نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: تعریف عدل الهی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض تعریف عدل الهی

    تعریف عدل الهی


    عدل در لغت و اصطلاح

    در فرهنگ‎های لغت عربی برای عدل معانی یا كاربردهایی ذكر شده است كه مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوا و استقامت.[1] می‎توان گفت: جامع معانی یا كاربردهای یاد شده این است كه هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونه‎ای كه سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و كمالات آن دریافت كند و به حق و سهم دیگران تجاوز نكند. بنابراین می‎توان گفت: سخن امام علی ـ علیه السلام ـ كه در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الأمور مواضعها»[2] دقیق‎ترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع كل شیء فی موضعه و اعطاء كل ذی حق حقه» نیز كه فلاسفه در تعریف عدل به كار برده‎اند،[3] بیانگر معنای یاد شده است.
    مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل كشیده است:
    عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعش
    عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را[4]
    علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است:
    حقیقت عدل عبارت است از: «اقامه المساواه و الموازنه بین الأمور بأن یعطی كل من السهم ما ینبغی أن یعطاه. فیتساوی فی ان كلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[5] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونه‎ای كه سهم شایسته هر یك بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت كه در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یكسان و برابرند.»
    آنگاه افزوده است:
    «از آنچه گفته شد، روشن گردید كه عدل با حُسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است كه هرچیزی به گونه‎ای باشد كه نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[6]


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عدل در اصطلاح متكلمان

    موضوع عدل در علم كلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیكویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمی‎دهد و آنچه را كه واجب و نیكوست ترك نمی‎كند.
    قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415 هـ) گفته است:
    «ما هر گاه خداوند را به عدل و حكمت وصف می‎كنیم مقصودمان این است كه خداوند فعل ناروایی انجام نمی‎دهد، و آنچه را كه واجب است ترك نمی‎كند، و همه كارهای او نیكوست».[7]
    شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است:
    «سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این كه همه افعال خداوند پسندیده و نیكوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را كه به مقتضای حكمت لازم است، ترك نمی‎كند.»[8]
    حكیم لاهیجی نیز گفته است:
    «مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزّه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان كه توحید، كمال واجب است در ذات و صفات، عدل كمال واجب است در افعال»[9].
    دیگر متكلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به كار برده‎اند.
    متكلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند كه در توحید و عدل وامدار امام علی ـ علیه السلام ـ می‎باشند. تعریفی را كه آنان برای عدل الهی ذكر كرده‎اند در حقیقت برگرفته از سخنی است كه امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود:
    التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[10] توحید آن است كه درباره خداوند با وهم و پندار داوری نكنی، و عدل آن است كه خداوند را به كارهای ناروا متهم نسازی».[11]
    نظیر این سخن از امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز روایت شده است، چنان كه فرموده است:
    «اما التوحید فان لا تجوز علی خالقك ما جاز علیك، و اما العدل فان لا تنسب الی خالقك ما لامك علیه؛[12] توحید آن است كه صفات نقص و حاجت را كه بر تو رواست به خدا نسبت ندهی، و عدل آن است كه آنچه خداوند انجام آن را برای تو ناپسند دانسته است، به خداوند نسبت ندهی.»

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حكمت در لغت و اصطلاح

    در كاربردهای لغوی واژه حكمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی مأخوذ و مقصود است. چنان كه لجام اسب را «حُكَمُه» گویند، زیرا اسب را از سركشی و حركت‎های ناموزون باز می‎دارد، شارع را بدان جهت مولی و حاكم گویند كه مكلف را از انجام كارهای ناروا باز می‎دارد. قاضی را بدان جهت حاكم گویند كه از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری می‎كند. تصدیق علمی را از آن رو حكم نامیده‎اند كه شك و تردید ذهن را برطرف می‎سازد. هرگاه چیزی از استواری و استحكام برخوردار باشد، از اختلال مصون خواهد بود.
    بنابراین، كلمه حكمت ملازم با خلل ناپذیری، استواری و استحكام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.[13]


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حكمت در اصطلاح متكلمان

    واژه حكمت در بحث‎های كلامی در موارد ذیل به كار رفته است.
    1. حكمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، كه مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است.
    «ان الحكمه عباره عن معرفه افضل المعلومات بأفضل العلوم، فالحكیم بمعنی العلیم».[14]
    2. احكام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان.
    «حكیمّ فعیلٌ بمعنی مْفعل، كألیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احكام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها».[15]
    آیه كریمه «الذی احسن كل شیء خلقه»[16] ناظر به این معنای حكمت است.
    علامه حلی معنای یاد شده از حكمت را چنین بیان كرده است:
    «حكمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام كاری به وجه تكمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حكیم است.»[17]
    3. تنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است:
    «الثالث: الحكمه عباره عن كونه مقدساً عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حكمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست».
    آن گاه دو آیه ذیل را شاهد آورده است.
    1. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ».[18]
    2. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً».[19]
    4. غایتمند بودن افعال الهی. حكیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حكمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است:
    «بدان كه اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است».


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نتیجه گیری

    از آنچه درباره حقیقت عدل و حكمت در اصطلاح متكلمان بیان گردید این نتیجه به دست آمد كه كاربردهای حكمت در كلام اعم از كاربردهای عدل است، زیرا حكمت شامل علم هم می‎شود، ولی عدل مربوط به افعال الهی است. و از طرفی، سومین كاربرد حكمت در كلام با معنای عدل در علم كلام برابر است، زیرا مفاد هر دو این است كه افعال خداوند از هر گونه قبح و زشتی منزه و پیراسته است. به عبارت دیگر، هر دو معنا مربوط به قلمرو عقل عملی است. یعنی حوزه بایدها و نبایدها را در بر می‎گیرد. بنابراین كاربردهای حكمت در حوزه افعال الهی نیز اعم از كاربردهای عدل در علم كلام است.
    آری، می‎توان حكمت به معنی احكام و اتقان در فعل را به گونه‎ای به حكمت به معنی تنزه فعل از آنچه نارواست بازگرداند، زیرا عدم احكام و اتقان فعل نیز برای فاعل دانا و توانا و حكیم پسندیده نیست. چنان كه حكمت به معنی غایتمند بودن فعل نیز از مصادیق معنای سوم (تنزه از فعل قبیح است).
    این ارتباط و پیوستگی عدل و حكمت در علم كلام موجب شده است كه متكلمان معمولاً این دو واژه را با یكدیگر به كار برده و در بحث عدل الهی آن دو را با هم ذكر كنند. عبارت «العدل» در تعابیر متكلمان شایع و رایج است.


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پی نوشت :

    [1] . المصباح المنیر، ص 51ـ52؛ اقرب الموارد، ج 2، ص 753؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 325.
    [2] . نهج البلاغه، حكمت 437.
    [3] . حكیم سبزواری، شرح الأسماء الحسنی، ص 54.
    [4] . مثنوی معنوی، چاپ نهم، دفتر ششم، ص 1169.
    [5] . المیزان، ج 12، ص 331.
    [6] . المیزان، ج 12، ص 331.
    [7] . نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حكیم، فالمراد به أنه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و أن افعاله كلها حسنه. شرح الأصول الخمسه، ص 203.
    [8] . الكلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها كلها حسنه، و تنزیهه عن القبائح و عن الإخلال بالواجب فی حكمته؛ المنقذ من التقلید، ج 1، ص 150.
    [9] . سرمایه ایمان، باب دوم.
    [10] . نهج البلاغه، حكمت 470.
    [11] . شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi