چنانکه گفتیم این سوره بنابر قول مشهور دومین سوره ای است که بر رسول خدا نازل گشته
است:
علامه طباطبایی در المیزان می گوید:
این سوره از حقایق سور است به طوری که گفته شد این دومین یا سومین سوره ای است که
بر پیغمبر نازل شده است.
عبدالرزاق غالب المهدی در تفسیر نظم الدرر از شخصی بدون ذکر نام نقل می کند که این سوره
در اول نبوّت نازل شده، همچنانکه یا ایهاالمدثر در اول رسالت نازل گشته است؛
اما این سخن با توجه به آیه پانزده این سوره (انا ارسلنا الیکم رسولا شاهدا علیکم کما ارسلنا
الی فرعون رسولا) بعید است. چنانکه در کشاف نیز آمده است که «سوره مدثر» پس از «مزمل»
و مزمل پس از «ن و القلم» و ن و القلم پس از «علق» نازل شده است.
سیوطی در درالمنثور از ابن عباس در این مورد چنین نقل می کند:
سوره مزمل در مکه در نخستین روزهای وحی نازل گشته است به طوری که وقتی رسول خدا
سخن فرشته را شنید، بسوی او نگاه کرد و هنگامی که او را دید وحشت او را فرا گرفت و به خانه
آمد و به اهل خانه گفت زملونی، زملونی.
در تفسیر منیر هم این سخن با عبارات دیگر نقل شده است.
در تفسیر برهان نیز آمده است که سوره مزمل پس از سوره قلم بر پیغمبر نازل شده است. (جز آیات ده
و یازده و دوازده و بیست که بعداً نازل شده اند.).
قرطبی و ابوالفتوح رازی و مفسران دیگر هم همین را آورده اند. اما از مطالعه در آیات دهم، یازدهم و
دوازدهم و دقت در مفهوم آنها و همچنین انسجام و ارتباط آنها با آیات قبلی می توان گفت که نزول این
آیات با آیات قبلی این سوره همزمان بوده است؛ لکن در عبارات آیه بیستم قراینی وجود دارد که نشان
می دهد این آیه با فاصله زمانی نازل شده است. (برخی این فاصله را یکسال و بعضی بیشتر و حتی
ده سال هم ذکر کرده اند.). معنای برخی از واژه ها
«مزمل» (به تشدید زا و میم)، اسم فاعل از تزمل به معنای پیچیدن لباس و پارچه به خویشتن است؛
چون پیغمبر در هنگام نزول این آیات پارچه یا قطیفه ای روی خود داشت لذا خداوند او را با این تعبیر
مخاطب ساخت. زمخشری می گوید:
این تعبیر نوعی تهجین و توبیخ را می رساند؛ زیرا آنچه از این تعبیر استفاده می شود این است که:
چرا پارچه به خود پیچیده و خوابیده ای. باید بپاخیزی و دامن همت بر کمر بندی و دنبال هدایت و تبلیغ
باشی، با این همه کار مهم که داری هنگام تحرک و کوشش است؛ از این روی به جای یا ایهاالنبی،
یا ایهاالرسول «یا ایهاالمزمل» خطاب می شود.
در تفسیر نظم الدرر هم از این فکر با کمی تخفیف و ترقیق پیروی شده است. اما در تفسیر قاسمی
عکس این آمده است چرا که او می گوید از این آیه تلطیف و تحسین استنباط می شود. علامه طباطبایی
هیچکدام را نپسندیده و می گوید تحسین و تهجین هیچیک از این خطاب استفاده نمی گردد. به نظر
ما تفسیر قاسمی از این تعبیر با بیانی که می آید نزدیک تر به صواب است.
«قم اللیل» برخی از مفسران کلماتی را در این آیه در تقدیر گرفته و گفته اند: این آیه در حقیقت چنین
است: «قم للصلوة فی اللیل یا اقم الصلوة فی اللیل».
«الا قلیلا» استثناء از لیل است؛ نصفه و دو معطوف بعدی بدل است از لیل و ضمیر نصفه به لیل و منه
و علیه به نصفه برمی گردد.