خود بزرگ بینی از اوصاف شیطان، و باعث ایستادن در برابر خواسته های حق، و حقوق مردم و خوار شمردن دیگران است.
کبر در برابر حق، شیطان را از سجده بر آدم بازداشت و او را به لعنت ابد، و خروج از حریم فرشتگان، و استحقاق عذاب دائم قیامت دچار کرد.
1- 1) - نهج البلاغه: 799، حکمت 161.
2- 2) - غرر الحکم: 233، عرفان القدر، حدیث 4677.
3- 3) - کشف الغمه: 2 / 206؛ بحار الأنوار: 75 / 207، باب 23، حدیث 67.
متکبر چه کبرش نسبت به خداوند و انبیا و قرآن و امامان باشد، و چه کبرش در برابر مردم که شاید همه ی آنها از او برتر باشند ظهور کند، عمله ی شیطان و همرنگ ابلیس و ملعون و مطرود از رحمت حق است.
همان طور که ابلیس به فرموده ی قرآن(1)از مقام و مرتبه ی بلندش به خاطر کبرش در برابر حق سقوط کرد، انسان متکبر هم از مرتبه ی انسانیت و مقام آدمیت سقوط می کند.
قرآن مجید گرفتاران به کبر، و دارندگان روحیه ی استکباری را مستحق عذاب دردناک قیامت می دادند:
«. . . وَ أَمَّا اَلَّذِینَ اِسْتَنْکَفُوا وَ اِسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذٰاباً أَلِیماً وَ لاٰ یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَلِیًّا وَ لاٰ نَصِیراً» (2).
و اما آنان که از بندگی خدا امتناع کردند، و آلوده به کبر و خودپسندی شدند، و نسبت به عبادت حق تکبر ورزیدند، خداوند آنان را به عذاب دردناک معذب خواهد کرد، جز خدا کسی را یار و یاور نخواهند یافت.
قرآن مجید اهل استکبار را از حریم محبت خدا خارج دانسته، و این طایفه را مبغوض و منفور حق معرفی می کند:
«. . . إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ اَلْمُسْتَکْبِرِینَ» (3).
همانا خداوند اهل تکبر را دوست ندارد.
در قیامت با عتاب شدیدی به متکبرین دستور داده می شود وارد ابواب جهنم شوید.
« اُدْخُلُوا أَبْوٰابَ جَهَنَّمَ خٰالِدِینَ فِیهٰا فَبِئْسَ مَثْوَی اَلْمُتَکَبِّرِینَ» (1).
وارد ابواب دوزخ شوید که در آنجا همیشگی هستید، جهنم برای اهل کبر جایگاه بدی است.
رسول حق صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
اِجْتَنِبُوا الْکِبْرَ، فَاِنَّ الْعَبْدَ لَا یَزالُ یَتَکَبَّرُ حَتّی یَقُولَ اللّٰهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اکْتُبُوا عَبْدِی هٰذا فِی الْجَبّارِینَ(2).
از کبر اجتناب نمایید، هر آینه عبد پیوسته تکبر می ورزد تا خداوند می گوید: نام این بنده ی مرا در طایفه ی گردنکشان بنویسید.
اِیّاکَ وَ الْکِبْرَ، فَاِنَّهُ اَعْظَمُ الذُّنُوبِ، وَ اَلْأَمُ الْعُیوبِ، وَ هُوَ حِلْیَهُ اِبْلِیسَ(3).
از کبرورزی بپرهیز، که اعظم گناهان و پست ترین عیب هاست، کبر زینت ابلیس است.
عَجِبْتُ لاِبْنِ آدَمَ، اَوَّلُهُ نُطْفَهٌ، وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَیْنَهُما وِعاءً لِلْغائِطِ، ثُمَّ یَتَکَبَّرُ(4).
از فرزند آدم در شگفتم، ابتدایش نطفه و پایانش مرداری بدبو، و بین ابتدا
2- 2) - کنز العمال: 7729.
3- 3) - غرر الحکم: 309، الکبر و ذمه، حدیث 7124؛ تفسیر معین: 168.
4- 4) - علل الشرایع: 1 / 275، باب 184، حدیث 2؛ وسائل الشیعه: 1 / 334، باب 18، حدیث 880؛ بحار الأنوار: 70 / 234، باب 130، حدیث 33.
و پایانش ظرف نجاست است، آنگاه تکبر می ورزد!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همه اعلام می کند:
إِیّاکمْ وَ الْکِبْرَ، فَاِنَّ اِبْلِیسَ حَمَلَهُ الْکِبْرُ عَلَی تَرْکِ السُّجُود لاِدَمَ(1).
از کبر ورزیدن بپرهیزید، همانا این صفت زشت، ابلیس را بر آن داشت که بر خلاف دستور حق به آدم سجده نکند.
مواردی که در صفحات گذشته نگاشته شد نشان دهنده ی تمام زشتی ها نیست، بلکه نمونه ای از پلیدیهاست که گاهی وجود برخی از آنها در انسان موجب خواری دنیا و عذاب آخرت است.
قسمتی دیگر از زشتی های معنوی که آلوده بودن به آنها باطن انسان را از چهره ی زشت ترین حیوانات زشت تر می کند و همان باطن خودش را در قیامت از چهره ی ظاهر انسان نشان می دهد عبارت است از: تشبه به بیگانگان، ماندن در جهل و نادانی، فساد در نسل، فساد در اقتصاد، بدعتگذاری، غرور، عجز و تنبلی، سرقت، قتل نفس، تقلید حرام، بدگمانی به دیگران، بدگمانی به حق، وسوسه، پستی و لئامت، فتنه گری، سخن چینی، شرک، آرزوی بی جا، عجله، قساوت قلب، لجاجت، جدال، غنا، اختلاف، گروه گرایی، قهر و جدایی، تعصب بی جا، طمع، تجسس در عیوب مردم، حرص، زنا، حسد، حبس حقوق پدر و مادر و زن و فرزند و سایر مردم.
اینجانب اگر می خواست تمام این عناوین را با کمک آیات قرآن و روایات توضیح دهد بیش از چند جلد کتاب می شد، برای یافتن تفسیر این واژه ها لازم است به تفاسیر قرآن و کتابهای مفصل روایتی و اخلاقی مراجعه کنید.
این فصل را با توجه به مروری به کل مسایل گذشته به پایان می برم.
1- 1) - ارشاد القلوب: 1 / 129، الباب الأربعون فی ذم الحسد.
در قسمتی از این نوشتار به سرفصل های نعمت های مادی و معنوی که خداوند به انسان ارزانی داشته، و انسان برای نیرو گرفتن از آن نعمت ها جهت عبادت و بندگی باید استفاده کند اشاره شد، در بخشی از آن به این معنا توجه داده شد که گناه و معصیت، معلول بی جا خرج کردن نعمت و به انحراف کشیدن امور مادی و معنوی است.
در جهت دیگر به این حقیقت هشدار داده شد که توبه و انابه و رجوع و بازگشت، عبارت از بازگرداندن نعمت ها به همان مسیری است که خداوند برای نعمت ها مقرر فرموده و به عبارت دیگر این واقعیت بیان شد که توبه در جهتی عبارت از حال پشیمانی و در جهتی دیگر عبارت از جبران گذشته، و در مرحله ای دیگر عبارت از توجه به آینده و قرار گرفتن در راه صلاح و سداد است.
در بخشی هم به این معنا تذکر داده شد که انسان هرچه آلوده به گناه باشد، مانند یک بیمار است، و تمام درهای علاج و شفا از جانب خداوند مهربان به روی این بیمار باز است، هرگز نباید دچار ناامیدی شود بلکه باید بداند و باور داشته باشد که حضرت حق توبه پذیر است، و قدرت و رحمت و لطف بی نهایتش به آسانی شامل حال گنهکار تائب می شود، تمام گناهانش را می بخشد و او را مشمول رحمت خود قرار می دهد، و گنهکار هم باید حقوق مالی مردم را باز گرداند، و حقوق واجب مالی خود را که در قرآن مطرح است بپردازد، و واجبات قضا شده را جبران کند، و عزمش بر ترک گناه در آینده قطعی و حتمی باشد.
در بخش مهمی از این مکتوب به آیات و روایات توبه اشاره شد، و در قسمتی مفصل داستان پرقیمت توبه کنندگان، بخصوص داستانهایی که کمتر به گوش کسی رسیده به رشته ی تحریر درآمد، و در پایان دفتر هم راه اصلاح
توبه کننده با کمک آیات و روایات در چهل عنوان نشان داده شد.
من فکر می کنم اگر افرادی که آلوده به گناه هستند برای یک بار زحمت مطالعه ی این نوشتار را به خود بدهند یا گویندگان بزرگوار مذهبی و خطیبان نماز جمعه، خلاصه و فشرده ی مطالب این اوراق را برای افراد شرکت کننده در مجالس و نماز جمعه بیان کنند، برای شنوندگان بخصوص آنان که عادت به بعضی از گناهان دارند و مایل به توبه هستند مفید باشد.
هدایتگر هرگز نباید از هدایت شدن مستحقان هدایت دلسرد و ناامید باشد، هدایتگران باید همانند انبیا و اولیا نسبت به گمراهان و گنهکاران پدری کنند، و آنان را همچون فرزندان خود مورد لطف و محبت قرار دهند، و زیر بال رحمت و مهر خود بگیرند، و در فضایی پر از صفا و صمیمیت، و عشق و کرامت، مسایل الهی و حلال و حرام خدایی، و واقعیات انسانی و اخلاقی را برای آنان توضیح داده، و بر این برنامه استقامت و پایداری و صبر و حوصله به خرج دهند.
امام عارفان، مولای عاشقان، امیر مؤمنان علیه السلام به تمام هادیان راه، و دلسوزان نسبت به مردم، و طبیبان روحی پیام داده اند، که از علاج بیمار گناه ناامید مباشید.
مهرورزی به مردم، و رحمت و لطف داشتن به اهل گناه و تحمل رنج و زحمت برای توبه دادن آنان، عالی ترین عامل جذب رحمت الهی در دنیا و آخرت است.
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرضه داشت:
اُحِبُّ اَنْ یَرْحَمَنِی رَبّی، قالَ: ارْحَمْ نَفْسَکَ، وَ ارْحَمْ خَلْقَ اللّٰهِ یَرْحَمْکَ اللّٰهُ(1).
دوست دارم خدا به من رحم کند، فرمودند: به خودت و به تمام مخلوقات خدا رحم کن، خداوند تو را مشمول رحمتش می نماید.
1- 1) - کنز العمال: 4154.
از جمله ی خلق خدا افراد گنهکارند که به عللی گرفتار گناه شده اند، نباید گنهکار را طرد کرد و با او با تلخی روبرو شد، باید او را به عنوان یک بیمار مورد توجه قرار داد، بیماری که فطرتاً طلب یاری می کند و برای نجات خویش استغاثه می نماید. او به حقیقت قابل ترحم است، وی را دعوت کنید، اگر نیامد شما دنبال او بروید، با نرمی با او سخن بگویید، آثار خطرناک گناه را در دنیا و آخرت برایش بیان نمایید، عنایات و الطاف خدا را که در همه ی عمر شامل او بوده یادآوری کنید و امید داشته باشید که خداوند به وسیله ی شما به او توفیق بازگشت و توبه و انابه می دهد، که تحمل شما برای هدایت او، و هدایت شدن او به دست شما برای شما از هر عملی ثوابش بیشتر و بالاتر است.
علی علیه السلام می گوید: پیامبر مرا برای تبلیغ دین به یمن فرستاد، به من فرمودند: با احدی جنگ مکن مگر پس از اینکه او را به اسلام دعوت کنی، سپس فرمودند:
وَ ایْمُ اللّٰهِ لَاَنْ یَهْدِیَ اللّٰهُ عَلیٰ یَدَیْکَ رَجُلاً خَیْرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ(1).
قسم به ذات اللّٰه، این که خداوند مردی را به دست تو هدایت کند برای تو از آنچه که آفتاب بر آن می تابد و غروب می کند بهتر است.
خداوندا! ما را که سرمایه ای جز اشک چشم و اسلحه ای جز دعا و مایه ای غیر امید به تو نداریم به توبه و انابه ی حقیقی موفق کن، و وجود ما را به صلاح و سداد و تقوا و عبادت و بندگی آراسته فرما، و در بقیه ی عمر از آلوده شدن به هر گناه
1- 1) - کافی: 5 / 28، باب وصیه رسول اللّٰه ( ص) و امیر المؤمنین ( ع) فی السرایا، حدیث 4؛ بحار الأنوار: 21 / 361، باب 34، حدیث 3.