4. کارکرد داشتن
یکی دیگر از ملاکهایی که به عنوان ملاک حقانیت یا عدم حقانیت ادیان مطرح شده «تحلیل کارکردی» (functional analysis) است. این ملاک حقانیت آموزههای ادیان را اثباتپذیری آنها نمیداند، بلکه کارکرد مطلوبی میداند که در زندگی انسانها دارند. فیلسوفان دین بسته به اینکه گوهر و حقیقت دین را چه میدانند، درباره اینکه اصلیترین کارکرد دین چه باید باشد، با یکدیگر اختلاف نظر دارند. اما مهمترین دیدگاههای کارکردی در این زمینه عبارتاند از:
الف. کارکرد اخلاقی
این دیدگاه معتقد است ملاک حقانیت یک دین این است که التزام عملی و نظری به آموزههای آن دین تا چه اندازه انسان را به فضایل اخلاقی از قبیل صداقت، عدالت، احسان، تواضع و ... نزدیک میکند. به هر میزان که آموزههای یک دین بتواند فضایل اخلاقی را در انسانها رشد دهد حقانیت بیشتری دارد. از پیشگامان این دیدگاه بریث ویث (Braith Waite) است که گوهر و غایت دین را اخلاق میداند.
چند نکته و انتقاد در خصوص کسانی که کارکرد اخلاقی را ملاک حقانیت ادیان میدانند، قابل ذکر است. نخست اینکه این ملاک زمانی میتواند کارآیی داشته باشد که اولاً معتقد به حسن و قبح ذاتی و عقلی اخلاق باشیم. یعنی اینکه معتقد باشیم فضایل و رذایل اخلاقی حقایقی فرادینیاند و تختهبند هیچ دین خاصی نیستند و قطع نظر از اوامر و نواهی شرعی، با ترازوی فرادینی عقل میتوان به آنها دست یافت؛ و ثانیاً معتقد باشیم عقل صلاحیت و توانمندی دستیابی به آن حقایق را دارد.
نکته دوم اینکه این ملاک میخواهد با معیار اخلاق، که خود بخشی از دین محسوب میشود، به ارزیابی تمام جنبههای دین بپردازد. در حالی که ادیان علاوه بر جنبه اخلاقی، جنبههای اعتقادی و احکام نیز دارند. به عبارت دیگر، چنانچه ما این ملاک را بپذیریم در واقع پذیرفتهایم که گوهر دین اخلاق است و سایر جنبههای دین نیز باید با آن سنجیده شوند.
نکته سوم اینکه این ملاک کاری به صادق بودن یا صادق دانستن آموزههای دینی ندارد، بلکه رابطه بین دین و اخلاق را نوعی رابطه روانشناختی و علّی میداند. در حالی که این نگاه برخلاف نظر اکثر متدینان سنتی است.
ب. تحولبخشی
جان هیک آموزههای دینی را گوهر دین نمیداند، بلکه گوهر دین را متحول کردن شخصیت انسانها میداند. به همین دلیل معیار حقانیت ادیان از نظر او میزان تحولبخشی آنهاست (Glyn, 1989: 106). وی بیش از آنکه به حقایق کلامی که در قالب قضایا بیان میشوند تعلّق خاطر داشته باشد به جنبههای وجودی و تحولآفرین دین توجه دارد. از نظر او، اعتقادات فرد نوعی فرافکنی فردیِ تجربیات، فرهنگ و مقولات فاهمه افراد بر واقعیت غایی است. بنابراین، اهمیت و حقانیت ادیان به این است که میتوانند حیات خودمحورانه انسان را به حیاتی خدامحورانه تبدیل کنند. البته شایان ذکر است که جان هیک با این تبیین میخواهد کثرتگرایی ادیان را تبیین کند و ادعا کند که این وظیفه محوریِ تحولبخشی چیزی است که از عهده اکثر ادیان برمیآید.
ملاک تحولبخشی را به نحو دیگری نیز میتوان بسط داد. توضیح اینکه عدهای معتقدند اوّلاً همه مشکلات بشر، ریشه در نابسامانیهای ذهنی و روانی او دارد و این نابسامانیها، هم موجب حصول بسیاری از دردها و رنجهاست و هم مانع تحمل پارهای از دردها و رنجهای دیگر است. ثانیاً ملاک حقانیت ادیان به میزان توانمندی ادیان در رفع مشکلات عملی روزمره آدمیان بستگی دارد (ملکیان، 1385: 33). در این صورت میتوان مدعی شد که ملاک حقانیت هر دین به میزان مددی است که به رفع مشکلات ذهنی و روانی انسان میکند. در اینجا نیز اهمیت و حقانیت ادیان به میزانی است که میتواند در شخص تحولآفرینی داشته باشد و او را از نابسامانیهای ذهنی و روانیاش برهاند و به او شخصیتی دارای کارکرد کامل- که مهمترین ویژگی آن یکپارچگی روانشناختی است - عطا کند. هر دین که بیشتر بتواند در شخصیت مؤمن دگرگونی ایجاد کند و از او یک شخصیت کامل و یکپارچه بسازد و در نتیجه او را از مشکلات عملی روزمرهاش خلاصی دهد حقانیت بیشتری دارد.
مهمترین اشکال وارد بر این نظریه، از نظر کسانی که قائل به رئالیستی بودن گزارههای دینی هستند، این است که بحث مطابقت یا عدم مطابقت با واقع را در خصوص آموزههای دینی مغفول مینهد و آن را در درجه دوم اهمیت قرار میدهد. در حالی که این بحث برای غالب مؤمنان، به ویژه مؤمنان سنّتی اهمیت اساسی دارد.
ج. رهاییبخش بودن
شاید بتوان گفت تنها معیار حقانیت ادیان از نظر مردمانی که در سرزمین هند زندگی میکنند، میزان توانمندی و قوّت آنها در رهانیدن انسانها از مصائب و مشکلات هستی است. همه ادیانی که در شبهقاره هند پدید آمدهاند به دنبال یک هدف بودهاند و آن عبارت است از حل و رفع مشکلات و رنجهایی که در این جهان دامنگیر بشر شده است. این ادیان هرچند در فروع و شاخههای خود با یکدیگر اختلاف دارند ولی همه آنها در اصول و ریشه با یکدیگر متفقاند. هندوها و بوداییها منشأ شقاوتها و بدبختیهای بشر را عالم جسمانی و امیال بشری میدانند. جینها منشأ آن را عمل نادرست و خطای انسان میدانند. ولی هر سه دین در اعتقاد به قانون کَرمه و تناسخ مشترک هستند (ناس، 1385: 128). طبق قانون کَرمه، انسانها به دلیل جهل، طمع و شهوتی که دارند، در چرخه تناسخ گرفتار شدهاند و در نتیجه رنجی پایانناپذیر دارند. رنج حیات برای هندوان به صورت دردی مؤلِم و مرضی شفاناپذیر درآمده بود و رهایی از آن بزرگترین خواست آنان بود (همان: 162).
در خصوص این ملاک از حقانیت ادیان دو نکته شایان ذکر است: نکته اول اینکه افرادی که تحلیل کارکردی را ملاک حقانیت ادیان میدانند باید استدلال کنند که چرا از میان کارکردهای مختلفی که برای دین ذکر کردهاند کارکرد خاصی را انتخاب کرده و ملاک قرار دادهاند. نکته دوم اینکه بر فرض اینکه برای کارکرد خاصی استدلال یا توافق حاصل شد حال باید استدلال کنند که به چه دلیل معتقدند مثلاً یک دین خاص بهتر از سایر ادیان دیگر میتواند این کارکرد خاص را داشته باشد.
5. جامعیت
یکی دیگر از ملاکهای حقانیت یا عدم حقانیت ادیان جامعیت تعالیم و آموزههای ادیان است. یک معنا از جامعیت (all-comprehensiveness) این است که یک دین هیچ بُعدی از ابعاد زندگی انسان را مغفول ننهد. زندگی انسان ابعاد مختلفی دارد، از جمله: بُعد فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، اخلاقی و اعتقادی، عملی و عاطفی، دنیوی و اُخروی، حقوقی و ... . چنانچه یک دین برای همه ابعاد زندگی انسان دستورالعمل داشته باشد و هیچ بعدی از ابعاد انسان را مغفول قرار نداده باشد، میتوان گفت که جامعیت دارد و از حقانیت بهره برده است.
معنای دیگر جامعیت، قدرت وحدتبخشی به همه ابعاد ظاهراً مختلف زندگی انسان است (generality). عقاید دینی میتواند در موقعیتهای فردی و اجتماعی شخص گسترش یابد. مثلاً شخص نه فقط میتواند از طریق مفاهیم دینی تجربههای دینیاش را تعبیر کند، بلکه میتواند همه وقایع زندگیاش را نیز تعبیر کند. علاوه بر آن، مفاهیم دینی دید منسجمی نسبت به کل واقعیتها و عالم هستی، در ما پدید میآورد. حقانیت عقاید دینی تا حدودی بر اثر انگارههای نظمدهندگی که در زندگی انسان پدید میآورند، قابل احراز هستند (باربور، 1374: 292).
در خصوص این معیار یک نکته به ذهن میرسد و آن اینکه جامعیت یک دین به هر دو معنای فوقالذّکر هرچند میتواند بخشی از حقانیت باشد اما لزوماً به معنای حقانیت تام یک دین محسوب نمیشود تا انسان اطمینان داشته باشد با عمل کردن به آن مصاب خواهد بود.