افسانه غرانیق و ایجاد شبهه در عصمت پیامبر(ص)
علامۀ طباطبائي در كتاب گرانسنگ تفسير الميزان ميگويد :
رواياتي كه در رابطه با افسانۀ غرانيق آمده است و اگر چه بعضيها هم ؛ مانند ابن حجر ميگويند سنداً صحيح است ؛ ولكن متن آن قابل تكذيب است و بر ما واجب است كه تكذيب كنيم .
الرواية مروية بطرق عديدة عن ابن عباس وجمع من التابعين وقد صحّحها جماعة منهم الحافظ ابن حجر . لكن الأدلة القطعية على عصمته صلى الله عليه وآله وسلم تكذب متنها وإن فرضت صحّة سندها فمن الواجب تنزيه ساحته المقدسة عن مثل هذه الخطيئة .
مضافا إلى أن الرواية تنسب إليه صلى الله عليه وآله وسلم أشنع الجهل وأقبحه فقد تلى (تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجي) وجهل أنه ليس من كلام الله ولا نزل به جبريل ، وجهل أنه كفر صريح يوجب الارتداد ودام على جهة حتى سجد وسجدوا في آخر السورة ولم يتنبه ثم دام على جهله حتى نزل عليه جبريل وأمره أن يعرض عليه السورة فقرأها عليه وأعاد الجملتين وهو مصر على جهله حتى أنكره عليه جبريل ثم أنزل عليه آية تثبت نظير هذا الجهل الشنيع والخطيئة الفضيحة لجميع الأنبياء والمرسلين وهي قوله : (وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي إلا إذا تمنى ألقى الشيطان في أمنيته) .
تفسير الميزان – الطباطبائي - ج 14- ص 396 _397
واجب است ما ساحت نبي مكرم صلي الله عليه و آله و سلم را از اين چنين خطائي منزه بداريم ؛ مخصوصا كه در اين روايتها شنيعترين جهالت و قبيحترين آن را به پيامبر نسبت ميدهند .
اين آقاياني كه افسانۀ غرانيق را نقل كردهاند ، به پيامبر نسبت دادهاند كه آن حضرت جاهل بود و نميدانست كه اين «تلك الغرانيق العلي » كلام خدا نيست و جبرئيل نازل نكرده است و نميدانست كه اصلاً چنين جملهاي كفر است و موجب ارتداد ميشود .
يعني اگر چنانچه غير از پيغمبر كسي ديگري بيايد و چنين تعبيري بكند « تلك الغرانيق العلي » اين موجب ارتداد او ميشود . نستجير بالله پيغمبر اكرم سخني را گفت كه اگر مسلمان ديگري ميگفت موجب ارتداد ميشد .
پيامبر بعد از خواندن آيه تا 24 ساعت متوجه نشد كه اين آيات آيات الهي نيست ؛ بلكه آيات شيطاني است ؛ تا اين كه جبرئيل آمد . و حتي جبرئيل هم كه ميگفت اين آيه را من نازل نكردهام ، پيغمبر (نستجير بالله ) بر جهل خود انكار ميكرد . .
و در تفسير نمونه حضرت آيت الله مكارم شيرازي ميگويد :
براي رد اين افسانه ما به پنج دليل ميتوانيم استناد كنيم :
دليل اول: اين كه بسياري از بزرگان حديثي را كه دال بر حديث غرانيق است ، تكذيب كردهاند و حتي محمد بن اسحاق كتاب مستقلي نوشته است و گفته : " افسانۀ غرانيق را زنادقه و ملحدين ساختند و در زبان پيامبر منتشر كردند " اين اصلاً واقعيت نداشته است .
عزیزان ميتوانند تفسير فخر رازي ، ج23 ، ص50 را ملاحظه كنند .
دليل دوم : احاديث متعددي در رابطه با نزول سوره نجم و سجدۀ نبي مكرم و مسلمانان نقل شده با سند صحيح و در حد متواتر كه در آن روايات اشارهاي به افسانۀ غرانيق نيست .
دليل سوم : اول سورۀ سجده اصلا نفي ميكند :
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى .
تمام سخنان پيامبر وحي منزل است . ممكن نيست بعد از آنكه چند آيه بگذرد و شيطان بيايد بر نبي مكرم القاء كند .
دليل چهارم: اين كه در خود همين سوره بعد از همين قضيه كه آقايان اضافه كردهاند ، آياتي آمده است كه نفي ميكند تصرف شيطان نسبت به نبي مكرم و اينكه ميگويد :
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآَبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى . النجم / 23
تمام اين آياتي كه در رابطه با مذمت بت و بت پرستان آمده است ، نفي ميكند كه نستجير بالله ممكن نيست به زبان پيامبر چنين چيزي نازل بشود
از طرفي بگويد:
تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجي
از آن طرف هم بگويد :
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا .
اين در حقيقت يك سخن متناقض است .
دليل پنجم : نبي مكرم در طول بيست و سه سال جهاد و تلاش مستمر داشت براي بطلان بت و بت پرستي . حتي لحظهاي در طول اين بيست و سه سال در مبارزه با بت و بت پرستي آرام ننشست . آن وقت با اين روحيه بياييم و بگوييم نستجير بالله پيامبر تلاش 23 سالهاش را با يك جلمه «تلك الغرانيق العلي » به هدر داده است
و بعد ايشان نتيجه ميگيرد بر اين كه :
ومن كل هذا نستنتج أن أسطورة الغرانيق من وضع أعداء سذج ومخالفين لا يخافون الله ، اختلقوا هذا الحديث لإضعاف منزلة القرآن والرسول ( صلى الله عليه وآله وسلم ).
الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل - ج 10- ص 377 - 379
استورۀ غرانيق را دشمنان اسلام و مخالفين نبي مكرم جعل كردند و منتشر كردند تا موقعيت قرآن و موقعيت نبي مكرم را در ميان تحصيل كردگان زير سؤال ببرند .
در مورد افسانۀ غرانيق باید گفت که اگر آنجور باشد كه در افسانۀ غرانيق اهل سنت ميگويند ، اصلا اين جریان، كل قرآن را از حجيت مياندازد . به چه دليل اين قرآن سخن خداوند است ؟ اگر پيامبر يك بار گول شيطان را خورده است و شيطان خودش را به صورت جبرئيل درآورده و پيامبر هم تشخيص نداده است كه اين جبرئيل نيست ؛ پس به چه تضميني بقيه آيات قرآن كلام خداوند است . شايد در بقيه آيات هم شيطان آمده است و خود را به صورت جبرئيل جا زده است و پيامبر هم كه تشخيص نداده است . اگر كسي بگويد كه جبرئل بعدا ميآمد و اصلاح ميكرد ، می گوییم كه همان دفعه بعد كه براي اصلاح آمد از كجا معلوم كه شيطان نبوده باشد ؟ و براي اين كه باز پيامبر را فريب داده باشد و پيامبر خيال كند كه واقعا اين بار ديگه خود جبرئيل است ، اين حرفها را زده است .بنابراين ، چه جاي اعتمادي باقي ميماند بر پيامبر كه قرآن را فراموش ميكند ، پيامبري كه العياذ بالله اين گونه آلت دست شيطان بشود .
آن وقت شيعه متهم ميشود به اين كه شما براي قرآن ارزش قائل نيستيد .