یک خطاب و پنج امر: قم اللیل، رتل، و اذکر، تبتل، فاتخذه وکیلا. یک خبر از آینده انا سنلقی علیک
دو تعلیم ان ناشئة اللیل، و رب المشرق و المغرب.
مطالب: نبوت، عبادت، قرآن، شب و روز، خدا.
بخش دوم
و اصبر علی مایقولون واهجرهم هجرا جمیلا (10) و ذرنی و المکذبین اولی النعمة و مهلهم قلیلا(11).
ترجمه: و بر آنچه می گویند صبر کن و به وجهی پسندیده از ایشان دوری جو*
تکذیب کنندگان صاحب نعمت را به من واگذار و اندکی مهلتشان ده*. واژه های این بخش:
صبر: تحمل، بردباری، شکیبایی؛
هجر: دوری گزیدن، ترک کردن؛
امهال: مهلت دادن. تفسیر:
در برابر سخنانی که درباره تو و رسالت تو و خدای متعال می گویند شکیبا باش و از آنان به روش
و سبک زیبا و جمیل و نیکو دوری گزین و تکذیب کنندگان را به من واگذار. کسانی که صاحبان نعمت
(ثروت و مقام) هستند و اندک زمانی به آنان مهلت ده.
از این آیات دانسته می شود که قبل از نزول اینها رسول الله دست به ابلاغ رسالت زده و صاحبان
نعمت و قدرت های سیاسی و نظامی و اقتصادی مقاومت ورزیده و مخالفت نموده اند و کار به آنجا
رسیده بود که خداوند در این باره دستور خاصی می دهد؛ لذا گفته اند که این دو آیه همراه با سایر
آیات این سوره نازل نشده اند بلکه با فاصله نازل گشته و به دستور پیغمبر در این قسمت از سوره قرار
داده شده است ولی ممکن است که این آیات شریفه پیش از شروع مخالفتها و مقاومتها نازل شده
باشند و به عنوان پیشگویی و پیش بینی این سخنها گفته شده باشد و این هیچ استبعادی ندارد.
گذشته از این، در سوره علق هم گذشت که قبل از مأموریت پیغمبر بر رسالت، حالتهایی در پیغمبر
ظاهر شده بود که موجب نگرانیهای قریش بلکه مخالفتها و ضدیتها شده بود. شاید آیات اشاره به آن
مخالفتها باشد.
در این آیات لازم است در کلمه «اولی النعمة» دقت کافی بشود. از طرفی گفته می شود که
«اولی النعمة» بدل است از «مکذبین» و اگر گفته هم نمی شد جمله کامل بود؛ زیرا جمله
«ذرنی و المکذبین و مهلهم قلیلا» هیچ نقصی از نظر لفظی و معنایی ندارد و از طرفی می بینیم
گفتن «اولی النعمة» به عنوان بدل از «مکذبین» موجب سکته هم می شود هر چند سکته ملیح که
اشکال به فصاحت و بلاغت قرآن نشود و از طرفی گفته اند تعلیق یک نسبت و حکم به یک وصف مشعر
بر علیت مبدأ آن وصف است؛ پس این «اولی النعمة» نمی تواند بدون عنایت در اینجا آمده باشد.
آیا این عنایت همان نیست که در سوره علق گذشت ؟. ان الانسان لیطغی ان رأه استغنی
(علق 8 - 7 ) انسان موجودی است که وقتی در مرکز قدرت قرار گیرد احساس بی نیازی می کند
و طغیان می کند و فاسد می شود و این فساد اعم است از فساد فکری، عقیدتی، علمی، اخلاقی،
سیاسی، نظامی، اقتصادی و هرگونه فساد دیگر. وقتی این فساد بحرانی شد سر از طغیان بر می آورد،
در برابر هر حقی می ایستد و هر حقیقت را انکار می کند و پایان این روند تباهی و نابودی است،
بنابر این آیه دلالت دارد که علت تکذیب آنها اولی النعمة بودنشان است و از هر دو آیه استفاده می گردد
که انسان موجودی است که در قدرت و نعمت فاسد می شود چنانچه در مشکلات رشد می کند.