شیر زن بودی و شیر پرور.
دلیر بودی و دلیرپرور.
غیور بودی و غیورپرور.
وقتی پا به خانه علی علیه السلام نهادی، خود را نه بانوی خانه
که کنیز کودکان یتیم فاطمه دانستی و از این خاکساری عاشقانه
ادب و عشق به دردانه هایت آموختی.
وقتی غبار بی کسی از روی زینب می زدودی، مهر خواهرانه و وفای
برادری را به پسران رشیدت می خوراندی، تا سایه سار عقیله
بنی هاشم و سپر بلای خون خدا باشند.
وقتی دستان رشید عباس را در دستان حسین علیه السلام می نهادی،
علمداری یک انقلاب را در سایه اطاعت از ولایت به او می آموختی.
وقتی قدم به قدم، لحظه به لحظه و نفس در نفس، کودکانت را پای کلاس
درس فرزندان زهرا بزرگ می کردی، جان هایشان را به قله های رفیع امامت
می سپردیتا تیز پروازان وادی معرفت و راهیان صراط هدایت شوند.
تو در اوج صفا و صداقت، بانوی کلبه غمزده علی علیه السلام شدی؛
بانوی کلبه ای که بیت الاحزان فرزندان فاطمه بود و یادآور غصّه های دختر پیامبر.
تو انتخاب شده بودی تا از گنجینه ایمان، عشق و احساست، این کلبه را دوباره گرم کنی.
انتخاب شده بودی تا از خزانه رشادت و شهامتت، علمدار وفاداری به کربلای حسین تقدیم نمایی.
انتخاب شده بودی تا در قیام سرخ عاشورا و در انقلاب مظلومانه خدا،
سهیم باشی؛ همراه چهار پسر، چهار شیر مرد، چهار دلیرمرد غیور.
تو آمده بودی تا همدم تنهایی های مظلوم ترین سردار عالم باشی.
چه خوب توانستی مادر غصه های فرزندان فاطمه و مرهم زخم های کهنه مولا باشی!
ای همنشین علی و فاطمه!
ای چراغ بیت الاحزان فرزندان زهرا!
شفاعت حسین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام شاه بیت غزل عاشقانه
زندگی ات خواهد بود و ماه درخشان وجودت، سرو رعنای امیدت، عباس،
سرمایه جاودانهدنیا و آخرتت.
خوشا به سعادتت ای مادر پسران دلیر!
ای مادر شیرمردان شهید!