفرت است برای شمول شفاعت نیز هست .
    از نظر عقلی شرط مغفرت چیزی جز قابلیت داشتن شخص برای آن نیست . اگر کسی از رحمت خدا محروم گردد صرفاً به خاطر او است نه آنکه معاذالله در رحمت خدا محدودیت و ضیقی باشد .
    رحمت خدا همچون اعتبار بانکی یک بازرگان نیست که محدود باشد بلکه اعتبار رحمت الهی نامحدودی است ولی قابل ها متفاوتند ، ممکن است کسی به کلی فاقد قابلیت باشد و نتواند از رحمت خدا بهره ای بگیرد .
    از نظر متون دینی این اندازه مسلم است که کفر به خدا و شرک مانع مغفرت است . قرآن کریم می فرماید : « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر به ما دون ذلک لمن یشاء ».(16) خدا شرک را نمی آمرزد و آنچه پایین تر از شرک باشد برای هر کس که بخواهد می بخشد .
    اگر ایمان از دست برود رابطه انسان با مغفرت یک باره بریده می شود و دیگر بهره برداری از این لطف عظیم امکان نخواهد داشت . زمانی که بر دل آدمی مهر کفر زده شود مانند ظرف در بسته ای می گردد که اگر در همه اقیانوس های جهان برده شود قطره ای آب به درون آن نخواهد رفت .
    قرآن کریم سعه رحمت پروردگار را از زبان حاملین عرش چنین بیان می کند :
    « الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شیء رحمة و علما فغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم. »(17)
    (كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى‏كنند، و آنها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‏گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويده‏اند طلب آمرزش مى‏كنند: «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چيز احاطه دارد كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده‏اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.») از این آیه کریمه می توان هم نامحدود بودن رحمت خدا را فهمید و هم شرط اساسی لیاقت برای استفاده از مغفرت را . از آیات کریمه قرآن چنین استنباط می گردد که ایمان به خدا شرط لازم و ضروری نیل به شفاعت و مغفرت است ولی شرط کافی نیست ، هیچ کس هم نمی تواند جمیع شرایط را به صورت قطعی بیان کند خدا خودش می داند و بس .
    در آیه ای که مغفرت گناهانی دیگر غیر شرک را نوید می دهد قید « لمن یشاء » وجود دارد و در آیات شفاعت هم قید « ولا یشفعون الا لمن ارتضی ».(18) (شفاعت نمی کند مگر برای کسی که خدا بپسندد) هست و این هر دو به یک معناست گویی قرآن نخواسته است که همه شرایط شمول شفاعت را به طور صریح بیان کند ، خواسته است قلوب را در میان خوف و رجا نگه دارد از این جا می توان فهمید که اشکالی که می گوید عقیده به شفاعت موجب تجری است ، ناوارد است.(19)

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    3. آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله تعالی :


    هرگاه در معنی لغوی شفاعت درست بیندیشیم مفهوم اسلامی آن را نیز می توان به دست آورد زیرا شفاعت از ماده شفع به معنی ضمیمه کردن چیزی به همانند اوست و از اینجا روشن می شود که باید نوعی شباهت و همانندی در میان آن دو بوده باشد هرچند تفاوت هایی در میان آن ها دیده شود .
    به همین دلیل شفاعت به مفهوم قرآنی اش این است که شخص گنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت ( مانند ایمان یا انجام بعضی از اعمال صالح ) شباهتی با اولیاء الله پیدا کند و آن ها با عنایات و کمک های خود او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضای عفو کنند .
    به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت ، قرار گرفتن موجودی قوی تر و برتر در کنار موجود ضعیف تر و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است . ادامه شفاعت در مورد افراد خطاکار همیشه در جوامع انسانی وجود داشته است و شاید هزاران سال قبل از نزول قرآن افراد صاحب نفوذ برای خطاکاران نزد ارباب قدرت شفاعت می کردند منتهی شفاعت رایج میان مردم با شفاعت در منطق قرآن و ادیان آسمانی یک فرق بسیار مهم و واضح دارد و آن این که : شفاعت در جوامع انسانی قالباً از این نظر بوده که شفاعت کننده دارای نوعی نفوذ اجتماعی بوده و شخصی که نزد او شفاعت می شد از جهتی به او نیاز داشته لذا شفاعت او در مورد خطاکار می پذیرفته تا به موقع از نفوذ شفاعت کننده برای پیشرفت مقاصد خود کمک بگیرد . مثلاً شاهان شفاعت اطرافیان خود و رجال دولت را در مواردی می پذیرفتند تا به آن ها عظمت دهند و برای آن ها ارزش قائل شوند و به موقع از وجودشان در کارهای خود کمک گیرند .
    شفاعت کنندگان نیز روابط شخصی را با شفاعت شونده در نظر می گرفتند نه شایستگی های افراد را ولی از آنجا که خداوند غنی بالذات و بی نیاز علی الاطلاق است شفاعت در پیشگاهش شکل دیگری پیدا می کند و آن این که شفیعان درگاهش نگاه می کنند ببینند که در میان خطاکاران چه کسانی پیدا می شوند که بر اثر پاره ای از نقاط مثبت مانند ایمان و بعضی از اعمال صالح مورد رضای پروردگارند و به خاطر همین زمینه های مثبت نزد خدا برای آن ها شفاعت می کنند و این تفاوت مهم شفاعت معمول میان مردم را از شفاعت اولیاء الله در درگاه خدا جدا می سازد که اولی بر اساس « رابطه ها » است و دومی بر اساس « ضابطه ها » است !
    از اینجا پاسخ برخی از خرده گیرهای نا آگاهان که شفاعت را نوعی پارتی بازی یا چراغ سبز دادن به گنهکاران تفسیر کرده و آن را با شفاعت اطرافیان سلاطین جبار مقایسه نموده اند روشن می شود زیرا عوامل زیربنایی شفاعت در مفهوم شرعی اش عواملی سازنده و بر اساس لیاقت هاست در حالی که شفاعت رایج در میان مردم در بسیاری از موارد از نیازهای طرفینی و رابطه های شخصی و خصوصی و غیر منطقی سرچشمه می گیرد .
    شفاعت الهی تربیت کننده است و شفاعت های معمولی گاه سبب جرأت بر گناه است . آیاتی که در قرآن است نیز گواه زنده ای بر این معناست زیرا برای شفاعت شوندگان اوصافی ذکر می کند که همگی ناظر به جنبه های مثبت و لیاقت و شایستگی است هرچند این شایستگی بر اثر بعضی از اعمال صالح باشد.(20)

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    4. آیت الله شیخ جعفر سبحانی حفظه الله تعالی

    اعتقاد به شفاعت اولیای الهی در روز رستاخیز از اصولی است که کسی در آن شک و تردید ندارد و همه فرق اسلامی به شفاعت پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم اعتقاد راسخ دارند .
    تنها اختلافی که پس از ظهور ابن تیمیه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نیمه های قرن دوازدهم پیش آمد ، این بود که آیا می توان در این جهان نیز از شفیعان واقعی که شفیع بودن آن ها از نظر کتاب و سنت قطعی است درخواست شفاعت کرد و مثلاً گفت : ای محبوب درگاه خدا در روز رستاخیز درباره من شفاعت کن ؟
    همه عالمان دین بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن اتفاق نظر دارند جز دو فرد یاد شده و پیروان آن دو که می گویند : نمی توان از صاحبان شفاعت در این جهان درخواست شفاعت نمود بلکه باید گفت: خدایا ! پیامبر را شفیع من قرار ده .
    شفاعت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم و دیگر شافعان راستین در روز جزا جز طلب مغفرت از خدا در باره گنهکاران امت چیز دیگری نیست ، در این صورت طلب شفاعت ، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعای آنان در سایه قرب و مقامی که نزد خدا دارند به هدف اجابت می رسد و طبعاً گنهکار مشمول مغفرت خدا می گردد .
    از طرفی درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن از نبی گرامی کوچکترین اشکالی ندارد ، اگر ما می گوییم : « یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله » یعنی ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی داری در نزد خدا در باره ما شفاعت کن ( دعا کن خدا گناه ما را ببخشد یا حاجت ما را برآورده کند ) با توجه به این اصل نباید درباره درخواست شفاعت که حقیقت آن درخواست دعاست شک و تردید کرد زیرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسندیده است چه رسد به انبیا و اولیا .
    از این گذشته ، برخی یاران پیامبر از خود آن حضرت در زمان حیات و یا پس از درگذشت ایشان ، در خواست شفاعت میکردند .
    محدثان نقل می کنند آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درگذشت ، علی علیه السلام مشغول تغسیل پیامبرگشت ، به هنگام غسل دادن چنین گفت : « پدر و مادرم به فدای تو باد ! ما را نزد خدایت یاد کن و ما را به خاطر داشته باش ! ».(21)

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فصل سوم : منابع و مدارک دیدگاه شیعه

    1. قرآن کریم


    بدون شک مجازات های الهی در قیامت خواه زودگذر باشد یا طولانی و ابدی ، خواه جنبه جسمانی داشته باشد یا روحانی ، خواه آن ها را اثر طبیعی اعمال بدانیم یا قراردادی به هرحال جنبه انتقامی ندارد و همه آن ها در مسیر تربیت انسان و ضامن اجرای قوانین الهی است که برای ترقی کمال انسان ها تعیین شده است .
    به همین دلیل در عین این که عذاب های قیامت در قرآن مجید بسیار شدید توصیف گردیده ، راه های نجات از هر سو به روی انسان گشوده شده و به گنهکاران فرصت داده می شود که از راه خطا بازگردند و خویش را اصلاح کنند و به سوی خدا راه یابند .
    شفاعت یکی از این راه ها است زیرا شفاعت به مفهوم صحیح کلمه به افراد آلوده هشدار می دهد که تمام پل های پشت سر خود را ویران نکنند و تمام خطور ارتباطی را با اولیاء الله قطع ننمایند و اگر آلوده گناهانی شدند ، مأیوس نشوند و در هر جا هستند بازگشت را شروع کنند و به استقبال رحمت واسعه الهی بشتابند .
    بحث شفاعت با تمام ریزه کاری ها و نکات جالب تربیتی آن که در آیات فراوانی از قرآن مطرح شده در همین راستا است . اکنون به مدارک اصلی و دست اول در مورد مسأله شفاعت می پردازیم .
    در قرآن درباره موضوع شفاعت ( به همین عنوان ) در حدود سی مورد بحث شده است که البته بحث ها و اشارات دیگری به این موضوع بدون ذکر این عنوان نیز دیده می شود .
    آیاتی که در قرآن پیرامون این مسأله بحث می کنند را می توانیم به چند دسته و گروه مشخص تقسیم کنیم .
    1. گروه اول : آیاتی است که به طور مطلق شفاعت را نفی می کند .
    در این آیات راه های متصور برای نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح چه از طریق پرداختن عوض مادی یا پیوند و سابقه دوستی و یا شفاعت کردن بعضی نفی شده است .
    « واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعة و لا یأخذ منها عدل و لاهم ینصرون ».(22)
    و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی[ از عذاب خدا ] را از کسی دفع نمی کند و نه از او شفاعتی پذیرفته و نه به جای وی بدلی گرفته می شود و نه یاری خواهد شد.
    گرچه مخاطب در این آیه به قرینه آیه سابق بر آن قوم یهودند ولی حکم آیه جنبه عمومیت دارند و تمام راه های نجات را به روی خلافکاران می بندد و از میان آن ها به چهار طریق مهم که در این دنیا وسیله نجات بسیاری از مجرمان می گردد اشاره شده است : اول این که کسی جریمه دیگری را بر عهده گیرد . دوم شخص آبرومندی برای او شفاعت کند . سوم غرامت از مجازات عفو شود . چهارم گروهی به یاریش برخیزند و او را از چنگال مجازات رهایی بخشند ، در قیامت هیچ یک از این ها مفهومی نخواهد داشت .
    سخن در این است که در اینجا شفاعت به طور کلی نفی شده است ولی آیا این مخصوص به قوم یهود است که راه کفر و عناد و دشمنی با حق را پیش گرفته بودند و حتی انبیای الهی را به قتل می رساندند بنابر این منافاتی با آیات شفاعت و روایات متواتری که می گوید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و سایر معصومین برای گنهکاران این امت شفاعت می کنند ندارد ، یا این که این آیه ناظر به پندار یهود است که گمان می کردند پدرانشان بر ای آن ها در قیامت شفاعت می کنند که محتوای آیه خط بطلان را بر این پندار می کشد و آن ها را مأیوس می سازد و یا این که ظاهر آیه اطلاق دارد و هر نوع شفاعتی را درباره هر کس نفی می کند .
    « فما تنفعهم شفاعة الشافعین ».(23) و شفاعت شفاعتگران آن ها را سود نبخشد !
    در این آیه گرچه هر گونه شفاعت را در مورد این گروه به طور کلی نفی می کند ( اعم از شفاعت انبیا و اوصیا و فرشتگان و صدیقین و شهدا و صادقین ) ولی تعبیر به « شافعین » که ظهور در فعلیت دارد نشان می دهد در آن روز شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگانی هستند ولی شفاعت آن ها شامل حال این گروه که پیوسته روز قیامت را تکذیب می کردند و نماز و اطعام مسکین را به کلی ترک کرده بودند ، نمی شود .
    تعبیر به « فما تنفعهم » نیز نشان می دهد که وضع حال و اعمال و عقاید آن ها چنین محرومیتی را به دنبال آورده است ، روی این حساب اگر چه این آیه جزء آیات نفی شفاعت است ولی در متن آن و به طور ضمنی اثبات شفاعت به صورت سربسته آمده است .
    « یا ایهاالذین آمنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه ولا خلة ولا شفاعة والکافرون هم الظالمون ».(24) ای کسانی که ایمان آورده اید از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی و کافران خود ستمکارانند .
    « استغفر لهم اولی تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر الله لهم ذلک بأنهم کفروا بالله و رسوله والله لایهدی القوم الفاسقین ».(25) چه برای آن ها آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی [ یکسان است ، حتی ] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنی هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید چرا که آن ها به خدا و فرستاده اش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند .
    در این آیه آوردن کلمه ( سبعین ) خصوصیتی ندارد بلکه می خواهد کثرت را برساند نه این که از یک تا هفتاد بی فایده است ولی از هفتاد به بالا اثر دارد ولذا به دنبال آن علت مطلب را بیان کرده و فرموده : برای این که ایشان به خدا و رسولش کافر شدند یعنی مانع از شمول مغفرت ، کفر ایشان به خدا و رسول است و این مانع ، با بود و نبود استغفار و یا کم و زیادی آن برطرف نمی شود زیرا بود و نبود آن و کم و زیادش کفر ایشان را از بین نمی برد .
    2. گروه دوم : آیاتی است که شفیع را منحصراً خداوند متعال معرفی می کند و شفاعت را فقط مخصوص ذات اقدس الهی می داند .
    « و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الی ربهم لیس لهم من دونه ولی ولا شفیع لعلهم یتقون ».(26) و به وسیله این [ قرآن ] کسانی را که بیم دارند که به سوی پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [ چرا ] که غیر او برای آن ها یار و شفیع نیست ، باشد که پروا کنند .
    در این آیه همانطور که از معنای آن مشخص است ولایت و شفاعت را به طور کلی از غیر خدا نفی می کند و آن را منحصر در خداوند بیان می کند .
    « الله الذی خلق السموات والارش و ما بینهما فی ستة ایام ثم استوی علی العرش مالکم من دونه من ولی ولا شفیع افلا تتذکرون ».(27) خدا کسی است که آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفرید ، آنگاه بر عرش [ قدرت ] استیلا یافت ، برای شما غیر از او سرپرست و شفاعتگری نیست ؛ آیا باز هم پند نمی گیرید ؟
    گفتیم شفیع عبارت است از کسی که منضم به سببی ناقص شود و سببیت ناقص آن را تکمیل کند ، پس شفاعت عبارت است از تتمیم سبب ناقص در تأثیرش و چون این معنا را با اسباب و مسببات خارجی تطبیق می کنیم نتیجه اش این می شود که هر یک از اسباب و شرایط عالم شفیع یکدیگرند چون سببیت یکدیگر را در تأثیر تکمیل می کنند .
    حال می گوییم وقتی پدید آورنده اسباب و اجزای آن ها و ربط دهنده بین آن ها و مسببات خدای سبحان بوده پس خدا شفیع حقیقی است که نقص هر سبب را تکمیل می کند ، پس شفیع واقعی و حقیقی تنها خداست و غیر از او شفیعی نیست .
    « قل لله شفاعة جمیعا له ملک السموات والارض ثم الیه ترجعون ».(28) بگو « شفاعت یکسره از آن خداست . فرمانروایی آسمان ها و زمین خاص اوست ؛ سپس به سوی او بازگردانیده می شوید »
    در این آیه هم بحث انحصار شفاعت برای خداوند به شکل دیگری آمده آنجا که در پاسخ بت پرستانی که بت ها را به عنوان شفیعان خود برگزیده بودند د، می فرماید : به آنها بگو تمام شفاعت از آن خداست .
    بدیهی است کسی حق بخشش و عفو از گنهکاران را دارد و کسی می تواند شفاعت کند یا شفاعت را پذیرا گردد که خالق و مالک همه موجودات است ، در آغاز از سوی او به وجود آمده اند و سرانجام به سوی او باز می گردند .
    به این ترتیب در اصل ، صاحب شفاعت خداست و هیچکس همتای او نیست بلکه دیگران مشروعیت شفاعت خود را از او می گیرند ، روشن است انحصار شفاعت ذاتاً و به طور مستقل در وجود خداوند هیچ گونه منافاتی با مشروعیت شفاعت دیگران به اذن خداوند ندارد همانگونه که مالکیت و حاکمیت ذاتاً از آن اوست ولی دیگران می توانند به اذن او در محدوده خاصی مالک و حاکم گردند .
    3. گروه سوم : آیاتی است که به وجود شفیعانی که به اذن و اجازه پروردگار شفاعت می کنند ، صریحاً اعتراف می کند و پذیرش شفاعت آن ها را فقط به اذن خداوند تبارک و تعالی محدود می سازد و در حقیقت مکمل آیات گروه دوم است .
    « من ذالذی یشفع عنده الا بأذنه » بقره / 255 . کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند ؟
    در این آیه که با یک استفهام انکاری همراه است ، پیامبران و اولیاء الله و خلاصه شافعان روز جزا همگی مشروعیت شفاعت خود را از خداوند می گیرند و تنها به اذن او شفاعت می کنند و مسلم است که اذن او نیز از حکمت او سرچشمه می گیرد و تا کسی شایسته شفاعت نباشد اجازه برای شفاعت او داده نمی شود .
    قابل توجه این که در آیه فوق ( آیة الکرسی) این جمله بعد از آن گفته شده که مقام قیومیت و مالکیت را نسبت به تمام آنچه در آسمان ها و زمین است برای خدا تثبیت می کند بنابر این شفاعت ، از مالکیت و حاکمیت و قیومیت او سرچشمه می گیرد و به این ترتیب خط بطلانی بر عقاید بت پرستان می کشد که پرستش بت ها را به بهانه شفاعت آن ها در درگاه خدا می دانستند .
    « یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا »(29). در آن روز شفاعت [ به کسی ] سود نبخشد مگر کسی را که [ خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید .
    این که منفعت شفاعت را نفی می کند کنایه از این است که قضا به عدل و حکم فصل بر حسب وعده و وعید الهی جریان یافتنی است و هیچ عاملی جرم مجرمی را ساقط ننموده ، گناهی را از گنهکاری صرف نظر نمی کند پس معنای این که فرمود شفاعت نافع نیست این است که شفاعت اثر ندارد .
    جمله « الا لمن اذن له الرحمن و رضی له قولا » استثنائی است که دلالت می کند بر این که در کلام سابق عنایت همه در این است که شفعاء را نفی کند نه تأثیر شفاعت را در شفاعت شدگان و مراد این است که به کسی اجازه نمی دهند که در مقام شفاعت سخن بگوید و می فهماند که آن روز سخن گفتن منوط به اجازه است .
    « ... ما من شفیع الا من بعد اذنه ... »(30). شفاعت گری جز پس از اذن او نیست .
    در این آیه نیز به صورت دیگری بیان می کند که هیچ شفاعت کننده ای به اذن خدا وجود ندارد بنابر این چرا برای شفاعت به سراغ بت ها می روید ؟ فقط پروردگارتان را عبادت کنید نه غیر او را چرا متذکر نمی شوید.
    همین معنا در مورد شفاعت فرشتگان آمده است که تأکید می کند شفاعت آنها نیز به اذن خداست می فرماید : « و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی»(31). و بسا فرشتگانی که در آسمانهایند [و] شفاعتشان به کاری نیاید مگر پس از آن که خدا به هرکه بخواهد و خشنود باشد اذن دهد .
    جایی که فرشتگان آسمان با آن همه عظمت قادر به شفاعت نیستند جز به اذن و رضای خدا ، چه انتظاری از بت های بی شعور و فاقد هرگونه ارزش می توان داشت . آیا شرم آور نیست که بگویند ما بت ها را از این جهت می پرستیم که شفیعان ما در درگاه خداوند باشد ؟!
    جالب این که برای بیان اهمیت مطلب ، تعبیر به ( کم ) شده است که معمولاً به معنای کثرت است و در این جا معنای عموم دارد و نیز تعبیر به ( فی السموات ) شده ، آن نیز دلیل بر علو مقام آنهاست و نیز تعبیر به ( شفاعتهم) به صورت جمیع آمده تا معلوم شود شفاعت همه آن ها نیز بدون اذن و رضای خداوند اثری ندارد .
    4. گروه چهارم آیاتی است که برای شفاعت کننده و شفاعت شونده شرایطی ذکر می کند.
    « و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»(32). و کسانی که به جای او می خوانند [و می پرستند ] اختیار شفاعت ندارند مگر آن کسانی که آگاهانه به حق گواهی داده باشند .
    در این آیه ضمن نفی شفاعت بت ها گروهی را استثتا کرده و آن گروه شفاعت دهندگان به حق هستند .
    ظاهر آیه این است که این وصف برای (شفیعان) است و منظور از شهادت به حق که وصف اول آن هاست این است که موحد و یکتا پرست باشد یعنی جز در سایه توحید و نفی بت ها و استمرار از عنایات الهی شفاعت ممکن نیست .
    « یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون»(33). آنچه فراروی آن ها و آنچه پشت سرشان است می دانند و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد ، شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند .
    در این آیه شریفه یکی از شرایط شفاعت کنندگان را بیان می کند و این که شفاعت برای کسانی است که خدا از آن ها راضی باشد که عبارت (لمن ارتضی) با اشاره به راضی بودن از دین ، ایمان و توحید آن هاست و یا راضی بودن از شفاعت برای آنان که هر دو به یک معنا باز می گردد ، به این ترتیب شفاعت از سوی غیر خداوند تنها به اجازه اوست و اجازه او تنها مخصوص کسانی است که مؤمن و موحد باشد و خداوند متعال از آن ها راضی باشد .
    « لایملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا »(34). [ آنان ] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [ خدای ] رحمان پیمانی گرفته است .
    این آیه پاسخ دوم از آلهه گرفتن مشرکین به منظور شفاعت است و حاصلش این است که این طور نیست که هر که را انسان دوست بدارد شفاعتش کند و به همین منظور او را آلهه خود بگیرد و او هم شفیع او شود بلکه هر کسی که می تواند شفاعت کند قبلاً با خداوند عهدی دارد و این عهد را جز عده ای از مقربین درگاه خدا ، کسی مالک نیست .
    « و انذرهم یوم الازفة اذ القلوب لدی الحناجر کاظمین ما للظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع »(35). و آن ها را از روز قریب الوقوع بترسان ، آنگاه که جانها به گلوگاه می رسد در حالی که اندوه خود را فرو می خورند . برای ستمگران نه یاری است و نه شفاعتگری که مورد اطاعت باشد .
    این آیه شریفه ناظر به آن است که بعضی از افراد به خاطر اعمالی که مرتکب شده اند شایسته شفاعت نیستند و مفهوم آن این است که شفاعت ، گروه های دیگری را شامل می شود پس خداوند صریحاً در این آیه ستمگران و ظالمان را از گروه شفاعت شوندگان خارج می کند .
    با توجه به این آیاتی که بیان شد معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و شفاعت به اذن و اجازه خداست و شفاعت شونده باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را دارا نباشد هرچند همسر پیامبر خدا باشد مورد شفاعت قرار نمی گیرد ، چنانکه در آیه 10 سوره تحریم( خدا برای کسانی که کفر ورزیده اند ، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به ما خیانت کردند و کاری از دست [شوهران ] آن ها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد : با داخل شوندگان ، داخل آتش شوید ).
    پس از این آیه می فهمیم شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد همانگونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی علیه السلام خدا شد تا گناهان ما بخشیده شود ، هرگز قابل قبول و پذیرفتن نیست .
    5. گروه پنجم : در آیاتی نیز شفاعت به تعابیر و معانی مختلف مثل یاری و پشتیبانی از برادر عقیدتی و دینی در کمک به وی و یا در جهاد با تجاوزگران است که بهره دنیوی آن غنائم و پاداش اخروی آن جنت خداست و اگر در گناه و تجاوزی با هم دینش رفاقت کند بهره دنیوی او سرزنش و نصیب جهان دیگرش کیفر خواهد بود .
    « من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها و کان الله علی کل شیء مقیطا »(36). هرکس شفاعت پسندیده کند برای وی از آن نصیبی خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندیده ای کند برای او از آن [نیز] سهمی خواهد بود و خدا همواره به هر چیزی تواناست .
    اگر مجموع این آیات مخصوصاً سه گروه اول را با هم در نظر بگیریم ، مفاد آن اثبات شفاعت و تبیین آن بر اساس توحید افعالی است .
    بنابر توحید افعالی جهان هستی با نظام علت و معلولی اش ، اثر و فعل خداوند و قائم به اراده و قدرت اوست همچنان که اصل وجود و هستی علت ها و اسباب از خداست ، هرگونه سبب بودن و تأثیرگذاری شان نیز از اوست.
    در حقیقت علت های مادی و معنوی واسطه های فیض الهی اند و فاعلیت آن ها در طول فعالیت خداوند است بر این اساس هم مثلاً قبض روح کار ملک الموت است اما در عین حال او واسطه است و بدون اراده و قدرت الهی کاری انجام نمی دهد و کار او به « الله » نسبت داده می شود.(37)
    بنابر این از مجموعه آیات می توان این دو نتیجه گیری را کرد :
    1. شفاعت یکسره و به تمامی متعلق و از آن خداست و نفی شفاعت حقیقی از غیر خدا ، چون شفاعت کننده ای بدون اراده و مشیت خداوند ، قدرت بر هیچ تغییری ندارد .
    2. اثبات کننده شفاعت برای غیر خدا و این که در صورتی این شفاعت تأثیرگذار است که به اذن و اجازه و اراده خداوند باشد والا اسباب و وسایط با قطع نظر از مشیت الهی هیچ گونه تأثیری ندارند.(38)

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2. روایات ائمه معصومین علیهم السلام

    به طور کلی می توان روایات در باب شفاعت را به 5 دسته تقسیم کرد :
    دسته اول : روایاتی که شفاعت را به قرآن کریم ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت آن حضرت علیهم السلام ، مؤمنین و یا گروه های خاص دیگر مثل فرشتگان و ملائکه الهی ، انبیا ، علما و دانشمندان و شهیدان راه حق نسبت می دهند و حتی در روایاتی شفاعت خویشاوندان و همسایه در حق همسایه نیز آمده است .
    1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: سه گروه نزد خداوند شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود : ابتدا پیامبران ، سپس عالمان و بعد شهیدان.(39)
    2. باز ایشان می فرمایند شفاعت کردن مخصوص پیامبران و اوصیا و مؤمنان و فرشتگان است.(40)
    3. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : در روز قیامت من شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود و علی شفاعت می کند و پذیرفته می شود و اهل بیتم شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود.(41)
    4. امام صادق علیه السلام : چون روز قیامت شود ... به عابد گفته می شود: به بهشت برو و به عالم گفته می شود : بایست و به سبب آنکه مردم را تربیت و ادب نیکو آموختی ، برای آنان شفاعت کن.(42)
    5. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت کنندگان پنج تایند : قرآن ، خویشاوندی ، امانت ، پیامبر شما و اهل بیت پیامبرتان.(43)
    6. باز ایشان می فرمایند : قرآن را بیاموزید زیرا که در روز قیامت شفاعت می کند.(44)
    7. امام علی علیه السلام می فرمایند: در روز قیامت قرآن برای هر کس شفاعت کند ، شفاعتش پذیرفته می شود .(45)
    8. امام باقر علیه السلام : مؤمن در حق افرادی به تعداد ربیعه و مضر شفاعت می کند ، مؤمن حتی برای خدمتگزار خود شفاعت می کند و می گوید : پروردگارا خدمتکارم بر من حق دارد . او مرا از گرما و سرما حفظ می کرد.(46)
    9. امام باقر علیه السلام : انسان برای قبیله خود شفاعت می کند ؛ انسان برای خانواده خود شفاعت می کند ؛ انسان به اندازه عمل خود در حق دو نفر شفاعت می کند ؛ این است آن مقام محمود.(47)
    10. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : در میان مؤمنان کسانی هستند که به اندازه قبایل ربیعه و مضر شفاعت می کنند و مؤمنانی که کمتر از همه حق شفاعت دارند برای 30 نفر شفاعت می کنند.(48)
    دسته دوم : روایاتی است که شفاعت را به بعضی اعمال انسان در دنیا نسبت می دهند مثل : روزه ، صله رحم ، امانت داری ، توبه و عمل کردن به حق و صداقت .
    1. امام علی علیه السلام می فرمایند : شفیع مردمان عمل به حق است و پایبندی به صداقت و راستی.(49)
    2. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم: شفیع کارآمدتر از توبه نیست.(50)
    3. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : روزه و قرآن در روز قیامت برای بنده شفاعت می کنند.(51)
    4. از قول معصوم علیه السلام روایتی است که می فرماید : شفیع انسان اطاعت از خداوند و عمل به حق است .
    5. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : شفیعان در قیامت پنج تایند : قرآن ، صله رحم ، امانت و پیغمبر شما و اهل بیت پیامبرتان علیهم السلام .(52)
    دسته سوم : روایاتی است که مفادشان این است که همه مردم ( ظاهراً بدون استثنا) در قیامت نیازمند شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشند .
    1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : هر پیامبری به درگاه خدا دعایی کرده و از او چیزی خواسته است اما من خواهش خود ( از خدا ) را برای شفاعت امتم در روز قیامت نگه داشته ام.(53)
    2. ایشان می فرمایند : خداوند به من فرمود از او خواهشی کنم اما من خواهش خود را برای شفاعت مؤمنان امت خود در روزقیامت به تأخیرانداختم و خداوند پذیرفت.(54)
    3. امام صادق علیه السلام : هیچ کس از اولین و آخرین انسان ها نیست مگر آن که به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت نیاز دارد.(55)
    4. از امام صادق علیه السلام سؤال شد : مگر مؤمن به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آن روز نیازمند است ؟ فرمود : آری ؛ مؤمنان نیز خطاها و گناهانی دارند و هیچ کس نیست مگر این که در آن روز به شفاعت محمد محتاج است.(56)
    5. امام کاظم علیه السلام ، به سماعة بن مهران فرمود : هرگاه حاجتی به خدا پیدا کردی بگو « خدایا به حق محمد و علی از تو مسألت می کنم زیرا که آن دو را نزد تو شأن و مقامی است » . در روز قیامت هیچ فرشته مقربی و پیامبر مرسلی و مؤمن آزموده ای نیست مگر این که در آن روز به آن دو بزرگوار نیازمند است.(57)
    دسته چهارم : روایاتی است که فقط شرایط شفاعت کنندگان را بیان می کند .
    1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : کسانی که زیاد لعن و نفرین می کنند ، در روز قیامت نه حق گواهی دادن دارند و نه حق شفاعت.(58)
    یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا.(59) در آن روز شفاعت [ به کسی ] سود نبخشد مگر کسی را که [ خدای ] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید .
    لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا .(60) [ آنان ] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [خدای ] رحمان پیمانی گرفته است .
    دسته پنجم : روایاتی است که شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کنند .
    1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت من شامل آن کس از امتم می شود که اهل بیت مرا دوست داشته باشد .(61)
    2. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : من در روز قیامت کسی را که در دلش به اندازه بال پشه ای ایمان باشد ، قطعاً شفاعت خواهم کرد.(62)
    3. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : پیامبران برای همه کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت داده باشند ، شفاعت می کنند و آنان را از دوزخ بیرون می آورند.(63)
    4. امام رضا علیه السلام در پاسخ به پرسش از این سخن خدای تعالی : « برای کسی که خدا رضایت دهد » فرمود : آنان تنها برای کسی شفاعت می کنند که خداوند از دین او راضی باشد.(64)
    5. امام صادق علیه السلام : بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا شما را از او بی نیاز نمی کند ؛ نه فرشته ای مقرب و نه پیامبری مرسل و نه دیگران . پس هرکه خوش دارد که شفاعت شفاعت کنندگان از او نزد خداوند مؤثر افتد از خداوند بخواهد که از وی خشنود باشد.(65)
    6. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : نه شکاکان و مشرکان شفاعت شوند و نه کافران و منکران ؛ بلکه شفاعت مخصوص مؤمنان یکتا پرست است.(66)
    7. باز ایشان می فرمایند : شفاعت من به دو کس نمی رسد : قدرتمند مستبد و ستمگر و غلو کننده خارج شده از دین.(67)
    8. از ایشان است : کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت من دست نیابد و به خدا سوگند که در کنار حوض ( کوثر ) بر من وارد نشود.(68)
    9. امام علی علیه السلام : کسی که شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دروغ شمارد از شفاعت آن حضرت برخوردار نشود.(69)
    10. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت من در روز قیامت یک حقیقت است . پس هرکه به آن ایمان نداشته باشد ، مشمول آن واقع نخواهد شد.(70)
    11. امام صادق علیه السلام : حتی اگر فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل درباره فرد ناصبی شفاعت کنند ، شفاعتشان پذیرفته نمی شود.(71)
    12. امام علی علیه السلام : دعوت پیامبران خدا را اجابت کنید و در برابر آن ها سر تسلیم فرود آورید و فرمان آن ها را ببرید تا مشمول شفاعت آن ها شوید.(72)
    13. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : همانا نزدیک ترین شما به من در فردای قیامت و سزاوارترین شما به شفاعت من ، راستگو ترین ، امانت دار ترین ، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.(73).(74)

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فصل چهارم : گستره شفاعت


    1. تکوین و تشریع

    ذات مقدس خداوند از نظر سببیت از دو جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد : نخست این که تأثیر از ناحیه او شروع می شود و اسباب به او منتهی می گردند ، لذا مالک مطلق خلقت و آفرینش اوست و تمام علل و اسباب ، وسایطی در میان او و خلقش برای نشر رحمت بی پایان و نعمت های بی شمار او می باشند ، این از نظر تکوین .
    دیگر ان که خداوند با این همه علو قدر به ما نزدیک شده و بر ما منت گذارده و احکام و دستوراتی مقرر داشته است و پاداش ها و کیفرهایی در عالم دیگر برای پیروی یا مخالفت آن ها تعیین کرده و پیغمبرانی برای بشارت و اندرز فرستاده و آن ها هم به بهترین وجه وظیفه تبلیغ خود را انجام داده و اتمام حجت کرده اند ، این هم از نظر تشریع .
    انطباق عنوان شفاعت بر علل وجودی که واسطه میان خداوند و سایر موجوداتند از جهت اول که جهت تکوین است واضح است ، به این معنا که علل از صفات عالیه حقتعالی مانند رحمت ، آفرینش ، احیاء ، رزق و امثال آن ها استفاده کرده و انواع نعمت ها را به هر مخلوق محتاجی می رسانند .
    بعضی آیات قرآن نیز تاب این معنا را دارد مانند : « له مافی السموات و ما فی الارض من ذاالذی یشفع عنده الا بأذنه »(75) و « ان ربکم الله الذی خلق السموات والارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع الا من بعد اذنه »(76) ، زیرا شفاعتی که در این آیات ذکر شده در مورد تدبیر خلقت آفرینش است و این همان شفاعت تکوینی یعنی وساطت علل و اسباب در میان او و مخلوقاتش در تنظیم وجود و بقای آنهاست .
    اما از نظر دوم که جنبه تشریع است هیچ مانعی ندارد که مفهوم شفاعت طبق آن تحلیلی که گفته شد در مورد خداوند متعال صادق شود ، آیات ذیل ناظر به این قسم از شفاعت یعنی شفاعت تشریعی است .
    « ولا تنفع الشفاعة الا لمن اذن له »(77) و « و لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی »(78) و « لا یشفعون الا لمن ارتضی»(79) و « ولا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»(80) ، چه این که این آیات مقام شافعیت را برای عده ای از ملائکه و افراد بشر به اذن و رضای خداوند تثبیت می کند و در واقع خداوند مالک ملک و فرمان ، این مقام را به آن ها بخشیده و لذا آنان با توسل به رحمت و عفو و مغفرت و سایر صفات عالیه خداوند می توانند بنده پریشان حال و گنهکاری را که مستوجب عقوبت گردیده ، مشمول رحمت و آمرزش حق ساخته و از تحت عنوان مجازاتی که مقرر شده ( به عنوان حکومت نه معارضه و تضاد ) خارج سازند .
    همانطور که خود او می فرماید : « فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»(81). بنابراین خداوند می تواند بر اثر شفاعت عملی را به عمل دیگر تبدیل کند همچنان که ممکن است عمل موجودی را به جهاتی معدوم سازد چنان که در آیات ذیل به آن اشاره شده است :
    و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا .(82) و در جای دیگر می فرماید : « فاحبط اعمالهم »(83) و « ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم »(84) و « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء »(85) ، این آیه مربوط به ایمان و توبه نیست بلکه مربوط به شفاعت است زیرا ایمان و توبه باعث آمرزش عموم گناهان حتی شرک می شود با این که شرک در این آیه استثنا شده است .
    همچنین خداوند می تواند عمل کم را زیاد کند چنان که می فرماید « اولئک یؤتون اجرهم مرتین »(86) و « من جاء بالحسنة فله عش امثالها»(87) و نیز ممکن است عمل معدومی را موجود سازد چنان که فرمود : « والذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء کل امریء بما کسب رهین»(88). این همان موضوع ( الحاق ) است که کسی را به حکم دیگری قرار می دهد بدون این که عمل او را انجام داده باشد .
    خلاصه این که خدا هر کار بخواهد می کند و هر حکم که بخواهد می دهد ولی البته هر کار که می کند از رو مصلحت و علتی است که واسطه میان او و آن کار است ، در این صورت چه مانعی دارد که یکی از این مصالح و علل ، شفاعت انبیا و اولیا و بندگان مقربش باشد، نه گزاف است و نه ظلم .
    از این بیان روشن می شود که شفاعت یعنی مقام ( شافعیت ) درباره خداوند نیز صادق است زیرا هر یک از صفات او واسطه فیض میان او و مخلوقات اوست ، در واقع شفیع و شافع مطلق او است چنان که می فرماید : « قل لله الشفاعة جمیعا»(89) و نیز فرموده « مالکم من دونه من ولی ولا شفیع »(90) و « لیس لهم من دونه ولی ولا شفیع »(91)، اما غیر او اگر شفاعت کند آن هم به اذن و تملیک اوست .
    از مجموع این بیانات معلوم شد که شفاعت کردن در نزد خدا در صورتی که مستلزم محظوری که متناسب با مقام کبریائی حضرت حق نباشد اجمالاً صحیح و بی مانع است. (92).

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi