نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: کتاب ها و روایات در مورد حدیث قدسی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    December 2017
    شماره عضویت
    10984
    نوشته
    15
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    27 در 11
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض کتاب ها و روایات در مورد حدیث قدسی

    سایت اندیشه قم کتابهای نوشته شده در حدیث قدسی را بگونه ذیل نوشته است:
    تابلو استيل
    1- الجواهر السنيه في الاحاديث القدسيه ، تأليف محمدبن حسن بن علي معروف به شيخ حرعاملي، صاحب وسايل الشيعه كه مكرر چاپ شده است. وي در مقدمه اين كتاب مي گويد : پيش از من احدي ازعلماي شيعه را نيافتم كه در اين موضوع ، تأليف كرده باشند. (الجواهر السنيه، ص4،) صاحب الذريعه درباره اين كتاب از محدث جزايري نقل مي كند كه آن را اخ القرآن ناميده است و نيز اعتراض صاحب رياض را نقل مي كند كه پيش از شيخ حر عاملي ، كساني در اين باره ، تأليف كرده اند. آنگاه صاحب الذريعه اضافه مي كند كه شايد نظر صاحب رياض به كتاب البلاغ المبين تأليف سيد خلف حويزي باشد كه عصر او مقدم بر عصر شيخ حر عاملي است. به نظر میرسداين اعتراض وارد نيست. چون تعبير شيخ حر عاملي اين است كه من مجموعه احاديث قدسيه را پيش از خودم نيافته ام بنابراين كتاب حويزي به دست شيخ حر نرسيده بوده است.
    2- البلاغ المبين في الاحاديث القدسيه. تأليف خلف بن عبدالمطلب حويزي.
    3- الاحاديث القدسيه المنتخبه من التوراة: اين كتاب شامل چهل سوره از تورات است كه اميرالمؤمنين (ع) آنها را از عبراني به عربي ، ترجمه كرده و ابن عباس آن را نقل نموده است و به آن الصحائف الاربعون هم گفته مي شود و مكرر به فارسي، چاپ شده است.
    4- الاحاديث القدسيه و الكلمات الانسيه : تاليف ملاعلي قاري
    5- الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه : تاليف عبدالرئوف المناوي الحدادي
    6- الرياض الفردوسيه في الاحاديث القدسيه : تاليف محي الدين ابن عربي
    7- النفحه الانسيه في بعض الاحاديث القدسيه : تاليف عبدالرحمن العيدروس
    8- الدره اليتيمه: تاليف ابراهيم صدقي (هديه العارفين، ج1، ص44)
    9- الفرقان المجيد: تاليف سيدمحمد كاظم كفايي (الذريعه، ج16، ص175)
    10- الكلمات الربانيه في الاحاديث و الخطابات الالهيه : تاليف محمدمؤمن جزايري
    بررسی کتاب الجواهر السنیه فی احادیث القدسیه:

    کتاب، الجواهر السنیه فی احادیث القدسیه، نوشته اقای شیخ حر عاملی، که به ان کلیات حدیث قدسی نیز اطلاق میشود، مهم ترین کتاب حدیث قدسی است که در مذهب شیعه تالیف شده است. دراین نوشتار به اندازه وسع وتوان کتاب مذکور در دست بررسی گرفته شد؛ البته نسخه درنظر گرفته شده ترجمه کتاب جواهر السنیه توسط زین العابدین کاظمی خلخالی به همت وکوشش سید رضا کاظمی است. مولف بزرگوار آقای عاملی درمقدمه کتاب برعلاوه ادعای که گفته" ندیدم کسی قبل ازمن این احادیث را جمع کرده باشد لذا من علاقمندشدم وکتاب الجواهر السنیه را نوشتم". ایشان در باره احادیث که جمع آوری کرده است میگوید: این مطلب بر کسی پوشیده نیست که کلام خداوند نسبت به همه کلام بشری مزیت دارد چون نور هدایت وارشاد بشر از ان میتابد ... این بود که منهم قسمتی از ان کلامها راکه علمای اخبار از ائمه اطهار نقل کرده بودند وانها هم از پیامبر برگزیده الهی روایت کرده بودند در این کتاب جمع کردم البته اینها در میان علمای معروف به حدیث قدسی است... ونسبت به سایر کتابها از ان جهت مباهات دارد که برادر قران است... احادیث قدسی که من ذکر کرده ام احادیثی هستند که هردو طایفه شیعه وسنی درانها اتفاق نظر دارند وصحت سلسله سندهای انرا تاید می کنند بطوریکه میتوان گفت هردو فرقه اجماع دارند وکثرت روایات به حد تواتر رسیده است. مولف یا داوری کرده است که "قسمتی از ان کلامها را که علمای اخبار از ائمه اطهار نقل کرده وانها هم از پیامبر بر گزیده الهی روایت کرده بودند، دراین کتاب جمع کردم".

    بعد از بررسی کتاب الجواهر السنیه، که درآن 628 روایت آمده بدست آمد که، 537 روایت ازمعصومین، 91روایت از دیگران در کتاب نوشته شده است. روایات وارده از معصومین بترتیب از پیامبرص 107 روایت، از امام علی ع 22روایت، امام حسن ع 2 روایت، امام حسین ع 1، امام سجاد ع 9 ، امام باقر ع 87، امام صادق ع 257، امام کاظم ع 7، امام رضاع 42 ، از امام جوادع هیچ روایتی نیست، امام هادی ع 3، امام عسکری ع 5، حضرت زهرا س 1 روایت؛ همچین از تفیسر امام عسکری 6روایت، از ابن منبه 4روایت از شهید ثانی 7روایت، کعب الاحبار 16روایت، ازطریق اخبار 2روایت، و56روایت نیز از دیگران آمده است. گرچند در اخر کتاب مولف بزگوار طریقه اسناد بعض از روایت ها را ذکر کرده اند اما بنظر نمیرسد همه این روایت ها طوریکه مولف ادعا کرده به معصومین خاتمه یابد.

    بعضی ازروایت ها برعلاوه سند از نظر متن نیز دارای مشکلاتی است که بصورت نمونه ارایه میگردد:

    شیخ بزگوار ثقه الاسلام ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی از محمد بن یحی واوهم از احمد بن محمد اوهم از هشام بن سالم اوهم از حیبیب سجستانی روایت کرده اند که سجستانی میگوید من از امام باقرع شنیدم که فرمود"هنکامیکه خداوند ج اولاد آدم را از صلبش بیرون کردتا از انها برای ربوبیت خود ونبوت همه پیامبران عهد ومیثاق بگیرد...(ترجمه کاظمی خلخالی ص9)

    مشکل که در حدیث مذکور به چشم میخورد عدم مطابقت با آیه 172اعراف(وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظهورهم ذریتهم واشهدو علی انفسهم ألست بربکم قالوا بلی شهدنا...) است زیرا در حدیث گفته از صلب آدم بیرون آمد در حالیکه در قرآن آمده که از صلب فرزندان آدم بیرون آمده نه ادم.

    صاحب کتاب العلل گفته: بمن ابوعبد الله محمد بن شاذان بن احمد بن عثمان برزاوی این حدیث را نقل کرد وگفت این حدیث را ابوعلی محمد بن حارث بن سفیان حافظ سمرقندی نقل کرد وگفت صالح بن سعید ترمذی بمن نقل کرده اوهم از عبد المنعم بن ادریس واوهم از پدرش وپدراوهم از وهب بن منبه نقل کرده که وقتیکه نوح از کشتی بیرون آمد خداوند ج به او وحی کرد که ای نوح من بندگانم را برای عبادت به خودم افریدم وبه انها امر کردم که بمن اطاعت کنند ولی انها بمن عصیان کردند وبغیر من عبادت نمودند تا اینکه مستوجب این عذاب من شد ند ومن انها را غرق کردم ومن اکنون قوس خودرا امانت در میان بندگانم میگذارم که میان من وانها اطمینان واعتماد باشدوتا روز قیامت از غرق شدن بوسیله خشم من درامان باشند نوح از این وحی خوشحال شد. در داخل قوس یک زه بود با یک کمان که سمبل خشم وجنگ محسوب میشد خداوند کمان و زه را از داخل ان دایره قوسی خارج ساخت وفقط قوس باقی ماند که خداوند انرا اثار ایمن بودن مردم وشهر ها از غرق شدن قرار داده است، بعد مصنف کتاب اضافه میکند که منظور از ان قوس همان قوس قزح است که هنگام بارش وطوفان در افق نمایان میشود.(ترجمه کاظمی خلخالی ص27)

    مشکل حدیث فوق اولا در این است که بندگان تازمانیکه خداوند به انها نشانی نداده است از خداوند ایمن نشدند وگویا به قول خداوند اعتماد نمیشده که خداوند نشانه دیگری را فرستاده است ثانیا مولف مذکور قوس قزح را که یکی از علایم طبیعی است چون از تشریح چگونگی ان بیخبر بوده همان قوس خداوند دانسته است که بخاطر عدم غرق بندگان بواسطه گناهان فرستاده است.

    محمد بن یعقوب از قول تعدادی از اصحاب حدیث این حدیث را نقل کرده وانها هم گفته اند این حدیث را احمد بن محمد بن خالد از قاسم زیات(روغن فروش) اوهم از ابان بن عثمان اوهم از موسی بن علا اوهم از ابوعبد الله ع نقل کرده که فرمود: وقتیکه آب روی زمین از استخوان مرده ها ی غرق شده پر شد و نوح ع این منظره را دید بشدت ناله وجزع کرد، اندوهناک شد خداوند ج بروی وحی کرد که این نتیجه عمل توست توانهارا به نزول عذاب دعوت کردی نوح گفت خداوندا ج من از این عملم بتو استغفار می کنم وتوبه می نمایم بعد خداوند ج به او وحی کرد انگور سیاه بخور تا غم از دلت برود این حدیث رابرقی هم در محاسن باهمان سند ذکر کرده است.( ترجمه کاظمی خلخالی ص28-29)

    بنظر میرسد حدیث فوق بجای اینکه در باره نوح وچگونگی طوفان باشد حدیث طبی است که خاصیت انگور سیاه را میخواسته بیان نماید، روی این ملحوظ به دیگر جنبه های حدیث توجه نشده است وگرنه اینکه طوفان نوح به هیچ صورت نمیتوانست به خواست حضرت نوح باشد که خداوندج جبرا با او موافقه کرده وطوفان ایجاد شده باشد ثانیا باقلت نفوس انوقت وگستردگی طوفان نوح واینکه اب به اندازه بالا امده بود که کشتی بالای کوه جودی نشست نمیتواند این موضوع درست باشد که اب از استخوان مرده ها پر شد ونوح این منظر را دید حتی نوح فرزندش را که در پیش چشمش غرق شد دیگر ندید طوریک قران در ایه 43 هود در این مورد میفرماید(وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ).

    تعدادی از اصحاب حدیث از احمد بن محمد اوهم از علی بن حکم اوهم از ابان حمر واوهم از محمد واسطی روایت کرده اند که ابوعبد الله ع گفت: ابراهیم از بد اخلاقی سارا به خداوند شکایت نمود خداوند به وی فرمود: فراموش کن زنان مانند دنده کج انسان هستند اگر بخواهی ان دنده را راست کنی می شکند واگر بحالش بگذاری از ان استفاده بری پس بد خلقی سارارا تحمل کن.( ترجمه کاظمی خلخالی ص35)

    مشکل حدیث فوق فقط دراین است که اسرایلیات آفرینش زن از دنده مرد در آن راه یافته است.

    این حدیث را علی بن ابراهیم از پدرش واوهم از نوفلی واهم از سکوئی اوهم از قول ابوعبد الله ع نقل کرده که حضرت علی ع فرمود: وقتیکه نخستین موی سفید در سر وریش ابراهیم ع اشکار شد ابراهیم گفت خداوندا این چیست؟ خطاب امد این نور و وقا را ست. ابراهیم ع عرض کرد خداوندا انرا زیاد تر کن.( ترجمه کاظمی خلخالی ص35)

    از حدیث فوق بدست می اید که گویا ابراهیم پیامبر بزرگ الهی هیجگاهی بین مردم زندگی نکرده وتنها بوده است که نمیدانسته است که در پیری موی سر وریش انسان سفید میشود، و از سفید شدن مویش از خداوند ج معلومات میخواهد. در حدیث دیگری علت انرا چنین نوشته است که تا زمان حضرت ابراهیم مردم موی شان سفید نمیشدند روی این لحاظ ابراهیم از خداوند ج معلومات خواست. این سوال به ذهن می آید که چه تغیرات بیولوژیکی فقط در عصر ابراهیم رخ داده است که موی مردم در پیری سفید شدنگرفت.

    درکتاب محاسن مولف میگوید : محمد بن الحسن بن احمد بن الولید برای ما روایت کرد واوهم از محمد بن ابی القاسم از محمد بن علی قرشی اوهم از مفضل بن عمر اوهم از یونس ظبیان اوهم از امام صادق ع که فرمود:حضرت موسی هنگام مناجات وقتی دید که مردی در زیر سایه عرش خداست، خداوند را نداداد که ای پروردگار این چه کسی است که زیر سایه عرش تو مستقر شده است خطاب آمد ای موسی این شخص کسی است که به پدر ومادر ش نیکی میکرد وسخن چین نبود.( ترجمه کاظمی خلخالی ص92)

    حدیث فوق گویای این است که تازمان حضرت موسی فقط یک نفر بوده که به پدر ومادرخود نیکی کرده وسخن چینی نکرده است وخداوندج هم اورا در زیر سایه عرش قرار داده که از تابش خورشید(؟!!) در امان ماند بدین گونه اگر باشد عرش خداوند هم دریکی از منظومه های شمسی قرار دارد زیرا خورشید تابیده وفرد مذکور به جهت رفع گرما به سایه عرش پنا برده است واز طرفی خداوند ج دارای مکانی است که چنین افراد را در نزد خود جامیدهد.

    این حدیث را ابوعبد الله محمد بن شاذان بن عثمان بن احمد برزاوی نقل کرده وگفته این حدیث را ابوعلی بن محمد بن محمد بن حارث بن سفیان سمرقندی بمن نقل کرد واوهم از صالح بن سعید ترمذی اوهم ازعبد المنعم بن ادریس اوهم ا زوهب بن منبه نقل کرده که گفت من در تورات چگونگی افرینش ادم را یافتم که خداوند هنگام خلق وابداع اوچیکار کرده خداوند در تورات فرموده من آدم را افریدم وجسد اورا از چهار چیز ترکیب دادم بعدهم همان چهار چیز را در اجساد همه انسانها که وارث ادم هستند گذاردم که اجساد انها روی همان چهار چیز تاروز قیامت رشد ونمومیکنند. هنگامیکه جسد ادم را افریدم از آب وخاک واتش وباد ترکیب دادم یعنی نخست آب وخاک را باهم مخلوط نمودم وبعد هم دران جسد، نفس وروح افریدم ... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص113)

    درگفتار بالا تعجب ما از مولف محترم دراین است که درمقدمه گفته احادیث قدسی که از طریق ائمه به مارسیده است ودراینجا از قول وهب بن منبه یاد اوری میکند که او در تورات خوانده؛ پس اگر او در تورات خوانده از کجا میتواند حدیث قدسی باشد مگر اینکه ما تمام صحایف وکتابهای اسمانی که امروز وجود دارد را به نام حدیث قدسی بشناسیم. خود مولف نیز میتوانست متن مذکور را در تورات بخواند ضرورت به اینهمه سند تا رسیدن به وهب بن منبه نبود. از طرف دیگر متن مذکور نمیتواند حدیث قدسی باشد زیرا بیانگر عناصر چهار گانه ارسطویی است که دران وقت معتقد بودند طبیعت از این چهار عنصر تشکیل شده است.

    از کعب الاحبار روایت شده که در تورات نوشته شده ای موسی هرکس مرا دوست بدارد مرا فراموش نمی کند... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص127)

    نقل قول کعب الاحبار از تورات اینجا بنام حدیث قدسی عرضه شده است.نمونه های این چنینی در این کتاب زیاد به چشم میخورد به صفحات 129به بعد کتاب مذکور مراجعه شود.

    شهید ثانی در کتاب اداب المفید والمستفید گفته : درتورات نوشته شده که خداوند به موسی فرمود... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص133)

    نقل قول شهید ثانی از تورات چنین نمونه های در صفحات دیگر کتاب نیز به چشم میخورد که بنام حدیث قدسی عرضه شده است.

    میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه روایت کرده است وهمین روایت را ابن ابی الحدید هم روایت کرده است که هردوگفته اند : درسفر اول توارت سخنی در مورد شروع افرینش امده این است که خداوند جوهری افرید ... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص141)

    درمورد فوق روایت بحرانی وابن ابی الحدید از تورات بنام حدیث قدسی در کتاب شیخ ضبط شده است.

    ابوالحسن طوسی در کتاب مجالس خود از فرزندش شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی اواز مفید محمد بن محمد نعمان روایت کرده که نعمان گفت ابوطیب حسین بن محمد تمار بمن خبرداد که این حدیث را محمد بن قاسم انباری بمن نقل کرد اوهم گفت پدرم این حدیث را بمن گفته اوهم از حسن بن سلیمان زاهدی نقل کرده که گفته من از اباجعفر طائی واعظ شنیدم که میگفت از وهب بن منبه شنیدم که میگفت من در زبور چند سطر خواندم که بعضی از انها را حفظ کردم وبعضی فراموشم شد. انچه را که حفظ کردم مضمونش این است که خداوند ج به داود ع فی فرماید .... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص158)

    درمورد فوق نقل قول وهب بن منبه از زبور داود است که هیجگاه با ادعای مولف محترم که گفت احادیث را از قول ائمه اطهار راوایت کرده ام هم خوانی ندارد.

    محمد بن یعقوب از پدرش اوهم از هارون بن مسلم اوهم از مسعده بن صدقه اوهم از ابوعبد الله ع روایت کرده که فرمود در حدیث جعفر بن ابیطالب با نجاشی پادشاه حبشه امده که نجاشی گفت ای جعفر ما در انجیل که حضرت عیسی وحی شده می بینیم که خداوند به حضرت عیسی میفرماید... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص192)

    مورد فوق گرچند که از قول حضرت امام صادق روایت شده ولی نمیتواند حدیث قدسی باشد چون نقل قول نجاشی از انجیل است مگر اینکه معتقد شویم تمام کتابهای موجود، بنام اسمانی حدیث قدسی اند.

    این حدیث را محمد بن علی بن حسین بابویه در کتاب المجالس از محمد بن ابراهیم بن اسحق اوهم از عبد العزیز بن یحی جنودی اوهم از هشام بن جعفر اوهم از حماد بن ابی اوهم از عبد الله بن سلیمان که خواننده کتابهای پیامبران قبلی بود روایت کرده است که وی گفت من در انجیل خواندم... .( ترجمه کاظمی خلخالی ص196)

    مورد فوق مانند موارد که قبلا ذکر کردم میباشد.

    شهید ثانی درکتاب الاداب گفته : خداوند متعال در سوره 17 انجیل فرموده: ...( ترجمه کاظمی خلخالی ص200)

    نقل قول شهید ثانی از انجیل بنام حدیث قدسی مکتوب شده است. گرچند این بهتر است از اینکه از چندین نفر سند بیاوریم وبعد بگویم که فلان کس در انجیل ویا تورات دیده است.کم نیست نمونه های اینگونه موارد در کتاب الجواهر السنیه.برای معلومات بیشتر به صفحه 200 ببعد کتاب مذکور مراجعه شود.

    این حدیث را ابن بابویه از پدرش نقل کرده اوهم از علی بن حسین مودب اوهم از احمد بن علی اصبهانی اوهم از ابراهیم بن محمد ثقفی اوهم از ابراهیم بن موسی بن اخت الواقدی یکی از شیوخ قبیله انصار اوهم از ابوقتاده حرانی اوهم از عبد الرحمن بن ابوالعلاء حضرمی اوهم از سعید بن مسیب اوهم از ابوالحراء نقل کرده است که اوگفت من بودم که حضرت رسول فرمود: من در شب معراج نوشته ای در یکی از ستونهای عرش دیدم که مضمونش این بود" من خداوند یگانه هستم وبهشت عدن را بادست محمد برگزیده من از میان مخلوقاتم بناکردم واورا بوسیله علی یاری نمودم.( ترجمه کاظمی خلخالی ص386)

    حدیث فوق اول اینکه عرش خداوند را مانند مکان انسانها دارای ستون میداند که بوسیله ان ستونها بر افرا شته مانده است وگرنه امکان دارد فروریزد علاوتا پیامبر ص وحضرت علی را در خلقت چیزهای ازجمله بهشت عدن همکار خداوندج دانسته است، حال انکه به عقیده مسلمانان هیچ کسی درافرینش وخلقت اسمان ها وزمین خداوند ج را یاری نکرده است این حدیث مخالف با عده از ایات قرآن از جمله ایه که به پیامبر میفرماید (ووجدک ضالا فهدی )می باشد.

    این حدیث را ابن بابویه از علی بن احمد بن موسی دقاق(ارد فروش) روایت کرده اوهم از محمد بن جعفر اسدی اوهم از موسی بن عمران اوهم از حسین بن یزید اوهم از محمد بن سنان اوهم از مفضل بن عمر اوهم از ثابت بن دینار اوهم از سعید بن جبیر اوهم از یزید بن قعنب که گفت من با عباس وعده ای از بت پرستان در بیت الحرام نشسته بودیم. دران هنگام فاطمه بنت اسد علی راحامله بود ومدت حملش نه ماهه بود ودرمقابل کعبه ایستاده گفت: ای خداوند بزرگ من به تو ایمان دارم. پس دیدم که دیوار کعبه از هم باز شد از سمت پشت فاطمه داخل کعبه شد ما تصمیم گرفتیم درخانه کعبه را کسی باز کند درباز نشد لذا فهمیدم که این کار از جانب خداوند است. بعد از چهار روز فاطمه از کعبه خارج شد در حالی که قنداقه حضرت علی را در بغل داشت پس گفت من از همه زنهای گذشته افضل شدم زیرا من داخل خانه خدا شدم وازمیوه های بهشت خوردم واز غذاهای آنان ارتزاق کردم. وقتی میخواستم بیرون بیایم ندای غیبی گفت ای فاطمه این کودک را علی نام بگذار خداوند اعلی میگوید من نام اورا از نام خودم مشتق کردم وبا ادب خودم اورا تربیت نمودم اورا به مشکلترین علوم خودم اگاه نمودم پس اوست که بتهارا درخانه می شکند واوست که در پشت بام خانه من اذان می گوید ومرا تمجید می کند خوشا بحال کسیکه اورا دوست بدارد وازاو اطاعت کند و وای بر حال کسی که دشمن اوباشد وبروی عصیان کند. حدیث دنباله دارد. ابن بابویه این حدیث را در معانی الاخبار هم با همین سلسله سند نقل کرده است.( ترجمه کاظمی خلخالی ص400)

    درمورد فوق از کجا بدانیم که قول خداوند عز وجل است واز طریق معصوم به ما رسیده است؟! بلکه انچه ظاهر است اصل مسلم تاریخی است که فاطمه بنت اسد داخل خانه کعبه حضرت علی را متولد ساخته است فقط همین . سپس شاخ وبرگهای به این اصل تاریخی اضافه شده وبه صورت حدیث بخورد ماداده است.

    طبری گفته جماعتی به من خبر دادند که یکی زا انها پدرم بود بنام ابوالقاسم فقیه وابویقظان عمار بن یاسر فرزند او ابوالقاسم سعد بن عمار گفتند این خبر را از شیخ زاهد ابراهیم بن نصر جرجانی نقل کرده اوهم از سید صالح بن محمد بن حمزه علوی مرعشی طبری شنیده اوهم از محمد بن حسن اوهم از محمد بن جعفر اوهم از حمزه بن اسماعیل اوهم از احمد بن خلیل اوهم ازاحمد بن عبد الحمید اوهم از شریک اوهم از لیث بن ابی سلیم او هم از مجاهد اوهم از ابن عباس نقل کرده است که ابن عباس گفت : وقتی که محمد خیبر را فتح کرد جعفر از حبشه آمد وبا خود کنیزی اورده بود که اورا به علی بخشید روزی فاطمه داخل خانه شد دید علی سرش را بدامن ان کنیز گذارده است غیرت زنانه بر فاطمه غلبه کرد با حال عصبانیت رفت پیش رسول خداج تا شکایت علی را کند همانموقع جبرییل نازل شد وگفت ای محمد خداوندج سلام میرساند ومی فرماید فاطمه آمده از علی شکایت کند از فاطمه شکایتش را قبول مکن. وقتی که فاطمه داخل شد پیامبر به او گفت به نزد شوهرت برو وبه او بگو با اینکه من نمیخواهم ترا راضی کند (یعنی من شکایت فاطمه را وارد نمی دانم) پس فاطمه بر گشت وجریان را به علی گفت وعلی گفت: وای بر من توشکایت مرا به نزد پیامبر بردی من از رسول خدا شرم دارم وترا ای فاطمه شاهد می گیرم که بخاطر رضایت تو ا ین کنیز را ازاد می کنم ودر نزد علی پانصد درهم بود گفت این پول را هم برای رضای تو به فقرا ی مهاجر وانصار صدقه میدهم . راوی میگوید بعد از این کار علی جبرییل نازل شد گفت ای محمد خداوند برتو سلام میرساند ومیگوید به علی ابن ابیطالب مژده بده که من در مقابل اینکار که کنیز رابخاطر رضایت فاطمه ازاد کرد همه بهشت را به وی بخشیدم . بعد حضرت رسول ص فرمود: وقتیکه روزقیامت میشود علی دم در بهشت می ایستد وبدستور خداوند ج هرکه را می خواهد وارد بهشت می کند وهرکه را دشمن میدارد مانع می شود. خداوند ج میفرماید: ای مردم من این بهشت را بخاطر ازاد کردن کنیز بعلی دادم وجهنم راهم بخاطر دادن صدقه پانصد درهم بفقرا به وی بخشیدم. چون اینکار رضایت فاطمه را جلب کرد پس وقتی که روز قیامت میشود علی دم در جهنم می ایستد هرکه را خواست وارد ان می کند وهرکه را هم خواست مانع از دخول اومی شود اینها رحمت من بر علی می باشد بعد رسول خدا روبه علی کرده گفت مبارک باد برتو این عنایت خداوند چه کسی میتواند مانند تو باشد در حالیکه تو قسمت کننده ای بهشت وجهنم هستی.( ترجمه کاظمی خلخالی ص481)

    قضاوت در مورد حدیث فوق بعهده خوانندگان است ، ایا پنداشته میشود که فاطمه چنین کسی بوده است که از علی ازرده خاطر گردد وبه پیامبر شکایت برد در حالی که هیچ حقی نداشته باشد؟!!!

    مولف کتاب الغیبه گفته در بعضی از کتابهای اسمانی امده: ای فرزند ادم هنگامیکه خشمناک می شوی مرا در انحال بیاد اور...

    مورد فوق نقل قول مولف کتاب الغیبه از بعضی از کتابهای اسمانی که شاید مدتی قبل این کتابها را انها را مطالعه کرده بوده واسم انها بیادش نمانده می باشد پس به کدام دلیل میتواند حدیث قدسی باشد.

    نتیجه گیری: حدیث قدسی حدیثی را گویند که پیامبر گرامی اسلام مفهوم انرا از خداوند(ج) دریافت داشته وکلمات ان از حضرتش باشد؛ حدیث قدسی مواعظ وحکمت های است که خداوند بواسطه انها بندگان خود را اندرز کرده است. مهمترین کتاب نوشته شده شیعه در زمینه حدیث قدسی، الجواهر السنیه فی احادیث القدسیه نوشته مولف بزرگوار شیخ حرعاملی است؛ که نظر به ادعای ایشان اولین کتاب دراین راستا است، مولف محتوی کتاب خودرا همه معتبر وبه پیامبر ویا ائمه معصوم منسوب میداند، ولی انچه که از بررسی های کتاب مذکور بدست امد درآن از 628 روایت 537 ان به معصومین میرسید، متباقی نقل قول کسانی از جمله کعب الاحبار ووهب بن منبه از تورات می باشد که بنام حدیث قدسی در این کتاب بچشم میخورد؛ احادیث جمع اوری شده در کتاب مذکور نه تنها از نظر انتساب بلکه از نظر متن نیز مشکلات عدیده ای دارد؛ از جمله این مشکلات میتوان،انتساب طوفان نوح به خواست آن حضرت، بدون اینکه خداوند ج راضی باشد، پرشدن آب روی زمین ا زجسد کشته شدگان طوفان وشکایت غیر موجه حضرت زهرا از حضرت علی ع ...موید این ادعا است. گرچند عده ای از این مشکلات مرتبط به عصری است که جناب اقای عاملی دران میزیسته است، زیرا تا ان زمان شناسایی اسرایلیات ودیگر احادیث جعلی در بین احادیث بصورت امروزه شناخته شده نبود، برعلاوه امکانات امروزی را نیز در اختیار نداشتند تا بصورت همه جانبه بتوانند این مشکلات را موشگافی نمایند؛ روی هم رفته اگر از سند ومحتوی چندی که دراین کتاب دارای مشکل است بگذریم کتاب مذکور تاهنوز مهمترین ومعتبر ترین کتاب در زمینه حدیث قدسی است.


    مراجع ومصادر:

    1- امینی الحسینی، سید محسن، تحت نظر ایت الله محمد علی تسخیری، الاحادیث القدسیه المشترکة بین السنة والشیعه، تهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، 1425ه.

    2- الخطیب، دکتر عجاج، الوجیزه فی علوم الحدیث، دمشق، بی نا، 1978م.

    3-عاملی، شیخ حر، الجواهر السنیه فی احادیث القدسیه، ترجمه زین العابدین کاظمی خلخالی به همت سید رضا خلخالی،بی جا، دهقان، بی تا.

    4- نجف زاده، بارفروش، محمد باقر، دانش حدیث، بی جا، جهاد دانشگاهی، 1373.

    5-نسفی، عزیز، یا میرسید علی همدانی، راز ربانی( اسرار الوحی سبحانی) به اهتمام حسین معلم، تهران، سپهر،1378.

    6- مقدم، سید محمد تقی، جواهر الانبیاء، بی جا، بی نا، بی تا.

    7- مناوی، عبد الروف محمد، فیض القدیر بشرح جامع الصغیر، بیروت، دار المعرفه، 1391ه.
    8-www.andisheqom.com

    منبع : furqan.blogfa


  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi