صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38

موضوع: راز خشنودی خدا

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    خواننده محترم!


    باید در این جا با کمال شجاعت بگویم که اگر دلی را شاد کنی و برای رفع گرفتاری مؤمنی قدم برداری، خداوند نه تنها به اندازه ده حج بلکه به اندازه هزار حج قبول شده به تو پاداش می‌دهد!
    خداوند به تو به اندازه هزار حاجی، مهربانی نازل می‌کند!
    یعنی تو در شهر خود بوده‌ای، امّا نزد خدا برتر از هزار حاجی بوده‌ای!
    تو یک حاجی هستی به توان هزار!
    حتما از حرف من تعجّب کرده‌ای!
    امّا این سخن از خود من نیست، این کلام امام صادق(ع) است: «برآوردن حاجت مؤمن، بهتر از هزار حج قبول شده است».12
    عزیز من! شاید سؤال کنی، چگونه است یک بار امام صادق(ع) برآورده کردن حاجت مؤمن را با ده حج برابر می‌داند و یک بار با هزار حج؟!
    اگر مقداری فکر کنی، می‌توانی به جواب پرسش خود برسی!
    گاه مؤمنی به شما مراجعه می‌کند و از شما تقاضای کمک می‌کند و شما با یک تلفن مشکل او را حل می‌کنی، این کار چند دقیقه بیشتر وقت نمی‌برد، امّا وقتی مشکل مؤمن بسیار بزرگ است و با این همه تو به او قول می‌دهی که کمکش کنی و برای همین شروع به فعّالیت و تلاش می‌کنی، شاید لازم باشد به مسافرت بروی و خلاصه اینکه این کار چند روز وقت تو را می‌گیرد، خوب معلوم است خداوند عادل است و طبق عدل خود رفتار می‌کند و برای یک کار ثواب ده حج قرار می‌دهد و برای کار دیگر ثواب هزار حج!
    حالا تو کدام را انتخاب می‌کنی، فکر می‌کنم می‌گردی و هر مؤمنی را که مشکل بزرگ‌تری دارد، پیدا می‌کنی و کمر همّت را می‌بندی و مشکل او را حل می‌کنی!
    آفرین بر تو! به راستی تو شایسته آن هستی که خداوند، هزار برابر حاجی تو را دوست داشته باشد!




    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اعتکاف خود را فراموش نکن !


    چند سالی است که مراسم اعتکاف در جامعه ما رواج پیدا کرده است و در روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، مردم گروه گروه به مساجد رفته و معتکف می‌شوند.
    برای اعتکاف باید سه روز، روزه بگیری، در مسجد بمانی و مشغول عبادت باشی.
    اگر بتوانی در مسجدالحرام و در کنار کعبه به اعتکاف مشغول شوی که ثواب بسیار زیادی دارد.
    امّا فکر کن، اگر بخواهی در مسجدالحرام معتکف شوی، باید صبر کنی تا خدا توفیق سفر به مکّه را به تو بدهد.
    امّا آیا می‌خواهی کاری را به شما یاد دهم که ثواب اعتکاف در مسجدالحرام را داشته باشد؟!
    البتّه این نکته را بدان، کاری را که می‌گویم اگر انجام دهی، ثواب شصت روز اعتکاف در مسجدالحرام را خواهی داشت؟
    پیامبر اسلام فرمودند: «هر گاه برای برآوردن حاجت مؤمن، گام برمی‌داری، بدان که این گام برداشتن نزد خدا بهتر از این است که دو ماه در مسجدالحرام اعتکاف بنمایی».13
    به راستی که دین ما چه دین کاملی است؟
    در کدام مکتب می‌توانی ارزش کمک کردن به مردم را این قدر بالا بیابی!
    افسوس و صد افسوس که ما چقدر از دین واقعی فاصله گرفته‌ایم.
    چند سال قبل، در مراسم اعتکاف چشمم به یکی از پزشکان افتاد که از بیمارستان مرخصی گرفته بود و به عشق اعتکاف، به مسجد جمکران آمده بود.
    به او گفتم که وظیفه تو در حال حاضر، رسیدگی به بیمارانی است که چند ماه است در نوبت می‌باشند تا با دستان باکفایت شما جراحی شوند، امّا یکباره بدون برنامه‌ریزی قبلی به این جا آمده‌ای و همه جراحی‌های خود را لغو کرده‌ای، چه خبر است که می‌خواهی به خیال خود به خدا برسی!
    امّا چه کنم که پزشک ما به تازگی به «عرفان» رو کرده بود، می‌گفت که من باید به خدا برسم و از غیر او جدا شوم!
    آخر تا به کی در جامعه ما باید به خاطر فهم غلطِ دین به بیراهه کشیده شوند؟
    خدا می‌داند بیمارانی که در این مدّت سه روز به خاطر مرخصی این پزشک، عمل جراحیشان عقب افتاده بود، چقدر درد و رنج کشیده بودند!
    من نمی‌گویم که پزشکان جامعه ما، مرخصی نروند، هر انسانی نیاز به استراحت دارد، سخن من این است که ما عرفان را بد فهمیده‌ایم!
    کاش این آقای پزشک می‌دانست با کمک به بیماران خود می‌توانست چندین برابر این اعتکاف در مسجد جمکران، به خدا نزدیک شود!
    مگر ما ادّعا نداریم که پیرو اهل بیت(ع) هستیم و آنان سرمشق و الگوی ما هستند؟
    آیا موافقید داستانی را از زندگی امام حسن(ع) برای شما نقل کنم:
    بسیاری از مردم مدینه خود را برای اعتکاف در مسجد پیامبر آماده می‌کردند. البتّه عدّه‌ای هم از اطراف برای انجام مراسم اعتکاف خود را به مدینه رسانده بودند.
    در مسجد پیامبر بودم که دیدم امام حسن(ع) به مسجد آمدند و در گوشه‌ای از مسجد اعتکاف خود را شروع کردند.
    من بسیار خوشحال شدم که امسال می‌توانم در این مراسم در کنار امام حسن(ع) باشم و از فیض حضور آن امام همام استفاده کنم.
    برای همین خود را کنار امام رساندم و خدمت آن حضرت عرض سلام و ادب نمودم و با کسب اجازه در جوار ایشان معتکف شدم.
    حال و هوای امام(ع) در موقع دعا و نماز برای من بسیار دلنشین بود و روح من همواره غرق در عظمتی بود که در کنار ایشان حضور داشتم.
    امام(ع) همواره مشغول دعا و راز و نیاز با خدا بودند و برای تک تک لحظه‌های خود برنامه داشتند.
    آن مرد کیست که سراغ امام حسن(ع) را از همه می‌گیرد؟ او چرا این قدر نگران و مضطرب است؟
    او به کنار امام(ع) آمد و گفت: ای پسر رسول خدا! چند ماه قبل پولی را از فردی قرض گرفتم و به او قول دادم که سر موعد پول را به او برگردانم، امّا چند روز از موعد گذشته است و من نمی‌توانم قرضم را ادا کنم برای همین آن فرد تصمیم گرفته است مرا زندان نماید، آیا می‌شود شما بیایید با او سخن بگوید تا او به من چند روزی مهلت دهد تا بتوانم آن پول را فراهم نمایم.
    امام با شنیدن سخن آن مرد از جا برخاست و به سوی در مسجد حرکت کرد.
    چون شخص معتکف جز برای انجام کارهای ضروری نباید از مسجد خارج شود و این کار هم کار چندان ضروری نبود برای همین خیال کردم که امام(ع) فراموش کرده است که در حال اعتکاف است، پس به سوی ایشان رفتم و گفتم: ای پسر رسول خدا! آیا شما فراموش کرده‌اید که در حال اعتکاف هستید؟
    امام(ع) نگاهی به من کرد و فرمودند: نه فراموش نکرده‌ام، امّا من از پدرم شنیدم که از جدّم رسول خدا روایت کرد که هر کس برای رفع مشکل برادر دینی خود قدم بردارد مثل این است که خدا را نُه، هزار سال عبادت کرده باشد، آن هم عبادتی که شب‌ها تا به صبح در حال نماز و روزها روزه‌دار باشد.14
    بعد امام(ع) با سرعت از مسجد پیامبر خارج شد تا مشکل آن بنده خدا را برطرف کند.
    من در مسجد ماندم و فکر کردم که در این اعتکاف سه روز، روزه می‌گیرم و نماز می‌خوانم امّا اگر یک حاجت برادر مؤمن را ادا می‌کردم به اندازه هزار سال عبادت نزد خدا ثواب داشتم.
    بایک حساب سرانگشتی به این نتیجه رسیدم که اگر مشکلی از برادر مؤمن خود برطرف می‌کردم به فرموده رسول خدا ثواب من 118 هزار برابر بیشتر از سه روز اعتکاف بود.15



    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مونس تنهایی من آمد

    همه دوستان و آشنایان گرد من جمع شده‌اند و برای من گریه می‌کنند!
    جنازه مرا برای غسل و کفن می‌برند و بعد از آن مرا داخل تابوتی می‌گذارند و تشییع جنازه شروع می‌شود.
    یکی فریاد می‌زند بلند بگو: «لا اله الا اللّه».
    همه با هم این ذکر را می‌گویند و آرام آرام مرا به سوی قبر می‌برند.
    از شما چه پنهان ترس عجیبی تمام وجودم را فرا گرفته است!
    آخر چگونه دلشان می‌آید که مرا داخل این قبر تنگ و تاریک قرار دهند و بر روی من خاک بریزند!
    هر چه التماس می‌کنم، کسی صدای مرا نمی‌شنود!
    در نزدیکی‌های قبر، سه بار تابوت مرا به زمین می‌گذارند و بعد بلند می‌کنند و کنار قبر می‌گذارند.
    اکنون صدایی به گوشم می‌خورد و بر وحشتم افزوده می‌شود، گویا فقط من این صدا را می‌شنوم و کسی دیگر این صدا را نمی‌شنود!
    این صدا صدای قبر من است که فریاد می‌زند: «من خانه تاریکی‌ام، من خانه وحشتم».16
    یک نفر وارد قبر می‌شود و جنازه مرا می‌گیرد و داخل قبر می‌گذارد!
    بعد از لحظاتی سنگ‌های لحد را روی من می‌چینند!
    وقتی آخرین سنگ را می‌گذارند، قبر من تاریک تاریک می‌شود!
    خدایا من در این تاریکی چه کنم؟ صدای ریختن خاک را بر روی قبرم می‌شنوم.
    بعد از لحظاتی سر و صداها تمام می‌شود و هر کسی به خانه خود می‌رود، حتّی صمیمی‌ترین دوستانم مرا در دل خاک، تنهای تنها رها می‌کنند و می‌روند!
    در این میان در سمت راست قبرم دری از نور گشوده می‌شود!
    یک جوان زیبارو، وارد قبرم می‌شود و به من سلام می‌کند.
    تا نگاهم به این جوان می‌خورد، غم و غصّه‌ها از دلم می‌رود!
    او در حالی که لبخند به لب دارد به من سلام می‌کند.
    نمی‌دانم در این سلام چه بود که چنین در دل من اثر کرد و مرا آرام نمود، آری نفس او نفس خدایی بود که این چنین باعث آرامش قلب من شد.
    دوست من! آیا شما این جوان را می‌شناسید؟ خوب است که از خود او سوال کنم: تو کیستی که با مهربانی با من برخورد کردی؟
    آن جوان زیبا، رو به من می‌کند و می‌گوید: «یادت هست در دنیا، برادران مؤمن خود را شاد نمودی! من همان شادمانی‌ای هستم که در دل آن مؤمنان، ایجاد کردی! من آمده‌ام تا در این لحظه تنهایی و غربت مونس تو باشم. آمده‌ام تا در موقع سؤال و جواب نکیر و منکر، تو را یاری کنم تا تو بتوانی به خوبی به سؤال‌های آنها جواب بدهی. آن موقعی که سر از قبر برداری و وارد صحرای قیامت شوی همه جا همراه تو خواهم بود و تو را یاری خواهم کرد تا آنجا که از پل صراط بگذری و وارد بهشت شوی».
    این جا بود که من خدا را شکر کردم و با خیال راحت منتظر آمدن نکیر و منکر شدم و دیگر هیچ ترسی نداشتم، چرا که این جوان زیبا، در کنار من مایه قوّت قلبم بود.
    دوست من! این داستانی که برای شما نقل کردم برگرفته از حدیث امام صادق(ع) می‌باشد.17
    بیا تا زنده هستیم و فرصت داریم به کمک دوستان مؤمن خود بشتابیم؛ مشکل آنها را برطرف ساخته، سعی کنیم تا شادمانی را به آنان هدیه کنیم، باشد که در داخل قبر، همان جوان زیبا، شادی و آرامش را به ما ارزانی بدارد.




    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ای آتش او را مسوزان

    در زمان‌های قدیم در همسایگی خانه انسان مؤمنی، یک نفر کافر زندگی می‌کرد.
    این شخص مؤمن بارها و بارها با همسایه خود در مورد ایمان به خدا سخن می‌گفت و تلاش می‌کرد تا اسباب نجات او را فراهم سازد.
    امّا همسایه کافر به هیچ وجه زیر بار این حرف‌ها نمی‌رفت و حاضر نبود، بندگی خدا را قبول نماید.
    نکته مهمّ این بود که همسایه کافر با این که خدا را قبول نداشت امّا نسبت به همسایه مؤمن خود نیکی می‌کرد و تا آنجا که می‌توانست در امور زندگی به او کمک می‌کرد.
    این جریان گذشت تا این که همسایه کافر از دنیا رفت. در این هنگام خداوند دستور داد تا در وسط جهنّم خانه‌ای از خشت بنا کنند به گونه‌ای که این خشت‌ها مانع ورود حرارت و آتش حهنم به این خانه شود. مأموران جهنم مشغول ساختن این خانه شدند امّا در تعجب بودند که خدا این خانه را برای چه می‌خواهد.
    وقتی خانه آماده شد؛ خداوند دستور داد تا آن شخص کافر را داخل آن خانه جای دهند. آن شخص کافر در جهنم بود امّا آتش جهنّم او را آزار نمی‌داد و هر روز هم مأموران جهنم برای او آب و غذا می‌آوردند.
    آن شخص کافر با چشم خود می‌دید که افراد دیگری که مثل او کافر بودند در جهنّم عذاب می‌شوند امّا او در این خانه مورد احترام قرار می‌گیرد و برای او آب و غذا هم می‌آورند.
    برای همین یک روز از مأموران جهنّم در مورد راز این کار خداوند، سؤال کرد.
    در جواب این گونه شنید: «این آسایشی که در جهنّم، خداوند به تو داده است، به خاطر این است که در دنیا به همسایه مؤمن خود کمک می‌کردی و به او نیکی می‌نمودی».18
    خداوند متعال آن قدر از خدمت نمودن به مؤمن خوشحال می‌شود و آن قدر این کار را دوست دارد که حتّی اگر شخص کافری به مؤمنی خدمت کند، پاداش او را می‌دهد.
    بهشت مخصوص اهل ایمان است، برای همین خداوند آن کافر را در جهنّم جای داد امّا او را از عذاب جهنّم نجات داد به خاطر این که دل مؤمنی را در این دنیا شاد کرده و به او نیکی نموده بود.



    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    شرکت بیمه شادمانی

    زندگیِ امروز ما آمیخته با انواع حوادث خطرناک می‌باشد.
    هر روز خبر تصادف‌هایی را می شنویم که جان عدّه‌ای از هموطنان را می‌گیرد.
    به هر حال رانندگی خطرات خاصّ خود را دارد و ما هم ناگزیر از آن می‌باشیم. از طرف دیگر بیماری‌های عجیب و غریب هم به سراغ ما یا خانواده ما می‌آید.
    برای همین باید فکری کنیم تا خود و خانواده خود را در مقابل خطرات و بیماری‌ها بیمه کنیم.
    آیا شما بیمه‌ای را می‌شناسید که شما را در مقابل حوادث مختلف بیمه کند!
    آیا بیمه‌ها می‌توانند از وقوع حوادث جلوگیری کنند؟
    اگر موافق باشید من بیمه‌ای را به شما معرّفی می‌کنم که می‌تواند شما را در مقابل بروز حوادث مختلف بیمه کند.
    البتّه خوب است ابتدا بدانیم این شرکت بیمه را خداوند راه‌اندازی کرده و همه بندگان خود را به سرمایه‌گذاری در این شرکت دعوت نموده است.
    می‌دانی نام این بیمه چیست؟ «شرکت بیمه شادمانی».
    البتّه شما می دانید که هر شرکت بیمه‌ای نیاز به یک نفر مدیر عامل دارد که کارهای اجرایی آن را انجام دهد.
    خوب است بدانید که مدیر عامل این شرکت حضرت علی(ع) می‌باشد.
    آیا اکنون آماده هستید تا قرارداد را امضا کنید؟
    بیمه‌گر: خدا
    بیمه‌گزار: انسان
    تعهدات بیمه‌گر: نجات از بلاها
    تعهّدات بیمه‌گزار: شاد کردن دل‌ها.
    اکنون موقع آن است که سخن مدیر عامل این شرکت را بشنوید: «ای کمیل! از طرف من به مردم بگو تا به دیگران کمک کنند. اگر تو با کمک کردن، شادی را به دل بندگان مؤمن بنشانی، خداوند از این شادی دل‌ها، سپری برای تو خلق می‌کند تا بلا را از تو دور کند».19
    آری، کمک کردن به مردم مؤمن باعث می‌شود که انواع بلاها از شما و خانواده شما دور شود!
    از امروز دیگر تصمیم بگیر در این شرکت بیمه شادمانی سرمایه‌گذاری کنی. با این کار می‌توانی بلاهایی را از خود دور کنی که اگر خدای ناکرده به سراغ تو بیایند، باید همه دارایی و ثروت خود را خرج کنی!
    وقتی تو یک گوسفند را برای تأمین غذای فقرا ذبح می‌کنی و گوشت آن را بین فقرا تقسیم می‌کنی در واقع دویست هزار تومان خرج نموده‌ای امّا با این کار بیمه‌گر، تصادفی را از تو دور می‌کند که چه بسا هستی تو را از تو می‌گیرد!
    پس هر چه می‌توانی در این شرکت سرمایه‌گذاری کن چرا که از شما چه پنهان، این تنها شرکتی است که به دنبال منافع شخصی خود نیست، بلکه صدها برابر به شما سود می‌دهد!
    چه وقت به خدا نزدیک‌تر می‌شوی؟
    آیا تا به حال فکر کرده‌ای که چه موقع به خدا خیلی نزدیک شده‌ای؟
    اگر به سخنان اهل بیت(ع) مراجعه نماییم متوجّه می‌شویم که در دو موقع ما می‌توانیم به خدا بسیار نزدیک شویم:
    الف) موقعی که به سجده می‌رویم و در سجده با خدای خود راز و نیاز می‌کنیم و اشک از چشمان ما جاری باشد.20
    ب) موقعی که با کمک کردن به مردم و مهربانی نمودن با آنها، شادی را به قلب آنها هدیه می‌کنیم.21
    به راستی که ما چه دین کاملی داریم، و چقدر این آیین منظم و دقیق است، هم به گریه و اشک اهمیّت می‌دهد و هم به شادی و شادمانی!
    متأسّفانه ما بیشتر به جنبه‌های اشک و گریه توجّه کرده‌ایم و همواره تلاش کرده‌ایم خدا را در میان سجده و اشک بیابیم؛ امّا جور دیگر هم می‌توان خدا را یافت!
    می‌توانیم در میان شادمانی و سروری که به دیگران ارزانی می‌داریم، خدا را بیابیم.
    آیا تا به حال دقّت کرده‌ای که وقتی به برادر مؤمن خود کمکی می‌کنی و قلب او را خوشحال می‌نمایی، آن وقت چقدر در آسمان معنویّت اوج می‌گیری!
    آری، آن وقت است که تو در آغوش مهربانی خدا هستی و خودت خبر نداری!
    در آن موقع دعایت مستجاب است، قدر خودت را بدان و به آرزوهای بلند خویش اندیشه کن.
    به خود خداوند قسم که راه رسیدن به او بسیار آسان است.
    در راهِ هم‌آغوشی دل‌ها، گام بردار و تلاش کن که برای جامعه خود فردی مثبت باشی و همّ و غمّ تو رفع گرفتاریِ مردمی باشد که در کنار آنها زندگی می‌کنی.
    بیا و خدا را میان شادی دل‌ها جستجو کن!





    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    برای روز قیامت خویش چه کرده‌ای؟

    روز قیامت در پیش است، و چه روزی است آن روز!
    تشنگی بر همه غلبه پیدا می‌کند، همه جا تاریک است و صدای ناله و ضجّه از هر طرف به گوش می‌خورد.
    آسمان شکاف برداشته و کوه‌ها متلاشی شده‌اند.
    آتش جهنّم زبانه می‌کشد و همه در هراسند که نتیجه کار آنها چه خواهد شد.
    حسابرسی شروع می‌شود و نام هرکس را که می‌خوانند به اعمال و کردارش رسیدگی می‌کنند.
    پلِ صراط در پیش رو است و همه باید از روی آن عبور کنند!
    پای گروهی از مردم روی پلِ صراط می‌لغزد و در آتش جهنّم می‌افتند، آنها کسانی هستند که در دنیا همواره گِرد گناه می‌چرخیدند.
    آری، امروز، روزِ اضطراب است؛ روز نگرانی است!






    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    خواننده محترم!


    برای اضطرابِ روز قیامت چه کار می‌توانیم بکنیم؟
    خیلی دوست دارم که قسمتی از سخن امام صادق(ع) را برایت بگویم: «اگر در این دنیا برای رفع اضطراب و نگرانی برادر مؤمن خویش تلاش کنی و او را برای رفع مشکلش کمک نمایی، خداوند برای تو هفتاد و دو رحمت قرار می‌دهد. یکی از این مهربانی‌ها را در این دنیا به تو می‌دهد و زندگی تو با آن رونق می‌گیرد. و هفتاد و یک رحمت را برای روز قیامت تو قرار می‌دهد تا هرگاه دچار وحشت و اضطراب شدی با آن مهربانی‌های خدا آرام شوی».22
    آری، اگر مؤمنی را دیدی که به خاطر گرفتاری نگران است و آرامش از او سلب شده است، فرصت را غنیمت شمار و برای رفع مشکل او تلاش کن و بدان که خداوند به خاطر این کار، در روز قیامت نگرانیت را برطرف خواهد نمود و آرامش را به تو ارزانی خواهد داشت.23





    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    چرا در خانه‌ات را بستی!

    نمی‌دانم نام مرا شنیده‌اید یا نه؟
    نام من، «اسحاق بن عمّار» است و یکی از یاران امام صادق(ع) می‌باشم.
    در شهر کوفه زندگی می‌کردم و مردم مرا به عنوان یکی از ثروتمندان شیعه می‌شناختند. برای همین، افراد فقیر (که معمولاً شیعه بودند) به منزل من می‌آمدند و من هم به آنها کمک می‌کردم.
    کم‌کم مراجعات مردم به خانه من زیاد شد و منزل من حسابی شلوغ گردید.
    رفت و آمد مردم به خانه من، برای حکومت وقت، خوشایند نبود زیرا هر گونه فعّالیت شیعیان، تحت کنترل بود و از رفت و آمد زیاد به خانه شیعیان سرشناس، وحشت داشتند.
    برای همین بود که من در خانه خود را بستم و دیگر کسی را به خانه‌ام راه ندادم.
    این جریان گذشت تا موقع حج فرارسید و من برای انجام مراسم باشکوه حج، به سوی سرزمین حجاز حرکت کردم.
    چون به مدینه رسیدم، تصمیم گرفتم به دیدار امام صادق(ع) شرفیاب شوم.
    برای همین به سوی خانه آن حضرت حرکت کرده و وارد خانه شدم و خدمت امام(ع) سلام کردم.
    امام صادق(ع) سلام مرا با سردی جواب دادند، مثل اینکه از من ناراحت بودند.
    من از رفتار امام خویش متعجّب شدم و به آن حضرت عرضه داشتم: ای آقای من، چه چیز باعث شده است که شما از من ناراحت باشید؟
    امام صادق(ع) در پاسخ من فرمود: چرا در خانه خود را به روی شیعیان من بستی و آنها را به خانه‌ات راه ندادی؟
    من عرضه داشتم: فدایت شوم، من از مشهور شدن، هراس داشتم و می‌ترسیدم که گرفتار مأموران حکومتی شوم.
    امام فرمودند: ای اسحاق، تا آنجا که می‌توانی به دوستان و شیعیان من نیکی نما! هرگاه مؤمنی به برادر مؤمن خود نیکی کند و او را یاری نماید، با این کار خود، قلب شیطان را پر از غم و اندوه می‌کند.24
    به هر حال امام صادق(ع) آن قدر در عظمت و مقام مؤمن برای من سخن گفت که من از کرده خود پشیمان شدم.
    من تصمیم گرفتم وقتی به کوفه بازگشتم در خانه خود را به روی همه شیعیان باز بگذارم.





    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    برادران خوب مرا می‌شناسی؟


    اسم من مُفضّل است و از یاران نزدیک امام صادق(ع) می‌باشم.
    یک روز امام صادق(ع) مرا صدا زد و به من فرمود: ای مفضل! خوب به سخنانی که می‌گویم دقّت کن و آنها را برای برادران خوبم بازگو کن.
    من به امام(ع) رو کردم و گفتم: برادران خوب شما چه افرادی هستند؟
    امام(ع) در پاسخ فرمود: کسانی که اشتیاق کمک کردن به مردم را دارند!
    برای من عجیب بود، امام(ع) از افرادی که به دیگران کمک می‌کنند، به عنوان برادران خوب خود یاد می‌کند.
    امام(ع) بعد از آن فرمودند: هر کس در این دنیا یک حاجت برادر مؤمن خود را برآورده کند خداوند در روز قیامت صد هزار حاجت او را برآورده می‌کند.25
    این سخن امام(ع)، یک پیام بسیار مهم بود، به طوری که من آن را برای همه دوستان خود نقل کردم. هرگاه خودم نیز کاری داشتم که باید توسط دیگران انجام می‌شد به آنها می‌گفتم: آیا دوست ندارید از برادران خوب امام صادق(ع) باشید؟
    دوست من! ما می‌توانیم با کمک کردن به دیگران از برادران خوب امام زمان(ع) بشویم، چرا که ما اعتقاد داریم اهل بیت(ع) همه یک نور هستند و کلام امام صادق(ع)، کلام امام زمان(ع) است.
    امّا ما باید به این نکته مهم توجّه کنیم و آن این است که برای رسیدن به مقام برادری با امام زمان(ع) باید دقّت کنیم که وقتی به دیگران کمک می‌کنیم، حتما این کار را با عشق و اشتیاق انجام دهیم.
    اگر به دیگران کمک کنیم ولی شور و شوق لازم را نداشته باشیم به این مقام دست نمی‌یابیم. اگر در حدیث بالا دقّت کنیم، متوجّه می‌شویم که بر روی اشتیاق در کمک کردن به دیگران تأکید شده است.
    پس با یکدیگر عهد ببندیم چون کار خیری برای فردی انجام می‌دهیم حتما با چهره‌ای گشاده و رویی باز این کار را انجام دهیم به گونه‌ای که شور و اشتیاق انجام آن کار از ظاهر ما معلوم باشد زیرا فقط در این صورت است که شایسته مقام برادری با امام زمان(ع) را خواهیم داشت.




    امضاء


  11. تشكر

    مدير اجرايي (12-04-2018)

  12. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,468
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عطر خدا
    حرف هایی از جنس آرامش


    خدای خوبم!
    دلم میخواهد
    برای همه‌ی بنده هایت دعا کنم
    دعایی از اعماق وجود

    خدایا!
    شاد کن دلی را
    که گرفته و دلتنگ است

    بی نیاز کن کسی را
    که به درگاهت نیازمند است و درمانده

    امیدوار کن کسی را
    که ناامید به آستانت آمده

    بگیر دستانی
    که اکنون بسوی تو بلند است

    مستجاب کن دعای کسی
    که با اشکهایش تو را صدا می زند

    حامی آن دلی باش
    که تنها شده است

    با دستهای مهربانت
    با تمام قدرت و عظمت و تواناییت
    ببار رحمتت را بر بندگانت ...

    آمین ...
    .[/b][/size][/color][/font]
    امضاء



  13. تشكر

    مدير اجرايي (12-04-2018)

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi