پیچیده است در خود و زمین ناله می كند
از درد زایش یك زایمان
فصلی كه سر سبد فصل های دیگر است
دیده گشوده است در دامان مادرش زمین
عمر سفید زمستان به سر رسیده است
از راه رسیده است بهار
با قامتی به بلندای درخشان كاج
و دشت های یخ زده و خراب، كه بیدار گشته اند
در گردش زمین و زمان
و روئیده است یك اتفاق سبز
كوهها كه مشت مشت شده اند در كنار هم
باران كه سرازیر می شود، باز می شود مشت های كوه
و آب از شیار انگشتان دست كوه جاری می شود
و من كه خودم را درمیان شیار انگشتان دست كوه گم كرده ام
آن دور دستها، بستر زمین همه رنگین شده است
و چشم كه می گشایم این همه زیبایی خیره كننده است!
سرخ ٬ سوسنی ٬ نارنجی ٬ گلابی
گلهای یاس و لاله و شقایق، كه بر دامن زمین سبز شده اند