نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اجل و اقسام آن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اجل و اقسام آن

    اجل و اقسام آن

    اجل، مفرد «آجال»، يك واژه عربى از مادّه «اَجَلَ» از باب «قَتَلَ» است. اين واژه در لغت به معناى مدت شى،(1) غايت و زمان مرگ و سررسيد چيزى،(2)پايان مدت عمر، سررسيد بدهى و مهلت هر چيزى(3)و وقت معين و محدود است. (4) بنابراين، اجل دو معنا دارد: مدّت معين و آخر مدّت.
    اين واژه با مشتقاتش 54 بار در قرآن كريم آمده و اغلب به معناى مدت معين به كار رفته است؛ مانند آيات ذيل:
    «لِكُلِّ اَجَلٍ كَتابٌ»؛(5) «هر اجلى نوشته‏اى دارد.» اجل در اين آيه شريفه به معناى وقت و زمان معين و خاصى است. (6)
    «لِكُلِّ اُمَّةِ اَجَلٌ»؛(7) «براى هر قومى، اجل (معينى) است.»
    «وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمًّى»؛(8) «تا زمان معين مرگ شما را مهلت می ‏دهد.»
    «لَكُمْ فِيهَا مَنَفِعُ إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمًّى»؛(9) «براى شما در آن (دامها) با مدتى معين سودهايى است.»
    «وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمًّى»؛(10) «و خورشيد و ماه را رام گردانيد تا هر كدام براى زمانى معين به سير خود ادامه دهند.»
    «ثُمَّ قَضَى‏ أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى»؛(11) «سپس زمان معينى را براى شما عمر مقرر داشت.»
    در تمام اين آيات، واژه «اجل» به معناى مدت معين و معلوم است(12) و آيات فراوان ديگر. (13)
    اين واژه، در برخى از آيات به معناى آخر مدت آمده است؛ مانند: «إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ...»؛ (14)«هر گاه وامى را تا سر رسيدى معيّن، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد.»
    «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَآءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ»؛(15) «و هنگامى كه زن را طلاق داديد و به آخرين روزهاى عده رسيدند.»
    «مَن كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَأَتٍ»؛(16) «هر كس كه به لقاى خداوند اميدوار است [بداند] كه وعده معين خدا البته فرا رسد.»
    برخى مفسران كلمه «اجل» را در اين آيه شريفه به معناى «وعده الهى» دانسته‏اند: «فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَأَتٍ، أى وَعْدُ اللّه لَاَتٍ مِنَ الثَّوابِ وَالْعِقاب»؛(17)«وعده الهى با ثواب وعقاب فرا می ‏رسد.»
    البته در برخى آيات «اجل» به معناى «زمان بعثت و جزا و قيامت» و «اهلاك» و «حدى از زمان» نيز تفسير شده است. «وَبَلَغْنَا اَجَلَنَا الَّذِى اَجَّلْتَ لَنا»؛(18) «برخى مفسران لفظ «اجل» را در اين آيه به معناى روز بعثت و جزا و قيامت تفسير كرده ‏اند».(19)
    «وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُم بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ»؛(20) «و اگر خدا براى مردم به همان شتاب كه آنان در كار خير می ‏طلبند در رساندن بلا به آنها شتاب می ‏كرد، قطعاً به هلاكت رسيده بودند.» عدّه زيادى از مفسران كلمه «اجلهم» را به معناى «اهلاك» تفسير كرده‏ اند. (21)
    «فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى‏ أَجَلٍ هُم بَلِغُوهُ »؛(22) «چون عذاب را تا حدى از زمان كه آنها بدان رسيدند از آنها برداشتيم.» «الى اجل» يعنى «الى حدّ من الزمان.» (23)
    با اين حال اگر خوب توجه شود معلوم می ‏شود كه واژه «اجل» در آيات شريفه نيز به همان دو معناى سابق است.
    متكلمان از اجل، تعريف هاى مختلفى ارائه كرده‏ اند. عده‏اى اجل را اين چنين تعريف كرده ‏اند: «اجل، عبارت است از اينكه خداوند به بطلان حيات حيوان در آن زمان علم دارد.» (24)
    عده‏اى ديگر می ‏گويند: «اجل عبارت است از مدت زمانى كه خداوند، مرگ انسان را - چه به مرگ طبيعى و غير طبيعى - در آن وقت مقرر كرده است.» (25)
    گروه ديگرى ی ‏گويند: «اجل عبارت است از زمانى كه براى نزول و حدوث امرى يا براى بقا يا نفى و اثبات امرى مقرر شده است.» (26)
    برخى نيز می ‏نويسند: «اجل عبارت است از زمانى كه بندگان خداوند، در آن روز می ‏ميرند؛ به اين شرط كه كسى آنها را نكشد يا اعمالى انجام ندهد كه باعث زيادى عمر می ‏شود.» (27)
    در اين تعريفها بيش‏تر «اجل مرگ» كه مربوط به پايان عمر انسان می ‏شود مورد توجه قرار گرفته است، و آجال ديگر را مانند: اجل دين و اجلهاى موجودات جهان آفرينش و به‏ طور كلى خود جهان و... شامل نمی ‏شود.
    در يك تعريف جامع می ‏توان گفت: «اجل، عبارت است از مدت زمان معين و محدود درباره عمر انسان و تمام موجودات جهان آفرينش، همچنين مدت زمان مربوط به عقد و قراردادهاى شرعى، اجتماعى و شخصى، و بالاخره سرآمد و زمان محدود همه مدتهايى كه مربوط به امور دنيوى است.»
    چنانكه قبلاً در آيات قرآن بررسى شد «اجل» تنها درباره پايان عمر انسان مطرح نيست؛ بلكه درباره پايان مهلت بدهى و قرض، سررسيدن عده طلاق، پايان عمر خورشيد و ماه و سرآمد عمر همه موجودات و مجموع جهان آفرينش مطرح شده است؛ چنان‏كه می ‏فرمايد: «مَا خَلَقْنَا السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِ‏ّ وَ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّآ أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ »؛(28)«ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنها است، جز به حق و [براى‏] وقت معين نيافريديم، كافران از آنچه بدان بيم داده می ‏شوند، روی ‏گردان‏اند.»
    اين آيه بر اين دلالت دارد كه مجموع جهان آفرينش، اجل معينى دارد. بدين ترتيب از مجموع آيات وارده درباره اجل استفاده می ‏شود كه حيات همه پديده ‏هاى عالم آفرينش از نخست، وقت محدود و اجل معينى دارد و آن‏گاه كه آن وقت معين سپرى شد، زندگى و حيات دنيوى آنها نيز پايان خواهد يافت.

    انواع اجل‏

    اجل از نظر متكلمان و فلاسفه، داراى اقسام ذيل است:
    اجل حيوان: عبارت از زمانى است كه خداوند می ‏داند حيات حيوان در آن روز به پايان می ‏رسد يا وقتى است كه حيات حيوان در آن وقت باطل می ‏شود. متكلمان با عبارات مختلفى اين موضوع را تعريف كرده‏ اند. (29) در برخى كتب كلامى از اجل حيوان، به اجل موت وقتل تعبير شده است.
    اجل دين: عبارت است از پايان مهلت و سررسيد زمان پرداخت قرض. (30) اين تذكر لازم است كه اين اجل به‏ طور استطرادى در كلام آورده شده است.
    اجل حيات: مدت زمانى است كه خداوند، عالم به وقوع حيات در آن زمان است. (31)
    اجل محتوم: عبارت از زمان معينى است كه خداوند آن را در كتاب لوح محفوظ (امّ الكتاب) بر پايان عمر تمام موجودات عالم مقرر و ثابت كرده است؛ و اين مدت معين، تخلف‏ ناپذير است و به محض پايان اين زمان، مرگ فرا می ‏رسد.
    اجل معلّق يا مشروط: مراد از آن، زمان معلق و مشروطى است كه خداوند آن را در كتاب محو و اثبات نوشته است كه قابل تغيير و تأخير است؛ ولى به محض تحقق شرايط، حاصل می ‏شود. (32) بر اين دو نوع اجل اخير، غير از متكلمان، مفسران نيز تأكيد كرده ‏اند و درباره آن به بحث و اظهار نظر پرداخته ‏اند. در اصطلاح حكما دو نوع ديگر از اجل به نامهاى اجل طبيعى و اخترامى، مطرح است.
    اجل طبيعى: آن است كه انسان، مدت زمان معينى، عمر خويش را مصون از هرگونه عوارض و حوادثى به ا نتها برساند. (33)
    اجل اخترامى: آن است كه بر اثر يك حادثه مرگبار، قبل از تمام شدن عمر طبيعى پيش می ‏آيد. (34)

    پی نوشت:
    1) ر.ك: الصحاح تاج اللّغة (صحاح العربية)، اسماعيل بن حماد جوهرى، تحقيق: احمد بن عبد الغفور عطارى، بيروت، دار العلم للملايين، چهارم، 1407، ج 4، ص 1621.
    2) لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، اوّل، 1405 ق، ج 11، ص 11؛ المفردات الفاظ القرآن فى غريب القرآن، ابو القاسم حسين بن محمّد راغب اصفهانى، تحقيق: محمّد سيد گيلانى، قم، مكتبة المرتضوية، 1362 ق، ماده «اَجَلَ».
    3) ر.ك: تاج العروس من جواهر القاموس، محمّد مرتضى زبيدى، بيروت، المكتبة الحياة، بى‏تا، ج 7، ص 203؛ القاموس المحيط، شيخ نصر هورينى، بی‏جا، بی‏نا، بی‏تا، ج 3، ص 327 و كتاب العين، عبد الرحمن فراهيدى، تحقيق: مهدى مخزومى و ابراهيم سامرايى، قم، دار الهجرة، دوم، 1409 ق، ج 6، ص 178.
    4) لغت‏نامه، علی ‏اكبر دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، اوّل، 1352 ش، ص 1041 و 1402.
    5) رعد/38.
    6) ر.ك: تقريب القرآن الى الاذهان، سيد محمّد شيرازى، بيروت، مؤسسة الوفاء، اوّل، 1400 ق، ج 13، ص 118؛ تفسير المعين، نور الدين كاشانى، قم، مكتبة المرعشى، اوّل، بی‏تا، ج 2، ص 630 و تفسير القرآن الكريم، سيد عبد اللّه شبّر، دار البلاغه، بيروت، اوّل، 1312 ق، ج 1، ص 254.
    7) اعراف/34.
    8) ابراهيم/10.
    9) حجّ/33.
    10) لقمان/29؛ فاطر/13؛ زمر/5 و احقاف/3.
    11) انعام/2.
    12) ر.ك: الجامع لاحكام القرآن، ابوعبد اللّه محمّد بن احمد انصارى قرطبى، بيروت، دار احياء التراث العربى، اوّل، 1405 ق، ج 9، ص 279 و 347؛ تقريب القرآن، ج 7، ص 56؛ الصافى فى تفسير كلام اللّه، محسن فيض كاشانى، مشهد، دار المرتضى، اوّل، بی‏تا، ج 3، ص 81؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمّد قمّى، تهران، وزارت ارشاد، اوّل، 1366 ش، ج 4، ص 291 و الميزان فى تفسير القرآن، سيد محمدحسين طباطبايى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، سوم، 1397 ق، ج 7، ص 5.
    13) نحل/61؛ هود/3؛ مؤمنون/43؛ شورى/14؛ طه/126؛ يونس/41؛ منافقون/91؛ غافر/67؛ نوح/4؛ زمر/42؛ حجر/5؛ قصص/28 و 29؛ عنكبوت/53؛ آل عمران/145؛ انعام/60؛ هود/104؛ حج/5.
    14) بقره/282.
    15) بقره/231.
    16) عنكبوت/5.
    17) تفسير الميزان، ترجمه: سيد محمدباقر موسوى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1379 ش، ج 16، ص 114؛ تفسير المعين، ج 2، ص 1049؛ تبيان فى تفسير القرآن، ابوجعفر حسن بن على طوسى، تحقيق: احمد حبيب قصير عاملى، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، اوّل، 1409 ق، ج 8، ص 187.
    18) انعام/128.
    19) ر.ك: تفسير جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسى، تهران، دانشگاه تهران، سوم، 1412 ق، ج 1، ص 4؛ تفسير القمى، على بن ابراهيم قمى، قم، دار الكتاب، سوم، بى‏تا، ج 1، ص 216؛ فتح القدير، محمّد شوكانى، بى‏جا، عالم الكتب، بى‏تا، ج 2، ص 161؛ تفسير الجلالين، جلال الدين حلى و سيوطى، بيروت، دار المعرفة، بى‏تا، ص 184؛ الجديد فى تفسير القرآن المجيد، شيخ محمّد سبزوارى، بيروت، دار التعارف، اوّل، 1402 ق، ج 3، ص 9.
    20) يونس/11.
    21) ر.ك: تفسير مجاهد، ابن المصباح مجاهد بن جبر تابعى مكى مخزومى، تحقيق: عبد الرحمن طاهر بن محمّد صورتى، اسلام آباد، مجمع البحوث الاسلاميه، بى‏تا، ج 1، ص 292؛ معانى القرآن، ابو جعفر النحاس، تحقيق: محمدعلى صابونى، السعودية، جامعة امّ القرى، اوّل، 1409 ق، ج 3، ص 280؛ تفسير القرآن العظيم، اسماعيل بن كثير، بيروت، دار المعرفة، 1412 ق، ج 2، ص 423 و الجواهر الحسان فى تفسير القرآن، عبد الرحمن ثعالبى مالكى، تحقيق: عبد الفتاح ابو سنة وعلى محمّد معرض و عادل احمد عبد الموجود، بيروت، دار احياء التراث العربى، ج 3، ص 231.
    22) اعراف/135.
    23) ر.ك: انوار التنزيل و اسرار التأويل،عمر بن محمّد بيضاوى، دار الكتب العلمية، اوّل، 1408 ق، ج 1، ص 357؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 465؛ تفسير النسفى، عبد اللّه بن احمد بن محمود نسفى، بيروت، دار الكتاب العربى، 1408 ق، ج 2، ص 73؛ تفسير ابى السعود، ج 3، ص 266؛ صافى، ج 2، ص 23 و كنز الدقائق، ج 5، ص 160.
    24) اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية، مقداد بن عبد اللّه سيورى حلّى، تحقيق و تعليق: سيد محمدعلى قاضى طباطبايى، تبريز، بی‏نا، 1396 ق، ص 158 و شرح المواقف، سيد شريف على بن محمّد جرجانى، قم، منشورات شريف رضى،1412 ق، ج 4، ص 314.
    25) الاقتصاد فى الاعتقاد، ابو حامد غزالى، تعليق: على بو ملحم، بيروت، دار الهلال، اوّل، 1993 م، ص 244؛ كتاب مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ابو الحسن على بن اسماعيل اشعرى، بى‏جا، دار النشر، فرانز شتابز، سوم، 1400 ق، ص 256.
    26) رسائل (رسالة الحدود والحقائق)، شريف مرتضى علم الهدى، اعداد: سيد مهدى رجالى، بيروت، مؤسسة النور، بى‏تا، ج 1، ص 263 و كشف البراهين فى شرح رسالة زاد المسافر، محمّد ابو جمهور احسايى، تحقيق: وجيه بن محمّد المسبّح، بيروت، دار الهدى، اوّل، 1380 ق، ص 276.
    27) المغنى فى ابواب التوحيد والعدل، قاضى عبد الجبار اسدآبادى، بی جا،، بی ‏نا، بی ‏تا، ج 11، ص 3.
    28) احقاف/3.
    29) كشف المراد، ص 267 و ارشاد الطالبين الى نهج المسترشدين، ص 290.
    30) الذخيرة فى علم الكلام، ص 261؛ كشف البراهين فى شرح رسالة زاد المسافر، ص 276، و الاقتصار الهادى الى طريق الرشاد، ص 101 و 102.
    31) انوار الملكوت فى شرح الياقوت، جلال الدين مقداد بن عبد اللّه سيورى حلى، تحقيق: سيد مهدى رجائى، قم، مكتبة المرعشى، 1405 ق، ص 194.
    32) تصحيح الاعتقاد الامامية، ص 66؛ كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، (قسمت الالهيات با تعليق استاد جعفر سبحانى)، ص 140.
    33) ر.ك: الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج 9، ص 242.
    34) شرح منظومه، ج 2، ص 430.
    نویسنده /اكبر اسدعليزاده ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره110
    منبع: سایت ذی طوی


  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi