نبرد بر سر تن در خیابان
احتمالاً پنجرهها باز به کار آمدهاند. همین حالا از پنجره خانهام، پنجره خانه روبرویی را میبینم که صاحبش به تماشای من نشسته است. آدمها همه از ترس ویروس خیابان را رها کرده و خانهنشین شده اند. خیابان رها شده، بعد از سالها به خود استراحت میدهد. و آدمها اینبار در خانه نبرد تن به تن را با تن خود ادامه میدهند. حال همه بد است اما نوکیسهگان، پریشانتر، و غمگین، که جشن پیروزی در خیابان نگرفتهاند.
همه دارند درباره ویروس حرف میزنند. اینجا، آنجا، معلوم نیست باید به کی اعتماد کرد. و اصلاً مگر میشود؟ فیلمی دست به دست چرخیده و به من میرسد: در چین دارند بیمارها را قتل عام میکنند. بعداً تکذیب میشود. اما حتی اگر کذب، این ادامه همان رویدادهایی نیست که تنها را در خیابان ها دراز کرده بود؟ مثل فیلمهای ژانر وحشت، نبرد انگار اینبار بر سر تن است. بر سر بدن.
آدمها به سلامت بدن خود هم بدبیناند. خب بله! شکاکها فزونی یافتهاند و چه خوب! مقاومت جلوهای ملموستر یافته اما داروخانهها سنگر مهمات شدهاند. هوا در جنوب رفته رفته گرمتر میشود. اینجا و آنجا میگویند گرما به خشونت ویروس کرونا ضربه میزند. ولی نه، همین تنها که نیست. جنوب همزمان در بند فاجعهای دیگر است. ملخها برای فصل گرم مهمان مامان و ما هستند.