صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26

موضوع: تحقیقی در باره عدل الهی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض تحقیقی در باره عدل الهی

    تحقیقی در باره عدل الهی

    مقدمه


    ادیان توحیدی،ساحت پرور دکار را از ظلم و جور بر کنار میدانند و او را عادل مطلق و رسولانش را منادیان عدالت می شمارند .
    خداوند با پیام وحی،بشر را به اسقرار عدالت در جامعه و در نقش خود ،دعوت میکند،هدف بعثت و موعود نهایی ادیان و عطیه گرانقدر حق گسترش و حاکمیت عدل است،و جهان آخرت برای برپایی عدالت تمام و تام بنا نهاده شده است،آنچه را که دنیا گنجایش آن را ندارد.
    این مسئله همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است که چرا انسان ها عده ای دچار درد و رنج می شوند و عده ای اینگونه نیستند و در کمال صحت و خوشی زندگی میکنند که از اینجا مسئله عدل الهی و شرور پیش می آید.
    چکیده:
    بحث عدل الهی و مباحث پیرامون آن از اهمیت والایی در معارف الهی برخوردار است و یکی از مسائل مهم فلسفی و کلامی است و در اثبات و تبیین بسیاری از مسائل الهیات تاپیر اساسی دارد.
    در اینجنا معنای عدل و انواع آنرا بیان میکنیم و نظریات گوناگون که پیرامون آن وجود دارد از جمله نظریات متکلمان،اشاعره،معتزله.
    شبهات بسیاری پیرامون عدل الهی مطرح است که حکما به آنها پاسخ هایی داده اند،از جمله آن شبهات،مسئله خیر وشروجبر واینکه چرا عدل از اصول دین است و از فروع آن نیست،وآیا انسان مجبور است یا مختار؟
    مسئله شر قرن ها به عنوان اشکالی بد اعتقاد توحیدی و عدل الهی مطرح شده است که متکامان و افراد دیگر به آن پاسخ دادهاند که در اینجا آنها را می آوریم .

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عدل چیست ؟


    مجموعا چهار معنی و یا چهار مورد استعمال برای این‏ کلمه هست :
    الف . موزون بودن :
    اگر مجموعه‏ای را در نظر بگیریم که در آن ، اجزاء و ابعاض مختلفی بکار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است ، باید شرائط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت‏ شود ، و تنها در این صورت است که آن مجموعه می‏تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید . مثلا یک اجتماع اگر بخواهد باقی و برقرار بماند باید متعادل باشد ، یعنی هر چیزی در آن به‏ قدر لازم وجود داشته باشد . یک اجتماع متعادل ، به‏ کارهای فراوان اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، قضائی ، تربیتی احتیاج دارد و این کارها باید میان افراد تقسیم می‏شود و برای هر کدام از آن کارها به آن‏ اندازه که لازم و ضروری است افراد گماشته شوند . از جهت تعادل اجتماعی ، آنچه ضروری است این است که میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب‏ با آناحتیاجات ، بودجه و نیرو مصرف گردد .
    اینجاست که پای " مصلحت " به‏ میان می‏آید ، یعنی مصلحت کل ، مصلحتی که در آن ، بقاء و دوام " کل " و هدفهایی که از کل منظور است در نظر گرفته می‏شود . از این نظر ، " جزء " فقط وسیله است ، حسابی مستقل و برای خود ندارد.
    ب . معنی دوم عدل ، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است:
    گاهی که می‏گویند : فلانی عادل است ، منظور این است که هیچگونه تفاوتی‏ میان افراد قائل نمی‏شود . بنابراین ، عدل یعنی مساوات
    اگر مقصود این باشد که عدالت‏ ایجاب می‏کند که هیچگونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس‏ به یک چشم نظر شود ، این عدالت عین ظلم است .
    ج . رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق ، حق او را:
    و ظلم عبارت است از پامال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران‏ . معنی حقیقتی عدالت اجتماعی بشری ، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است . این‏ عدالت متکی بر دو چیز است : یکی حقوق و اولویتها ، یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر ، نوعی حقوق و اولویت پیدا می‏کنند .
    مثلا کسی که با کار خود ، محصولی تولید می‏کند ، طبعا نوعی اولویت نسبت به آن محصول پیدا می‏کند و منشأ این‏ اولویت ، کار و فعالیت اوست . یکی دیگر خصوصیت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که در کارهای‏ خود الزاما نوعی اندیشه‏ها که آنها را اندیشه اعتباری می‏نامیم استخدام‏ می‏کند و با استفاده از آن اندیشه‏های اعتباری به عنوان " آلت فعل " به‏ مقاصد طبیعی خود نائل می‏آید . آن اندیشه‏ها یک سلسله اندیشه‏های " انشائی‏ " است که با " باید " ها مشخص می‏شود .
    د . رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت :
    موجودات در نظام هستی از نظر قابلیتها و امکان‏ فیض گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوتند ، هر موجودی در هر مرتبه‏ای‏ هست از نظر قابلیت استفاضه ، استحقاقی خاص به خود دارد . ذات مقدس‏ حق که کمال مطلق و خیر مطلق و فیاض علی الاطلاق است ، به هر موجودی آنچه‏ را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجود ، اعطا می‏کند و امساک‏ نمی‏نماید . عدل الهی در نظام تکوین ، طبق این نظریه ، یعنی هر موجودی ، هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت‏ می‏کند . ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از وجودی که استحقاق دارد
    از نظر حکمای الهی ، صفت عدل آنچنانکه لایق ذات پروردگار است و بعنوان یک صفت کمال برای ذات احدیت اثبات می‏شود به این معنی است ، وصفت ظلم که نقص است و از او سلب می‏گردد نیز به همین معنی است .
    عدل بشری :
    ما افراد بشر ، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد ، به حقوق آنها تجاوز نمی‏کند ، هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل نمی‏گردد ، در آنچه مربوط به حوزه حکومت و اراده اوست با نهایت بیطرفی به همه به‏ یک چشم نگاه می‏کند ، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر ، طرفدار مظلوم‏ و دشمن ظالم است ، چنین کسی را دارای نوعی از کمال می‏دانیم و روش او را قابل " تحسین " می‏شماریم و خود او را " عادل " می‏دانیم .

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدل الهی:


    تصرف‏ خداوند در جهان ، تصرف در چیزی است که از آن خود او است . هیچکس در برابر او حقی و مالکیتی و اولویتی ندارد ، پس ظلم درباره خداوند منتفی‏ است ، نه از آن جهت که چون قبیح است خداوند نمی‏کند ، و نه از آن جهت‏ که حسن و قبح در مورد خداوند معنی ندارد ، بلکه از آن جهت که فرضا قبح‏ ظلم ، ذاتی ظلم باشد و حسن و قبح‏های ذاتی همچنانکه بر اعمال بشر حاکم‏ است بر فعل خداوند هم حاکم باشد ، عملا در مورد خداوند مصداق پیدا نمی‏کند زیرا هیچکس نسبت به هیچ چیز خود ، در مقابل خداوند مالکیتی ندارد تا عملا ظلم محقق شود.
    بدون شک اگر عدل و ظلم را به مفهوم رایج بگیریم که مفهومی اخلاقی است‏ و مبتنی بر حسن و قبح عقلی ، و افعال خداوند را نیز بر محور همین حسن و قبح ها توجیه کنیم و بخواهیم افعال حق را از نظر " رعایت حقوق غیر " بسنجیم ، باید بگوئیم که خداوند به این مفهوم رایج ، نه عادل است و نه‏ ظالم ، زیرا غیری که از او به چیزی اولویت داشته باشد فرض نمی‏شود تا رعایت اولویتهای او ، عدل ، و عدم رعایت آن اولویتها ظلم محسوب می‏گردد.

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدل از اصول دین :


    در سایر مسائل الهیات اگر شبهات و اشکالاتی هست ، برای طبقه متکلمین‏ و فلاسفه و اهل فن مطرح است . آن مطالب هر چند دشوار باشد ولی چون از قلمروی افکار عامه مردم خارج است ، اشکال و جواب آنها هر دو در سطحی‏ بالاتر از سطح درک توده طرح می‏شود . اما ایرادها و اشکالهای مسأله " عدل‏ الهی " در سطح پائین و وسیع عامه نیز جریان دارد . مسأله " عدالت " دارای اهمیتی خاص و موقعیتی بی نظیر است و همین جهت را می‏توان توجیهی فرض کرد برای اینکه علمای اسلامی ( شیعه و معتزله ، نه اشاعره ) عدل را در ردیف " ریشه‏های دین " قرار دهند و دومین اصل از اصول پنجگانه دین بشناسند ، و گر نه " عدل " یکی‏ از صفات خدا است و اگر بنا باشد صفات خدا را جزء اصول دین بشمار آوریم‏ لازم است علم و قدرت و اراده و . . . را نیز در این شمار بیاوریم . ولی‏ علت اصلی اینکه عدل در شیعه از اصول دین شمرده شد امر دیگر است ، و آن‏ اینکه : شیعه با اهل سنت در سایر صفات خداوند اختلافی نداشتند و اگر هم‏ داشتند مطرح نبود ، ولی در مسأله عدل ، اختلاف شدید داشتند و شدیدا هم‏ مطرح بود بطوری که اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل ، علامت " مذاهب " شمرده می‏شد که مثلا شخص ، شیعه است یا سنی ، و اگر سنی است معتزلی است‏ یا اشعری عدل به تنهایی علامت اشعری نبودن شمرده می‏شد . عدل و امامت توأما علامت‏ تشیع بود .

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدل و حکمت :


    منظور از عادل بودن خدا این است که استحقاق و شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمی‏گذارد و به هر کس هر چه را استحقاق دارد می‏دهد ، و منظور از حکیم بودن او این است که نظام آفرینش ، نظام احسن و اصلح ، یعنی‏ نیکوترین نظام ممکن است .
    اد له عدل الهی:
    همه مسلمانان خدا را عادل میدانند و عدل یکی از صفات جمال الهی است و پایه این اعتقاد آن است که در قرآن هر گونه ظلم از خدا نفی شده و او به عنوان قائم به قسط یاد گردیده است،چنانکه میفرماید"ان الله لا یظلم مثقال ذرة "خدا به اندازه ای ستم نمیکند.(نساء/40)
    علاوه بر آیاتی که در قران آمده،عقل نیز بر روشنی عدل خداوند داوری میکند.زیرا عدل صفت کمال است و ظلم صفت نقص و عقل بشر حکم میکند که خداوند همه کمالات را دارا بوده و از هر گونه عیب و نقصی در مقام ذات و فعل منزه است.
    اختلاف مسلمانان در تفسیر عدل خداوند:
    1.عقل انسان حسن و قبح افعال را درک کرده فعل حسن را نشانه کمال فاعل و فعل قبیح را نشانه نقص
    2.عقل و خرد انسان از شناخت حسن و قبح افعال حتی به صورت کلی عاجز و ناتوان است و یگانه راه شناخت حسن و قبح افعال وحی الهی است،آنچه که خدا به انجام آن دستور دهد حسن است و آنچه که از آن نهی کند قبیح است.


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدل از صفات ثبوتیه:


    ما مسلمانان معتقدیم که عدل از صفات ثبوتیه کمالیه خدا است. خداوند هیچ گاه ستم نمیکند،فرمان برانش را پاداش میدهد و حق دارد که نافرمانان و سر پیچان را کیفر میدهد.خداوند خوبی و بدی کارها را میداند،نیازی به انجام کار زشت و ترک کار نیک ندارد.از انجام کار نیک زیانی به او نمی رسد تا مجبور به ترک آن شود و به کار زشت احتیاجی ندارد تا آن را انجام دهد،زیرا خداوند حکیم است و تمام کارهایش را مطابق حکمت و نظام اکمل انجام می دهد.عدالت از صفات ثبوتیه ذات حق است.امامیه آن را ضروری و بدیهی میداند.عدالت به معنی دادگری و انصاف داشتن است.

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدالت از اصول اعتقادی:


    عدالت از اصول اعتقادی و ارکان عملی دین اسلام و هر دین الهی دیگر است .وقتی میگویند:مسلمان باید اعتقاد داشته باشد که خدا عادل است،یعنی جهان بر پا است ،یعنی در خلقت موجودات میان آنها تعهاون و توازن برقرار است و انچه آفریده با نظم و اندازه و حساب معین آفریده و در سراسر جهان هم تعادل و توازن برقرار است و اعتدال و تناسب دقیق در موجودات هست زیرا خداوند مالک موجودات است و مالکیتش قراردادی نیست،بلکه حقیقی است،زیرا هستی هر موجودی از اوست و مالکیت مطلق قید و شرطی ندارد.

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    چرا عدل از اصول دین است؟


    1.چرا در این مذهب عدل که یکی از صفات خداوند متعال است در کنار توحید به عنوان یکی از اصول اعتقادات شناخته شده و سایر صفات خداوند این امتیاز را ندارند؟
    2.پذیرفتن اصل توحید به معنای پذیرفتن عقیده به آفریدگار جهان با تمام صفاتش است و کسی که معتقد به این اصل است خدا را با تمام صفاتش که یکی از آنها عدل است پذیرفته است،بنابر این چه معنی دارد که صفت عدالت از اصل توحید جدا شود و اصل جدا گانه ای را تشکیل دهد و به عنوان یکی از اصول عقائد اسلامی شناخته گردد؟
    3.کسی که معتقد به خدا دو نبوت و قرآن است،با توجه دبه آن همه آیاتی که در قرآن در مورد عدالت خداوند و نفی هر گونه ظلم از ساحت خدا مگر ممکن است که اعتقاد به عدالت خداوند نداشته باشد،تا بگوییم عدل از دیدگاه این مذهب از اصول اسلام است ویا از دیدگاه آن مذهب از اصول اسلام نیست؟
    پاسخ ها:
    درست است که خداوند صفات زیادی دارد و عدالت یکی از صفات او استو کسی که معتقد به توحید است نمیتواند اعتقاد به اصل توحید نداشته باشد،ولی با این همه اصل عدالت در تاریخ اسلام سرگذشت خاصی دارد و به عنوان اصول بنیادی و اعتقادی اسلام از دیدگاه تشیع مطرح میشود.
    حادیث جعلی و نقش آنها در تحریف اصل عدالت:
    عمر مانع شد که احادیث پیامبر نوشته شود،منطق او این بود که اگر مسلمانان با گفته های سر و کار داشته باشند،سرگرم حدیث می شوند و کتاب خدا متروک میگردد در صورتیکه قرآن بزرگترین خزانه معارف اسلامی است و همین کتاب برای مسلمانان کافی است.
    ااولین کسی که این دستور را لغو کرد عمر بن عبد العزیزبود.
    وقتی افراد شروع به نوشتن احادیث کردن چون منابعی در اختیار نداشتند ،بنا براین شناسایی احادیث حقیقی از احادیث جعلی قابل تشخیص نبود.
    فلسفه جعل حدیث رسیدن به مطالع مادی و در مسیر استحکام حکومت های غیر مشروع بود،نمونه ای از احادیث جعلی:
    "پس از من طبقه حاکم ثروت بیت المال را بخود اختصاص می دهد،ولای وظیفه شما این است که این امر را تحمل منید تا در قیامت مرا سر حوض کوثر ببینید"


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انکار حسن و قبح عقلی و نقش آن در نفی اصل عدالت:


    پس از جعل احادیث دروغ ازپیامبر به منظور نفی اصل عدالت مسئله مهم اینجاستکه چگونه می توان این اخبار دروغ را به خورد مردم داد،چون هر کس اندکی قدرت اندیشه و تفکر داشته باشد دروغ بودن این احادیث را تشخیص می دهد.
    تنها راه رسیدن به مطلوب این بود که فکر مردم را از قدرت اندیشه بیندازند و تشخیص خوب وبد و ظلم و عدل را از جامعه سلب کنند ،بنابر این اصلی اختراع کردند به نام اصل انکار حسن و قبح عقلی و بر اساس این اصل گفتند که عقل انسان نمی تواند حسن و قبح اشیاء را درک کند ،زیرا اگر بگوییم که عقل مستقلا می تواند حسن و قبح اشیاءرا درک میکند ،لازم می آید که خداوند بر اساس معیبارهای عقلی کار کند که این نوعی محدودیت و تعیین تکلیف برای خداست،در صورتیکه خداوند فعال ما یشاء است.

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انواع عدل:


    1.عدل تکوینی:خداوند به هر موجودی آنچه که شایستگی آن را دارد عطا می فر ماید و هرگز استعدادها را در مقام افاضه و ایجاد نادیده نمی گیرد.
    2.عدل تشریعی:خدا انسان را که شایستگی کسب کمالات معنوی را دارد،با فرستادن پیامبران و تشریع قوانین دینی هدایت می کند و نیز انسان را به آنچه خارج از توان او است تکلیف نمی کند.
    3.عدل جزایی:خدا هرگز به مؤمن و کافر،نیکوکار و بد کار،از نظر پاداش و کیفر یکسان نمی نگرد،بلکه هر انسانی را مطابق استحقاق و شایستگی او،پاداش و کیفر می دهد.
    عکس العمل جامعه تشیع در برابر تحریف اصل عدل:
    تشیع عدالت خدا را به عنوان یکی از اصول بنیادی اعلام کرد،با این معنا که :
    اسلام منهای عدل مساوی است با اسلام منهای اسلام و انکار عدالت د واقع انکار اسلام است،از بعضی از روایات استنباط می شود که در ذهن شیعه در زمان ائمه عقیده به عدالت از سایر اصول اعتقادی به جز توحید مهمتر بوده و هم وزن توحید برای اعتقاد به عدل ارزش قائل بودند و این دو اصل را حساس ترین ارکان اسلام میدانسته اند.
    امام صادق (ع)می فر مایند:"اساس اسلام و اصول دین،توحید و عدل است."
    اصل جبر و نقش آن در نفی عدالت:
    جبر به عنوان یک اصل علمی از طرف همان کسانی مطرح شد که عدالت خدا را توجیه کردندو حسن و قبح عقلی را انکار آنها به این اکتفا نکردند که با فرمولهای علمی شعور و آگاهی را از جامعه سلب کنند و عدالت خدا را که زیر بنای عدالت اجتماعی است از آفریدگار هستی نفی نمایند بلکه با مطرح نمودن اصل جبر خواستند کهاولا اراده و انتخاب را که هویت انسان وابسته به آن است از انسان بگیرند .
    هدف از طرح جبر این بود که اراده جنایتکاران را ،اراده خدا،و انسان را مسلوب الاراده،به عنوان اطاعت خدا،به اطاعت خداوندان زر و زور وادارند.
    قیاس منطقی:هر چه ستم گران میکنند،کار خداست-هرچه خدا کند عین عدل است=هر چه ستم گران کنند عین عدل است.
    نظراشاعره و معتزله پیرامون عدالت:
    1.اشاعره مکتب کسانی است که حسن و قبح عقلی را منکرند و مدعی هستند که تابع سنت و حدیث اند و عقل نباید در امور مذهبی دخالت کند و عدالت خدا را جز آنچه همه از مفهوم عقل می فهمند توجیه میکنند این مکتب مورد پذیرش رژیم های ظالم حاکم در تاریخ اسلام بود و بجز مدت کوتاهی رژیم حاکم از آن جانبداری میکرد و تایید نکردن رژیم در آن مدت کوتاه هم تاکتیکی بیش نبود.
    2.معتزله مکتب یک اقلیت انقلابی در اسلام بود که اوائل قرن دوم هجری بوجود آمد،آنان معتقد به حسن و قبح عقلی بودند و میگفتند اگر در مسائل مذهبی چیزی بر خلاف عقل باشد معلوم میشود که آنرا بد خواهان به دروغ داخل مسائل مذهبی نموده اند و عدالت خدا را طبق آنچه از مفهوم عدالت می فهمند تفسیر می کردند.


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi