6- نر و ماده بودن و توليد مثل جنّها
طبق نصّ آيات قرآن، مسأله زوجيت شامل همه مخلوقات ميگردد؛ بنابراين، جنّ نيز كه يكي از مخلوقات خداوند است داراي دو جنس نر و ماده و توالد و تناسل ميباشد. خداوند متعال ميفرمايد: «و مِن كلّ شَيءٍ خَلقنا زَوجين لَعلَّكم تَذَكَّرون». (ذاريات، 49) اين آیه به عموميت نر و مادگي تمام موجودات، تصريح دارد و جمله «كل شيء» شامل جنّها نيز ميشود.
راغب اصفهاني درباره واژه زوج ميگويد:
به هر يك از دو قرين، يعني هم نر و هم ماده در حيوانات زوج ميگويند و در غير حيوانات هم به قرين، زوج گفته ميشود. خداوند با «خلقنا زَوجين» اين معنا را بيان كرده كه تمامي موجودات عالم، زوج هستند، چون يا ضدي دارند كه گفتيم ضد هر چيزي را هم زوج ميگويند و يا مثلي دارند كه آن نيز زوج است و يا با چيزي تركيب يافتهاند كه تركيب هم نوعي زوجيت است؛ بلكه در عالم چيزي نيست كه به هيچ وجه تركيب در آن نباشد. (راغب اصفهاني، 1362: 215 و 216)
برخي نيز مقارنه دو چيز با هم، و نوعي تأليف و تركيب را از لوازم مفهوم زوجيت ميدانند. (طباطبايي، 1364: 17، 130)
آيه «و انّه كانَ رجالٌ مِن الانسِ يَعوذَون بِرجالٍ من الجنّ» (جن، 6) مبين آن است كه جنّها مرداني دارند و مرد جايي مطرح است كه زن نيز باشد، بنابراين آنها هم مرد دارند و هم زن.
در قرآن در توصيف حوريان بهشتي آمده است: «لم يَطمِثهُنَّ انسٌ و لا جانٌّ» (رحمن، 56) تأكيد آيات در وصف حوريان بهشتي - كه قبل از شوهرانشان توسط كسي از جنّ و انسان لمس نشدهاند - نمايانگر اين است كه مسأله مقاربت نر و ماده در ميان جنّها همانند انسان جاري است.
از بيان خداوند درباره شيطان و ذريه او در آيه شريفه: «... كانَ من الجنِّ فَفَسَقَ عن امرِ ربه أفتتّخِذونَه و ذرّيّته أولياء مِن دوني» (كهف، 50) معلوم ميگردد كه ابليس از جن است و ذريّه هم دارد و لازمه ذرّيه و توليد مثل، زوجيت و نر و ماده بودن ميباشد. همچنين در آيه «قد خَلَت مِن قَبلِهم منّ الجنّ و الانسِ». (فصلت، 25) به جنّ و انسان، مرگ نسبت داده شده است. از دو آيه اخير ميتوان فهميد كه تناسل در ميان جنّها نيز وجود دارد، زيرا لازمه هر موجودي كه ذريه و مرگ و مير دارد اين است كه تناسل و نر و ماده هم داشته باشد اما به نحوه اين تناسل در قرآن اشارهاي نشده است.
7- حيات و مرگ جن
قرآن كريم درباره مرگ جنّها ميفرمايد: «و حقَّ عليهم القُولُ في اُمَمٍ قَد خَلَت من قبلِهم منَ الجِنّ و الإنسِ», (فصلت، 25) كلمه «قد خلت» مبين آن است كه امتهاي جن مانند گروههاي انسان از بين رفتهاند. همچنين ميفرمايد: «قالُوا ادخُلوا في أمَمٍ قَد خَلَت من قَبلهِم منَ الجِنّ و الإنسِ في النار». (اعراف، 38) مخاطبين اين آيات - بر حسب سياق لفظ - بعضي از كفارند كه قبل از ايشان امتهايي مانند آنها از جن و انسان بوده و درگذشتهاند؛ بنابراين جنّها نيز به اجلهاي معين و معلومي ميميرند.
برخي معتقدند چون جنّ از موجودات مثالي و فاقد جسم هستند، نسبت به موجودات مادي، اصطكاك كمتري دارند و همين نكته سبب ميشود كه فرسودگي آنها به تعويق افتد و عمر طولاني داشته باشند. (ابنسينا، 1366: 74؛ كربن، 1385: 339) اما با استناد به آيات، عمر جن نميتواند فاقد اجل معيني باشد. البته ميزان متوسط عمر جن نامشخص است و شايد همانگونه كه عمر انسان در ادوار مختلف، متفاوت بوده است، عمر جن نيز چنين باشد؛ فقط در مورد شيطان آمده است که به هنگام نافرماني خداوند به او فرمود: تو از زمره پستترين فرومايگاني و شيطان گفت: «أنظُرني إلي يَوم يُبعَثون* قالَ انّك مِن المُنظَرين». (اعراف، 14و15) در جاي ديگر، خداوند ميفرمايد: «قال فانّك من المُنظَرين الي يَومِ الوَقتِ المَعلومِ». (حجر، 37و38) با استناد به اين دو آيه برخي «وقت معلوم» و «يوم يبعثون» را به يك معنا گرفته و معتقدند خداوند متعال به طور مطلق به ابليس پاسخ داد كه تو از مهلت يافتگان هستي. (رازي، 1417: 9، 234)
در مقابل، علامه طباطبايي معتقد است خداوند فقط اصل عمر طولاني به ابليس را اجابت فرموده است، اما با قيدي كه در كلام خود آورده است، اين مهلت تا روزي معلوم است نه تا قيامت. (طباطبایي، 1364: 12، 23) با در نظر گرفتن سياق دو آيه مورد بحث، چنين به نظر ميرسد که «يوم الوقت المعلوم» غير از «يوم يبعثون» است، زيرا خداوند در سوره اعراف به طور مطلق به ابليس پاسخ داده است، اما در آيات ديگر، اين زمان را مقيد به روز ديگري كرده كه قبل از روز قيامت ميباشد. (حجر، 37و38) بنابراين جنّ نيز مانند انسان ميميرد و از بين ميرود و گروهي از آنها جاي گروهي ديگر را ميگيرند و در خصوص ابليس نيز تا وقت معلوم يعني روز ديگري كه قبل از روز قيامت است، مهلت حيات داده شده است.