صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: «توسّل» از نگاه فریقین

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    5. توسل در نزد مالک


    ابو جعفر منصور، خلیفه عباسی، از مالک بن انس، امام مالکیه، دربارة کیفیت زیارت قبر رسول اکرم(ص) پرسید: زائر هنگام زیارت رو به قبله باشد یا رو به قبر پیامبر(ص)؟ مالک بن انس در پاسخ گفت: «لم تصرف وجهک عنه وهو وسیلتک و وسیلة ابیک آدم الی الله یوم القیامة بل استقبله واستشفع به فیشفعک الله قال الله تعالی: ولو انهم اذ ظلموا انفسهم؛54چرا چهره از او برمی گردانی؟ او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم در روز رستاخیز است. رو به او کن و او را شفیع خود قرار بده. خدا شفاعت او را می پذیرد. خدا می فرماید: اگر آنان به نفس خویشتن ستم کنند.... » قاضی عیاض (متوفی 544) همین روایت را در کتاب الشفا بتعریف حقوق المصطفی، جلد 2، صفحه 41 نقل نموده است و همچنین حصنی دمشقی (متوفی829) در کتاب رفع الشبه عن الرسول(ص) می نویسد: این قصه مشهور است و متقدمین و متأخرین به اسانید معتبر نقل نموده اند و این قصه دلیل بر عظمت پیامبر اکرم(ص) بعد از وفاتش می باشد او زنده است و توسل به او و احترام به آن حضرت همانند احترام، در حال حیات می باشد و در آیه قید به حیات آن حضرت نیست بلکه دانشمندان من جمله مالک و دیگران همین عموم را فهمیده اند و هر کس به زیارت قبر نبی(ص) برود مستحب است این آیت را تلاوت نماید و به پیامبر اکرم(ص) توسل و از آن شفاعت طلب کند سپس او می نویسد: من در این قصه کسی را جز ابن تیمیه فاجر خدشه کرده باشد نیافتم و جهضمی مالکی(متوفی282) در کتاب فضل الصلواة علی النبی صفحه40 می نویسد: پیامبر اکرم فرمود: «اکثروا علیّ الصلواة یوم الجمعه فانها تعرض علیّ» روز جمعه بر من صلوات زیاد بفرستید زیرا آن صلوات بر من عرضه می شود.




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    6. توسل به باب الحوائج(ع)


    حسن بن ابراهیم ابوعلی خلالی که شیخ حنابله در دوران خود بود، می گفت: «ما همنی امر فقصدت قبر موسی بن جعفر فتوسلت به الا سهل الله لی ما احب؛ هیچ امر مهمی برای من اتفاق نیفتاد مگر اینکه به زیارت قبر موسی بن جعفر(ع) رفتم و به او متوسل شدم و خداوند آنچه را می خواستم، به آسانی در اختیار من گذاشت.»55

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    7. توسل به علی بن الحسین(ع)


    زهری می گوید: بیمار شدم و نزدیک به هلاکت شدم. گفتم: مرا به خدا وسیلتی باید. در عهد خود هیچ کس را فاضل تر از علی بن الحسین(ع) نشناختم. گفتم: یا بن رسول الله(ص)، حال من این است که تو می بینی. بر من لطف کن به دعایی که از تو گرامی تر نزد خدا کسی نیست. گفت: من دعا می کنم تو آمین بگو، یا تو دعا کن من آمین می گویم. گفتم: دعا و آمین تو بگو؛ من بر اثر آمین می گویم. دست برداشت و گفت: بارخدایا! پسر شهاب، من و آبای مرا وسیله می سازد. خدا به آن اخلاص که تو از پدران من می دانی، حاجت او را روا کن و او را شفا بده.


    زهری می گوید: به آن خدای که جان جانها به دست اوست، پس از آن هرگز بیمار نشدم و دست تنگ نشدم و با هیچ سختی روبه رو نشدم و از آن هنگام تاکنون در راحت هستم. امید می دارم خدا مرا بیامرزد و بر من رحمت کند به وسیله دعای زین العابدین علی بن الحسین(ع).56



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    8. توسل نزد امام شافعی


    ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقة از امام شافعی نقل می کند که سروده است:


    آل النــبی ذریـعـتی هـم الیــه وسیـلـتی


    ارجوبهم اعطی غداً بیدی الیمین صحیفتی57


    خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم با توسل به آنان نامه اعمالم فردا به دست راستم داده شود.


    با توجه به منابع اسلامی به این نتیجه می رسیم که توسل به اولیای خدا به ویژه رسول اکرم(ص)، هم در حیات ظاهری و هم در دوران حیات برزخی آنان جایز است و سیره صحابه و تابعین و روایات فراوان، گواه این سخن اند. صاحب عقیده توسل می نویسد:


    همان گونه که توسل به پیامبر اکرم(ص) در حیات ظاهری آن حضرت جایز است، بعد از رحلت آن حضرت نیز توسل به او صحیح است و هیچ دلیل شرعی و عقلی نداریم که بعد از وصال آن حضرت توسل به او ممنوع باشد.


    عقیده ما این است: وقتی پیامبر اکرم(ص) یا یکی از اولیای خدا را وسیله قرار می دهیم، هرگز آنها را شریک و مساوی خدا نمی دانیم. آنان فقط «متوسل به» اند و خداوند «متوسل الیه» است. او «وحده لاشریک له» است و هیچ نبی یا ولی، زنده یا مرده، شریک او نخواهد شد. ما برای قبولی دعا آنها را وسیله قرار می دهیم، اما قدرت قبول دعا فقط به دست خداست.58


    «حضور» پیامبر(ص) در حیات و ممات او یکسان است. عبدالله بن مسعود از رسول اکرم روایت می کند:


    حیاتی خیر لکم تحدثون و تحدث لکم و وفاتی خیرلکم تعرض علی اعمالکم فما رأیت من خیر حمدت الله علیه و ما رایت من شرّ استغفرت الله لکم؛59


    در زندگی من برای شما خیر وجود دارد؛ زیرا احادیث را می گویید و در وفات من هم برای شما خیر وجود دارد؛ زیرا اعمال شما پیش من عرضه خواهد شد. هرگاه در اعمال شما نیکی را ببینم، خوشحال می شوم و شکر خدا می کنم و هرگاه بدی شما را نگاه کنم، برای شما استغفار می کنم.


    بعد از نقل این روایت هیثمی(متوفی807) در مجمع الزواید جلد 9 صفحه 24 می نویسد: رجال این روایت صحیح است.


    این حدیث که در دهها کتب معتبر اهل سنت نقل شده است به وضوح روشن می شود، کسانی که می گویند، بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) توسل جستن به آن حضرت، خطاب به معدوم و بدعت است، سخنی نارواست. بنابراین با در نظر گرفتن این همه شواهد می توان ادعا نمود که پیامبران و اولیای خدا و اهل بیت(ع) برجسته ترین وسیله تقرب به خداوندند.



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقد و بررسی اقوال مخالفان توسل


    اصل توسل مورد اتفاق همه مسلمانان، اعم از اهل سنت، شیعه و حتی وهابیان، است. همه می گویند باید بین بندگان و خالق وسیله ای باشد تا بندگان به خدا تقرب جویند و مورد عنایت خالق قرار گیرند، ولی در تعیین مصداق یا مصادیق توسل بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. در دیدگاه ما، هر آنچه بنده را به خدا نزدیک کند، شیء یا فرد، از مصادیق توسل است. البته قادر مطلق خداست و اجابت نیز در دست اوست. آنچه را ما بین خودمان و خدا وسیله قرار می دهیم، دارای استقلال نمی دانیم و فقط آن را از خودمان بهتر و نزد خدا عزیز و آبرومند می بینیم و این است که آن را وسیله اجابت دعا قرار می دهیم.


    بیشتر دانشمندان اهل سنت نیز چنین عقیده ای دارند و از صدر اسلام تاکنون به آن نیز عمل کرده اند. البته کسانی که ناقدان و حتی مخالفان توسل اند و حتی در بعضی از موارد جویندگان توسل را کافر یا از کافر بدتر و واجب القتل می دانند، به طور کلی منکر توسل نیستند؛ بلکه آنها نیز بعضی موارد از توسل را قبول دارند و به آن هم عمل می کنند. ما در این مقام، اقوال کسانی را که ناقدان و مخالفان توسل هستند، نقد و بررسی می کنیم.


    ابن تیمیه توسل را به سه نوع تقسیم کرده است:


    الف. توسل به ایمان و اطاعت: توسلی که اصل ایمان و اسلام است، توسل به ایمان به خدا و اطاعت به اوست. ابن تیمیه تفسیر آیه «وابتغوا الیه الوسیلة» را ایمان و اطاعت رسول خدا می پندارد. وقتی از او پرسیدند: آیا توسل به نبی اکرم(ص) جایز است یا خیر، پاسخ داد: ایمان به نبی و اطاعت از او و محبت به او و وسیله قرار دادن واجباتی که پیامبر واجب کرده است، به اتفاق مسلمانان جایز و مشروع است.60


    ب: دعا و شفاعت پیامبر اکرم(ص): در نظر او، این دو نوع را همه مسلمانان جایز می دانند.


    ج: توسل به خدا به معنای قسم دادن به ذات پیامبر(ص) و غیر آن: ابن تیمیه این نوع را حرام می داند و معتقد است این همان نوع است که صحابه و تابعین در طول حیات و بعد از رحلت پیامبر انجام نداده اند. احادیثی نیز که بر توسل به ذات نبی و غیر آن دلالت می کنند، همه ضعیف اند و حجت نیستند. این همان نظر ابن حنیفه است.61


    برخی از پیروان ابن تیمیه توسل را اول بر دو قسم کرده اند و گفته اند: توسل به ایمان و اطاعت از نبی اکرم(ص) جایز و مشروع است، ولی توسل به ذات نبی و اقسام دیگر توسل غیرمشروع است. در نظر اینان، توسل به ایمان و اطاعت رسول خدا، جزء اعمال صالح و از وسائل مشروعی است که انسان را به خدا نزدیک می کند.


    لفظ توسل در عرف صحابه دربارة دعا و شفاعت پیامبر نیز به کار می رفته است. دلیل مشروعیت این نوع توسل هم حدیث نبوی است که از انس بن مالک روایت شده است: روز جمعه مردی به در مسجد آمد و از پیامبر اکرم(ص) خواست برای باران دعا کند. مرد گفت «یا رسول الله هلکت الاموال وانقطعت السبیل فادع الله یغیثاً.» پیامبر گرامی اسلام دستهای مبارک را بلند کرد و دعا نمود: «اللهم اسقنا اللهم اسقنا.»62وجه استدلال این است که صحابه نزد رسول اکرم آمدند و از رسول خدا خواستند دعا کند. این امر مشروع است، اما اکنون که رسول خدا مرده است، ممکن نیست کسی از او طلب دعا کند. اکنون فقط اطاعت نبی و محبت به او باقی مانده است.


    ابن تیمیه روایاتی را که در آنها توسل به ذات نبی آمده است، به دعای پیامبر تأویل می کند. وی دلیل عدم جواز توسل به ذات پیامبر را همان روایت استسقای عمر به عموی پیامبر آورده و گفته است: اگر بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) توسل به آن حضرت جایز بود، چرا عمر به پیامبر توسل نکرد و عباس را انتخاب نمود؟ لذا عمل عمر دلیل عدم جواز توسل به پیامبر در عالم حیات برزخی است.63

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نقد و بررسی دیدگاه ابن تیمیه


    چنان که دانسته شد، ابن تیمیه اصل توسل را می پذیرد و از سوی دیگر توسل به غیر خدا را شرک می داند؛ زیرا قرآن، خواندن غیر خدا را منع نموده است: «فلاتدعو مع الله احداً».64بنابراین، توسل به ذات اولیای الهی و مقام و حرمت آنها حرام است. در پاسخ باید گفت:


    اولاً: طبق نظر شما خواندن غیر خدا شرک است. در این صورت، چگونه اعمال صالح و دعای پیامبر اکرم(ص) را نیز وسیله قرار می دهید؟ اگر خواندن غیر خدا شرک باشد، توسل به اعمال صالح و دعای پیامبر نیز شرک به شمار می آید. بنابراین هر خواندن غیر خدا شرک نیست بلکه کسی غیر خدا را به عنوان معبود بخواند شرک خواهد بود.


    ثانیاً: معنای شرک بودن توسل به ذات اولیای الهی چیست؟ زیرا شرک این است که آدمی غیر خدا را در مقابل خدا مستقل بالذات بداند یا در صفات و افعال قائل به استقلال او شود یا غیر خدا را قابل پرستش بداند. اکنون چرا باید بگوییم متوسل شرک ورزیده است؟ مگر خالق جهان را دو تا پنداشته است که به اعتقاد توحیدی در خالقیت او لطمه ای بخورد؟ یا مدبر کارگردان را دو تا دانسته است تا توحید در ربوبیت او انکار شود؟ یا غیر خدا را پرستش نموده است تا توحید عبادت و پرستش او دستخوش اختلال گردد؟ وسیله قرار دادن ذات پیامبر اکرم(ص) یا به جاه آن حضرت توسل جستن، در هیچ کدام از انواع شرک داخل نیست.


    در اینجا مناسب است بعضی از اقوال دانشمندان اهل سنت را ملاحظه کنیم:


    شیخ محمد الفقی می گوید:


    انبیا و رسل از همه برترند. اینان در پیشگاه خداوند عالم منزلت ویژه ای دارند: «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله ذوالفضل العظیم».65مردم در هنگام مشکلات به آنان مراجعه می کنند و آنان مستجاب الدعوه اند و جواز توسل به جاه و دعای آنها احادیث متواتر و اخبار مستفیض دارد. 66


    دکتر عبدالملک اسعدی می گوید:


    هنگامی که می گوییم: «اللهم انی توسلت الیک. بجاه فلان...» در جایز بودن آن خلافی نیست؛ زیرا مراد از جاه ذات نیست، بلکه مکان و مرتبه آن است. چون در قرآن دربارة حضرت موسی آمده است: «کان عندالله وجیهاً» و در مورد حضرت عیسی آمده است: «وجیهاً فی الدنیا و الاخرة».67این را کسی انکار نمی کند؛ زیرا احتمال ندارد که نسبت تأثیر به «متوسل به» بدهد؛ زیرا او مقصود نیست، بلکه جاه و مکانت «متوسل به» نزد خدا مراد است. 68


    اما قصه استسقای عمر به عباس این است که عمر نگفت به عباس بن عبدالمطلب توسل می جوید، بلکه گفت: «بالعباس عم نبیک». وجاهت عباس از نبی اکرم(ص) بوده است و این خود اعترافی است که جاه نبی اکرم(ص) بعد از رحلت نیز همیشه باقی است، حتی به عباس، عموی آن حضرت هم سرایت کرده است.69


    دانشمند دیگر اهل سنت، زرقانی، می گوید:


    به پیامبر توسل جویید و از خدا به جاهش سؤال کنید؛ چون این کار کوههای گناه را می ریزد؛ زیرا عظمت هیچ گناهی به برکت شفاعت و عظمت او نزد خدا نمی رسد و اگر کسی خلاف این معتقد شود، از این رحمت محروم خواهد ماند.70


    وقتی ما سیره صحابه، تابعین و مسلمانان را می بینیم، روشن می شود که آنان بعد از رحلت آن حضرت، به قبر نبی اکرم(ص) می رفتند و دعا می کردند و رسول اکرم(ص) را وسیله قرار می دادند. این ادعای ابن تیمیه که می گوید: ما در صحابه، تابعین و تبع تابعین کسانی را نیافتیم که به قبر رسول توسل جسته باشند و نماز و دعا خوانده باشند، نادرست است. کسانی که از تاریخ اسلام بی خبرند و عموم مردم که غالباً با تاریخ اسلام و متون دینی و اعتقادی سروکار ندارند یا کسانی که غرض و مرض دارند، فوراً سخنان ابن تیمیه یا مانند او را می پذیرند.


    دانشمند برجسته اهل سنت، ذینی دحلان، در سیره خود می نویسد: بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر خطاب به پیامبر گفت: «اذکرنا یا محمد عند ربک ولنکن علی بالک.»71حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز به هنگام غسل دادن پیامبر اکرم(ص) خطاب به آن حضرت فرمود: «بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة والانباء واخبار السماء... بابی انت و امی اذکرنا عند ربک و جعلنا من بالک؛72پدرم و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد. با مرگ تو رشته پیامبری، فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. پدرم و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطر نگه دار!»


    سمهودی به نقل از حافظ عبدالله محمد بن موسی بن النعمان، از علی(ع) نقل می کند که فرمود: سه روز بعد از رحلت رسول اکرم اعرابی ای آمد و خود را بر قبر نبی انداخت و خاک بر سر خود گرفت و گفت: تو گفتی و ما شنیدیم. آنچه را تو از خدا گرفتی، ما از تو گرفتیم و این (آیه) بر شما نازل شد: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً».73اکنون من بر نفس خودم ظلم کردم و آمده ام تا تو برای من استغفار کنی.74مانند این، روایت دیگری در کتب تفسیری و حدیثی اهل سنت از عتبی نقل شده است، محی الدین نووی درالمجموع، جلد8 صفحه272، درباره آداب زیارت قبر نبی می نویسد: ابن عمر هرگاه از سفر بر می گشت داخل مسجد نبوی می شد و در نزد قبر پیامبر اکرم(ص) می گفت: «السلام علیک یارسول الله» و نیز از بیهقی نقل می کند: بعد از زیارت خانه خدا مستحب مؤکد است، به طرف مدینه برود به قبر نبی اکرم(ص) متوسل شود و بهترین کلام همان است که عتبی از اعرابی نقل کرده است: السلام علیک یا رسول الله سمعت یقول الله « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» و سپس گفته


    یا خیر من دفنت بالقاع اعظمه فطاب من طیبهن القاع والاکم


    نفس الفدا لقبر انت ساکنه فیه العفاف و فیه الجود والکرم


    همین واقعه را تعداد زیادی از دانشمندان اهل سنت من جمله ابن قدامه (متوفی620)، بهوتی (متوفی1051) ابن ابی الحدید، سبکی(متوفی756)، متقی هندی(متوفی975)، ابن کثیر، سیوطی، ثالعبی، دمیاطی در کتب خود نقل نموده اند.75


    سمهودی می گوید: مقام استغفار رسول به علت موت او پایان نمی یابد، چون استغفار رسول خدا برای همه مومنان است. ما نمی پذیریم که رسول اکرم بعد از موت استغفار نمی کند؛ زیرا ثابت شده که پیامبر در برزخ زنده است و در روایات صحیح آمده است که اعمال بندگان خدمت رسول اکرم عرضه می شود و این کمال رحمت آن حضرت است که هر کسی نزد آن حضرت رود، او را محروم نکند. علما از این آیه اطلاق و عموم را فهمیده اند که هم در حال حیات و هم در حال ممات آن حضرت قابل استفاده است. این روایت چنان مشهور است که همه مصنفان در کتابهای خود نقل نموده اند. ابن عساکر در تاریخ خود و ابن جوزی در مشیرالغرام الساکن آن را نقل کرده اند.76


    توسل به پیامبر اکرم(ص) بعد از رحلت آن حضرت، سیره مستمر اصحاب و مسلمانان بوده است. حال چگونه ابن تیمیه می گوید هیچ کس از اصحاب و تابعان توسل نکرده است؟ او سیره مسلمین را نادیده گرفته و فتوای کفر و قتل داده و عالم اسلام را به علت افتراق درونی و همین فتواها دشمن یکدیگر ساخته است.



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقد و بررسی دیدگاه مراغی


    مفسر اهل سنت، مراغی، در تفسیر آیه «وابتغوا الیه الوسیلة» گفته است: وسیله؛ یعنی نزدیک شدن به خدا به وسیله طاعت و عملی که خدا به آن راضی باشد. کسی از اصحاب و تابعان جز این را توسل نخوانده اند. ولی در قرون وسطی دیده می شود که انبیا و صلحا را وسیله قرب الهی قرار می دهند و از آنها طلب حاجت می کنند و از قبر آنها جلب منفعت و دفع ضرر می نمایند. حتی مردم با خدا نیز اصحاب قبور را می خوانند و خیال می کنند آنان می شنوند و جواب می دهند، اما علمای عامه با این کار مخالف اند. دلیل آنان هم این آیات قرآن است: «فلا تدعوا مع الله احداً»؛77«ان الذین تدعون من دون الله عباداً امثالکم»؛78 «الذین تدعون من دونه مایملکون من قطمیر»؛79«ان تدعوهم لایسمعوا دعائکم ولو سمعوا ما استجابوا لکم و یوم القیامة یکفرون بشرککم».80


    مراغی حق ترجمانی ابن تیمیه و ابن وهاب را ادا کرده است، اما باید دید قول او تا کجا درست است. اکنون به نقد و بررسی این سخن می پردازیم.


    الف. مراغی گفته است توسل به انبیا و صلحا تا قرون وسطی رواج نداشته است و اصحاب و تابعین این کار را نکرده اند، اما سخن او قرین صحت نیست. وقتی ما به تاریخ اسلام و سیره اصحاب و تابعین نگاه می کنیم، درمی یابیم که آنان هم در حیات و هم بعد از رحلت آن حضرت به او متوسل می شدند. بیش از این نمونه های بسیاری را در این باره نقل کردیم. سمهودی در جلد چهارم کتاب وفاء الوفاء و تقی الدین سبکی در شفاء الاسقام مباحثی را برای اثبات زیارت قبر نبی اختصاص داده اند.


    ب. سخن دیگر مراغی این است که مردم از اصحاب قبور طلب حاجت می کنند و طلب جلب منفعت و دفع ضرر می نمایند. این تهمتی عظیم به عاشقان اسلام و پیامبر است. تاکنون هیچ کس از مسلمانان شیعه و سنی، از خود صاحب قبر طلب حاجت یا جلب منفعت و دفع ضرر نکرده است. مسلمانان صاحب قبر را فقط واسطه برای اجابت دعا و جلب منفعت یا دفع ضرر قرار می دهند و هر چه می طلبند از خدا می خواهند نه از کسی دیگر. مسلمانان به قبر رسول اکرم(ص) متوسل می شوند و پیامبر اکرم(ص) را «متوسل به» قرار می دهند و این هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا هنگامی که ما ارواح طیبه را در عالم برزخ زنده می دانیم و امکان ارتباط با آنان را بر اساس قرآن و سنت ثابت می شماریم، چه اشکال دارد آنها را برای طلب حاجت واسطه و وسیله قرار بدهیم؟


    اما این سخن مراغی که مسلمانان از اصحاب قبور بدون خدا حاجت طلب می کنند و با خدا آنها را می خوانند نیز تهمت محض به اهل توحید است. به نظر اکثر مفسران، مراد آیه «فلا تدعوا مع الله احداً» پرستش غیر خداست؛ یعنی با خدا کسی را پرستش نکنید. شما کجا دیده اید که مسلمانی بدون خدا کسی را پرستش کرده باشد. هیچ کس از مسلمانان کلمه گو، کسی را با خدا در عبادت شریک نمی کند. خدا وحده لاشریک له است و این اعتقاد همه متوسلان به پیامبر اکرم(ص) است.


    ج. سخن دیگری که مراغی به زبان آورده این است: هیچ کس از علمای عامه به دلیل آیات مذکور به این عقیده معتقد نیست.


    در پاسخ این ادعا باید گفت از مفسر قرآن بسیار بعید است که آیاتی را که دربارة کفار و مشرکان آمده، بر مسلمان و مؤمن موحد تطبیق دهد. همه مفسران گفته اند آیات مذکور درباره مشرکان نازل شده است. تمسک و توسل به رسول خدا و شریک قرار دادن غیر خدا به خدا تفاوت بسیار دارد.


    اولاً: مشرکان بتها را عبادت می کنند، اما مسلمانان عبادت را فقط برای خدا سزاوار می دانند.


    ثانیاً: مشرکان آنچه می پرستند، در مقابل خدا قرار می دهند؛ یعنی آنها را در مقابل خدا همه کاره می شمارند، ولی مسلمانان اولیای خدا را فقط واسطه بین خود و خدا قرار می دهند و آنها را مأذون خدا می شمارند و آنها را بدون قدرت خدا عاجز می دانند.


    آلوسی، مفسر بزرگ اهل سنت، می گوید: من مانعی در توسل به درگاه خداوند با مقام پیامبر، چه در حال حیات و چه پس از رحلت او، نمی بینم. او در جای دیگر نیز می گوید: توسل جستن به مقام کسی غیر از پیامبر اکرم(ص) در پیشگاه خدا مانعی ندارد؛ به شرط اینکه او واقعاً در نزد خدا مقامی داشته باشد.81


    شیخ الاسلام تقی الدین سبکی می نویسد: توسل و استغاثه به پیامبر اکرم(ص) و شفیع قرار دادن آن حضرت جایز است و نیکو و این امر بر هر دینداری معلوم است و از انبیا و مرسلین سرزده و سیره سلف صالح و علما و عوام مسلمانان بوده است. توسل به پیامبر در هر حال جایز است؛ قبل از خلقت و بعد از خلقت؛ در زمان حیات و بعد از رحلت آن حضرت؛ در عالم برزخ و بعد از به پا شدن قیامت و بهشت. توسل به پیامبر نیز این است که انسان در طلب از خدا، خود پیامبر یا جاه و مقام و برکت آن حضرت را وسیله قرار دهد. این سه نوع توسل جایز است و درباره هریک از آنها خبر صحیح وارد شده است. حال تفاوتی ندارد که این امر توسل یا استغاثه یا تشفع نامیده شود.82


    با این همه شواهد، مراغی به چه دلیل می گوید که هیچ کس از علمای عامه به این عقیده پایبند نیست؟



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رفع یک شبهه


    کسانی که منکر توسل به ارواح انبیا و اولیای الهی اند، آن را قبیح و ناروا می شمرند. به گفته آنان، خواندن مردگان، خطاب به شخص معدوم است و خطاب به معدوم قبیح است. این سخن را عبدالوهاب بیان کرده است. سخن دیگر را ابن تیمیه چنین مطرح می کند: یاری طلبیدن و توسل جستن به مردگان شرک و نیز ندا کردن شخص معدوم است و این کار قبیح وحرام است؛83زیرا قرآن می فرماید: «ان تدعوهم لایسمعوا دعاؤکم…».84


    این مطالب در سه امر خلاصه می شود:


    الف: خواندن مردگان خطاب به معدوم است.


    ب: خواندن ارواح شرک است.


    ج: خواندن مردگان بدعت است.


    حال ما باید این سه نکته را نقد و بررسی کنیم تا مسئله واضح شود.


    اولاً: خواندن مردگان در زمره خطاب به معدوم نمی گنجد؛ زیرا طبق قرآن و سنت، مردگان در عالم برزخ می شنوند و صداها به آنها می رسد. روایات متعددی نیز در این باره آمده است. در روایتی که گذشت، پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر من زنده باشم برای شما خیر است و اگر مرده باشم نیز برای شما خیر است؛ زیرا اعمال شما به ما می رسد. اگر نیکی در اعمالتان ببینم خوشحال می شوم و اگر بدی ببینم، برایتان استغفار می کنم.85


    عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت کرده است: «ان لله ملائکة سیاحین فی الارض یبلغونی من امتی السلام؛86خداوند فرشتگانی دارد که در زمین می گردند و سلام امتم را به من ابلاغ می کنند.»


    ثانیاً: به فرض که توسل به مردگان فعل قبیح یا خطاب به معدوم باشد، شرک نخواهد بود. شرک در مقابل توحید است و همان گونه که توحید اقسامی دارد (توحید ذاتی، توحید در صفات، افعال، عبادت)، شرک هم انواع دارد (شرک در ذات، در صفات، افعال، عبادت). حال پرسش این است که توسل بر کدام شرک منطبق است. عقیده ما این است که توسل جستن به انبیای الهی برای برآورده شدن حاجت هم در دوران زندگی و هم پس از حیات آنان، کار ناروایی نیست و شرک به شمار نمی آید.


    خداوند وحده لاشریک له است، اما این نظام تکوینی با سبب و وسیله می چرخد و توسل در نظام آفرینش سنتی اساسی و تکوینی است. این کار نیز به هیچ عنوان با قدرت مطلقه باری تعالی منافاتی ندارد. لذا ما می گوییم توحید در نظام الهی عین توسل است و توسل نیز عین توحید است. هر موحد معترف به نظام خدایی، قطعاً متوسل است و هر متوسل روشندل و واقع بین، به طور حتم موحد است.


    خلاصه اینکه اسناد فعل و اثر به هریک از موجودات جهان بر اساس این اعتقاد است که آن موجود را خدا آفریده و نیرو و اثر بخشی او از خداست و خدا نیز ما را امر به توسل به آن کرده است. این از دیدگاه تعالیم اسلامی مستلزم شرک و ضد توحید نیست، بلکه صد درصد توحید خالص و نمایانگر حقیقت حق الله است. 87


    ثالثاً: توسل بدعت نیست. آنچه بین شیعه و اهل سنت مسلّم است، این تعریف بدعت است: «البدعة ادخال مالیس من الدین فی الدین بقصد الدین.»88 ما از آیات و روایات ثابت کرده ایم که توسل فعلی مشروع و مستحسن است و چیزی نیست که در منابع دینی نیامده باشد و بعضی آن را به عنوان دین انجام دهند. کسانی که منکر بعضی از انواع توسل اند نیز بعضی از انواع دیگر آن را قبول دارند و حتی کسانی را که معتقد به آن نشوند، کافر می دانند.


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جمع بندی


    1. مسئله توسل امری مسلّم بین مسلمانان بوده است و همه بدان عمل نموده اند. اگر اختلافی در آن وجود داشته باشد، در تعین مصداق توسل است.


    2. در قرآن مجید نیز حکم به توسل به صراحت آمده است. چون این حکم به طور مطلق و عام آمده است، دانشمندان در تعیین وسیله اختلاف کرده اند. بعضی از آنان فقط عمل خیر و ایمان به خدا و اطاعت رسول را وسیله قرار می دهند و دیگران می گویند چون حکم مطلق است، توسل جستن به هر آنچه آدمی را به خدا نزدیک کند، جایز است.


    3. از روایات اهل بیت روشن می شود که بهترین وسیله نزدیکی بندگان به خدا، پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت اند.


    4. از منابع اسلامی واضح می شود که توسل جستن و وسیله قرار دادن پیامبر گرامی اسلام جایز است و تفاوتی بین حیات و ممات آن حضرت نیست.


    5. سیره صحابه نشان می دهد که آنان هم در زمان رسول خدا به او توسل می جستند و هم بعد از رحلت آن حضرت به قبر او پناه می بردند.


    6. آیاتی که مخالفان توسل به عنوان دلیل آورده اند، همه دربارة مشرکان و عبادت آنان است و هیچ ربطی به موضوع ما ندارد.


    7. کسانی که می گویند توسل شرک است، در حقیقت به مفهوم شرک توجه نکرده اند؛ چون شرک این است که ما متوسل را مستقل از خدا بدانیم یا برای او عبادت کنیم؛ ولی هیچ کس از متوسلان وسیله را پرستش نمی کند و آن را در مقابل خدا دارای استقلال و قادر مطلق نمی داند. آری، توسل عین توحید و توحید عین توسل است.


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پاورقی ها:


    1.ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 301؛ فراهیدی، خلیل احمد، کتاب العین، ج 3، ص1951؛ ابن سیده ابی الحسن علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، ج 8، ص612؛ محمد فخرالدین طریحی، المجمع البحرین، ج 3، ص1935.


    2. ابن فارس احمد، معجم المقایس اللغة، ج 6، ص110.


    3. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص523.


    4. جوهری، الصحاح، ج5، ص1841؛ فیومی، مصباح المنیر، ص660.


    5. قریشی، سید علی اکبر، قاموس القرآن، ج 5و7،ص 218.


    6. آلوسی، سیدمحمود، تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 126 ـ 128.


    7. رشیدرضا، محمد، تفسیر القرآن الکریم(المنار)، ج 6، ص307.


    8. مائده(5)، آیه 35.


    9. شوری(42)، آیه 23.


    10. ابن ابی شیبه، المصنف، ص264، طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج11، ص171؛ سیوطی، جلال الدین، درالمنثور، ج3، ص309؛ ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ج2، ص254؛ شوکانی، فتح القدیر، ج2، ص458؛ جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، ج 3،ص 142 به بعد.


    11. آل عمران(3)، آیه 103.


    12. عبده شیخ محمد، نهج البلاغه، ج2، ص95؛ دارمی، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمی، ج2، ص431؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج7، ص132؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج4، ص245؛ حکیم نیشابوری، المستدرک، ج1، ص555؛ طبری، ابن جریر، تفسیر الجامع البیان، ج4، ص43.


    13. محقق بحرانی، الحدائق الناضره، ج5، ص183.


    14. شیخ صدوق، التوحید، ص 165؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج 3، ص40؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص17.


    15. حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1. ص 169؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج1، ص356؛ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص240.


    16. قندوزی، ینابیع الموده، ج1، ص357؛ مغربی نعمان، شرح الاخبار، ج2، ص266.


    17. نعمانی.محمدبن ابراهیم، کتاب الغیبة، ص43.


    18. نساء(4)، آیه 64.


    19. صابونی، محمدعلی، مختصر تفسیر ابن کثیر، ج1، ص410؛ ثعالبی، ابوزید، تفسیر ثعالبی، ج 2، ص257.


    20. بیضاوی قاضی ناصرالدین، تفسیر بیضاوی، ج 1، ص 222؛ ابی مسعود، محمد بن المصطفی العمادی، تفسیرابن مسعود، ج 2، ص 158؛ صابونی، محمدعلی، صفوة التفاسیر، ج 1، ص286.


    21. قرطبی ابن عبدالله محمداحمد انصاری، تفسیر جامع الاحکام القرآن، ج 5، ص265.


    22. فخررازی، محمدرازی، تفسیر فخررازی، ج 6 ـ 10، ص 166.


    23. جعفری، یعقوب، تفسیرکوثر، ج 2، ص4.


    24. شیرازی، آیت الله مکارم، تفسیر نمونه، ج3، ص 499.


    25. جعفری، یعقوب، تفسیرکوثر، ج2،ص475.


    26. اسراء(17)، آیه 56 و 57.


    27. برداشت نویسنده از: علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج 15، ص 127 به بعد.


    28. یوسف(12)، آیه 97و98.


    29. شیرازی، آیت الله مکارم، تفسیرنمونه، ج 10، ص 75.


    30. القادری، دکتر محمدطاهر، عقیده توسل، ص 121.


    31. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441؛ ابن حنبل، احمد، المسند، ج4، ص138؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج5، ص229؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج1،ص313؛ مبارک فوری، تحفة الاحوذی، ج10، ص23؛ نسایی، سنن الکبری، ج6، ص169؛ ابن حذیمه، صحیح ابن حذیمه، ج2، ص225؛ ابن عساکر، الاربعین البلدانبه، ص85؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج3، ص371؛ المزی، تهذیب الکمال، ج19، ص359؛ ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج6، ص179؛ صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج 12، ص404.


    32. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441؛ حاکم، مستدرک، ج 1، ص 313؛ هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 2، ص 279؛ متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج 2، ص181، ج 6، ص 521؛ طبری، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج 9، ص 30، ح 8311؛ سمهودی، نورالدین، وفاء الوفاء، ج 3و4، ص 1372.


    33. سبحانی، جعفر، توسل، ص124 به بعد.


    34. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 1، ص 208؛ نسائی، سنن نسائی، ج 2، ص 827؛ ترمذی، ابوعیسی، سنن ترمذی، ج 1، ص 283؛ هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، المعجم الزوائد، ج 1، ص333؛ متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج 2، ص80، ج 7، ص 698 و 703؛ بیهقی، سنن بیهقی، ج2، ص174.


    35. متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص103، ج13، ص640؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص56؛ طبری، محمدبن علی، بشارت المصطفی، ص414؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص452.


    36. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص256؛ ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج1، ص 501؛ ابن حنبل، مسند، ج3، ص21؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج7، ص29؛ طبرانی،کتاب الدعا، ص149؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج15، ص401.


    37. سبحانی، آیت الله جعفر، آیین وهابیت، ص 158..


    38. طبرانی ،المجم الاوسط، ج1، ص67 ؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12،ص148 ؛ خوارزمی، المناقب،ص47.


    39. مجلسی، علامه محمدباقر، بحارالانوار، ج 22 ص369؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص151؛ تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص69.


    40. مائده(5)، آیه 35.


    41. طباطبایی، علامه محمدحسین، المیزان، ج 4، ص 262؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج2، ص273.


    42. شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، ص62؛ فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج2،ص22.


    43. شیخ طوسی، الامالی، ص157؛ مجلسی، علامه محمدباقر، بحارالانوار، ج 23، ص 101؛ حلی حسن بن سلیمان، المحتضر، ص92.


    44. مجلسی، بحارالانوار، ج65، ص233؛ علامه طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج3، ص378؛ نمازی، مستدرک، سفینة البحار،ج2، ص177.


    45. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص273؛ شیخ محمودی، نهج السعاده، ج7،ص202؛ تفسیر ابی حمزه ثمالی، ص138؛ ابن جبر، نهج الایمان، ص547.


    46. کاشف الغطاء، شیخ جعفر؛ کشف الغطاء، ج2، ص308؛ ابن فهدحلی، عدة الداعی، ص150.


    47. سمهودی، نورالدین، وفاء الوفا، ج 4، ص 1374؛ دارمی، سنن دارمی، ج 1، ص 43 ـ 44؛ سبکی، تقی الدین، شفاء الاسقام، 128؛ القادری، دکتر محمدطاهر، عقیده توسل، ص 231؛ صالحی شامی. سبل الهدای والرشاد، ج12، ص347؛ نووی، المجموع، ج5، ص65؛ ابن حجر، تلخیص الحبیر، ج5، ص97؛ ابن قدامه، المغنی، ج2، ص295؛ ابن حجرعسقلانی، سبل السلام، ج2، ص81؛ شوکانی، نیل الاوطار، ص32.


    48. بخاری، ابوعبدالله بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 2، ص 16، ج4، ص209؛ سمهودی، نورالدین، وفاءالوفاء، ج 4، ص 1375؛ بیهقی، سنن الکبری ج3، ص352؛ ابن حجر، فتح الباری، ج2، ص411، ج7، ص62؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج13، ص504؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج26، ص355؛ ذهبی، سیر اعلام النبلا، ج2، ص92و413؛


    49. امینی، علامه عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص301؛ عاملی، الانتصار، ج 5، ص 355، اهم مناظرات الشیعه فی شبکات الاینترنت؛ ممدوح، محمود سعید، رفع المناره، ص27، ابن اثیر، اسدالغابه، ج3، ص111.


    50. سبحانی، آیت الله جعفر، آیین وهابیت، ص 165.


    51. طبرانی، المعجم الکبیر، ج9، ص31؛ السقاف، حسن بن علی، ارقام المبدع الغبی، ص12؛ فتح الباری فی شرح البخاری، ج 2، ص 413.


    52. ابن حجر. الفتح الباری فی شرح البخاری، ج2، ص412؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج7، ص482؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج56، ص489.


    53. القادری، دکتر محمدطاهر، عقیده توسل، ص 243.


    54. سمهودی، نورالدین، وفاءالوفاء، ج 4، ص 1376؛ قاضی عیاض، الشفا، ج2، ص41؛ حصنی دمشقی، رفع الشبه عن الرسول(ص)، ص140؛ صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص439؛ امینی، الغدیر، ج5، ص135؛ قاضی عیاض، الشفا بتعریف الحقوق المصطفی، ج2، ص41؛ صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص439، ج12، ص395.


    55. خطیب بغداد، احمدبن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 133؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص422؛ مجلسی، بحارالانوار، ج99، ص1؛ قمی، شیخ عباس، الانوارالبهیه، ص205؛ امینی، الغدیر، ج5، ص194.


    56. جرجانی، ابوالمحاسن حسین بن علی، تفسیر گازر، ج 2، ص 362؛ ابن طاووس، المجتنی من دعای المجتبی، ص65؛ ابطحی، صحیفه السجادیه، ص137.


    57. هیثمی، ابن حجر، صواعق المحرقة، ص 178؛ قندوزی، ینابیع الاموده، ج2، ص468؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص3.


    58. القادری، دکتر محمدطاهر، عقیده توسل، ص 222 ـ 23.


    59. جهضمی، مالکی، فضل الصلواة علی النبی، ص38؛ ابن ابی اسامه، بقیة الباحث، ص288؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج1، ص582؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج11، ص407، ج12، ص421؛ مناوی، فیض القدیر، ج3، ص532؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص194؛ ابن عدی، الکامل، ج3، ص76؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج5، ص192؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج5، ص296؛ هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج 9، ص 24؛ 60. القادری، دکتر محمدطاهر، عقیده توسل، ص 382، از مجموع فتاوی، ج 1، ص 140.


    61. رشیدرضا، المنار، ج 6، ص 308.


    62. بخاری، اسماعیل، صحیح بخاری، ج2، ص16؛ بیهقی، سنن الکبری، ج3، ص 354؛ نسایی، السنن الکبری، ج1، ص56؛ ابن سلمه، شرح معانی الـآثار، ج1، ص322؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج3، ص95.


    63. ابن تیمیه، محمد، التوسل و الوسیلة، ص 129 ـ 131.


    64. جن(72)، ایه 18.


    65. مائده(6)، آیه 54.


    66. فقی محمد، التوسل و الزیارة، ص 161. محمدالفقی از علمای بزرگ مصر است.


    67. آل عمران(4)، آیه 45.


    68. اسعدی، الدقیق، البدعة فی مفهومها الاسلامی، ص 45.


    69. سبحانی، جعفر، فی ضلال التوحید، ص 631.


    70. ذینی دحلان، احمد، الدررالسنیة فی رد علی الوهابیة، ج1،ص 134.


    71. همان.


    72. نهج البلاغه، خ 225، ترجمه محمد دشتی، ص 471 ـ 472؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج13، ص24و42.


    73. نساء(4)، آیه 64.


    74. سمهودی، نورالدین، وفاء الوفاء، ج 4، ص 1361؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج5، ص265.


    75. ابن قدامه، المغنی، ج3، ص59؛ ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج3، ص494؛ باهوتی، کشاف القناع، ج2، ص599؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص188؛ سبکی، السیف الصیقل، ج5، ص180؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص386؛ سعید الممدوح، الرفع المناره، ص45؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج1، ص533؛ سیوطی، جلال الدین، درالمنثور، ج1، ص238؛ ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ج2، ص257؛ دمیاطی، الاعانة الطالبین، ج2، ص257.


    76. سمهودی، نورالدین، وفاء الوفاء، ج 4، ص 1361 ـ 1362.


    77. جن(72)،آیه 18.


    78. اعراف(7)، آیه 194.


    79. فاطر(35)، آیه 13.


    80. فاطر(35)، آیه 14.


    81. آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج 4 ـ 6، ص 14 ـ 15.


    82. سبکی، تقی الدین، شفاء الاسقام، ص46؛ کتاب وهابیان، ص 130.


    83. ابن تیمیه، محمد، منهاج السنة، ص 11.


    84. فاطر(35)، آیه 14.


    85. سبکی، تقی الدین، شفاء الاسقام، ص 46.


    86. جهضمی مالکی، اسماعیل ابن اسحاق، فضل الصلاة علی النبی، ص36.


    87. ضیاءآبادی، سید محمد، توسل، ص102.


    88. نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج 2، ص276؛ میرزاقمی، غنایم الایام، ج1، ص277.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi