صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12

موضوع: قضا و قدر و ارتباط آن با مسئله اختیار

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    هر حادثه­ ای عللی دارد


    اما در مورد رخدادهایی مثل تصادف، زلزله و غیره که برای انسان رخ می‌دهند، همگی مشمول قانون علیت هستند و اصلاً نمی‌توان در مورد وقوع آن‌ها قائل به اتفاق یا سرنوشت محتوم شد. به عنوان مثال یک دیوار، مادامی که علل برپایی آن فراهم باشد هیچ­گاه ریزش نمی‌کند، اما اگر پایه آن سست گردد یا به عبارتی علل برپایی آن سلب شود، فرو می‌ریزد. بنابراین ریزش دیوار اتفاقی نیست و اگر دیوار خراب شود علت دارد و از طرفی انسان تا زمانی که در کنار دیواری که در حال خراب شدن می‌باشد، ننشیند، دیوار بر سر او خراب نمی‌شود و به خاطر خراب شدن دیوار بر سر او نمی‌میرد. پس اگر کسی در کنار دیواری که در حال خراب شدن است بنشیند و دیوار بر سر او خراب شود و بمیرد اتفاقی و بدون علت نمرده است، بلکه علل فراوانی دارد و من جمله نشستن با اختیار کنار دیواری است که به علت سست شدن پایه‌اش و... در حال خراب شدن است. تمامی رخدادهای دیگر نیز کاملاً شبیه این مثال هستند، یعنی دارای علت هستند و چه بسا که علل به حدی زیاد باشند که اصلاً قابل شمارش نباشند. نکته قابل توجه دیگر، قائل شدن به فرق و تفاوتِ بینِ انجام عملی که بدون اطلاع و آگاهی صورت می­گیرد، با امر «اتفاق» است، «اتفاق» به این معنا است که امری بدون علت رخ دهد، مثلاً خود به خود و بدون هیچ علتی دیواری بر سر فردی خراب شود و فرد بمیرد. محال بودن این امر با توضیحی که گذشت واضح است و این فرق دارد با اینکه فردی بدون اطلاع از علل مختلف، کاری را انجام دهد که افعال دیگری نادانسته بر آن مترتب گردد و در این صورت برای فرد رخدادی حاصل شده که علت آن را نمی‌دانسته. پس این حادثه ناخودآگاه بوده است نه «اتفاق»، زیرا تمام علل آن مهیا است؛ اگرچه فرد از علل آن آگاه نیست، پس در این زمینه نیز اتفاق و سرنوشت محتوم باطل است.
    نتیجه اینکه باتوجه به مباحث قبلی روشن شد که هر فعلی که در عالم رخ می‌دهد، فاعل اصلی آن فعل، خداوند است، زیرا طبق قانون علیّت هر فعلی محتاج علت است و تا علت نباشد معلول آن صادر نمی‌گردد. از طرفی، تمامی علل مؤثر در افعال، خود باواسطه یا بی‌واسطه معلول خداوند می‌باشند، به این نحو که، نه‌ تنها وجود و قدر و اندازه خویش را از خداوند دریافت نموده‌اند، بلکه برپایی و بقای آن‌ها نیز به بقاء خداوند است. پس تمامی موجودات عالمِ امکان، عین ربط به خداوند هستند و موجودی که از خود چیزی ندارد، نمی‌تواند چیزی به کسی یا شیئی اعطاء کند. بنابراین مؤثر حقیقی خداوند است، اما باید دانست که از جانب خداوند متعال و بر طبق قضاء و قَدَر الهی، قدر و اندازه انسان اینگونه ترسیم شده است که این انسان مختار باشد، یعنی در انجام افعال خود اراده و اختیار داشته باشد. با این توصیف، در انجام فعلی که از انسان صورت می­گیرد ما باید یک سلسلة طولی از علل را در نظر بگیریم که در رأس آن وجود خداوند متعال است، که دائما الفیض است و در انتهای سلسله انسانی را در نظر بگیریم که در صدد انجام فعلی است، این انسان در قوام و برپایی خویش محتاج خداوند است و خداوند نیز به واسطه علل فراوان، برپایی و توانایی های مختلفی، از جمله اختیار را برای او فراهم کرده و انسان نیز با اختیاری که خدا به او بخشیده، فعلی را انجام می­دهد. خلاصه اینکه هر فعلی که از هر فاعلی صورت می­گیرد مؤثر حقیقی در آن فعل خداوند است و فاعل بی­واسطهء فعل، اگرچه در فعلش مؤثر است، اما تأثیرش در طول تأثیر خداوند می باشد. پس نتیجه تمام بحث ما این کلام امیر‌المؤمنین علی (ع) است که می‌فرماید «لا جبر و لا تفویض بل امر بین‌الامرین» (شیخ صدوق، 1389، ص362). که درود خداوند بر او باد!


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نتیجه‌


    نوشتار حاضر در جهت بیان تناسب و عدم تنافی قضاء و قَدَرالهی با اختیار انسان، به تبیین توحید افعالی خداوند و تشریح معنای قضاء و قَدَر پرداخته. در بحث توحید افعالی که به معنای نفی فاعلیت حقیقی از غیرخداوند می‌باشد، با دو مقدمه اثبات و چگونگی خالقیت و مبدئیت خداوند، بیان می‌شود که موجودات عالم هیچ‌گونه استقلالی از خود ندارند و در بقاء و وجود خویش متکی بر خداوند می‌باشند و از طرفی موجودی که از خود چیزی ندارد، نمی‌تواند حقیقتاً به موجودی دیگر چیزی اعطا کند. لذا ثابت می‌شود که اگر عنوان فاعلیت به موجودی داده می‌شود، به خاطر انتساب به وجود خداوند و در طول فاعلیت خداوند می‌باشد. پس روشن می­گردد که تنها مؤثر حقیقی در عالم خداوند است. بعد از روشن شدن این مسئله، با تبیین معانی قضاء و قَدَر روشن می‌گردد که در حقیقت قضاء الهی، وجوبِ وجودِ معلول در ظرف وجود علت آن و قَدَر الهی حد و اندازه معلول است، متناسب با چگونگی علل آنها و به عبارتی قضاء و قَدَر یعنی وجوب قانون علیت و شمول آن در دار هستی. با این تبیین هیچ­گاه اختیار از انسان سلب نمی‌شود، زیرا هر عملی زمانی تحقق می‌یابد که علت تامه آن حاصل شود. این قانون افعال انسان را نیز مشمول است و از طرفی زمانی فاعلیت انسان نسبت به اعمالش تام می‌گردد که اراده و اختیاری را که خداوند برای او واجب گردانیده به سایر علل بیفزاید و تنها در این صورت است که فعل از او سر می‌زند. از طرفی رخدادهایی که عامه مردم آنها را اتفاق و سرنوشت از پیش تعیین شده می‌نامند، رویدادهایی هستند که کاملاً مطابق با قانون علیت شکل می‌گیرند و علت اشتباه مردم نیز آگاه نبودن از علل رخدادها می‌باشد. لذا نتیجه این است که اگر چه فاعل حقیقی خداوند است اما خود خداوند براساس قضاء و قدرش قدرت اختیار را به انسان بخشیده تا اعمالش را با اختیار خود شکل دهد. لذا نه جبر مطلقی در کار است نه آزادی تام.


    [1]. مراد از توحید افعالی در این نوشتار توحید در فاعلیت خداوند می‌باشد و علت انتخاب توحید افعالی به جای توحید فاعلی رایج بودن این اصطلاح می‌باشد و إلا کاربرد آن جز در معنائی کنایی بر مقصود دلالت نمی‌کند.


    [2]. باید توجه داشت علت اینکه ما در قدر نقش علل را به علت تامه و ناقصه تعمیم دادیم این است که اگر چه علت تامه (جدای از علل بسیطه) چیزی جز جمع تمام علل ناقصه نمی­باشد اما در وجوب وجود معلول، تمام علل ناقصه آنگاه که جمع هستند، می­توانند موثر باشند در حالی­که وقتی معلول تحقق پیدا کند ما می­توانیم قدر و اندازه معلول را هم یکجا به علت تامه نسبت دهیم و هم نقش یک یکِ علل ناقصه را در حد و اندازه معلول نشان دهیم.


    [3]. این کلام تنها با پذیرش قدیم زمانی بودن عالم صحیح است و در واقع بیان تقدم بالعلیتی است که خداوند بر عالم دارد.


    [4]. منظور از حتمیت این است که تمامی عوامل حد و اندازه و وجود خود را وجوباً از علت تامه خویش دریافت کرده‌اند.


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi