تعریف عدل الهی
عدل در لغت و اصطلاح
در فرهنگهای لغت عربی برای عدل معانی یا كاربردهایی ذكر شده است كه مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوا و استقامت.[1] میتوان گفت: جامع معانی یا كاربردهای یاد شده این است كه هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونهای كه سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و كمالات آن دریافت كند و به حق و سهم دیگران تجاوز نكند. بنابراین میتوان گفت: سخن امام علی ـ علیه السلام ـ كه در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الأمور مواضعها»[2] دقیقترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع كل شیء فی موضعه و اعطاء كل ذی حق حقه» نیز كه فلاسفه در تعریف عدل به كار بردهاند،[3] بیانگر معنای یاد شده است.
مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل كشیده است:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعش
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را[4]
علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است:
حقیقت عدل عبارت است از: «اقامه المساواه و الموازنه بین الأمور بأن یعطی كل من السهم ما ینبغی أن یعطاه. فیتساوی فی ان كلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[5] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونهای كه سهم شایسته هر یك بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت كه در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یكسان و برابرند.»
آنگاه افزوده است:
«از آنچه گفته شد، روشن گردید كه عدل با حُسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است كه هرچیزی به گونهای باشد كه نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[6]