چه كسی جز تو می¬توانست قصیده عاشقانه عباس را در گوش زمان بخواند و
صبورتر ازهمه مادران دلسوخته، به ایثارش ببالد...؟!
اینك آرام بگیر بانو در این گوشه غربت كه طنین نوای جان سوزت هماره در گوش زمان
جاری خواهد بود؛ تا آن زمان كه رودها، موج زنان، داغ عبّاست را بر سینه می زنند و تا هر
زمان كه پروانگان بال سوخته و لبان ترك خورده تشنگی كه از سرزمین آسمانی عشق آمدهاند،
حماسی ترین روضه های عالم را با نام عبّاس تو می خوانند...
چشمه ی خور([1]) از فلك چارمین ســوخـت ز داغ دل أمّ البنـیـن
آه دل پـــــــــرده نـــشین حـی برده دل از عیسی گردون نشین
....
مرغ دلش زار چو مرغ هَزار داده ز كف چـار جـوان گـزیـن
.....
نـغـمه ی داوودی بانـوی دهر كــرده بـسـی آب، دل آهـنـین
.....
نـالـه و فریاد جهان ســوز او لـرزه در افـكنده به عرش برین